بسم الله الرحمن الرحیم

یا فاطمةالزهرا اغیثینی

مجلس دعا برای امام زمان (عج)

10 دی 96

محورهای سخنرانی

توجه به حدیث عَلَیکُم بِاَنفُسِکُم

راهکارهای مقالبه با نفوذ شیطان

کلیدهای قفل‌های زندگی

کسب آمادگی در دوران غیبت

توجه به حدیث عَلَیکُم بِاَنفُسِکُم

امام زمان (عج) می‌فرماید: «عَلَیکُم بِاَنفُسِکُم» شما را سفارش می‌کنم به اینکه بپردازید به خودتان، مواظب خودتان باشید. تقوای لازم را کسب کنید، ورع لازم را کسب کنید، ادب لازم را کسب کنید، دانش لازم را کسب کنید، بینش لازم را کسب کنید، توبه‌ی لازم را در زندگی‌تان داشته باشید، قدم‌های لازم را در زندگی‌تان بردارید. این درسِ «عَلَیکُم بِاَنفُسِکُم» درسی است که از زمان بلوغ انسان شروع می‌شود تا وقتی که نفس آخر را بکشد و از دنیا برود. به هر دم و بازدم خدا رقیب و مراقب ماست، شیطان هم همراه ماست.

از امام صادق (ع) پرسیدند که شیطان کجای زندگی ماست؟ فرمود: پیغمبر اکرم (ص) فرمودند در هر جای بدن شما که خون در جریان است، شیطان هم در حال حرکت است.

با «عَلَیکُم بِاَنفُسِکُم»، راهِ نفوذِ این شیطان را ببند. نگذار نفوذ کند. ظهورِ آن شیطانی که در درونِ خونِ ما در نفس ما در جریان است، به شکل دیو و غول که نیست؛ به شکل شیاطین اِنسی است که به شکل آدم هستند. ما اگر غول و دیو ببینیم فرار می‌کنیم اما وقتی اِنس را می‌بینیم اُنس می‌گیریم. شیطان به شکل اِنس می‌آید که با آن اُنس بگیریم.

مرحوم خانم مالک مثَل زیبایی می‌زدند. می‌گفتند که پیرزنی رفیق شیطان بود. روزی با شیطان گفت و گو می‌کرد. گفت بیا کاری کنیم که فلان خیاط زنش را طلاق بدهد خیلی با هم خوشبخت هستند. شیطان رفت و وسوسه کرد. مرد می‌گفت خدا لعنتت کند شیطان، زن من نجیب است و من زنم را دوست دارم. بعد از مدتی، شیطان گفت از من کار برنمی‌آید. پیرزن گفت حالا بنشین و کار مرا تماشا کن.

پیرزن به سراغ خیاط رفت. به خیاط گفت ناب‌ترین پارچه‌ات را برایم بیاور. خیاط دیبایی مصری و گران‌قیمت آورد. به خیاط گفت پسرم معشوقه‌ای دارد و به من گفته است که برای او از ناب‌ترین پارچه قواره‌ای تهیه کنم. پیرزن پارچه را خرید و به خانه‌ی خیاط رفت. در زد و گفت نمازم در حال قضا شدن است اجازه می‌دهی در ایوان خانه‌تان نماز بخوانم؟ رفت در ایوان نماز خواند و پارچه را مخفیانه پشت در گذاشت و رفت. شب مرد خیاط به خانه رفت و از پشت در، پارچه را دید. از زنش پرسید معشوقی داری؟ و از پارچه پرسید. هر چه زن قسم خورد و گفت چنین نیست باور نکرد و فردا او را طلاق داد.

پیرزن به شیطان گفت دیدی؟ کار را این‌گونه انجام می‌دهند. گفت حالا می‌خواهی آن‌ها را آشتی بدهم؟ به دکان خیاط رفت و گفت از آن پارچه باز هم داری؟ آن را که خریدم و رفتم، نمازم داشت قضا می‌شد رفتم در خانه‌ی کسی را زدم تا آنجا نماز بخوانم اما پارچه را جا گذاشتم، نمی‌دانم کجاست.

شیطان اگر به شکل واقعی‌اش بیاید، ما پرهیز می‌کنیم و لعنتش می‌کنیم. او به شکل اِنس می‌آید تا با او مأنوس شویم. اگر شیطان بیاید و به ما بگوید که آمده‌ام تا شما را وادار کنم به اسراف، او را لعنت می‌کنیم؛ اما او به شکل رفیق ما می‌آید به ما چیزی می‌گوید و ما در آن وادی می‌افتیم.

راهکارهای مقالبه با نفوذ شیطان

آدم (ع) به خدا عرض کرد که خدایا وقتی شیطان در تمام رگ و پی فرزندان من مثل خون در جریان است، آن‌ها چگونه در مقابلش مجهز شوند؟ خداوند فرمود:

1- به عقل. همان‌طور که شیطان در تمام رگ‌های بدن آن‌ها در جریان است، من به آن‌ها عقل دادم.

