توسل به امام علی علیهالسلام
وسایل رستگاری
تقارن سال نو و ایام رجبیه بر شما مبارک باشد و آنچه خداوند وعده کردهاست که به سالکان، معتکفان، روزهداران و شبزندهداران ماه رجب عنایت کند؛ ان شاءالله به همهی شما و به طفیل شما به من هم عنایت و مرحمت بفرماید، و در این ماه چنانمان کند که وقتی منادی در قیامت ندا میدهد این الرجبیون؛ من و شما هم آنجا برخیزیم و در آن صف ملائکه به ما جایگاهی مرحمت کنند.
البته شرط و شروط دارد. وقتی ندا میدهند این الرجبیون؟ و رجبیون با صورتها و پیشانیهای بلند سپید، بلند میشوند؛ منادی میگوید: بپرسید علامت اینکه شما از اصحاب ماه رجب هستید، چیست؟ در ماه رجب چه کار کردید که ما صدا زدیم این الرجبیون، و شما بلند شدید؟
جواب میدهند: در ماه رجب، همه میخوردند، ما روزها روزهدار بودیم؛ همه میخوابیدند، ما شبها شبزندهدار بودیم؛ همه به سخن دنیا گرفتار بودند، ما ذکر خدای تبارک و تعالی میگفتیم؛ همه به دنیا بسته بودند، ما از دنیا بریدیم؛ ما در ماه رجب اتصالمان را به خدای تبارک و تعالی تقویت کردیم و از فرصت و موقعیت ماه رجب به نحو احسن استفاده کردیم.
ایام، متعلق به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است.
1ـ ناد علی؛ طریقهی توسل به حضرت علی علیهالسلام است. ناد علی دعای زمینی نیست، دعایی عرشی است. هنگامی که پیغمبر (ص) در بحبوحهی جنگ مستأصل مانده بودند، جبرئیل آمد و گفت یا رسول الله بخوان: ناد علیاً مَظهرَ العَجائب که پیغمبر اکرم از جبرئیل ناد علی را تعلیم گرفتند و درمیان دشمن در جنگ شروع کردند به خواندن ناد علی.
2- طریقهی دوم توسل به حضرت علی، صدا زدن نام «علی» به عددهای مختلف و گوناگون است. منتها علی گفتنِ هر کسی اثری دارد. عیسی بن مریم (ع) میگفت «یا علی» و مرده زنده میکرد، مریض شفا میداد، کور مادرزاد علاج میکرد؛ موسی بن عمران (ع) میگفت «یا علی» و دریا شکافته میشد؛ ابراهیم خلیل (ع) میگفت «یا علی» و آتش گلستان میشد؛ خود علی (ع) وارد خانه شد. فاطمهی زهرا از دنیا رفته بود و ملافه رویش کشیده بودند. ملافه را کنار زد چشمهای فاطمه بسته بود. صدا زد بنت رسول الله یک کلمه با من حرف بزن، شفیعهی روز محشر، سیدهی زنان عالم، ام السبطین الحسن و الحسین، ام الزینبین یک کلمه با من حرف بزن اما فاطمه (س) از دنیا رفته بود. علی (ع) از اسم خودش مدد گرفت؛ من علی هستم. فاطمه (س) چشمهایش را باز کرد. روح فاطمه (س) به بدن هلول کرد و به امیرالمؤمنین وصیت کرد. یک وقت هم ما با دل شکسته و چشم اشکبار، همهی نفسمان را جمع میکنیم و با همهی عشقمان میگوییم «یا علی». «یا علی»ِ هر کس برایش یک تجلی دارد، به اندازهی اعتقادمان، معرفتمان، باورمان و یقینمان.
خانمی باصفا، شوهر عالمش به سفر رفت و دو بچهی کوچک داشت. به اندازهای، خرجی گذاشته بود اما دیر شد و نیامد و تأخیر شد. بچهها گرسنه بودند، دم اذان مغرب گفت: وضو بگیرید، لباس پاکیزه تنشان کرد و به حرم امیرالمؤمنین برد، گفت: بروید کنار ضریح جدتان علی بنشینید و بگویید مولا جان، پدر جان! پدر ما دیر کرده است و خرجی نداریم و مادرمان آبرومند است و نمیتواند به کسی رو بیندازد. اذان گفته شد، برادر بزرگتر گفت: الآن وقت نماز آقاست، بگذار آقا نماز بخوانند بعد حاجتمان را بگوییم. بعد از نماز جلو رفتند و گفتند: آقا خرجی به ما بده، مادر ما گفته آبرودار هستم و نمیتوانم جایی بروم. از داخل ضریح کف دستشان پول گذاشته شد؛ به مادرتان بگویید به شما وسعت بدهد، غذای خوب بدهد، لباس نو بخرد تا پدرتان بیاید، این خرجی، شما را کفایت میکند.
