بلای همهگیر توبهی همهگیر میخواهد
شب جمعه و گریه بر امام حسین(ع)
نماز امام حسین(ع) در روز عاشورا
آداب شبهای جمعه
منظور از حکمت در قرآن کریم که خیرکثیر است، چیست؟
بلای همهگیر توبهی همهگیر میخواهد
ما بارها در کتابها خواندیم که هر زمان یک بلای جمعی در جامعه رخ میدهد و همهگیر میشود، خُرد و کلان، فقیر و ثروتمند، مؤمن و غیرمسلمان درگیر میشوند، در این حال توبه و استغفار دستهجمعی لازم است و توبه و انابه به درگاه خداوند تبارکوتعالی لازم دارد. هنگامی که کار بر بنیاسرائیل سخت شد و از شر فرعون نمیدانستند راه به کجا ببرند به بیابان پناه بردند؛ زنها جدا، مردها جدا، حتی نوزادان و شیرخوارگان را جدا کردند. حتی حیواناتشان را با خود بردند و برهها را از گوسفندان جدا کردند. سه شبانهروز ناله و توبه کردند و خداوند تبارکوتعالی سی سال و بعضی از کُتُب نوشتند 300 سال آمدن حضرت موسی(ع) را به جلو انداخت. حضرت موسی(ع) غایب بود و فرعون بر مردم بسیار سخت میگرفت.
در سورهی بقره میخوانیم: «وَ إِذْ نَجَّيْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَکُمْ وَ في ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظيمٌ»
«و چون از فرعونیان نجاتتان دادیم که بدترین شکنجهها را به شما میدادند و آن این بود که پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده نگه میداشتند و در این کارها بلائی بزرگ از پروردگار شما بود.»
هنگامی که کار بر بنی اسرائیل سخت شد، توبهی جمعی کردند و همه باهم جمع شدند و سه شبانهروز نالیدند. خداوند ظهور پیامبرشان را جلو انداخت و آنها را از دست فرعون نجات داد. وقتی بلا همهگیر میشود و حتی مؤمنان، مجتهدان، عالمان، کودکان، فقیران و ثروتمندان گرفتارش میشوند، توبه و انابهی همهگیر میخواهد که متأسفانه ما کمتر این را میبینیم. بهجای این توبه همهگیر، گناه و فساد همهگیر میبینیم؛ بنابراین باید انتظار بکشیم که این بلا طولانی شود. شاید دوا و درمانش در یک قرص باشد اما خدا نمیخواهد که کشف شود. یک روز بفهمند که این بلای خانمانسوز درمانش در این قرص دمدستی بود اما خدا نمیخواست که پیدا شود.
خداوند درد بیدوا نمیدهد. وقتی بشر بدی کرد خدا دوا را گُم میکند و بشر نمیتواند آن را پیدا کند. از آنجا که بشر رو به خدا نمیکند خداوند عقل و علم او را نسبت به آن دارو و درمان میبندد. حالا بشر هر چه زودتر به خودش بیاید این درمان زودتر به دست میآید. چون دارو دست بشر است و شفا دست خداوند است تا خداوند نخواهد در آن دارو شفا نمیگذارد. دارو دست علم است دانشمند کشفش میکنند و شفا را خداوند در آن دارو قرار میدهد و اگر خدا نخواهد شفا حاصل نمیشود. دارو مصرف میشود درمان حاصل نمیشود.
امام جعفر صادق(ع) فرمودند: هیچوقت نگویید کار از کار گذشته و دعا اثر ندارد. شما دعایتان را بکنید. (اگر بیماری در حال جان دادن است شما دعایتان را بکنید. شاید شفا در همان یک دعا حاصل شد.)
ممکن است دارو فایده نداشته باشد اما دعا فایده و اثر دارد. دعا مرده را از داخل غسالخانه برگردانده، دعا بیمار را بعد از جان دادن و بستن چشمها و دهانش، در حالی که صدای کندن قبرش میآمد، برگردانده و 30 سال بعد از آن زندگی کرده است. در حدیث آمده که بسیاری از مردم 30 سال، 40 سال قبل از آنکه عمرشان تمام شود میمیرند چون اهل دعا نیستند.
