بسم الله الرحمن الرحیم

یا فاطمة الزهرا اغیثینی

جلسه‌ی دعا برای امام زمان (عج)

 27 آذر سال 96

محورها سخنرانی

ادامه‌ی بحث اثرات مجالس روضه

توسل، تکمیل شدن تولی و تبری، تقویت مثلث عقل، علم، عمل

خدا را شاکر هستیم که بار دیگر بر سر سفره‌ی معنوی دیگری دعوت شده‌ایم. در هر جایی مجلس معنوی تشکیل شود، اسم آن، روضه هست و روضه یعنی یکی از باغ‌های بهشتی که در آن باغ بهشتی، مؤمنین و مؤمنات جمع می‌شوند و اسماء الهی را صدا می‌زنند.

روضه‌های خانگی سابقه‌ی طولانی دارد و بعد از ماجرای عاشورا این مجالس در خانه‌ی یکی‌یکی اهل‌بیت (ع) برگزار می‌شد. هر وقت واقعاً دلتان خواست که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به خانه‌تان قدمی بگذارند، در خانه‌ی خود روضه حضرت عباس (ع) برگزار کنید و …

انتقادی که من بارها به خانم‌ها کرده‌ام این است که چرا مجالس ایام فاطمیه‌ی ما همانند مجالس ایام محرم شور ندارند. مجالس روز شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها باید همانند مجالس روز عاشورا باشد و باید این ایام را حرمت نگه داریم.

مرحوم عبدالزهرا کعبی از معاصرین است. جوانی بود که توبه کرد و بسیار برای حضرت زهرا (س) گریه می‌کرد. ماشینی داشت که در راه کربلا به نجف مسافرکشی می‌کرد و روضه می‌خواند. می‌گوید یک شب در عالم خواب، امام حسین (ع) را دیدم. امام به حالت گله به من فرمودند: حاج عبدالزهرا! (بسیار خوشحال شدم که هم حجم قبول است و هم نوکری‌ام برای حضرت زهرا مورد تأیید واقع شد) چرا روضه‌ی مادرم را نمی‌خوانی؟ گفتم: من که ماشینم حسینیه است شما بفرمایید کدام روضه را بخوانم. امام فرمودند روضه‌ی تحیّر را. من تا به حال این روضه را نشنیده بودم.

امام فرمودند آن لحظه که به خانه‌ی ما هجوم آوردند، ما چهار خواهر و برادر ایستاده بودیم و دست همدیگر را گرفته بودیم، ما می‌لرزیدیم و متحیر مانده بودیم که چه کنیم. زمانی که پدرمان را بردند من و برادرم می‌دویدیم به سمت پدرمان، ایشان می‌فرمودند به کمک مادرتان بروید، به سمت مادرمان می‌رفتیم می‌فرمودند پدرتان را دریابید. عبدالزهرا! تو نمی‌دانی که در آن لحظه فرشتگان آسمان به حال ما گریه می‌کردند. این روضه را برای شیعیان ما بخوانید.

بعضی انتقاد می‌کنند که روضه‌ها تمام شده است باز هم روضه؟!

به امام زمان گفتند که عید غدیر است شما گریه می‌کنید؟ امام فرمودند: سقیفه و عاشورا برای ما عید نگذاشته است.

ادامه ی بحث اثرات مجالس روضه

وقتی این مجالس تشکیل می‌شود، اثراتی دارد که ما باید از این اثرات برخوردار شویم:

1 ـ توسل

کارگر بود و صدمه خورد، حالش بد بود و از دنیا رفت. می‌گوید روحم سرگردان بود و بدنم کنار شش بدن دیگر کنار یخ‌ها در سردخانه بود. ناگهان دو آقای بزرگوار وارد سردخانه شدند و به بدن‌ها نگاه کردند. من فریاد زدم: آقایان! به فریادم برسید من اینجا سرگردان هستم. بچه‌ی کوچک دارم. یکی از این آقایان که بزرگ‌تر بود نگاهی به من کرد و روح من به بدنم منتقل شد.