3ـ مرحوم خانم مالک در این ایام میفرمودند: مکرر سوره آلعمران بخوانید و هدیه کنید به وجود امیرالمؤمنین. قویترین نذرشان برای امیرالمؤمنین؛ سوره آلعمران بود. میفرمودند برای هر حاجتی که درها را کوبیدی و باز نشده است، 110 مؤمن یا 30 مؤمن دعوت کن و در آن جمع 110 مرتبه سورهی آلعمران خوانده شود. ایشان میفرمودند مسألهی این سوره، مسألهی حضرت مریم و موسی بن عمران نیست. عمرانِ واقعی، پدر امیرالمؤمنین است و آل عمران، علی و اولاد علی هستند. و این سوره را با نام «ندای حق» به ولای علی علیهالسلام تفسیر کرده بودند که اصلا مخاطب آیاتش امیرالمؤمنین است. همیشه میفرمودند: شیعه، شیعه نمیشود تا از لابهلای آیات سورهی آل عمران، حب علی و معرفت او را استخراج کند.
4ـ ایشان ما را عادت داده بودند که ایام البیضِ هر ماه قمری به امیرالمؤمنین توسل داشته باشیم. تأکید میکردند که این سه شب، هر شب دو رکعت نماز هدیه به حضرت علی بن ابیطالب (ع) بخوانیم و سپس خدا را به روح علی (ع) قسم بدهیم و بعد از سلام در سجده 40 مرتبه با سوز دل بگوییم: اللّهم اِنّی اَسألُکَ بِروحِ عَلیِّ بنِ ابیطالب اَلَّذی ما اَشرکَ بِالله طَرفَةَ عَینٍ اَبدا اَن تَقضیَ حاجَتی. (خدایا به بلندای آن روحی که چشم بر هم زدنی ابداً برای خدا شریک قائل نشد، حاجت مرا بده(
علی (ع) در میان اصحاب رسول الله (ص)، تنها انسانی است که طرفة العینی مشرک نبوده است. جرآت داری فکر کنی در سجده در ایام البیض هر ماه که نزد خدا نورانیت ویژه دارد، خدا را به روح علی قسم دهی و خدا جواب ندهد؟! اینجا دیگر بحث خدا و امیرالمؤمنین است، بحث من و گناهان من نیست! اینجا دیگر خدا به من نگاه نمیکند که من چه کسی هستم، خدا به علی نگاه میکند و به این نگاه میکند که من او را به چه کسی میخوانم و قسم میدهم؟
افرادی که اعتکاف میروند نیمه بلند شوند و این نماز را بخوانند و سر به سجده بگذارند و با سوز دل خدا را قسم بدهند. حاجت اول؛ امام زمان است که حاجت کل عالم است. برای غیر دعا کن، برای همه دعا کن، بعداً برای خودت. البته توسل شرایط خودش را دارد: پاکی زبان، پاکی دل، دقت، یقین، باور و…
روایت است که دم مغرب ارواح امواتتان لب بام خانههایتان میآیند و صدا میزنند؛ خوش به حالتان امسال هم زنده هستید و ماه رجب را درک کردید، ما رفتیم و امسال ماه رجب زنده نبودیم و نتوانستیم از مواهب رجبیه استفاده کنیم.
در بین انواع فضایل ماه رجب از زیباترین این مواهب این است که این ماه، ماه فتح الباب برای سالکین الهی است. هر که میخواهد با خدا آشتی کند، به خدا تقرب پیدا کند، خدا را بشناسد، بهترین زمان است. این ماه، خدا درها را از شب اول باز میکند و مردم را توسط ملک داعی، دعوت میکند که مردم از این ابواب به آسمان وارد شوند.
امیرالمؤمنین به تعجب چشم هایشان را در جمع چرخاندند و فرمودند: شما را چه شده؟ چرا میبینم مثل آدمی که در گودال سگسار فرو کردهاند و تا کمرش سنگ و خاک ریختهاند و محکم کوبیدهاند که مبادا فرار کند، شما را میبینم که تا کمر در دنیا فرو رفتهاید و کوبیده شدهاید، قدرت ندارید خود را بیرون بکشید. چرا حضرت این مثال زیبا را میزنند؟ آن گنهکاری که در گودال سگسار است، اگر دور پایش شل باشد و او بتواند فرار کند، حکم از او برداشته میشود و آزاد است. شاید منظور آقا این بوده است که اگر کمی حب دنیا را شل کنی و از این چالهی دنیا خودت را بیرون بکشی، خدا از عذاب گنهکاران آزادت میکند و خدا استمدادهای غیبی خودش را شامل حالت میکند.
وسایل رستگاری
ما بعد از ایمانمان، هفت وسیله برای رستگاری داریم:
1- نماز؛ هم در قرآن و هم در روایات به این مقوله فراوان پرداخته شده است.
چرا و به چه حقی ما یک بُعد از آداب دینی را از معلمان دینی خود که ائمه هستند یاد میگیریم و فقط به بعد ظاهری توجه میکنیم؟ نماز حضرت زهرا، امیرالمؤمنین، امام حسین، امام سجاد و… را بخوانم و فقط بعد ظاهر را رعایت کنم و به بعد باطن توجه نکنم که امام سجاد وقتی به نماز میایستادند، تمام بدنشان از خوف خدا میلرزید و من نماز امام سجاد بخوانم و یک انگشتم از خوف خدا نلرزد؟! سجدگاهش از اشک چشمش تر میشد، آیا یک اشک در چشم من جمع میشود؟ فاطمه زهرا در تمام شبهای ماه رجب، نماز میخواندند و اگر کسی از پشت دیوار رد میشد، صدای نفسهای ایشان را از خوف خداوند میشنید. چرا من پنجاه بار سوره توحید را در نماز میخوانم و یک نفسم از خوف خدا به شماره نمیافتد؟! حضرت علی نماز میخواندند و مثل مارگزیده به خودشان میپیچیدند. امام حسین نماز میخواندند و رنگشان زعفرانی میشد و میفرمودند غافلید که در مقابل چه کسی میخواهم بایستم؟ علاوه بر تأسی ظاهری، تأسی باطنی هم لازم است. یکی از راههای رستگاری؛ نماز است.
2- نوافل (نافلهها)؛ در حدیث است: 1- تمام نافلهها، هدیهی بندگان به خداست. نماز نافله مانند شاخه گلی است که روی نماز واجب میگذاری و به خدا هدیه میدهی. 2- باعث تقرب به خداوند است. 3- موجب کامل شدن راه سالکان است. و موجب تکمیل واجبات است. اگر در واجبات اشکالی یا عدم حضور قلبی یا بیتوجهی بود، آن نافله تکمیلش میکند.
پیامبر فرمودند: در شب معراج خدا به من فرمود: بندهی من، برای اینکه محبوب نزد من قرار گیرد، چیزی بهتر از انجام واجبات برایش نمیبینم (در هر شرایط ببیند تکلیف شرعیش چیست). و بنده به وسیلهی نوافل، آنقدر نزد من محبوبیت پیدا میکند که من میشوم به منزلهی گوش او که با آن گوش میشنود (گوش حق شنو) و به منزلهی چشمش که با آن میبیند. و من به منزلهی دستش میشوم که به وسیلهی آن اشیا را اخذ میکند و به منزلهی پایش که با آن حرکت میکند. اگر مرا بخواند، اجابتش میکنم. اگر از من بخواهد، به او میدهم و من در چیزی تردیدی و کراهت ندارم مگر در مرگ چنین مؤمنی؛ چون او از مرگ کراهت دارد، من هم در اخذ جانش کراهت دارم. اگر مرگ حتمی را قانون عالم نمیکردم دلم نمیآمد تلخی مرگ را به او بچشانم.
3- نماز شب؛ مادر سلیمان (ع) به او میگفت سلیمان نماز شب بخوان، کسی که نماز شب نخواند، قیامت آبرو ندارد. امام صادق فرمودند: کسی که در دل شب با خدا خلوت نمیکند؛ نگوید شیعهی ماست.
4- جهاد؛ عابد و زاهد با دعا و ذکر و صدقه و… به خدا نزدیک میشود، مجاهد با تیر و ترکش و زخم برداشتن و جانبازی به خدا نزدیک میشود.
5- احسان به خلق؛ آنقدر مهم است که امام صادق فرمودند: خدا فرموده، مردم عیال من هستند، هر کس به خانوادهی من خدمت بیشتر کند؛ نزد من محترمتر است.
6- دعا؛ زیباترین و جامعترین دعاها، دعاهای ماه رجب است و بالاترین موضوعی که در دعاهای این ماه میخواهیم؛ یکی آمرزش و دیگری طلب خیر است. ما را بیامرز و ما را موفق به انجام خیر کن.
حضرت علی فرودند: اگر انسان چیزی را که طلب میکند، اگر به دنبالش حرکت کند، مطمئن باشد به آن میرسد. اگر طالب آمرزش هستم، راهش را بروم به آن میرسم. طالب خیر هستم، اگر به دنبالش بروم به آن میرسم. طالب بهشت هستم، اگر در راهش حرکت کنم به آن میرسم. تاجر به امید سود و تجارت کار میکند تا به سود برسد، اگر در منزل بماند که سود نمیبیند باید در مسیرش حرکت کند و خودش را باور کند. دعا کنندهی ماه رجب باید دعایش را باور کند. وقتی آمرزش میخواهد باید باور کند و در مسیر جبران گناهش حرکت کند. روایت است: وقتی کسی طلب خیر کند اما در مسیرش حرکت نکنه، خدا فرموده در پایان خود را ورشکسته پیدا خواهد کرد. کسی که استغفار کند اما در مسیر جبران گناهش حرکت نکند او گمان میکند که توبه کرده است در واقع نکرده است.
نزد امام صادق آمد و عرض کرد: ماه رجب است و من کم خدمتتان میرسم دعایی به من یاد بدهید که جمیع خیرات و برکات و انوار در آن باشد و در تمامی کتب دینی این دعا گفته شده باشد. امام فرمودند: این دعا را هر روز ماه رجب بخوان:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِينَ وَ يَقِينَ الْعَابِدِينَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِيُ الْعَظِيمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِيرُ وَ أَنْتَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِيلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِي وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِي وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِي يَا قَوِيُّ يَا عَزِيزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِيَاءِ الْمَرْضِيِّينَ وَ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.
کاشف الغطا از علمای بزرگ، به نجف رفتند. آنجا قحطی شده بود. گفتند نماز باران هم خواندهایم، شما دعا کنید. به حرم حضرت علی رفت و بست نشست و مشغول دعا و ناله شد. شب سوم حضرت علی در عالم رؤیا به او تجلی کرد و فرمود: دعاهایتان مستجاب نمیشود، مگر فلان مرد قهوهچیِ که بین راه کوفه و نجف زندگی میکند، دعا کند. سحر به سراغ قهوهچی رفت و ماجرا را تعریف کرد. گفت تو که هستی در لباس قهوه چی؟ گفت به جان امیرالمؤمنین فقط قهوهچی هستم. اصرار کرد و او گفت: پسر جوانی بودم و مادرم دوست داشت مرا داماد کند، … عروسی، عروس را به حجله آوردند، دیدم مثل بید میلرزد. گفت: مرا بکش. گفتم: چرا؟ گفت: من پاک نیستم و باردار هستم. گفت: وقتی این را گفت یک لحظه لزریدم و خواستم او را بکشم اما از درونم صدایی شنیدم که موقعیتی برایت پیش آمدهاست تا رضایت خدا را جلب کنی. گفتم: چه کسی میداند؟ گفت: خدا و لا غیر. گفتم: پس خدا بداند و من و هیچ کس نداند. با هم زندگی میکنیم و شتر دیدی، ندیدی. آن پسر 25 ساله است و همین روزها دامادش میکنم. از خدا خواستم که دیگر به من بچه ندهد که نکند بچهی خودم بیاید و حب او برود. تا به امروز که 25 سال گذشته است، یک بار به روی زنم نیاوردهام. کاشف الغطا دست او را بوسید و گفت التماست میکنم فردا بیا در صحرا ما علما دعا میکنیم و تو آمین بگو که علی (ع) فرموده تنها آبرودار این دیار تویی.