اگر این روایت امام حسن عسکری (ع) را به گوش جان بشنویم کافی است:

یکی از بزرگان سامرا به نام بهلول نقل می‌کند که روزی از یکی از محله‌های سامرا عبور می‌کردم. دیدم بچه‌ها در حال بازی هستند. پسربچه‌ی کوچکی ایستاده بود، او بسیار زیبا بود و مثل ابر بهار اشک می‌ریخت. دلم برای او سوخت. جلو رفتم گفتم پسرم اسباب بازی نداری؟ پدر نداری؟ فقیر هستی؟ هر چه دوست داری بگو من برایت بخرم.

با آستینش اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: بی‌خرد! آیا ما انسان‌ها را، برای بازی و سرگرمی آفریدند؟ اسم مرا گفت. من تعجب کردم. پرسیدم که ما را برای چه آفریدند؟ گفت: 1) خلق نکرده ما را مگر برای معرفت خودش؛ «ما خَلَقتُ الجِن وَ الاِنس اِلّا لِیَعرِفون». 2) «ما خَلَقتُ الجِن وَ الاِنس اِلّا لِیَعبدون» وقتی به معرفت او رسیدیم، او را عبادت کنیم. (بشناسم خدا کیست و چه قدرتی است سپس به عبادت خدا بپردازم).

پرسیدم این را از کجا یاد گرفته‌ای؟ گفت از قرآن. آیا نخوانده‌ای سوره‌ی مؤمنون را؟ این آیه را نخوانده‌ای که خداوند می‌فرماید «اَفَحَسِبتُم انَّما خَلَقناکُم عَبَثا» آیا شما خیال می‌کنید که ما شما را عبث و بیهوده آفریدیم؟ «وَ انَّکُم اِلَینا لاترجَعون» و شما به سمت ما مراجعت ندارید؟

(این که می‌فرماید شما را عبث نیافریدم باید به ما انگیزه بدهد و این که می‌فرماید پیش من می‌آیید، کنایه است از اینکه آیا از تو گزارش کار نخواهم خواست؟ یعنی از عملکرد ما تحت آن انگیزه، گزارش می‌خواهد. به ما نمره‌ی مثبت و منفی می‌دهد).

بهلول می‌گوید وقتی این‌ها را به من فرمود، فهمیدم این کودک شخصیتی است. دست او را بوسیدم. گفتم مرا نصیحتی کن. فرمود: من الآن خدمت مادر گرامی‌ام بودم. دیدم مادرم برای پختن غذا چند تکه هیزم درشت و ضخیم را در اجاق گذاشته است اما روشن نمی‌شود. ناچار مقداری هیزم نازک و باریک روشن کرد، در کنار آن‌ها قرار داد، هیزم‌های ضخیم با آن نازک‌ها آتش گرفتند. گریه‌ی من از این جهت است که مبادا ما جزئی از این هیزم‌های ریز جهنم باشیم.

(کافر نیستیم که هیزم درشت جهنم باشیم اما نکند که از هیزم‌های ریز باشیم که اصلاً آتش جهنم با آن روشن می‌شود. شاید معنایش این باشد که اگر عده‌ای کافر می‌شوند و هیزم درشت جهنم می‌شوند، شاید دلیلش من باشم! من که هیزم باریک هستم! به این فکر کنم که کجا با من آتش می‌گیرد؟ کجا موجب سوختن هیزم‌های درشت شده‌ام؟)

بهلول می‌گوید زانوهای من لرزید، نشستم، آقازاده آمدند ادامه بدهند گفتم کافی است من الآن می‌میرم.

با چشم عقل به هستی، زندگی، ادامه‌ی حیات، آمد و شد، وظایف و… نگاه کنیم. همان طور که هر جا خون هست، شیطان هست؛ هر جا خون هست، عقل هم هست؛ مگر اینکه روی عقل درپوش بگذاریم. درپوشِ عقل، هوس است. وقتی هوی و هوس بزرگ شد، می‌تواند روی عقل را بپوشاند. وقتی روی عقل پوشانده شد، معرفت، کمال، درایت و منطق حاصل نمی‌شود و بی‌منطقی حاکم می‌شود. وقتی هوس آمد، آز و حرص می‌آورد. وقتی هوس آمد، آدم نه گذشته را به یاد می‌آورد و نه آینده را نگاه می‌کند. وقتی هوس آمد، امیال و زیاده‌روی می‌آورد.