وقتی من زنده شدم مرده‌ها را دیدم دوباره بی‌هوش شدم. بزرگوار را دوباره دیدم که به من فرمودند: بلند شو داد بزن کمک بخواه تا بشنوند و تو را از این جا ببرند، مگر به ما استغاثه نکردی؟! این دو تومان را هم بگیر. یادت هست روی تخت بیمارستان نذر کردی که خدا شفایت بدهد، این دو تومان را به ضریح من بیندازی؟ به خانه نرو این دو تومان را به ضریح بینداز و بعد برو.

بیدار شدم و فریادم می‌زدم یا امام رضا! صدای من به بیرون سردخانه رفت و آمدند. من به حرم رفتم و بعد به خانه‌ی مرحوم آقای میلانی رفتم و ایشان تفحص از بیمارستان کردند و به یقین رسیدند فرمودند بروید نقاره‌خانه بزنید.

چرا پس همین امام رضا به من جواب نمی‌دهد؟ چه بر سر عقیده، باور، یقین، غذای ما، اخلاق ما، اعمال ما و … آمده است. امام رضا (ع) همان امام رضا هستند که به این کارگر نگاه کردند. باید ببینیم که کجای زندگی ما متفاوت شده است.

2 ـ تکمیل شدن تولی و تبری

تولی و تبری ما در این دور هم جمع شدن‌ها بیشتر می‌شود. این مطلب باید مقوله‌ی روزانه ما بشود. وقتی ما به دل خود نگاه می‌کنیم باید به جایی رسیده باشیم که دریابیم که دیگر جا ندارد این حب بیشتر شود؛ تا جایی که جا هست، باید این علاقه افزایش یابد.

در یکی از جنگ‌ها پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمودند از علی خبر ندارم هر کس خبر از علی برای من آورد هر چه بخواهد به او می‌دهم. همه به سمتی رفتند. سلمان فارسی امام علی (ع) را پیدا کرد و قضیه را تعریف کرد. امام فرمودند: سلمان! حال که خبر سلامتی من را برای پیامبر (ص) بردی، چه می‌خواهی بگیری؟ سلمان گفت: آقا قصد داشتم اولین سؤالم همین باشد که شما بگویید که من چه بخواهم. شما بفرمایید.

امام فرمودند: خبر سلامتی من را ببر و بگو زمانی که شما به معراج رفتید خداوند سه هزار کلمه را به عنوان رمز بین خودش و شما پیامبر قرار داده است، به هر کلمه یک باب گشوده می‌شود، خداوند فرموده: یا رسول الله! هزار کلمه را به امتت آموزش بده، هزار کلمه را به اولیاءالله آموزش بده و هزار کلمه رمز بین من خداوند است و توی پیامبر. سلمان! به پیامبر بگو از آن هزار کلمه آخری که رمزی میان خودشان و خداوند است یکی را به تو بگوید.

سلمان رفت و مطالب را گفت. پیامبر لبخندی زدند و فرمودند این حرف تو نیست این حرف علی است، علی به تو آموزش داده است. سلمان گفت آری. پیامبر (ص) فرمودند: کاسه‌ی آب و سوزنی بیاور.

پیامبر سوزن را در کاسه‌ی آب فروکردند و نوک سوزن را درآوردند و فرمودند: چه می‌بینی؟ سلمان گفت: رطوبتی. پیامبر (ص) فرمودند: به خدا قسم فردای قیامت هر کس به اندازه‌ی این رطوبت با حب علی وارد شود، در آتش جهنم نمی‌سوزد.

در این محبت چیست؟ این محبت شعاری است یا اثری است؟ محبت اثری است.

گرفتاری و گناه و فقر و مشکلات و… زیاد است اما هیچ کدام برای ما دلیل نمی‌شود.

امیرالمؤمنین (ع) در زمان حکومتش شهید شدند. امیرالمؤمنین (ع) به فقرا رسیدگی می‌کردند، پس در آن زمان هم فقر بود؛ زیرا ثروت موجب امتحان ثروتمند و فقیر است. سلامتی امتحان است. پس همیشه باید سلامتی و مرض باشد. همیشه هم انسان‌هایی بودند که خط قرمزها را رد کرده‌اند پس دلیل نمی‌شود که اگر دستم تنگ است، نماز نخوانم!

