چهار پیام مهم عاشورا
ولایت امام حسین(ع) بر اشک و بکاء
چند نکتهی مهم در رابطه با اشک بر امام حسین(ع)
استغاثههای کربلا
بر قلب سوزان پیامبر اکرم(ص) صلوات ختم کنید.
عرض تسلیت به پیشگاه منور اهل بیت عصمت و طهارت، صلوات ختم کنید.
عرض تسلیت به پیشگاه مطهر و منور حضرت صاحب الزمان(ع) وهدیه به قلب نازنین ایشان و جهت تعجیل در امر فرج صلوات ختم کنید.
هدیه به روح امام راحل و همه ی شهدای اسلام و هدیه به روح تمام اموات صلوات ختم کنید.
برآمدن حوائج و رفع گرفتاری ها و شفای همه ی بیماران و دوای همه ی دردها، بر تن تب دار امام سجاد(ع) صلوات ختم کنید.
چهار پیام مهم عاشورا
عاشورا چهار پیام مهم برای ما دارد و این چهار پیام مهم را اگر بیاموزیم و در زندگی خود عملی کنیم انشاالله کربلایی زیست خواهیم کرد و کربلایی از دنیا خواهیم رفت و با کربلایی ها محشور خواهیم شد.
کربلا وقوف دارد.
کربلا طواف دارد و بعد از معرفت و شناخت و باور و یقین به امام حسین(ع) وسایر ائمه ی بزرگوار، باید گِرد وجود مقدس این عزیزان طواف کرد و راه نفوذ برای غیر نگذاریم.
کربلا گریه و اشک دارد.
کربلا استغاثه دارد.
امام حسین(ع) در شب عاشورا در گوشه ای، شمشیر خود را تیز می کرد درحالیکه شعری می خواند که از آن بوی مرگ و جدایی می آمد. حضرت زینب(س) داخل شدند و امام سجاد(ع) فرمودند که عمه جانم بعد از شنیدن این شعر، گریبان پاره کرد و به سینه ی خود کوبید و به برادر گفت که خبر مرگ خود را به من می دهی؟ امام، خواهر را به هوش آورد و فرمود: خواهرم! مراقب باش که شیطان صبر تو را از بین نبرد. جدم رسول الله(ص) از من بهتر بود اما به سم مسموم شد و از دنیا رفت. پدرم امیرالمؤمنین(ع) از من بهتر بود اما با فرق شکافته به شهادت رسید. مادرم زهرا(س) از من بهتر بود اما با پهلوی شکسته و بازوی متورم و سینه ی مجروح از دنیا رفت. برادرم حسن مجتبی(ع) از من بهتر بود اما با جگر پاره پاره از دنیا رفت. من هم همین مسیر را خواهم رفت.
آیا تاکنون از خود پرسیده اید که چرا برای پیامبر اکرم(ص) که از وجود امام حسین(ع) بهتر بوده است، به اندازه ی امام حسین(ع) گریه نمی کنید؟ چرا نمی توانید برای حضرت زهرا(س) که مادر امام حسین(ع) است و رنج های فراوان کشیده است و شهیده ی راه حق است، به اندازه ی امام حسین(ع) گریه کنید؟ طول سال چند مرتبه به یاد امام علی(ع) وامام حسن(ع) اشک می ریزید؟ اما در رابطه با امام حسین(ع) هر زمان نامی از ایشان می آید دل شکسته می شود و حالت بکاء به انسان دست می دهد. به چه دلیل تا این حد به گریه بر سایر ائمه ی بزرگوار، سفارش نشده است اما کتابها مملو از سفارش به گریه بر وجود مقدس امام حسین(ع) است از پیامبر اکرم(ص) تا امام زمان(عج) و تمام اولیاء الهی به این امر، سفارش کرده اند.