2- دومین راهکار مجهز شدن در مقابل شیطان: دعا؛ بالأخص دعا برای امام زمان (عج)

دعای دسته‌جمعی خیلی برکت دارد. عرفا به ما فرموده‌اند که مثلاً اگر در مجلسی باشیم و از ما پذیرایی کنند، اگر وقتی سبد میوه را جلوی من می‌گیرند من برای خودم بردارم، سبد را از جلوی من کنار می‌برند و جلوی نفر بعدی می‌گیرند؛ اما اگر وقتی سبد را جلوی من می‌گیرند من برای نفر کناری خودم میوه بردارم، دوباره بردارم و جلوی نفر بعد بگذارم، دوباره بردارم و جلوی نفر بعدی بگذارم و به همین ترتیب، همچنان سبد را جلوی من نگه می‌دارند. حدیث است که تا وقتی برای همدیگر دعا می‌کنید خدا برکت را جلویتان نگه داشته است. وقتی دعا می‌کنیم که خدایا! گره از کارم باز کن، باز بشود یا نشود سبد میوه از جلویم کنار می‌رود؛ اما وقتی دعا می‌کنم که خدایا ضعیف، فقیر، یتیم، دردمند، مقروض، افسرده، جوان، معتاد و… را اجابت کن، خدا سبد را همچنان جلوی من نگه داشته است و می‌فرماید بخواه؛ مخصوصاً اگر این دعا، دعا برای امام زمان (عج) باشد.

کلیدهای قفل‌های زندگی

در زندگی همه‌ی ما ممکن است بستگی، قفل و یا گره‌ای وجود داشته باشد. مثلاً کاسبی نمی‌چرخد یا ازدواج بچه‌ها صورت نمی‌گیرد. گاهی این بسته بودن تا حدی می‌شود که ممکن است حتی کسی با ما رفیق هم نشود. خدای نکرده گاهی این بسته بودن تا حدی می‌شود که خانواده هم آرزوی مرگ فرد را دارند و کسی او را نمی‌خواهد. چند چیز در زندگی کلید هستند. برای این قفل‌ها شاه‌کلید گذاشته‌اند:

1) نماز صبح اول وقت

حدیث است که کسی که نماز صبحش قضا می‌شود، آن روز تا شب در تمام کارهایش قفل است (ما با کسی که رشوه و ربا می‌گیرد کار نداریم، آن که راه نیست بی راه است).

حدیث است که کسی که یک نماز صبحش قضا شود، اگر تمام گناهان عالم را آن روز بکند کمتر از گناه قضا شدن نماز صبح است.

فرموده‌اند که از اذان صبح ثانیه‌ای که نماز تأخیر بیفتد ثانیه‌ای کلید سخت‌تر باز می‌کند (مثلاً 5 دقیقه بعد از اذان نماز خواندم، 5 دقیقه عقب می‌افتم، 5 دقیقه کار سخت‌تر شد).

نماز صبح کلید برکات است. کلید رزق مادی و رزق معنوی و حتی عمر است. چه بسا قضای نماز صبحی باعث اجل معلق شود. کسی که نماز صبحش را قضا می‌کند برکت از زندگی‌اش می‌رود. برکت این نیست که چندین بسته گوشت در فریزر باشد، برکت این است که اگر نیم کیلو گوشت گرفتی با خیال راحت بخوری نه اینکه یه بسته را بخوری و با ترس چندین قرص هم کنارش بخوری.

امام جعفر صادق (ع) قسم خوردند: اگر به اذان صبح، مردِ خانه در خانه با صدا اذان بگوید قسم به عزت خدا اگر به فقر مبتلا شود (یعنی به فقر مبتلا نمی‌شود).

2) شاه‌کلید برکات، ثروت، حسنات و آبرومندی برای قیامت، نماز شب است.

کسی که نماز شب ندارد، روز قیامت فقیر است؛ حتی اگر تمام واجباتش را انجام داده باشد.

ده دقیقه قبل از اذان صبح بلند شویم و سه رکعت شفع و وتر را بخوانیم. از سلیمان ثروتمندتر کمتر کسی بود، مادرش به او سفارش می‌کرد که پسرم نماز شب را فراموش نکن تا روز قیامت جزو فقرا نباشی.

امام صادق (ع) فرمودند کسی که نماز شب ندارد، قیامت ما او را نمی‌شناسیم که شیعه‌ی ما باشد تا او را شفاعت کنیم.

3) اگر هر کاری کردی مشکلت برطرف نشد، دعا کردی نشد، نذر کردی نشد، استغاثه کردی نشد، حرم امام رضا (ع) کسی برود ناامید برنمی‌گردد اما اگر حرم رفتی و نشد، این جور مواقع خودت را بینداز حرم امام حسین (ع)، استغاثه کن و دست به دعا شو. امام حسین(ع) پسر فاطمه‌ی زهرا (س) پناه دردمندان و بی‌پناهان و گرفتارهاست، آقایی است که خدا اجابت دعاها را زیر گنبدش گذاشته است.

اگر رفتی و نشد آخرین شاه‌کلید:

4) اگر در زندگی در همه جهت بستگی ایجاد شد، شاه‌کلیدِ گشایشِ همه‌ی بستگی‌ها، دعا برای فرج امام زمان (عج) است. دیگر برای خودت دعا نکن، دیگر نگو گره‌ی مرا باز کن، مدام برای فرج امام زمان (عج) دعا کن. فرموده‌اند «اکثروا بالدعا» فراوان دعا کنید. بیشتر از هر ذکر و دعای دیگری برای فرج دعا کنیم، نمازی نخوانیم مگر در قنوتش دعای فرج بخوانیم، سجده‌ای نکنیم مگر همراه با دعای فرج، سحری بلند نشویم مگر دعای فرج بخوانیم، فاتحه‌ی اهل قبوری نرویم مگر دعای فرج بخوانیم، قرآن باز نکنیم مگر دعای فرج بخوانیم، زیارتگاهی نرویم مگر دعای فرج بخوانیم؛ در همه جا و در همه‌ی عبادات دعای فرج بخوانیم. آن وقت، این دعای فرج می‌شود «افضل الجهاد»؛ که پیغمبر (ص) فرمودند که بالاترین جهاد برای امت من انتظار فرج امام زمان را کشیدن است.

ما باید منتظر فرج باشیم و خود را برای آن آماده کنیم. آن جهاد، کسب آمادگی است. کسب آمادگی چیست:

کسب آمادگی در دوران غیبت

1- طوبی لِلمُتَّقین فی غیبتِه؛ خوش به حال اهل تقوا در زمان غیبت امام زمان (عج). (کسی که گناه و معصیت نمی‌کند، واجباتش را انجام می‌دهد، ورع و اخلاص را رعایت می‌کند).

2- طوبی لِصّابِرین لِمحبَّتِه؛ خوش به حال کسانی که در مسیر عشق به امام زمان (عج) صابرند.

تاریخ اسلام را مروری کنیم. خوش به حال کسانی که در مسیر عشق به حضرت زهرا (س) صابر بودند؛ مثل ام ایمن. به جایی رسید که وقتی حضرت فاطمه (س) را برای فدک بردند، حضرت علی (ع) برای شهادت دادن رفتند اما گفتند که او شوهرت است و شهادت او قبول نیست! امام حسن و حسین (ع) برای شهادت دادن رفتند اما گفتند آن‌ها کودک هستند و شهادت آن‌ها قبول نیست! ام ایمن را بردند. فرمودند که همه‌ی شما شنیده‌اید که پیغمبر (ص) فرموده است که اگر کسی می‌خواهد که زن بهشتی ببیند، ام‌ایمن هست. زن بهشتی که شهادت دروغ نمی‌دهد. گفتند شهادت ام‌ایمن را هم قبول نداریم! چون این زن عجم است! به جایی می‌رسد که حضرت زهرا (س) برای شهادت دادن، او را کنار علی و حسن و حسینش می‌برد. چه صبری می‌کردند!

گاهی رنگ ام‌سلمه از گرسنگی به زعفران شبیه می‌شد. خود و دخترانش سنگ به شکم می‌بستند چون وقتی از امام علی (ع) دفاع کردند، سهمیه‌ی بیت‌المال آن‌ها را قطع کردند! آن‌قدر علف صحرا چیده و پخته و خورده بودند که رنگشان به سبزی می‌زد.

افراد بسیاری در این راه صبر کردند، دست و پای آن‌ها را بریدند، زبان آن‌ها را بریدند، در آتش سوزاندندشان، فرزند دادند، سر و چشم دادند و… . ما هم صبر کردیم و برای انقلاب در مقابل دشمنان، امریکا، منافقان، جنگ 8 ساله، تحریم‌ها و… صبر کردیم و باید همچنان صبر کنیم.

پیغمبر (ص) فرموده‌اند: در امور دنیایتان، به پایین‌دستتان نگاه کنید، در امور معنوی به بالادستتان. الآن برعکس شده است! در امور مادی به افراد بالادستمان نگاه می‌کنیم! انتظار داریم که جامعه‌ای بی طبقه داشته باشیم! این، فقط زمان امام زمان (عج) ممکن می‌شود. وقتی به بالادستمان نگاه کنیم، حرص و آز بیشتر می‌شود.

3- خوشا به حال کسانی که اگر امروز روز ظهور امام زمان (عج) بود، عمل و عقیده‌شان مورد قبول امام زمان (عج) بود.

اینکه این عقیده و عمل چگونه باید عرضه شود تا نمره‌ی قبولی را بگیریم، بحث جلسه‌ی بعد ان‌شاءالله.