امام علی علیه‌السلام در جمع صحابه نشسته بودند، حضرت گریه کردند. دلیل گریه‌ی حضرت را جویا شدند. فرمودند: دلم برای ابوذر غفاری می‌سوزد. سؤال کردند: چرا دلتان برای ابوذر می‌سوزد؟ حضرت فرمودند: خلیفه برای اینکه محبت من را از دل اباذر بیرون ببرد 4 کیسه پر از اشرفی درب خانه اباذر فرستاد، به او هم نگفت که از علی دست بکش، هدیه فرستاد. اباذر خشمگین شد و گفت تو اهانت به من کرده‌ای؛ اول اینکه گمان کرده‌ای که من علی فروش هستم و دوم اینکه شما چه ارزان بر روی محبت علی قیمت گذاشته‌اید. به خدای علی قسم کلید اگر همه‌ی عالم را در دستم بگذارید من تار موی علی را نمی‌فروشم. کیسه را پس داد و درب را بست. هق‌هق امام بلند شد و فرمودند این در حالی بود که او و خانواده‌اش سه روز بود که گرسنه بودند و نانی نخورده بودند. هر وقت یاد آن روز اباذر می‌افتم دلم می‌سوزد.

سنی‌های مصری در مراسمی دانشمند سنی مصری که شیعه شده و تبلیغ شیعه می‌کرد را در قاهره زندانی کردند. می‌گوید شب عاشورا خیلی به من سخت گذشت. دوست داشتم در مراسم شرکت می‌کردم. خیلی دلم سوخت و گریه کردم و متوسل به امام زمان (عج) شدم و گفتم آقا جان! به دلیل شیعه بودن، مرا گرفته‌اند. خوابم برد دیدم در وسط زندان صندلی گذاشته‌اند و امام زمان (عج) بر روی صندلی نشسته‌اند. می‌گوید دست بر زمین گذاشتم که بلند شوم و دست امام را ببوسم، دیدم بر روی دستم یک عقرب است. فریاد زدم یا امام زمان! امام نگاهی کردند عقرب افتاد. دوباره دیدم عقربی است و فریاد زدم یا امام زمان! امام نگاهی کردند و عقرب افتاد. برای بار سوم هم این امر تکرار شد و دیگر عقرب نبود. بلند شدم دست امام را بوسیدم که متوجه شدم زندان‌بان مرا صدا می‌کند و پرونده‌ای همراه دارد و گفت الآن حکم آزادی‌ات را داده‌اند برخیز و برو. گفتم الآن که نصف شب است! گفت الآن حکمت را داده‌اند.

به ایران آمده بود و علما دعوتش کرده بودند. تعبیر خوابش را گفت که با اینکه شیعه شده بودم باز هم گاهی ته دلم به آن سه نفر کمی علاقه احساس می‌کردم. این علاقه‌ی کوچکم نمی‌گذاشت که من خدمت امام زمان (عج) برسم. با هر یا امام زمان گفتن، یک علاقه به مدد امام از بین رفت و من توانستم خدمت امام برسم.

3 ـ تقویت مثلث عقل، علم، عمل

ما مثلثی داریم که هیچ کدام از اضلاعش نباید کم شود: عقل و علم و عمل؛ که می‌شود دین.

پیامبر (ص) فرمودند: جاهلی که عبادت می‌کند مثل اسب آسیاب است که چشم اسب را می‌بندند و اسب می‌گردد و فکر می‌کند که بسیار راه رفته اما غروب که چشم اسب را باز می‌کنند اسب سر جای خودش است.

حکما می‌گویند که:

– هر پیری که عمرش گذشت و به پیری رسید و حتی در زمان پیری عقل و خرد نداشت، مثل چشمه‌ای است که آب ندارد؛

– و هر جوانی که ادب ندارد مثل گلستانی است که گلی ندارد؛

– و هر فقیری که دین ندارد مثل چشمی است که بینایی ندارد.