شب جمعه است و خداوند تبارکوتعالی برگی از دعا و برگی از رحمت را روزی ما کرده است. در این ایامی که هستیم چه میزان خبر بد شنیدیم؟ عدهای از دوستان و آشنایانمان زیرخاک رفتند ولی ما الحمدالله زنده هستیم و نفس میکشیم و سوز و اشک و توسل داریم. آیا اینها شکرانه ندارد؟ مگر ما بندهی دردانهی خداوند هستیم؟ همین صدقاتی که میدهیم، همین دلرحمی که نسبت به هم داریم، همین که به فکر آخرتمان هستیم و همین «امن یجیبی» که میخوانیم، همینها برایمان فرصت میآورد و باب نجات را باز میکند. همین ذکر صلوات که میفرستیم، همین فاتحهی اهل قبوری که شبهای جمعه از راه دور میفرستیم. همهی اینها پناهندگی است. بحثمان را با صلوات بر محمد و آل محمد(ص) شروع میکنیم ” الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم”
ذکر مصیبت
کاروان اسرای کربلا همین روزها از شام حرکت داده میشوند و به یک دوراهی میرسند که یکراه به مدینه و یکراه به کربلا میرفت. امام سجاد(ع) فرمودند: ما به کربلا میرویم. سه شبانهروز در کربلا ماندند و بعد از سه روز امام سجاد(ع) فرمودند: عمه جان! بار ببندیم و برویم اگر بیشتر بمانیم همه هلاک میشوند. من 43 سال است که کتابهای مقتل را جست و جو میکنم، استنباطم این است که بازگشت حضرت زینب(س) از کربلا به کوفه و از کوفه به شام و از شام به کربلا همه یکطرف، از کربلا به مدینه یکطرف. از کربلا به مدینه رفتن سختتر بود. آمدنشان بدون امام حسین(ع) به مدینه سختتر بود. دیدن درب بستهی خانهی امام حسین(ع)، دیدن درب بستهی خانهی ابوالفضل(ع)، دیدن درب بستهی خانهی علیاکبر(ع) و رفتن به حرم پیامبر(ص) با پیراهن خونی امام حسین(ع) سختتر بود. من یقین دارم شبی که وارد مدینه شدند، حضرت زینب(س) نیمهشب به مزار حضرت زهرا(س) رفتند و پیراهن امام حسین(ع) را روی قبر مادر پهن کردند، چه قیامتی بر پاشد فقط خداوند میداند.
هیجده جوان بنیهاشمی را جاگذاشتند، رقیه(س) را جاگذاشتند. هنگامی که به مدینه بازگشتند، دستهایشان را کنار حرم پیامبر(ص) گذاشتند و فرمودند: یا جداه! من با حسین(ع) رفتم و بی حسین(ع) آمدم. از عمق دلتان به آن قلب بریان حضرت زینب(س) هنگامی که شهر مدینه را دیدند و لرز کردند، صلواتی بفرستید ” الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم”
هنگامی که اسرا را به مجلس یزید وارد کردند سر مطهر امام حسین(ع) داخل تشت بود. امام زینالعابدین(ع) روبه سربریده کردند و سلام به پدرشان امام حسین(ع) دادند و فرمودند: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنین و …» از سربریده جواب سلام آمد: «علیکم اسلام بَلِّغْ شیعَتی عَنِّیَ السَّلامَ…» به شیعیان من سلام برسان و به آنها بگو من با لبان تشنه شهید شدم، مرا یاد کنند، من غریب از دنیا رفتم، برایم با صدای بلند عزاداری و گریه کنند.
امام جعفر صادق(ع) فرمودند: برای امام حسین(ع) نوحه و گریه کنید، نالهی سکلا داشته باشید، نالهای که برای بچههایتان میکنید.
اینجا معنا کردند که نالهی سکلا دو گونه است؛ یکی نالهای که انسان بُهتَش میزند. غم میآید، بغض میآید و راه گلو را میبندد، آه میکشیم اما اشک نداریم و بعضی میگویند نوحهی سکلا نوحهای زنانه است؛ زنی که فرزندش را ازدستداده چگونه ناله میکند؟ عجیب است تمام روز عاشورا که امام حسین(ع) اینهمه شهید دیده بودند در ارتباط با حضرت علیاصغر(ع) میگویند، گریهی امام حسین(ع) گریهی سکلا بود و به تعبیر دیگر اشک نداشتند و فقط ناله داشتند. و عدهای دیگر میگویند که ایشان مانند مادری که بچه ازدستداده در مصیبت حضرت علیاصغر(ع) ناله میزدند و گریه میکردند.
شب جمعه و گریه بر امام حسین(ع)
شب جمعه گریه برای امام حسین(ع) خریدار عجیبوغریبی دارد. زیرا شب رحمت است. امام حسین(ع) میفرمایند: من کشتهی عبرات هستم. در صفات خداوند میخوانیم «یا راحِمَ العَبَرات» ای رحم کننده بر عبرات؛ یعنی اگر امشب کسی اشکی بریزد «راحم العبرات» به او رحم میکند و اگر این اشک برای امام حسین(ع) باشد رحمت خداوند بر او چندین برابر میشود زیرا حضرت میفرمایند: من کشتهی عبرات هستم.
این را از من به یادگار داشته باشید؛ دو وقت سفرهدار و مجلس گردان حضرت فاطمه الزهرا(س) است. یکی در مجلس اباعبدالله الحسین(ع) در شبهای جمعه. در شبهای جمعه حتی اگر تکوتنها در خانهی خودتان مشغول عزاداری هستید ادارهکنندهی مجلستان فاطمه الزهرا(س) است. دلتان که لرزید و اشکتان که آمد به شما میگویند هر چه میخواهید بگویید. مانند امشب اگر در اتاق دربستهاتان نشستید و با امام حسین(ع) درد و دل میکنید بدانید پذیرایی کننده و نفر دوم در اتاقتان فاطمه الزهرا(س) است. این را درک کنید و احترامشان را بهجا بیاورید. دیگری فردای قیامت که ادارهکننده و مجلس گردان خانم فاطمه الزهرا(س) است.
مرحوم علامه مجلسی مینویسند: وقتی روز قیامت همه صف میبندند، ندا میآید همه سرها به زیر زیرا دختر پیامبر(ص) فاطمه الزهرا(س) میآید. ایشان را به سمت منبری راهنمایی میکنند. این منبر دوازده پله دارد و فاطمه الزهرا(س) بر پلهی اول قرار میگیرند. پیامبر(ص) به ایشان میفرمایند: فاطمه جان! بالا برو و بر پلهی دوازدهم جلوس کن و هر چه میخواهی بخواه. ناگهان همه میبینند که سربریدهای در دست خانم است در حالی که ایشان فریادی میزنند: خدایا! «بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» سر پسرم را به چه گناهی بریدند؟ هنگامی که از امام حسین(ع) شروع به سخن گفتن میکنند، فریادی از آنطرف بلند میشود: مادرم! از منِ زینب هم بگویید، من چه کرده بودم که اسیرم کردند؟ و آنهمه داغ بر دلم گذاشتند. سپس اهل بیت(ع) یک به یک سخن میگویند. صدای ابوالفضل(ع) بلند میشود، صدای حضرت امکلثوم (س) بلند میشود، صدای حضرت رقیه(س) بلند میشود و …بقیهی شهدا هم میگویند: مادر جان! روضهی ما را هم بخوانید و بپرسید چرا ما را کشتند و بدنهایمان را پایمال سم اسبها کردند؟ بهجایی میرسد که انبیا دیگر نمیتوانند تاب بیاورند. ناگهان فاطمه الزهرا(س) قنداقهایی به دست میگیرد و فریاد میزند: «بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت» چرا ششماههی مرا شهید کردند؟ ناگهان از طرف دیگر محشر بانوی بزرگواری بلند میشود در حالی که او نیز قنداقهای به دست گرفته و فریاد میزند: فاطمه جان! پرسید علی اصغرِ مرا به چه جرمی گلویش را از این گوش تا آن گوش بریدند؟ ناگهان بزرگواری، ماهپارهای، رشید مردی با فرق شکافته از گوشهی دیگر مجلس بلند میشود و صدا میزند: فاطمه جان! از مظلومی و غربت من هم بگویید، از خانهی نیمسوختهام بگویید، از سر شکافتهام بگویید.
آن عالم ربانی اکبر بهبهانی فرمود: عید غدیر بود و همهجا مراسم بود. امام زمان(عج) را در خواب دیدم در حالی که حضرت گریه میکردند. عرض کردم: آقاجان! عید غدیر است، چرا گریه میکنید؟ حضرت فرمودند: برای ما عید غدیری نگذاشتند هنگامی که در مقابل جدم امیرالمؤمنین علی(ع) بهصورت مادر ما سیلی زدند!
شب جمعه است و اشکی که بر گونه جاری میشود خریدار دارد. خداوندِ راحم العبرات به ما رحم میکند مخصوصاً وقتی این گریه و اشک را به امام حسین(ع) وصل کنیم. از آداب شب جمعه اول زیارت امام حسین(ع) است.
از امام جعفر صادق(ع) روایتشده است که امام حسین(ع) را زیارت کنید اگرچه در سال یکبار باشد؛ زیرا هر کس به زیارتش برود در حالی که بهحق آن زیارت عارف بوده و منکر آن نباشد غیر از بهشت هیچ پاداش دیگری نخواهد داشت. رزق و روزیش وسعت پیدا میکند و در همین عالم خدای متعال در عوض زیارتی که کرده به او فرح و سرور قابل ملاحظهای میدهد.
امام صادق(ع) فرمودند: زیارت امام حسین(ع) را ترک نکنید و یاران و اصحاب را به آن امر کنید، زیرا خداوند بهواسطهی آن عمر شما را طولانی میکند و روزی و رزقتان را واسع میفرماید و در حال حیات سعید و سعادتمندتان میکند و نخواهید مُرد مگر سعادتمند و نام شما را در زمرهی سُعدا مینویسد.
مزار ابیعبدالله الحسین(ع) در قلبهای عاشقان آن حضرت است و آنها با دلشان با امام حسین(ع) معامله میکنند. زیارت امام حسین(ع) را در شبهای جمعه به کسی میدهند که معرفت داشته باشد. این احادیث همه در کتاب کامل الزیارات است. اگر ذرهای معرفت و شناخت نسبت به امام حسین(ع)، نسبت به طهارت، نماز، تلاوت قرآن و ذکر و دعای ایشان، نسبت به زمزمهی ایشان در شب عاشورا، (با همین زمزمه 30 نفر را از سپاه عمر سعد به سمت خودشان کشیدند، و در روز عاشورا آن سی نفر جزء شهدا بودند) نسبت بهیقین و رضای ایشان، نسبت به سخاوت و شجاعت، حلم و رقت قلب ایشان، نسبت به حُسن خلق و مروت ایشان، نسبت به غیرت و قناعت ایشان، نسبت به صبر و اشکهای ایشان و نسبت به اشکهایی که برای امام حسین(ع) از طرف جدشان و خانوادهاشان تا محبانش ریخته میشود، پیدا کردیم آن وقت گنجینهای پیدا کردیم که از راه دور سلام دادن ما به امام حسین(ع) باعث لذت ما خواهد شد به گونهای که انگار به زیارت ایشان رفتهایم.
نماز امام حسین(ع) در روز عاشورا
ایشان ابتدا وضو گرفتند با خونی که از قلب نازنینشان جاری شد و سپس با خون سرشان، خون پیشانی و خون جایجای بدنشان غسل ترتیبی کردند. عاقبت غسل ارتماسی کردند با خونی که از سربریدهشان جاری شد و همهی بدنشان را در برگرفت و سپس تیمم کردند با خاک گرم گودال قتلگاه که خودشان را به آن میمالیدند. آنوقت پیشانی مبارکشان را بر خاک گذاشتند و تسلیم خدا شدند. تا آن معاملهای که باخدا کرده بودند را تکمیل کنند.
نماز روز عاشورا را نگاه کنید؛ نماز چهار رکعتی که قصر بود و باید دو رکعت میخواندند زیرا نماز خوف بود، باید نشسته میخواندند. شب هنگام هم با نماز شب با نماز وداع کرده بودند. نماز یارانشان هم قصر بود و بعضی یکرکعت خواندند و شهید شدند. امام حسین(ع) روح نماز را در روز عاشورا نشان دادند. یک نمازشان، نماز قصر دورکعتی روز عاشورا بود که نشسته خواندند و یک نمازشان نماز عصر بود که تکبیرة الحرامش هنگامی بود که از اسب بر زمین افتادند. قیامشان وقتی بود که دوباره بلند شدند و رکوعشان وقتی بود که کمرشان خم شد، قنوتشان وقتی بود که دست بلند کرده بودند و دعا میکردند. سجودشان وقتی بود که پیشانی بر خاک گذاشتند. تشهد و سلامشان وقتی بود که روحشان از جانشان مفارقت کرد و بلند شدنشان وقتی بود که سرشان روی نیزه قرار گرفت و تعقیباتشان هنگامی بود که بالای نیزه سورهی کهف میخواندند. این نماز ظهر عاشورای امام حسین(ع) را گاهی وقتها جلویمان بگذاریم و با توجه به آن نمازمان را بخوانیم.
حلم آن حضرت این گونه بود که با آنهمه اذیت و قتل و جرح، احدی را نفرین نکردند مگر در چند مورد؛ یکی وقتیکه مالک بن انس ملعون شمشیر بر آن حضرت زد حضرت نفرینش نکردند خون فواره زد باز حضرت نفرین نکردند، وقتی آن ملعون شمشیر میزد شروع به سب نمودن کرد (سب یعنی فحش دادن، که ذلت است و امام حسین(ع) ذلت نمیپذیرند) در این هنگام امام(ع) نفرینش کردند و نفرین امام(ع) بلافاصله گرفت.
لعن کردن در قرآن آمده است؛ «اللهم العن بنیامیه» یعنی آن قدرت و آن زوری که بنیامیه دارد را از آنها با لعن کردن بگیر. سب یعنی فحش و خوار و ذلیل کردن. قرآن سب را حرام میداند. آن ملعون به امام(ع) ضربه زد اما امام حسین(ع) نفرینش نکردند هنگامی که او شروع به فحش دادن کرد امام(ع) نفرینش کردند. خداوند در قرآن کریم بسیار از صبر صحبت میکند و شما نمونهی بارزش را در امام حسین(ع) میبینید. شب معراج به پیامبر(ص) فرمودند: یا محمد(ص)! به سه چیز امتحانت میکنم تا صبرت معلوم شود، یکی اینکه فقرای امت را به خودت ترجیح بدهی. پیامبر(ص) فرمودند: خدایا! کمکم کن تا بر آن صبر کنم. دوم اینکه اقوامت تو را آزار میدهند. پیامبر(ص) فرمودند: خدایا! کمکم کن تا بر آن صبور باشم. سوم اهلبیتت؛ با اهل بیتت این گونه رفتار میکنند، سپس خداوند مصائبی که بر اهل بیت ایشان گذشت را نشانشان دادند. پیامبر(ص) فرمودند: خدایا! کمکم کن تا بر آن نیز صبور باشم.
اولین برنامهی ما در شبهای جمعه، امام حسین(ع) است. دومین برنامهی ما در شبهای جمعه، دعاست. دعا به درگاه خداوند تبارکوتعالی. شب، شب باعظمتی است، از حالا تا شب این آیه را بگویید: «…رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً»
این آیه را ذکر کنید. و بگویید: خدایا! مرا موفق کن تا صادقانه وارد امشب شوم، خدایا! امشب یاوری برای من قرار بده. برخی «سُلْطاناً نَصِيراً» را امیرالمؤمنین علی(ع) تعبیر میکنند، و برخی دیگر امام زمان(عج). با زبان ساده میگوییم: خدایا! امشب برای من پشتوانهای قرار بده.
امشب این آیه را بخوانید: «… رَّبِّ أَنزِلۡنِي مُنزَلٗا مُّبَارَكٗا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡمُنزِلِينَ»
خدایا مرا در مكانى مبارك فرود آور كه تو بهترين فرود آورندگانی. امشب برای من در این منزل مبارک جایی قرار بده که خواب مرا فرا نگیرد، ترس بر من مستولی نشود، نفس بر من غلبه نکند و من یک فرودگاهی در این منزل مبارک داشته باشم. خداوند خودشان فرمودند: “خدای تبارک و تعالی برای شما رحمت را نوشته است.” شب ورود به مُلک و ملکوت است، عدهای وارد ملک و ملکوت میشوند و رحمت شامل حالشان میشود. عدهای مانند کودکان مشغول خاکبازی هستند. گرچه سنشان زیاد است اما در این دنیا فقط مشغول بازی هستند.
آداب شبهای جمعه
خود قرآن دستور شب جمعه را به ما داده است:
«و پارهای از شب را به نماز بیدار باش که این برای تو افزون بر نمازهای واجب است، باشد که پروردگارت به تو مقامی عطا کند که همه آن را بستایند و تو را با آن مقام (مقام شفاعت) در قیامت برانگیزد.» دستور اول اهتمام داشتن بر نماز شب است اگرچه آن سه رکعت نماز شفع و وتر باشد.
فردی به نام قاسم، دزدِ مشهوری بود. هر روز هم میآمد و پای درس آیتالله قاضی(ره) مینشست. اطرافیان به او میگفتند: تو که دزد هستی چرا پای درس آیت الله قاضی(ره) مینشینی؟ او میگفت: خودش را دوست دارم حرفهایش را دوست ندارم. مردم شروع به شماتت آیت الله قاضی(ره) کردند و به ایشان میگفتند: او فاسق و عرقخور است، دزد و عربدهکش است چرا او را راه میدهید؟ چندین ماه آقای قاضی(ره) را شماتت کردند و ایشان را با حرف آزار دادند. یک روز آقای قاضی(ره) به قاسم فرمود: تو که مرا دوست داری و هرروز اینجا مینشینی، من چیزی از تو بخواهم انجام میدهی؟ قاسم گفت: تا چه باشد. آیتالله قاضی(ره) فرمودند: امشب بلند شو نماز شب بخوان. قاسم خندید و گفت: آقا من نماز واجب نمیخوانم، نماز شب بخوانم! من و رفقایم از سر شب تا نصف شب به عیش و نوش مشغولیم با مستی میخوابیم چگونه بلند شوم؟! آقا فرمودند: تو نیتش را بکن و قول بده من سر ساعت بیدارت میکنم. قاسم قبول کرد و آقا نماز شب را یادش داد. آن شب هم قاسم مست و لایعقل خوابید و یک ساعت به اذان صبح بیدار شد. خودش نقل میکند: بلند شدم و درب را باز کردم و به حیاط رفتم و برای اولین بار آسمان نیمهشب را دیدم. نور ماه به حوض حیاط میتابید و نورش به چشمم و سینهام خورد. ناگهان زانوهایم لرزید و ذکر استغفار گفتم وضو گرفتم و نماز شب خواندم. قاسمِ دزد و فاسق و عرقخور با آن یک شب نماز شب خواندن به جایی رسید که لیوان آبش را برای شفای بیمار میبردند.
صمت و جوع و سهر و خلوت و ذکر به دوام
ناتمامان جهان را کند این پنج تمام.
صمت، خاموشی است؛ جوع، گرسنگی و کم خوری است؛ سهر، بیداری است؛ خلوت باخداوند و ذکر مداوم و همیشه به یاد حق بودن؛ این پنج خصلت انسان را کامل میکند.
خداوند به پیامبر(ص) سفارش کرده است: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» سائل و فقیر به درگاهت آمد، دستخالی برش نگردان! به پیامبرش فرموده دستخالی برنگردان. آن خدایی که سفارش گدا را به پیامبر(ص) میکند خودش با فقیر چه میکند؟ آیا او را دست خالی برمیگرداند؟!
در قرآن کریم آداب گدایی را خیلی زیبا فرموده است؛ در سورهی فرقان: «وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُوراً»
«و او خدایی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرارداد برای آنکس که خواهد به شب یا روز متذکر (خدا) شود یا شکر آن را بجای آرد.»
برای کسی که فرصت دارد روزها گدایی کند و روزها ذکر بگوید و انس بگیرد، روز را قرار داد و برای آنکسی که روزها گرفتار است و دنبال لقمهای نان است شب را قرار داد و او را از گدایی کردن محروم نکرد. اگر شب میتوانید برای گدایی بیایید اگر نمیتوانید روز برای گدایی بیایید. خداوند این کار را انجام داد زیرا خداوند جواد است. جواد محتاج آن است که جودش را نشان بدهد. جواد جودش را به سائل و محتاج، به طالب باید نشان بدهد. به همین جهت بزرگان گفتند: چنانکه گدا عاشق انسان کریم است، انسان کریم نیز عاشق گداست و هر دو عاشق هم هستند. هنگامی که ما بسیار احساس نیاز میکنیم خداوند بیشتر عاشق ما میشود زیرا میخواهد جودش را نشان بدهد. ما آینهی نشان دادن جود خداوند هستیم.
اگر گدا صبر پیشه کند و به دردش بسوزد و به دردش بسازد و تحمل و صبوری کند برایش کمال است. اگر سائل برای دیگران دعا کند اما به درد خودش بسازد، این برایش کمال و رشد است؛ اما اگر جواد دیر به داد سائل برسد برایش نقص است. اگر خداوند ببیند که بندهاش محتاج است و اعتنا به او نکند این برایش عیب است و خدا که معیوب نیست. این برای خدا نقص است و خدا که ناقص نیست. شما اگر خودتان دردمند هستید برای همهی دردمندان دعا کنید. اگر رنج میکشید برای همهی رنجمندان دعا کنید این برای شما کمال و درجه است؛ اما خداوند که نالهاتان را میشنود اگر سراغتان نیاید و نگاهتان نکند برایش نقص و عیب است. درک این مطلب برای امشبتان فتح باب میکند. البته درک گدایی هم مراتب دارد. ما کدام درجهی گدایی را داریم؟
بزرگی نقل میکند؛ در اوایل راه رشدم ذکرم باخدا این بود که «الهی تو را دارم چه کم دارم» کسی که تو را دارد چه غم دارد. کمی بزرگتر و فهیمتر شدم بعد از مدتی ذکرم عوض شد و میگفتم: «الهی شکرت که از شرق تا غرب عالم دارند به من خدمت میکنند.» بعد از مدتی از این مرحله هم گذشتم میگفتم: «الهی تاکنون میگفتم جهان را برای ما آفریدی اکنون فهمیدم که خودت هم برای ما هستی» اکنون که بزرگتر شدم و فهیمتر شدم و از آن مراحل گذشتم میگویم: «الهی داراتر از من کیست که تو دارایی ما هستی از من ثروتمندتر کیست؟»
خدا مال تو و تو مانده عاجز
ز تو بیچارهتر کس دیده هرگز
امام محمدباقر(ع) فرمودند: پیامبر اکرم(ص) نشسته بودند شخصی به نام شبيه هذلى آمد و فرمود: یا رسول الله(ص)! من پیر شدم مرا توانی به عمل نماز و روزه و حج و جهاد نیست. اینها عادتهای من بوده دیگر نمیتوانم به این عادتها عمل کنم. یک دستور سبکی به من بدهید که همه اینها را در بربگیرد. پیامبر(ص) فرمودند: گفتاریات را دوباره بگو. او دوباره گفت. حضرت فرمودند: باز تکرار کن. تا سه بار سخنش را تکرار کرد. سپس حضرت فرمودند: در گرداگرد تو درخت و کلوخی نیست مگر به حالت گریه کردند. چون نماز صبح را خواندی ده مرتبه بگو: «سُبحَانَ اللهِ العَظِیمِ وَ بِحَمدِهِ وَ لاَ حَولَ وَ لا قُوَّهَ إِلاَّ بِاللهِ العَلِیِّ العَظِیمِ» كه همانا خداوند بزرگ با اين ذكر تو را از كورى، ديوانگى، جذام، فقر و زير آوار ماندن و رنج پیری محفوظ میدارد.
او عرض كرد: اى رسول خدا(ص)! اين ذكر براى دنيا بود، براى آخرت چه؟ حضرت فرمودند: میگویی «اللَّهُمَّ اهْدِنِي مِنْ عِنْدِكَ وَ أَفِضْ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ انْشُرْ عَلَيَّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْ بَرَكَاتِكَ.»
سپس حضرت فرمودند: اگر کسی به این دستور عمل کند عمداً آن را ترک نکند درهای هشتگانهی بهشت به روی او باز میشود و به او گفته میشود که از هر دری که میخواهی وارد شو. همهی اینها منوط به انس به صاحبالزمان(عج) است.
منظور از حکمت در قرآن کریم که خیرکثیر است، چیست؟
الحمدالله ما با قرآن مأنوس هستیم. بعضی از آیات قرآن آیات عجیبی است و من فکر میکنم که روز قیامت از ما سؤال میکنند که آیا ما را نخواندید؟ ازجمله آیاتی که دربارهی حکمت نازلشده است سورهی نحل آیهی 125 است: «ادْعُ إِلي سَبيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ.»
«(ای رسول ما! مردم را) به حکمت (و برهان) و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن (وظیفه تو بیش از این نیست) که البته خدای تو (عاقبت حال) کسانی را که از راه او گمراه شده و آنان را که هدایت یافتهاند بهتر میداند.»
«يُؤْتِي الْحِکْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً کَثيراً وَ ما يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ.»
«خدا فیض حکمت را به هر که خواهد عطا میکند و هر که را به حکمت و دانش رسانند درباره او مرحمت و عنایت بسیار کردهاند و این حقیقت را جز خردمندان متذکر نشوند.»
همهچیز در مقابل خدا قلیل است اما حکمت را خیر کثیر میگوید. امام صادق(ع) فرمودند: مراد از حکمت در آیهی شریفه که به هر کس داده شود خیر بسیار دادهشده است دو چیز است:
«هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ.»
«و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد هرچند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!»
این آیه جای فکر و تحقیق دارد، اگر 50 کتاب دربارهاش بخوانیم کم است. بعثت تمام انبیا از آدم(ع)شروع و تا خاتم(ص) ختم میشود، از تلاوت قرآن شروع و به حکمت ختم میشود. آغاز بعثت به تلاوت و ختم آن به حکمت است. درک این خیلی مهم است که خاتمالانبیا به تلاوت شروع میکند و به حکمت پایان میدهد. حکمتی که کنارش خیر کثیر است. ابتداش اطاعت خدا و آخرینش معرفت امام است.
نتیجه این است که تمام اساس تکوین و تشریع از یک نقطه شروع میشود و به یک نقطه ختم میشود. نقطهی شروعش ذات اقدس خداوند و نقطهی پایانیاش امام عصر، حجت بن الحسن عسگری(عج) است.
فضیل نقل میکند؛ امام محمدباقر(ع) فرمودند: هر کس بدون معرفت امام زمانش بمیرد مرگ او مانند مرگ جاهلیت است. و هرگز عذری از این آدم پذیرفته نمیشود. مگر اینکه امام زمان(عج) و حجت خدا را بشناسد.
کسی که با شناخت امام زمانش بمیرد هیچ زیانی به او نخواهد رسید. چه جلوتر از ظهور امامش بمیرد یا بعد از آنکه امام ظهور کرد بمیرد. کسی که با شناخت امام و حجت خدا از دنیا برود مانند کسی است که با حضرت مهدی(عج) در خیمهی ایشان بوده باشد؛ یعنی کسی که معرفت به امام زمان(عج) پیدا کند حد و مقام و اندازهاش به آنجا میرسد که با ایشان جمع میشود، و با ایشان همنشین و همکلام و همغذا میشود. خطی که اولش ذات خداوند است و آخرش حضرت صاحبالزمان(عج) است. کسی که معرفت امام را کسب کند با انتهای نقطهی وجود، در خیمهی اختصاصیاش زندگی خواهد کرد.
چقدر برای رسیدن به این نقطه باید زحمت بکشیم؟ چقدر باید مراقب هوای نفسمان باشیم؟ چقدر باید به سخن امام زمانمان(عج) گوش بدهیم؟ به همان سخنشان که فرمودند: بروید به داد نفستان برسید.
مردی خدمت پیامبر(ص) آمد و سؤال کرد: چگونه میشود به معرفت رسید؟ حضرت فرمودند: وقتی نفست را شناختی. او باز پرسید: چگونه میشود که با حق موافق شد؟ حضرت فرمودند: وقتی با نفست مخالفت کردی. او پرسید: چگونه میشود راه رضای حق را پیمود؟ حضرت فرمودند: وقتی به نفست سخت گرفتی. او دوباره پرسید: چطور میشود بهحق وصل شد؟ حضرت فرمودند: با کنارهگیری از نفس. او پرسید: چطور میشود راه اطاعت از خداوند را پیدا کرد؟ حضرت فرمودند: وقتی نافرمانی نفست را کردی. او پرسید: چطور میشود که راه ذکر خداوند را رفت؟ حضرت فرمودند: با فراموش کردن نفس. او پرسید: چطور میشود راه نزدیکی به خداوند را طی کرد؟ حضرت فرمودند: با دوری کردن از نفس. آن شخص پرسید: چطور میشود با حق انس گرفت؟ حضرت فرمودند: وقتی از نفست ترسیدی. و در آخر او پرسید: چطور میشود همهی اینها را به دست آورد؟ حضرت فرمودند: با کمک گرفتن از خداوند برای مبارزه با نفس.
ذکر مصیبت
امام حسین(ع) به خاک افتاده بودند و تمام اعضای بدنشان از صدمهی تیر و سنان و شمشیر مجروح و پارهپاره بود. (ایشان را با نوک شمشیرهایشان میزدند) سر شکافته، پیشانی شکسته، تیری در زیر چانه نشسته و سر تیر فرورفته چوبهی تیر مانده بود، تیر دیگر پهلو را شکافته، زبان از خشکی به کام چسبیده و جگرشان از تشنگی تفتیده بود، لبهایشان از عطش ترکخورده و قلبشان برای اصحاب شهیدشان پارهپاره شده بود، جگرشان برای عیالاتشان که فریاد استغاثهشان از خیمه به گوش میرسید آتشگرفته بود. چشمشان را باز میکردند، خواهر پریشانشان را میدیدند که مانند پروانه دور گودال میچرخید و از خاک اطراف قتلگاه روی سرشان میریخت و واحسینا میکشید. دستشان قطعشده بود و نیزه در پهلویشان جا گرفته بود اما قدرت خارج کردن آن را نداشتند و سر و رویشان از خون خضاب شده بود. صدای نالهی کودکان هر آن بر آتش جگرشان میافزود و از طرف دیگر اهانت دشمن که با پا ایشان را از این پهلو به آن پهلو میکرد… باوجود همهی اینها آهی نکشید و اشکی نریخت و مدام میفرمود: «إلهي رضاً برضاك، تسليماً لأمرك، صَبراً عَلى قَضائِك، یا رَبِّ لا معبود سواك، يا غياثَ المستغيثين» آن ملعون میگوید وقتی سرم را خم کردم تا بشنوم زیر لب چه میگوید شنیدم که میفرمود: امت جدم جاهلاند و بر آنها سخت نگیر.
حسین(ع) جان! برای تو سخت نگرفتند که از قفا سر از بدنتان جدا کردند و رگ های گردنتان دور بدنتان آویزان بود و سرتان را چهل منزل بردند!
یا حسین(ع) یاحسین(ع) یاحسین(ع)