امام صادق(ع) فرمودند: هر مؤمنی که برای کشته شدن حسین(ع) گریان شود بطوریکه اشک بر صورت او جاری شود، خداوند متعال غرفه هایی در بهشت( در برخی از احادیث آمده است که به اندازه ی هزار برابر اشک هایی که ریخته است) برای او آماده می کند که مدتی طولانی در آن ساکن خواهد شد و هر مؤمنی که به دلیل آزار واذیتی که از دشمنان در دنیا به اهل بیت(ع) رسیده است، گریان شود به گونه ای که اشک از چشمانش جاری شود( در برخی از روایات آمده است که از آزاری که از دشمنان به امام حسین(ع) رسید) خداوند متعال در بهشت اورا درجایگاه صدق همراه صدیقین ساکن می گرداند وهر مؤمنی که به خاطر ما اذیت و رنج و آزاری به رسیده است، به سبب این اذیت و آزار چشمانش گریان واشک بر گونه هایش جاری شود خداوند متعال هر آزار و اذیت را از او دور می گرداند و روز قیامت او را از خشم خود وآتش جهنم ایمن می گرداند.
معصوم می فرماید: خداوند متعال از معذب کردن گریه کننده بر امام حسین(ع) حیا می کند.
امام صادق(ع) فرمودند: جد ما امام حسین(ع) هنگامیکه بر گریه کنندگان خود نظر می کند( امام حسین(ع) از عرش به چند نقطه نظر دارد، زائران مزار مطهرش، مجالس و گریه کنندگانش) و برای آنان استغفار می کند و از جد و پدر و مادر و برادر بزرگوارش می خواهد که بر گریه کنندگانش استغفار کنند.
و صدها سفارش دیگر که وجود دارد.
ولایت امام حسین(ع) بر اشک و بکاء
بدانید که وجود مقدس امام حسین(ع) ولایت بر بکاء و گریه دارد و اختیار اشک به دستان ایشان است.
در طول تاریخ، پنچ تن گریه کننده ی اعظم بوده اند: حضرت آدم (ع) در فراق بهشت؛ حضرت یعقوب(ع) در فراق حضرت یوسف(ع)؛ در سوره ی یوسف آمده است که خانواده ی حضرت یعقوب(ع) به ایشان اعتراض کردند که این اندازه که برای یوسف(ع) اشک می ریزید نابینا می شوید یا از دنیا می روید. حضرت یوسف(ع) از رنج زندان؛ حضرت زهرا(س) در فراق پدر؛ امام سجاد(ع) در فراق امام حسین(ع) که چهل سال گریه کرد. امام سجاد(ع) اگر آب می دیدند گریه می کردند، اگر غذا می دیدند گریه می کردند، ایشان روزه می گرفتند و به هنگام افطار، آب و غذا را که مشاهده می کردند، اشک می ریختند و می فرمودند که پدرم با بدن گرسنه و لبانی تشنه به شهادت رسید. آنقدر این کلمات را تکرار می کردند تا اشک با ظرف آب ممزوج می شد سپس با آن افطار می کردند.
راوی نقل می کند که در صحرا به دنبال امام زین العابدین(ع) حرکت کردم، ایشان بر روی سنگی سجده کردند و هزار مرتبه فرمودند: « لا إلهَ اِلاّ اللّه حَقّاً حَقّاً، لا إلهَ اِلاّ اللّه تَعَبُّداً وَ رِقّاً، لا اِلهَ اِلاّ اللّه ایماناً وَ تَصْدیقاً و صدقا». وقتی از سجده برخواستند گویا وجود امام، در آب شسته شده بود و سپس بر وجود امام حسین(ع) گریه کردند. به ایشان عرض کردم که آیا وقت آن نرسیده است که این گریه را تمام کنید؟ ایشان فرمودند: وای بر تو! یعقوب دوازده پسر داشت و یکی از آنان را از دست داد با اینکه می دانست که او زنده است اما بسیار گریه کرد اما من در یک روز، پدر و برادر و هفده جوان بنی هاشمی را غرق در خون، مقابل خود دیدم، من رأس بریده ی پدرم را دیدم، من صحنه های دلخراش دختران و کودکان حرم را دیدم، چگونه می توانم گریه نکنم.
چند نکته ی مهم در رابطه با اشک بر امام حسین(ع)
به این چند نکته توجه کنید: نکته ی اول اینکه گریه میراث انبیاء و امامان است و از چشمه ی دل آنان جوشیده وبه ارث به ما رسیده است.
نکته ی دوم اینکه سرّ گریه بر امام حسین(ع) اینست که چشمه ی معرفت را در دل گریه کننده جوشان می کند و گریه کننده با اندکی معرفت بر این جود مقدس، اشک می ریزد و این گریه، او را به اوج معرفت می رساند، او را به جایی می رساند که از گریه کننده بوی حرم و کربلا و عطر امام حسین(ع) استشمام می شود.
مرحوم حاج هادی ابهری در روضه های می نشست و ناگهان بلند می شد و در کنار ناشناسی می نشست و او را در آغوش می کشید و می بوسید و می گفت او تازه از کربلا بازگشته و عطر کربلا می دهد. او گاهی که قصد رفتن به روضه را می کرد کوچه ها را طی می کرد و ناگهان به خانه ای که درب آن باز بود وارد می شود و می گفت که عطر کربلا از این خانه استشمام می شود.
نکته ی سوم اینکه گریه بر امام حسین(ع) باعث می شود که پنج تن آل عبا، ما را شفاعت کنند. رسول اکرم(ص) به حضرت زهرا(س) فرمودند که از اینکه حسین تو تشنه و غریب به شهادت می رسد غم نخور زنان شیعه بر خواهران و دخترانش گریه می کنند و تو روز قیامت اینان را شفاعت می کنی و مردان شیعه بر حسین(ع) و شهدای کربلایش گریه می کنند و من آنان را شفاعت می کنم و من و تو روز قیامت به بهشت داخل نمی شویم مگر اینکه گریه کنندگان بر حسین(ع) را شفاعت کنیم.
بنابراین اشک بر امام حسین(ع) تنها یک احساسات نیست بلکه باید از زمزم دل بجوشد وقطره قطره بر معرفت دل اضافه کند و دل را جام ولایت کند زیرا امام حسین(ع) بر بکاء ولایت دارد و اختیار گریه را در دست دارد. کسانیکه نمی توانند بر امام حسین(ع) گریه کنند ولایت ایشان را هنوز نپذیرفته اند.
بدانید که اشک احساساتی به تنهایی مفید نخواهد بود بلکه باید بر عمل ما اثر بگذارد.
رسول اکرم(ص) از سفر بازگشته بودند وبه مسجد آمدند درحالیکه امام حسن و امام حسین(ع) درمسجد نشسته بودند، پیامبراکرم(ص) دستی بر سر ایشان کشیدند و دست خود را بالا بردند وفرمودند: خدایا! محمد بنده ی توست و این دو هم از پاکان عترت من و از برگزیدگان خاندانم هستند، جبرئیل برای خبر آورد که این حسین(ع) را با بی رحمی تمام می کشند (گویا شیطان می خواست که غایت سنگدلی و خشونت خود را در کربلا نشان دهد. اگر قصد برداشتن غنیمت داری، گوشواره را از گوش کودک بردار چرا گوش را می درید! اگر قصد غارت خیمه را دارید چرا آن را به آتش می کشید، اگر قصد اسیر کردن را دارید چرا بطور مداوم آنان را شلاق می زنید، حال که جنگ کردید و عده ای را کشتید چرا مقابل چشمان داغدار و ترسیده ی مادران وخواهران و دختران، سرها را از بدن جدا کردید، به صغیر و کبیر ترحم نکردید) خدایا شهادت را بر حسین پر برکت قرار بده ( آنقدر این شهادت برکت دارد که قطره اشک زائر گنه کار، گناهانش را محو می کند، هدایت شدگان ماه محرم از ماه رمضان که ماه نزول قرآن است، بیشتر است) او را سرور شهدا قرار بده و بر قاتلانش برکت قرار مده. کلام پیامبر اکرم(ص) که به اینجا رسید تمام جمعیت مسجد گریه می کردند و رسول اکرم(ص) اشک ریختند و فرمودند: برای او گریه می کنید ولی او را یاری نمی کنید.
روضه ی امروز را تقدیم وجود مقدس امام علی(ع) می کنیم. دوازده نفر برای اسلام دستانشان بریده شده است، یکی از آنان وجود مقدس جناب جعفر طیار علمدار سپاه اسلام بود درمیدان جنگ دستانش را بریدند تا پرچم سپاه از دستانش بیافتد درحالیکه پنجاه زخم کاری بر بدن ایشان وارد شده بود ایشان پرچم را با دندان گرفتند تا به نفر بعدی رساندند آنگاه بر زمین افتاد و به شهادت رسید، اما ایشان جلال و جبروتی داشتند که کفار رومی دورتادورایشان حلقه زده بودند تا سر ایشان را جدا کنند اما جرأت جلو آمدن را نداشتند ، جبرئیل خدمت رسول اکرم(ص) که در مسجد بود، آمدند و گفت: یا رسول الله! جعفر در میدان جنگ شهید شد اکنون کفار می خواهند سر او را از بدن جدا کنند، به اذن پروردگار، رسول اکرم(ص) میدان جنگ را مشاهده کرد، و پیکر پاره پاره ی جعفر را در میدان دید و دست ها را بالا آورد و فرمود: خدایا! سر پسر عم مرا به دامن کفار مینداز. همین که رأس مطهر جعفر به نیزه بلند شد، به اذن خداوند عالم، سر، دو بال درآورد که از سر نیزه های کفار پرواز کرد و تا قیامت با فرشتگان در پرواز است. پیامبر اکرم(ص) خبر شهادت جعفر را به اصحاب دادند و آنان گریه کردند. پیامبر(ص) به اصحاب فرمودند که آرام بگیرید زیرا علی(ع) درحال آمدن است و طاقت ندارد خبر شهادت برادرش را یکباره بشنود.
علی جان! چگونه در کنار پیکر پاره پاره علی اکبر(ع) و امام حسین(ع) و عباس(ع) و سایر پسرانت طاقت آوردی! چگونه حیرانی حضرت زینب(س) را در وادی کربلا، طاقت آوردی!
خدا می داند که زینب(س) چند مرتبه به داخل خیمه دویده است فریاد زده است واحسیناه! بعد به مقتل دویده است درحالیکه فریاد می زد واحسیناه!
امام علی(ع) وقتی خبر شهادت برادر را شنید فرمودند: أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي!
آقا جان شما مدینه در جوار پیامبر(ص) و سایر برادرانت بودید و همان جمله ای را فرمودی که امام حسین(ع) در کنار پیکر قطعه قطعه شده ی برادر فرمود اما این کمر شکستن متفاوت است.
سید احمد نجفی اینگونه می فرمود که در برخی از مقاتل نوشته اند که امام حسین(ع) وقتی به کنار برادر رسید مشاهده کرد که بدن بی دست عباس (ع) را با طناب به نخله ی خرما بسته اند و تیرباران می کنند ابتدا وجود مقدس امام طناب ها را برید و بدن برادر را روی زمین قرار داد آنگاه او را در آغوش کشید.
یا رسول الله! دل ها بسوزد برای رأس مطهر امام حسین(ع) که گرگان بنی امیه آن را به بدترین وضعیت از بدن مقدس جدا کردند بطوریکه رگ ها به دور گردن آویزان بود و این رأس بالای نیزه، چهل منزل به اسارت رفت و در معرض نمایش قرار گرفت و در جاهایی به آن سنگ زده شد و به آن اهانت شد و پای نیزه شراب نوشیدند.
امام صادق(ع) می فرماید: «بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیبُ»؛ پدرم به فدای آن مستضعف که همه چیزش را از دست داده است؛ آن آقایی که در آن لحظات غربت، آب شد، کمرش شکست و قد مطهرش کوچک شد.
استغاثه های کربلا
کربلا استغاثه دارد.
استتغاثه فقط به معنای ناله نیست که اگر هم باشد نالیدن به درگاه خداوند است. امام حسین(ع) در روز عاشورا هفت مرتبه به درگاه الهی ناله زده است. کسیکه به کربلا می رود هفت مرتبه می گوید: لبیک یا داعی الله! به این معنا که ای دعوت کننده به سوی خداوند، من صدای ناله ی تو را شنیدم.
ما بعنوان شیعیان این بزرگوران، باید از استغاثه های کربلا، استغاثه به درگاه خداوند متعال به منظور رسیدن به شفاعت اهل بیت(ع)، استغاثه برای عاقبت به خیر شدن و استغاثه برای رسیدن به همه چیز در زندگی را بیاموزیم.
دعای استغاثه ی حضرت مهدی(عج)
امام حسین(ع) فرمودند: امام دوازدهم مدام با این دعا به درگاه الهی دعا و استغاثه می کند( که جهان هستی بجز وجود خداوند متعال، روی سرانگشتان ایشان می چرخد)
«یا مَنْ إِذَا تَضَايَقَتِ اَلْأُمُورُ فَتَحَ لَنَا بَاباً لَمْ تَذْهَبْ إِلَيْهِ اَلْأَوْهَامُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِفْتَحْ لِأُمُورِيَ اَلْمُتَضَايَقَةِ بَاباً لَمْ يَذْهَبْ إِلَيْهِ وَهْمٌ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ.»
«ای خدایی که هرگاه اسباب فراهم شود و مصلحت تو ایجاب کند گشایشی در کار ما ایجاد میکنی. ای کسی که وَهم و خیالی در او راه ندارد. پس بر محمد و آل محمد درود فرست و ای مهربانتر از مهربانان برای کاری که به بنبست رسیدهام راهی بگشا که هیچ وهمی و خیالی در آن نباشد.»
نقل می کند که حاجتی داشتم و یک سال به امام رضا(ع) متوسل شدم اما پاسخی نگرفتم تا این که به شیخ بهایی متوسل شدم و به زودی حاجتم روا شد، پس به حرم امام رضا(ع) رفتم و گفتم یا امام رضا! قدرت شیخ بهایی از شما بیشتر است؟! در عالم رؤیا یا مکاشفه امام رضا(ع) را مشاهده کردم ایشان فرمودند که شیخ بهایی عاقبت این حاجت تو را نمی داند و این دید و بینش را ندارد اما چیزی که شما شیعیان از ما اهل بیت می خواهید اگر حتی در نسل شما مصلحت هم نباشد ما روا نمی کنیم و ما این مصلحت را حتی در نسل شما هم در نظر می گیریم.
دعای استغاثه به درگاه خداوند به منظور شفا از بیماری
گاهی برخی دعاها بدلیل کلمات و عبارات زیبا به مرحله ی اجابت می رسند به این معنی که دارای کیفیت و مضمون متعالی هستند. فرموده اند که هر گاه بیمار داشتید با این کلمات به درگاه خداوند استغاثه کنید:
شیخ بزرگوار جناب کفعمی در کتاب «بلدالامین» از حضرت مهدی(عج) روایت میکند: کسی که این دعا را با تربت امام حسین(ع) در ظرف مصرف نشده بنویسد و آن را با کمی آب بشوید و آن آب را بنوشد، از بیماری شفا پیدا میکند:
«بِسمِ اللّه دَواءٌ وَ الحَمدُللّه شِفاءٌ وَ لااِله اِلاّ اللّه کفاءٌ هُوَ الشّافی شِفاءٌ وَ هُوَ الکافی کفاءً اَذهَبِ البَأسَ بِرَبِّ النّاسِ شِفاءً لا یغادِرُهُ سُقمٌ وَ صَلَی اللّه عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ النُّجَباء.»
«بسم الله» دوا است، و«الحمدالله» شفا است و «لااله الّاالله» موجب کفایت است و «هوالشافی» شفا است و «هوالکافی» کفایت است؛ تو را به پروردگار مردم سوگند می دهم که بدی را دور گردانی و شفایی بدهی که هیچ بیماری در پی نباشد و درود پیوسته خداوند بر محمد و آل نجیبش نثار باد.»
حتی اگر این آب را مریض نتوانست بنوشد، این دعا را به سمت ایشان بخوانید و بدمید.
استغاثه امام حسین(ع) کنار کعبه
تعمق کردن در استغاثه های امام حسین(ع) بسیار راهگشا است.
«إِلَهِي نَعَّمْتَنِي فَلَمْ تَجِدْنِي شَاکِراً، وَابْتَلَیْتَنِي فَلَمْ تَجِدْنِي صَابِراً، فَلَا أَنْتَ سَلَبْتَ النِّعْمَةَ بِتَرْکِ الشُّکْرِ، وَلَا أَدَمْتَ الشِّدَّةَ بِتَرْکِ الصَّبْرِ، إِلَهِي مَا يَکُونُ مِنَ الْکَرِيمِ إِلَّا الْکَرَم»
پروردگار من! مرا نعمت بخشیدی و مرا شکرگزار نیافتی، به بلا گرفتارم نمودی و با ترک شکرم، نعمتت را از من نگرفتی و سلب نکردی و با ترک صبرم شدّت بلا را ادامه ندادی. پروردگارا! از کریم غیر از کرم صورت نپذیرد.»
مرحوم خانم مالک می فرمودند که خدایا ما سرمایه ای نداریم ما را بدون سرمایه ببخش! زیرا تو خدا هستی و بخشش کار تو است.
استغاثه امام حسین(ع) در روز عاشورا
یکی از بزرگان اهل منبر نقل می کند که دهه ی اول ماه محرم بود، زمستان بود و هوا بسیار سرد بود و برف می بارید. منبر را به پایان رساندم و سوار حیوان شدم تا در روستای دیگر که مسیر طولانی داشت، به منبر بعدی بروم. درحالیکه عبای زمستانی را روی سرم کشیده بودم، ناگهان احساس کردم صدایی پشت سرم می آید که شبیه سم اسب بود اما انگار دستی گردن مرا نگه داشته بود و نمی توانستم به پشت سر برگردم و اگر هم به پشت سر نگاه می کردم در آن کوران نمی توانستم چیزی را ببینم. به من سلام داد و من پاسخ دادم. تصور کردم که یکی از اهالی روستا است. از من سؤال کرد که شما که اهل منبر و مقتل هستید بگویید آیا در روز عاشورا بر پیکر مطهر امام حسین(ع) اسب تازاندند؟ گفتم بله من در مقاتل خوانده ام که بر پیکر ایشان، دو مرتبه و هر بار بیست اسب تازاندند. گفت: شما این را هم خوانده ای که در زمان متوکل ملعون، وقتی می خواست حرم امام حسین(ع) را خراب کند گاوها را فرستادند تا آنجا را شخم بزنند و برای زراعت آماده کنند، اما گاوها به آن منطقه نزدیک نشدند و روی زمین خوابیدند و هر چه شلاق زدند آنان برنخواستند. گفتم بله این را هم در مقاتل خوانده ام و مستند به سند است. گفت: سؤال من اینست که اسب حیوان نجیبی است و زیرکی و شعور خاصی دارد، چطور در روز عاشورا اسب ها سم هایشان را روی استخوان حسین(ع) کوبیدند و استخوان های امام را خرد کردند ولی اینجا گاوها به قبر امام حسین(ع) نزدیک نشدند؟! من فکر کردم که سؤال عجیبی است و تاکنون به ذهن من نیز خطور نکرده است. با خود نجوا کردم که یا امام زمان(عج) آبروی مرا نبرید. ناگهان نوری به دلم تابید و گویا صفحه ی دلم مانند دفتر شد و بر روی آن نوشته بودند، آن روز حسین(ع) با خداوند متعال معامله ای کرده بود که خدایا حتی نمی خواهم استخوانی در بدنم سالم بماند وهمه چیز رااز من بگیر حتی استخوان هایم را و خود امام حسین(ع) به آن اسب ها اذن داد تا بر بدنش بتازد زیرا می خواست که وجودش را برای خداوند خرد کند و از بین ببرد و هدیه کند اما اینجا قبر مطهر، جزء آثار ایشان است و امام می خواهد که آثارش بماند ومحود نشود.
امام سجاد(ع) می فرماید که استخوان های پدرم چنان کوبیده شد که مانند آرد زیر سنگ آسیاب شد.
صدا از پشت سرم گفت: مرحبا! آفرین درست گفتی. من بازگشتم تا پشت سرم را ببینم اما دیدم کسی نیست و حتی اثر سم اسبی نیست، متوجه شدم که در این موقعیت صاحب و مولایم می خواست ذره ای به معرفت من اضافه کند.
ذوالجناح قطعاً امام را روی زمین نمی گذاشت، اما امام فرمودند که مرا در زمین پستی بگذار تا از خیمه گاه مرا نبینند. آنجا که پایین آمد امام استغاثه به درگاه الهی را آغاز کردند:
«اللّٰهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كُرْبَةٍ، وَأَنْتَ رَجائِي فِي كُلِّ شِدَّةٍ، وَأَنْتَ لِي فِي كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِي ثِقَةٌ وَعُدَّةٌ، كَمْ مِنْ كَرْبٍ يَضْعُفُ عَنْهُ الْفُؤادُ، وَتَقِلُّ فِيهِ الْحِيلَةُ، وَيَخْذُلُ عَنْهُ الْقَرِيبُ وَالْبَعِيدُ، وَيَشْمَتُ بِهِ الْعَدُوُّ، وَتُعْيِينِي فِيهِ الْأُمُورُ أَ نْزَلْتُهُ بِكَ، وَشَكَوْتُهُ إِلَيْكَ راغِباً فِيهِ عَمَّنْ سِوَاكَ فَفَرَّجْتَهُ وَكَشَفْتَهُ وَكَفَيْتَنِيهِ، فَأَنْتَ وَ لِيُّ كُلِّ نِعْمَةٍ، وَصاحِبُ كُلِّ حاجَةٍ، وَمُنْتَهَىٰ كُلِّ رَغْبَةٍ»
«خدایا تویی مورد اطمینان من در هر اندوه شدید و تویی امید من در هر سختی و تویی مورد اطمینان و ذخیرهام در هر امری که بر من فرود آمد، چه بسیار اندوه شدیدی که دل از آن ناتوان میشود و چاره در آن کم میگردد و خویش و بیگانه به آن کمک نمیدهد و دشمن به خاطر آن زخمزبان میزند و کارها در آن خستهام میکند، آن را به درگاه تو آوردم و از آن به تو شکایت نمودم، از غیر تو در آن رو گرداندم، پس آن را گشودی و برطرف کردی و مرا از آن کفایت نمودی، پس تویی سرپرست هر نعمت و صاحب هر حاجت و نهایت هر رغبت و آرزوی.»
دعای مشلول، استغاثه ی امام حسین(ع) است، دعای وداع ایشان با امام سجاد(ع)، دعاهای ایشان برای دردهای گوناگون، دعای فاتحه ی اهل قبور ایشان، دعا و تسبیح پنجم هر ماه، از جمله استغاثه های ایشان است.
ایمان مؤمن وقتی کامل می شود که منیب(بازگردنده به سوی حق و توبه کننده) بشود و در هر مسأله ای به سمت خداوند رو کند و چشمش به سمت خداوند تبارک و تعالی باشد. همانگونه که وقتی امام حسین(ع) به خیمه آمد، گریبان و دامن ایشان را گرفتند و هر کسی می گفت که آقا ما را به چه کسی می سپاری؟ ایشان فرمودند شما را به کفیلم و آن خدای بزرگ می سپارم زیرا کسی جز او ندارم. آنگاه خواهر بزرگوارش را در آغوش کشید.
بدان شب و روز عاشورا، شب و روز پریشانی حضرت زینب(س) است. امام حسین(ع) خبر مرگ خود را به خواهر داد و خواهر سر خود را روی سینه ی امام حسین(ع) نهاد و امام دست به گریبان خواهر برد و دعایی خواند. زینبی که خبر مرگ برادر را که می شنید گریبان چاک می کرد، در کنار گودال قتلگاه دست و پا زدن برادر و سرجدا شدن او را نظاره گر بود و بعد هم فرمود خدایا این قربانی را از ما قبول کن. خواهر چه بدنی را از روی زمین بلند کرد.
اگر امام حسین(ع) در کنار پیکر مطهر علی اکبر(ع)، بدنی پاره پاره دید، اینجا نیز زینب(س) وقتی بدن برادر را بلند کرد مشاهده کرد که هر تکه ی بدن یک طرف است.
پریشانی حضرت زینب(س) زمانیکه برادر برای وداع آمد و همه ی بانوان را یکی یکی ندا داد و فرمود: ام کلثوم! زینب! رباب! رقیه! سکینه! عاتکه! بیایید که وقت وداع است.
پریشانی حضرت زینب(س) در روز یازدهم.
حضرت زینب(س) در دو جای دیگر هم بسیار پریشان شد، یکی در دارالاماره ی کوفه، زماینکه آن ملعون با غضب فریاد زد که مگر من نگفته ام که فرزند ذکوری از حسین باقی نماند پس این نوجوان کیست؟!( امام سجاد(ع) آنقدر تکیده شده بودند که به هیبت یک نوجوان درآمده بودند) او را ببرید و سر از بدن او جدا کنید! حضرت زینب(س) پریشان شد و روی زانوان خود بلند شد وچادر پاره خود را روی امام سجاد(ع) کشید و فرمود که اول مرا بکش و بعد او را بکشید ابن مرجانه! محال است که اجازه دهم تنها یادگار برادرم را از من بگیرید.
دیگر بار نزد یزید ملعون، وقتی دستور داد که این جوان را ببرید وسر از بدنش جدا کنید! حضرت زینب(س) بار دیگر آن چادر را روی امام سجاد(ع) کشید و بلند شد و ایستاد و فرمود که ابتدا مرا بکشید و سپس او را بکشید، یزید نمی خواهی که در تاریخ بنگارند که پسر معاویه سر زنان را هم برید و قطع کرد!
مرحوم خانم مالک می فرمودند: حضرت زینب(س)، امام سجاد(ع) را در زیر چادر خود حفظ کرد و به مدینه برد و ایشان سلسله ی امامت را در زیر چادر خود حفظ کرد تا امروز ما امام زمان(عج) داشته باشیم.
یا امیرالمؤمنین(ع)! شما یتیم نواز بودید، شاید هیچکس به اندازه شما، درد یتیم نداند. رسول اکرم(ص) یتیم سه ساله ی جعفر را روی منبر می برد و نوازش می کرد و آب و غذای منزل آن را تأمین می کرد و به مردم فرموده بودند که مراقب باشید که دل یتیمان جعفر نشکند و داغ یتیمی آنان تازه نشود.
یا علی! ریسمان به گردن سه ساله ی حسین بستند( رقیه به کوفه که رسید دور گردنش زخم بود) به جای آب و غذا، سیلی به صورت آنان زدند؛ بجای نشاندن روی زانو، بر روی شتران برهنه سوار کردند. هر وقت سکینه ی مظلومه رو به قبر مطهر شما در نجف کرد و گفت: این جد بزرگوار! هیچ از حال ما یتیمان خبر داری؟! آیا مرا می بینی که معجر از سرم کشیده اند و با دستانم حجاب می کنم. آیا سزاوار است که مرا به شدت تمام بزنند و زمانیکه از شدت درد و مصیبت تو را صدا می زنم لعن و فحش و سب بشنوم.