(این فقیر تمام اجر و ثوابش را از دست می‌دهد که فرمودند: اگر کسی میوه‌ای را در میوه فروشی ببیند و دلش بخواهد و پول نداشته باشد که بگیرد و به گناه دست نزند، خداوند قسم خورده است که به عزت و جلالم قسم که این فرد نه شب اول قیامتی دارد و نه حسابی و نه از صراط عبورش می‌دهم، نفسش برآید مهمان بهشت من است.

فقیری که این‌ها را با لقمه حرام معاوضه کند، عقل ندارد.

هر عالمی که تقوا ندارد مثل درخت میوه دهی است که میوه ندارد. بین عقلش و علمش و دینش پیوند نخورده است).

(مرحوم علامه طباطبایی می‌گویند با برادرم از باغ رد می‌شدیم که یک درخت بار نمی‌داد. من با صدای بلند گفتم امسال اگر بهار شکوفه نداد قطعش می‌کنیم. دوباره که رد شدیم، گفتم. آن سال آن درخت دو دفعه بار داد).

– و هر حاکمی که عدالت ندارد، چون ابری است که باران ندارد؛

– و هر سربازی که شجاعت ندارد مثل تاجری است که سرمایه ندارد.

مهم‌ترین نشانه‌ی عاقل، قناعت در زندگی است. قانع بودن به آنچه خداوند به او داده است. تمام گرفتاری‌های ما به دلیل احساس نیاز است که به خطا می‌رویم. قناعت هم قلبی است، به داشتن و نداشتن نیست، قلب باید قانع باشد.

خلود برخی افراد در جهنم، به خاطر عمل نیست، به خاطر قلبشان است که اگر تا ابد زندگی کنند تا ابد هم قلباً خدا را بندگی نمی‌کنند و خدا را قبول ندارند. خلود برخی افراد در بهشت هم به خاطر عملشان است به دلیل خلوص و نیت قلبشان است. 60 سال زندگی می‌کند اما چون نیت بندگی خدا را دارد و حس نیت ابدی دارد، به ابدیت در جوار حق می‌رسد.

عاقل احساس نیاز نمی‌کند که اعتقاداتش را بفروشد.

ضلع دوم مثلث، علم است که بحث بسیار مفصلی است.

چهار چیز از غرایب است:

یکی علم است. هر چیزی را مصرف کنیم کم می‌شود اما علم را مصرف کنیم کم نمی‌شود.

دوم قلب است. هر چیزی که بشکند از قیمت می‌افتد اما دل وقتی شکست قیمتی می‌شود و دیگر ارزشش به قدری می‌شود که مشتری آن خداوند است. به همین خاطر خداوند می‌فرمایند چون مؤمن را دوست دارم دل شکسته‌اش را می‌خرم. به غار هم که برود دم در غار کسی را می‌گذارم که گاهی دلش را بشکند.

سوم اشک چشم است. هر چیزی بریزد دیگر نمی‌شود آن را جمع کرد و بی‌ارزش می‌شود مگر اشک چشم که وقتی ریخت یک قطره‌اش گاهی آتش جهنم را خاموش می‌کند.

پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: به تو پناه می‌برم از چشمی که اشک ندارد.

چهارم غصه است هر چه را بخوری کم می‌شود مگر غصه که هر چه بخوری کم نمی‌شود.

قصد ما از جمع شدنمان دعا برای امام زمان(عج) است. دعای فرج، از متنوع‌ترین دعاهاست. از زمره دعاهای فرج که فرموده‌اند هر روز بخوانید و می‌توانید بعد از هر نماز هم بخوانید این دعاست. هر بار که بخوانید، امام زمان (عج) برای فرج شما دعا می‌کنند و به دعای شما آمین می‌گویند.

«اَللّهُمَّ یا ذَالْمَجدِ الشّامِخ وَ السُّلْطانِ الْباذِخ صَلِّ عَلیٰ محمّدٍ وَ آلِ محمّد وَ کُنْ لِوَلیِّکَ محّمدِ بْنِ الْحَسَنِ المَهدی فی هٰذِهِ السّاعَة وَ فی کُلِّ ساعَة وَلیّاً وَ حافِظاً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتیٰ تُسْکِنَهُ اَرضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا»