بسم الله الرحمن الرحیم

یا فاطمة الزهرا(س) أغیثینی

بیست و هشتم دی ماه 1399، روز دوازدهم ایام فاطمیه

 

محورهای سخنرانی

سختی امام زمان(عج) پس از ظهور

محبت امام زمان(عج) نسبت به مؤمنان

ادامه‌ی بحث؛ از اثرات دعا کردن برای امام زمان(عج)، مسرور ساختن ایشان

ده پله‌ی سلوکی در سوره‌ی احزاب و تجلی آن در وجود حضرت فاطمه(س) و علی(ع)

تجلی مقام ذاکر در وجود حضرت فاطمه(س) و علی(ع)

دعا و گنجی از گنج‌های الهی

 

روز اجابت دعا است. زیرا حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در آخرین لحظات زندگیشان برای ما دعا کردند و از خداوند تبارک و تعالی طلب شفاعت برای امت پیامبر اکرم(ص) کرده‌اند. روز اجابت دعا است، امروز نباید در دعا کردن کم بگذاریم چه برای جامعه، چه برای خودمان، چه برای آینده و نسلمان و چه برای فرج امام زمان(عج).

اگر بگویند امروز چه روزی است و چه کاری باید انجام دهیم، می‌گوییم سه کار داریم: یکی دعا کردن، دیگری اشک ریختن برای حضرت زهرا(س) و دیگری معرفت پیدا کردن به وجود نازنین صاحب‌الزمان و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهما؛ حال به یک روایت و یا بیشتر.

الحمدلله رب العالمین، الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس عرضه می‌داریم که امسال هم به ما فرصت دادی یک بار دیگر سفره‌نشین ایام فاطمیه باشیم و با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در ایام فاطمیه معاشرت کنیم و از مظلومیت خودش و همسرش و از نورانیتش و از جلال و جبروتش و از فضائلش و از دستوراتش و از احکامش به قدری که عقلمان می‌کشد، با یکدیگر گفت‌و‌گو کنیم که ان‌شاءالله هم در دنیا معنویت پیدا کرده باشیم و هم این معنویت و نورانیت باعث نجات آخرتمان شود.

این روزها بالاخص امروز، روز روضه است. نه روضه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها چون ایشان راحت شدند. من معتقدم که امروز، روز مرگ حضرت زهرا(س) نیست. من این را از علمای بزرگوار هم شنیده‌ام که می‌فرمایند: حضرت زهرا(س) سه ماه و نیم که بستری بودند، به هر نَفَسی، مُردند و زنده شدند چون دنده، شکسته شده بود. دنده به ریه آسیب زده بود و نفس کشیدن را برای خانم مشکل کرده بود. به هر دم و بازدمی، ایشان می‌مردند و دوباره زنده می‌شدند. اینقدر این نفس کشیدن باصدا بود که وقتی مردم از پشت پنجره‌ی خانه‌ی ایشان به مسجد می‌رفتند، به امام علی(ع) می‌گفتند: سحرها شما چه بر روی اجاق می‌گذارید که صدای غُل غُل می‌آید؟! حضرت می‌فرمودند: صدای نفس کشیدن فاطمه(س) است.

این اواخر، صدا کم شده بود. حضرت، توان نفس کشیدن هم نداشت. دست را می‌شود گچ گرفت اما دنده وقتی شکسته می‌شود، چه باید کرد؟! وقتی به ریه آسیب زده و ریه را پاره کرده، هیچ کاری نمی‌توان کرد. حضرت در این مدت، یک زندگی فوق‌العاده دردناک داشتند. سه ماه و اندی حضرت زهرا(س) اینگونه زندگی کردند که فقط خدا می‌داند چگونه بود!!! از این درد به امام علی(ع) هم هیچ نگفتند. گمان نکنم از این درد به پیامبر(ص) هم چیزی گفته باشند. امروز حضرت زهرا(س) راحت شدند اما مصیبت و مظلومیت امام علی علیه‌السلام آغاز شد.

وقتی حضرت علی(ع) نگاه کرد و دید حضرت زهرا(س) در حال احتضار هستند، فرمود: فاطمه جان! من دو رکن داشتم، یکی پیامبر(ص) بود و دیگری شما بودید. پیامبر(ص) وقتی از دنیا رفتند، تکیه‌گاه من شکسته شد و تکیه‌ی من بر شما بود. من بدون شما، بی‌رکن می‌شوم! حضرت زهرا(س) به ایشان نگاهی کردند و مانند ابر بهار گریه کردند. (خانم مالک می‌گفتند: فاطمه(س) این روزها مانند یک تکه ابر بهاری شده بودند و اینگونه اشک می‌ریختند.) امام علی(ع) فرمودند: زهرا جان! طاقت ندارم گریه‌تان را ببینم. حضرت زهرا(س) فرمودند: گریه‌ام برای این است که بعد از من، شما تنها می‌شوید؛ این آدمها شاید مقداری ملاحظه‌ی من را می‌کردند اما بعد از من، آن مقدار ملاحظه را هم نخواهند کرد و شما را بسیار آزار خواهند داد. امام علی(ع) فرمودند: نگران من نباش، از این درد و رنج آسوده شو، به جوار پیامبر(ص) برو و به آسایش برس؛ من طاقت می‌آورم.

سپس امام علی(ع) فرمودند: فاطمه جان! آیا حرفی دارید؟ حضرت زهرا(س) فرمودند: من را شبانه غسل بده، شبانه کفن کن و قبرم را پنهان کن تا کسی از محل قبر من آگاه نشود.

روضه‌ی من این است که ما می‌خوانیم:

یا فاطمه، من عقده‌ی دل وا نکردم، گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم

چشم انتظارم، مهدی بیاید تا تربتت را پیدا نماید

این شعر، اشتباه است. حدیثش را در بحارالانوار دیده‌ام و از مرحوم خانم مالک هم شنیده‌ام. در ایام فاطمیه یک روز دست ایشان را گرفته بودم و راه می‌رفتیم، من این شعر را خواندم. ایشان بر لب حوض نشست و گفت: این شعر، غلط است. گفتم: چرا؟ گفت: مهدی(عج) هم قبر فاطمه(س) را نشان نمی‌دهد، قبر فاطمه(س) تا قیامت پنهان است چون خودشان فرمودند که هیچ کس نباید بداند.

اگر دلمان به این خوش است که امام زمان(عج) بیایند و ما را کنار قبر مادرشان ببرند، خیر، اینگونه نیست! ایشان چنان آزرده شده بود که فرمود: تا قیامت، قبرم پنهان بماند، مگر برای اولادم و خواص.

امام علی(ع) هم به سخن ایشان عمل کردند. وقتی علی(ع)، حضرت زهرا(س) را کفن کردند، بند کفن را نبستند. کودکان را صدا زدند تا وداع کنند. وقتی حسنین و زینبین(ع) آمدند، سر بر سینه‌ی مادر گذاشتند (امام حسن(ع) می‌فرمودند: سر بر استخوان گذاشتیم، گوشتی بر بدن مادرمان نمانده بود.) فاطمه(س) دستهایش را باز کرد و کودکانش را بعد از مدتها که دست، ورم کرده بود و بالا نمی‌آمد، در بغل گرفت. چنان شد که هاتفی از آسمان ندا داد: علی(ع)! کودکان را کنار بکش که ملائکه‌ی آسمان از شدت گریه، در حال جان دادن هستند. امام علی(ع) می‌فرمایند: حسن(ع) را کنار می‌بردم، حسین(ع) از طرف دیگری می‌دوید، زینب(س) را دور می‌کردم، کلثوم(س) می‌آمد. کار بر امام علی علیه‌السلام بسیار سخت شد تا کودکان را از مادرشان جدا کند.

فاطمه(س) را چند نفری در دل شب بردند و دفن کردند. وقتی خاک را ریختند، سلمان فارسی می‌گوید: علی(ع) روی قبر فاطمه(س) از حال رفت. علی(ع) را به هوش آوردم، با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن. رفتم شانه‌های علی(ع) را گرفتم، عرض کردم: بلند گریه نکنید که کودکان فاطمه(س) دارند از حال می‌روند. حضرت فرمودند: سلمان! کودکان را به خانه ببرید، من اینجا می‌مانم، فاطمه(س) به من فرموده: نزدم بمان، روبه‌رویم بنشین و با من سخن بگو که قبر، ترسناک است تا من با قبر انس بگیرم. سلمان می‌گوید: ما کودکان را به خانه آوردیم، سحر شد اما علی(ع) نیامد. دلم طاقت نیاورد، نزد ایشان رفتم، دیدم هچنان روی قبر افتاده، گریه می‌کنند و اشک می‌ریزند. عرض کردم: آقا جان! هنگام سحر است، ممکن است کسی بیاید و محل قبر را ببیند؛ قرار است که قبر فاطمه(س) مخفی باشد. زیر بغلهای علی(ع) را گرفتم و به خانه بردم. وارد خانه که شدیم، دیدیم حسن(ع) مقنعه‌ی مادر را بغل کرده و گوشه‌ای گریه می‌کند، زینب(س) چادر مادر را برداشته و گوشه‌ای گریه می‌کند، حسین(ع) جانماز مادر را برداشته و در محراب مادر نشسته، جانماز را به سینه فشار می‌دهد و اشک می‌ریزد! علی(ع) متحیر مانده بود با این خانه چه کند!

من می‌گویم یا امیرالمؤمنین(ع)! فرزندان شما گریه می‌کردند، خودتان هم گریه می‌کردید و آنها را نوازش می‌کردید؛ دلها بسوزد برای فرزندان امام حسین علیه‌السلام که وقتی گریه می‌کردند، کتک می‌خوردند، تازیانه می‌خوردند تا اشک نریزند و گریه نکنند.

روزگار از امروز بر امام علی(ع) سخت شد. سه ماه و نیم کنار بستر فاطمه(س) می‌نشست، دردِ دل می‌کرد و اشک می‌ریخت. حال، باید به تنهایی گریه کند. باید شبها تنها سر در چاه کند و اشک بریزد. این روزها، روزهای غربت امام علی(ع) است. اشکهایمان را باید نثار امام علی(ع) کنیم تا ان‌شاءالله خداوند تبارک و تعالی ثواب شرکت در مجلس اهل بیت(ع) و گریه بر حضرت زهرا(س) را به ما مرحمت نماید.

سختی امام زمان(عج) پس از ظهور

این روزها هر روز در ارتباط با امام زمان(عج) صحبت کردیم. حدیث و آیه گفتیم که این وظیفه‌ی دینی ما است. خود حضرت فرمودند: در مجالس اهل‌بیت دلتان که شکست و اشکتان جاری شد، ابتدا برای من دعا کنید و فرج من را از خداوند بخواهید.

در کتاب «غیبت نعمانیه» امام جعفر صادق(ع) می‌فرمایند: وقتی قائم ما ظهور کند، دچار گرفتاری بسیار سختی خواهد بود. فضیل می‌گوید: سؤال کردم، چگونه سخت است، مگر قرار نیست مهدی(عج) بیاید و فرج و آسانی شود، چرا کار برای ایشان سخت است؟! امام صادق(ع) فرمودند: سختی و رنج مهدی علیه‌السلام از جاهلانِ این مردم است که بیش از جاهلان زمان جاهلیت که به پیامبر(ص) صدمه زدند، به مهدی(ع) صدمه می‌زنند. (چون معرفتشان به امام زمانشان کامل نیست، صدماتی به امام(ع) می‌زنند که از جاهلان زمان پیامبر(ص) بیشتر است.) سپس امام(ع) فرمودند: رسول خدا(ص) در حالی به سوی مردم آمد که آنها سنگ و کلوخ و چوبهای تراشیده را می‌پرستیدند. (پیامبر(ص) توانست عقل آنها را رشد دهد و آنها را با خداوند آشنا کند تا بت پرستیدن را ترک کنند) ولی هنگامی که مهدی ما قیام می‌کند و به پا می‌خیزد، مردم با او روبه‌رو می‌شوند درحالی که کتاب خدا به دست دارند و با کتاب خداوند با او احتجاج می‌کنند و آیات خدا را علیه او تأویل می‌کنند. (قرآن‌خوانها با آیات قرآن با امام زمان(ع) بحث و گفتگو می‌کنند که تو امام زمان نیستی! و کار برای امام زمان(عج) بسیار سخت می‌شود.)

مرحوم خانم مالک می‌فرمودند: امام زمان(عج)، ان‌شاءالله به زودی ظهور کنند اما دعا می‌کنم وقت ظهورش نباشم چون از خودم می‌ترسم؛ می‌ترسم که قرآن به دست بگیرم و با امام زمان(عج) احتجاج کنم که تو امام زمان نیستی!

حضرت زهرا(س) به دومی ملعون فرمودند: چرا خانه‌ی من را آتش می‌زنی؟ مگر من دختر پیامبر(ص) نیستم، مگر در این خانه نوه‌های پیامبر(ص) نیستند؟! ملعون گفت: بله، تو دختر پیامبر(ص) هستی و نوه‌های پیامبر(ص) هم در این خانه هستند و علی هم برادر پیامبر(ص) هست. حضرت زهرا(س) فرمودند: پس چرا اینگونه رفتار می‌کنی؟ ملعون گفت: چون وجود شما برای قرآن، خطرناک است. تو را می‌کشم و خانه‌ات را آتش می‌زنم و به پیامبر(ص) می‌گویم برای بقای اسلام این کار را کردم!

از نظر او وجود حضرت زهرا(س) و فرزندانش برای اسلام خطرناک بود.

بسیار باید دقت کنیم که این روزها حتی تفسیر قرآن و اسلام‌شناسی‌مان را از چه کسی می‌گیریم. امام محمد باقر(ع) فرمودند: از سرچشمه آب بخورید، آب هر چه پایین‌تر بیاید، آلوده‌تر می‌شود. سرچشمه، اهل‌بیت(ع) هستند. از کسی اسلام‌شناسی‌مان را بگیریم که به طور مستند از اهل‌بیت(ع) صحبت می‌کند.

محبت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف نسبت به مؤمنان

در جلسات گذشته گفتیم ما موظف هستیم عقلاً و شرعاً جواب احسان دیگران را بدهیم. اگر مریض هستم و به ملاقاتم آمدند، به ملاقاتشان بروم؛ محبتی می‌کنند، من هم محبت کنم و… .

حال، چقدر نسبت به امام زمان(عج) محبت داریم؟ محبت ایشان نسبت به ما بسیار بیشتر است. محبت آن حضرت به مؤمنین و محبت مؤمنان به آن حضرت (محبت دو طرفه)، مهمترین انگیزه برای شناخت امام زمان(عج) و برای دعا کردن و درخواست تعجیل در فرج می‌باشد. این محبت، باعث می‌شود که ما امام زمان خود را بشناسیم و دعا کنیم که خداوند در فرجش تعجیل فرماید؛ از طرفی امام زمان(ع) هم محبتشان را نسبت به ما نشان می‌دهند.

محبت ایشان از طریق اخبار فراوانی به ما رسیده است:

1. احادیثی که دلالت دارند امام زمان علیه‌السلام نسبت به مؤمنین به منزله‌ی والد و پدر مشفق است، بلکه از پدر مهربانتر.

گاهی پدری اولادش را محروم از ارث می‌کند اما امام زمان(عج) کسی را محروم نمی‌کند.

2. احادیثی که دلالت می‌کند ما شیعیان به منزله‌ی برگهای درخت برای امامت هستیم. همانطور که برگ درخت به شاخه چسبیده است، همانطور ما شیعیان و محبان به وجود نازنین امامت چسبیده‌ایم.

3. روایات بسیار داریم که امام علیه‌السلام به خاطر حزن شیعیان و محبانشان محزون می‌شوند و در مصائب آنها متأثر می‌شوند و در بیماری آنها دردمند می‌گردند.

4. احادیث فراوانی داریم که امام علیه‌السلام مدام در حق شیعیان و محبانشان دعا می‌کنند که فرمودند: اگر دعای ما برای شما نبود، دشمنان شما را می‌بلعیدند.

5. احادیث فراوان داریم که امام علیه‌السلام در دوران غیبت برای دوستانشان دادرسی می‌کند، کمکشان می‌کند، به آنها مرحمت می‌کند و در جاهای گوناگون به فریادشان می‌رسد.

مرحوم مجلسی نقل می‌کند مردم در مورد امیر اسحاق استرآبادی می‌گفتند که طی‌الارض دارد. چهل سفر پیاده به مکه رفته بود. علامه مجلسی می‌گوید من ایشان را دیدم، از او سؤال کردم: شما طی‌الارض دارید؟ گفت: خیر. گفتم: چرا مردم این را می‌گویند؟ گفت: در یک سفر گم شدم و از کاروان جاماندم. شب شد، در بیابان وحشت مرا فرا گرفت. متوسل به امام زمان(عج) شدم و گفتم «یا أباصالح یا أباصالح أرشِدونا إلَی الطَّريقِ يَرحَمكُمُ الله»؛ ای اباصالح، ای اباصالح، من را به راهی که باید بروم، راهنمایی کنید، خدا رحمت کند شما را.

(مرحوم خانم مالک می‌فرمودند: در زندگی‌ات هر جا سر دو راهی ماندی، این توسل را بخوان. خودشان هر وقت می‌خواستند استخاره کنند، این بند را می‌خواندند و بعد قرآن را باز می‌کردند.)

می‌گوید به محض اینکه این را گفتم، نوری در صحرا پیدا شد. شبحی نورانی جلو آمد، جوانی زیبا مانند ماه، گندمگون، سوار بر شتر، ظرف آبی همراه داشت. سلام کردم، جواب داد، فرمود: تشنه‌ای؟ عرض کردم: بله. ظرف آب را گرفت و من آب خوردم. فرمود: آیا می‌خواهی به کاروانت برسی؟ گفتم: آری. گفت: سوار بر پشت شتر من شو. سوار شدم، چند قدمی رفتیم. من آهسته حرز یمانی می‌خواندم، فرمودند: پنج الی شش غلط من را در این حرز اصلاح کردند و فرمودند به این شکل بخوان. مقداری راه رفتیم، فرمود: اینجا را می‌شناسی؟ گفتم: مکه است. فرمودند: پیاده شو. پیاده شدم و دیگر ایشان را ندیدم! به مکه رفتم، یک هفته بعد کاروان رسید. وقتی من را دیدند که من گم شده بودم و حال، زودتر از آنها رسیده‌ام، پرسیدند: چگونه؟ من نمی‌خواستم رازم را بگویم، پس آنها گفتند که من طی‌الارض دارم، در حالی که مولایم من را رسانده بود.

امام زمان(عج) برای همه به این شکل است که صدایش کنند، جواب می‌دهد.

حکایت ابوالحسن محمد بن احمد بن لیس معروف است. حکومت دنبالش بود. از ترس کشته شدن، به قبرستان قریش در بغداد پناه برده بود و در بین قبرها زندگی می‌کرد و می‌خوابید. حکم اعدامش را داده بودند. گفت: متوسل به امام زمان(عج) شدم، صدایش زدم «یااباصالح، یا اباصالح، یافارس الحجاز ادرکنی»؛ اسمهایی که از امام زمان(عج) بلد بودم صدا کردم و کمک خواستم. به مادرش حضرت زهرا(س) قسمش دادم و راهنمایی خواستم. حضرت بر من تجلی کردند و به من فرمودند: چرا دعای فرج نمی‌خوانید؟! چرا شما دعای فرج نمی‌خوانید؟ گفتم: آقا جان دعای فرج می‌خوانم اما منظور شما کدام دعا است. ایشان دعای «الهی عظم البلا…» را به من آموزش دادند. فرمودند: این دعای فرج است. وقتی می‌رسیدند به «یا صاحب الزمان»، به سینه‌ی خودشان اشاره می‌کردند و من می‌فهمیدم که ایشان امام زمانِ من است.

اینگونه نیست که فقط به این افراد دادرسی کنند، بلکه برای همه‌ی شیعیانشان دادرسی می‌کنند. کتابها پر است از این اتفاقات به اسناد معتبر.

6. اخبار فراوان داریم که آن حضرت در تشییع جنازه‌ی مؤمن حاضر می‌شود. در روایات داریم که اگر عالِمی از دنیا می‌رود و یا مؤمنی از دنیا می‌رود، شما پابرهنه به دنبال جنازه‌اش بروید، به حرمت امام زمان(عج) که یکی از تشییع‌کنندگان امام زمان(عج) است. روایات داریم که شما می‌روید اما حضرت می‌ماند و به جنازه تلقین می‌خواند و مقابل صورتش می‌نشیند، مانند همان کاری که امام علی(ع) برای حضرت زهرا(س) انجام دادند؛ و البته به رابطه‌ی هر کس با امام زمان(عج) بستگی دارد.

7. احادیث زیادی داریم که امام زمان علیه‌السلام به هنگام گرفتاری دوستانشان، به هنگام احتضار و وفات آنها گریه می‌کنند.

حال، سؤال می‌پرسم به خاطر همین چند مورد از موارد فراوانی که وجود دارد و نام بردیم، آیا این حق بر گردن ما نیست که برای امام زمان عج الله تعالی فرجه دعا کنیم؟! آیا بر ما واجب نمی‌شود که ما هم محبتمان را با دعا کردن نشان دهیم؟!

اما این دعا کردن، اثراتی دارد.

ادامه‌ی بحث؛ از اثرات دعا کردن برای امام زمان(عج)، مسرور ساختن ایشان

1. دعا کردن برای امام زمان(عج) موجب سرور و رضایت الهی است. زیرا وقتی مؤمن در حق امامش دعا می‌کند، امام خود را خوشحال می‌کند. امام(ع) وقتی خوشحال شود، پیامبر(ص) خوشحال می‌شود. وقتی پیامبر(ص) خوشحال شود، خداوند خوشحال و راضی می‌شود.

ابی‌همزه در اصول کافی از امام محمد باقر(ع) نقل می‌کند که رسول اکرم(ص) فرمودند: هر کس مؤمنی را مسرور سازد، به راستی که مرا مسرور ساخته و هر کس مرا مسرور کرده، در حقیقت خداوند را مسرور ساخته است.

حال، مؤمن‌ترین مؤمنان در هر دوره، امامِ آن دوره و زمان است.

امام صادق(ع) به مفضل ابن عمر فرمودند: گمان نکنید اگر کسی از شما بر مؤمنی سروری داخل کرد، تنها او را مسرور ساخته، بلکه واللهِ ما را مسرور کرده، بلکه واللهِ رسول خدا(ص) را مسرور کرده و خدای تبارک و تعالی را مسرور کرده است.

 و سپس به ابابصیر فرمودند: واللهِ هر آینه رسول خدا(ص) از روا شدن حاجت مؤمن، از خودِ مؤمن خوشحال‌تر می‌شود.

همه‌ی ما حاجتمند هستیم بدون استثناء. حاجت یعنی چه؟ یک جنبه‌ی حاجت یعنی چیزی که برای جلب منفعت ماست (حاجت یعنی می‌خواهم منفعتی را کسب کنم مثلاً کسب سلامتی، کسب مال، کسب خوشبختیِ خود و فرزندان و…) یک جنبه‌ی دیگر حاجت، دفع ضرر است (دور کردن بلا و گرفتاری، ادا شدن قرض و…) بسیاری از مواقع برای اینکه حاجتمان روا شود، ما از دیگران طلب دعا می‌کنیم (به عالِم یا انسانی که رابطه‌ی خوبی با خداوند دارد یا حتی به کودکان التماس دعا می‌گوییم.) حال، فکر کنیم که تا اکنون که زندگی کرده‌ایم، چقدر از امام زمان(عج) طلب حاجت کرده‌ایم؟! آیا اصلاً به شمارش در می‌آید! (برای شفای مریض، برای دستگیری از مُردگانمان و…) حال، مولای ما امام زمان(ع) از عموم اهل ایمان حاجتی خواسته‌اند و در حقیقت التماس دعا گفته‌اند. ایشان به هر کسی که برای مادرش فاطمه‌ی زهرا(س) و برای جدش امام حسین(ع) گریه می‌کند، التماس دعا گفته‌اند که بسیار برای فرج من دعا کنید. امام زمان(ع) با همین التماس دعا، لطف و مهربانی‌اش را به منتظرانش نشان می‌دهد زیرا می‌فرماید بسیار برای فرج من دعا کنید زیرا فرج ما همان فرج شماست. یعنی ایشان می‌خواهند به مردم بفهمانند اینکه از شما التماس دعا دارم، برای این است که به شما منفعت برسانم و عواید این دعا به شما بر می‌گردد.

جا دارد که ما روزی یک حدیث کسا بخوانیم و برای مولایمان دعا کنیم که به ما التماس دعا گفته‌اند زیرا گریه‌کن مادرش فاطمه‌ی زهرا(س) هستیم؛ و چون خداوند در حدیث کسا فرموده که هنوز بلند نشده‌اید، حاجتتان را روا می‌کنم؛ پس بخوانیم و برای مولایمان دعا کنیم.

در اصول کافی از امام محمد باقر(ع) نقل شده است که از جمله چیزهایی که خداوند در کوه طور به هنگام مناجات به بنده‌اش حضرت موسی(ع) فرمود، این بود: همانا برای من بندگانی هستند که من بهشتم را برای آنها مباح کرده‌ام (آزاد هستند که هر جایی از بهشت را انتخاب کنند) و به آنها در بهشت حکومت می‌دهم (پادشاهان و ملکه‌های بهشت هستند) حضرت موسی(ع) تعجب کرد و عرض کرد: پروردگارا، اینها چه کسانی هستند که بهشت را برای آنان مباح می‌نمایید و حکومتشان می‌دهید؟ فرمود: هر کس که مؤمنی را خوشحال کند و حاجت او را برآورد. سپس امام(ع) فرمودند: ای مردم! امامِ هر زمان، یکی از آن کسانی است که شما باید مسرورش سازید. (ما حاجت یکدیگر را برآورده می‌کنیم چون می‌گوییم مؤمن است و برآوردن حاجتش ثواب دارد؛ مؤمن‌ترین مؤمنان در هر زمان، امام آن زمان است که یک حاجت دارند و آن اینکه برای فرجش دعا کنیم.

خوشا به حال کسی که این روایت را شنید و جزء برنامه‌ی صبح و شبش، دعا برای امام زمان(ع) را قرار می‌دهد.

ده پله‌ی سلوکی در سوره‌ی احزاب و تجلی آن در وجود حضرت فاطمه(س) و علی(ع)

بسیاری از آیات قرآن، تجلی کاملش در وجود حضرت فاطمه(س) است. در آیه‌ای از سوره‌ی احزاب، خداوند تبارک و تعالی، ده پله‌ی سلوکی را مطرح می‌کند برای کسانی که می‌خواهند به مقام انقطاع کامل در دنیا دست پیدا کنند؛ و خداوند ده دستور کامل، در این سوره بیان می‌کند. این آیه‌ی نورانی درسی به ما دهد که باید به آن توجه کرد.

«إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرينَ اللَّهَ کَثيراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً»؛ به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیعِ فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه‌دار و زنان روزه‌دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می‌کنند، خداوند برای همه‌ی آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.

1. خداوند در این آیه بیان می‌کند که در تکالیف شرعی و احکام دینی و پرستش الهی، هیچ فرقی میان پیامبر و امت نیست، هیچ فرقی بین امام و مردم نیست، هیچ فرقی بین زنان و مردان نیست، هیچ فرقی بین صغیر و کبیر نیست، مگر به دلایل خاص و ویژه. این آیه بسیار عجیب است و به جرئت می‌توان گفت که تجلی کاملِ این آیه، امیرالمؤمنین(ع) و صدیقه‌ی طاهره فاطمه‌ی زهرا(س) هستند. کمالِ ایمان در وجود امیرالمؤمنین(ع) است که رسول اکرم(ص) فرمودند: اگر ایمانِ تمام جن و انس را در مقایسه با ایمان علی ابن ابیطالب(ع) وزن کنند، ایمان علی(ع) رجحان دارد و بیشتر است. ایمان ایشان به آنجا رسید که فرمود: اگر همه‌ی پرده‌ها را بالا بزنید، ذره‌ای به ایمان من اضافه نمی‌شود. ایمان ایشان به آنجا رسید که وقتی به ایشان گفتند: آیا خدای نادیده را پرستش می‌کنی؟! فرمود: هرگز علی، خدای نادیده را پرستش نخواهد کرد. یعنی منِ علی، به مقام شهود رسیده‌ام. تصدیقم بر اثر شهود است و توحیدم به آنجا رسیده که خدای نادیده را پرستش نخواهم کرد.

همچنین در مورد حضرت فاطمه(س)، ایمانِ کامل ایشان، رحجان دارد بر تمام مؤمنات. ایشان در خطبه‌شان می‌فرمایند: «خداوند جهان را ستایش می‌کنم، در برابر احسان و نیکوهای ظاهری و معنوی او شاکرم. نعمت‌های او همه‌ی جهانیان را فرا گرفته، سفره‌ی احسان او همه جا گسترده شده، خیرات و خوبی‌های پروردگار از شماره و اندازه بیرون است و از احاطه‌ی افکار ما خارج است، سپاسگزاری و تشکر از نعمت او، موجب دوام و مزیدِ آن است؛ و تداومِ احسان او، سبب حمد و ستایش او خواهد شد. شهادت می‌دهم معبودی جز او نیست و یکتایی است، بی‌شریک.»

این شهادتی که ایشان می‌دهد، از حقیقتِ اخلاص ایشان بهره گرفته است. فطرتِ آدمِ مخلص، موحد است؛ و انسان، این توحید را با عملکرد و با نور فکرش، به مرور در زندگی‌اش ظاهر می‌کند. علما می‌گویند، به جرئت در برابر این خطبه‌ی توحیدیه‌ی فاطمه‌ی زهرا(س)، تمامی بزرگانِ علم، از تفسیر و ترجمه‌اش در مانده‌اند.

پله‌ی آخر در این ده پله‌ی ایمان، «وَ الذَّاکِرينَ اللَّهَ کَثيراً وَ الذَّاکِراتِ» است. نُه پله‌ی قبلی را که طی کنی، به گام آخر و به این گام می‌رسی.

عجیب است، آیا منِ نالایق می‌توانم به آن وارد بشوم؟! نُه گام را که بردارید و یکی‌یکی آن‌ها را به سمت سلوک، طی کنید به گام آخر می‌رسید: «وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ»، گامی نهایی که همه‌چیز در این مرحله تجلی پیدا می‌کند. در این آیه خداوند متعال می‌فرماید که آن‌هایی که به خداوند تبارک‌وتعالی رسیده‌اند، زنان و مردانی هستند که همواره مشغول ذکر الهی هستند.

گاهی ذکر، ذکر زبان است و زبان به آن مشغول است و در دل هیچ تأثیری ندارد. گاه هزار مرتبه ذکر تهلیل را می‌گویم اما دل، بی‌خبر از آن است و فقط زبان مشغول آن است. البته چندان فرقی نمی‌کند که کدام ذکر با کدام عدد و در کدام مکان باشد.

گاهی در ذکر، دل و زبان باهم متحد می‌شوند و اتصال میان دل و زبان به وجود می‌آید و زبان، خداوند را صدا می‌زند و دل، خداوند متعال را احساس و درک می‌کند. نه اینکه دل بگوید و زبان نیز هم، بلکه زبان، معلم دل است، زبان می‌گوید و دل هوشیار و متوجه می‌شود و آنچه زبان می‌گوید دل، معنا و مفهوم و مسمای آن را احساس می‌کند.

زبان می‌گوید: «یا الله » «یا ستار» «یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ» و…؛ و مسمای آن را قلب احساس می‌کند، پس اتصال میان زبان و دل ایجاد می‌شود. باید در این مرحله بسیار زحمت و ریاضت کشید و در دل شب بیدار بود و حلال و حرام را رعایت کرد و دل خدا و ائمه(ع) را به دست آورد تا بتوانیم میان دل و زبان هماهنگی ایجاد کنیم.

گاهی زبان، ساکت است و دل خود، مشغول ذکر خداوند متعال است زیرا در حضور بودن را آموخته است زیرا زبان برای دل، مادری کرده است و حال، دل، زبان بازکرده است و برای خداوند متعال ذاکری می‌کند.

چرا ذکر می‌گوییم؟

ذکر وسیله‌ای است برای غفلت زدایی. گاهی ما دچار غفلت و فراموشی می‌شویم و ذکر بارانی است که زنگار غفلت را از بین می‌برد.

گاهی انسان به مقامی می‌رسد که در او غفلتی وجود ندارد که بخواهد با ذکر، زنگار غفلت را بزداید.

رسول اکرم (ص) فرمودند: «تَنَامُ عَيْنِي وَ لَا يَنَامُ قَلْبِي‌«؛ چشمانم به خواب است اما قلبم بیدار است؛ و لحظه‌ای دچار غفلت نمی‌شود، حتی زمانی که در خواب هستم.

در این مقام، ذکر و ذاکر و مذکور، همه‌ یکی است و آن وجود خداوند لایتناهی است.

تجلی مقام ذاکر در وجود حضرت فاطمه(س) و علی(ع)

عینیت و تجلی این‌گونه از انسان‌ها، در وجود امام علی(ع) است که مدام و متصل به خداوند متعال است و غفلتی در وجودش راه ندارد و تجلی عینی آن در وجود حضرت صدیقه‌ی طاهره(س) است.

وقتی پیامبر اکرم(ص) به نزد ایشان آمد و ایشان دسته‌ی آسیاب را می‌چرخاند و دستان مبارکش زخمی بود، حضرت رسول(ص) فرمودند: فاطمه جان! چیزی از خداوند بخواه زیرا خداوند فرموده است که فاطمه چیزی از من درخواست کند تا من برایش روا کنم. خانم فرمودند: یا رسول‌الله(ص)! چنان به او مشغول هستم که نیازی احساس نمی‌کنم. پیامبر(ص) اصرار کردند که چیزی بخواه. خانم فرمودند: پدر جان، چیزی نمی‌خواهم. (این فاطمه را کُشتند و گفتند که ما تو را می‌کشیم تا اسلام و قرآن بماند!) حاجت من، توجه به وجه کریمانه‌ی پروردگار است (اینکه خداوند متعال اجازه دهد که فقط وجودش را نگاه کنم.)

و الذاکرین و الذاکرات، کسانی هستند که به مقامی رسیده‌اند که غفلت در وجودشان نیست و متصل در حال ذکر هستند.

مفسرین می‌گویند که آیه‌ی «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذكُرُوا اللَّهَ ذِكرًا كَثيرًا» ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ذکر بگویید آن‌هم ذکری بسیار؛ منظور تسبیح حضرت فاطمه‌ی زهرا(س) است، به این معنی که اگر یک‌بار بگویید، ذکر کثیر گفته‌اید و دائم‌الذکر هستید.

ذکر گفتن برای ما، کاربردِ غفلت زدایی دارد اما برای وجود نازنین حضرت علی(ع)، این‌گونه نیست زیرا آنان در پله‌ی آخر هستند و همه عبادت است؛ و این در وجود حضرت فاطمه(س) متجلی است و ایشان نیز این خصوصیت را در وجود فاطمیون (آن‌هایی که به حقیقت، فاطمی هستند) متجلی می‌کند.

در آخر آیه، خداوند ده پله را که ذکر کرد، می‌فرماید که آمرزش من و بهشت من، برای همه‌ی شما آماده است و اجر عظیم را خداوند به شما داده است و مفسران می‌گویند که تجلی این قسمت از آیه نیز در وجود حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) است.

حال با این فاطمه چه کردند؟!

عموی پیامبر(ص)، به درب خانه‌ی حضرت علی(ع) آمد و گفت که مردم مرا فرستاده‌اند تا بگویم که فاطمه(س) یا شب گریه کند و یا روز؛ ما خسته شده‌ایم!

آیا فاطمه(س) فریاد می‌زد و با صدای بلند گریه می‌کرد؟! نعوذ بالله!

فاطمه(س)، ام‌ابیها است، اساس و ریشه‌ی همه‌چیز است. فاطمه(س) اگر فقط یک آه می‌کشید، آن آه، قلب پیامبر(ص) را که روح عالم امکان است را آزرده می‌کرد. وقتی قلب پیامبر(ص) آزرده می‌شد، قلب صد و بیست و چهار هزار پیامبر نیز آزرده می‌شد، پس قلب تمام اوصیای آن‌ها و تمام شهدا و صدیقین آزرده می‌شد. پس به آهی از وجود فاطمه‌ی زهرا(س)، ملکوت عالم منقلب می‌شود و این مصیبت حضرت زهرا(س) است، این فاطمه را بین درب و دیوار نهادند و بدن این فاطمه را لهیده کردند… .

امروز، روز دعا است و نزدیک اذان ظهر هستیم. این روزها، حدیث کساء می‌خوانید و سه امام بزرگوار، امام موسی ابن جعفر(ع) و امام جعفر صادق(ع) و امام محمدباقر(ع) مهمان هستند، بعد از قرائت حدیث کساء، سجده کنید و هفت مرتبه بگویید: «یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ»، سپس بلند شوید که فرمودند: خداوند متعال ملکی را می‌فرستند و شانه‌های شما را می‌گیرد و بلند می‌کند و می‌فرماید که خداوند بلندمرتبه فرمود که من «اَرْحَمَ الرّاحِمینَ» هستم اکنون حاجت خود را بخواه.

امام صادق(ع) فرمودند: خداوند متعال فرشته‌ای به نام اسماعیل دارد که در آسمان اول ساکن است و هرگاه بنده‌ای بگوید: «یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ»، اسماعیل می‌گوید که خداوندِ اَرْحَمَ الرّاحِمین، صدای تو را شنید و حاجتت را اکنون از خداوند بخواه.

امام جعفر صادق(ع) فرمودند: پیامبر اکرم(ص) شنید که مردی می‌گوید: «یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ»، حضرت شانه‌های مرد را گرفت و با مهربانی او را بلند کرد و فرمود: این مهربان‌ترین مهربانان است که تو به او رو آورده‌ای، اکنون حاجتت را بخواه که حاجت تو را خواهد داد.

دعا و گنجی از گنج‌های الهی

قصد کرده‌ام که دعایی بسیار گران‌قدر به شما هدیه بدهم، این دعا را بعد از نمازها، یا هنگام مغرب، یا هرگاه به زیارتگاه‌ها می‌روید، بخوانید. قسمتی از این دعا را پیامبر اکرم(ص) در معراج یاد گرفت که به ایشان گفتند که به زاهدان از امتت آن را تعلیم بده، قسمتی از این دعا، دعایی است که در شب نیمه‌ی شعبان، برای ما وارد شده است که امام سجاد(ع) در سجده آن را می‌خواندند، قسمتی دیگر از آن، دعایی است که امام سجاد(ع) کنار قبر امام علی(ع) با اشک و تضرع، تلاوت می‌کرد، قسمتی از آن نیز، از زیارت امین‌الله است:

برای یافتن این دعا، بسیار تلاش کرده و زحمت متحمل شده‌ام، قدر این دعا را بسیار بدانید، قسمت شده است که در روز شهادت حضرت زهرا (س) این دعا به دست شما برسد.

بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

«اَللَّهُمَّ احْفَظْنا وَ ارْحَمْنا وَ احْفَظْ عَلَيْنا دِينَنا الَّذِي ارْتَضَيْتَ لَنا، وَ ارْزُقْنا إِيمَانَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِي لَيْسَ بَعْدَهُ شَكٌّ، وَ وَرَعاً لَيْسَ‏ بَعْدَهُ‏ رَغْبَةٌ، وَ خَوْفاً لَيْسَ بَعْدَهُ غَفْلَةٌ، وَ عِلْماً لَيْسَ بَعْدَهُ جَهْلٌ، وَ عَقْلًا لَيْسَ بَعْدَهُ حُمْقٌ، وَ قُرْباً لَيْسَ بَعْدَهُ بُعْدٌ، وَ خُشُوعاً لَيْسَ بَعْدَهُ قَسَاوَةٌ، وَ ذِكْراً لَيْسَ بَعْدَهُ نِسْيَانٌ، وَ كَرَماً لَيْسَ بَعْدَهُ هَوَانٌ، وَ صَبْراً لَيْسَ بَعْدَهُ ضَجَرٌ، وَ حِلْماً لَيْسَ بَعْدَهُ عَجَلَةٌ، وَ امْلَأْ قُلُوبَنا حَيَاءً مِنْكَ حَتَّى نَسْتَحْيِیَ مِنْكَ كُلَّ وَقْتٍ، وَ بَصِّرْنا بِآفَاتِ الدُّنْيَا وَ آفَاتِ أَنْفُسِنا وَ وَسَاوِسِ الشَّيْطَان‏

اَللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْيَتِكَ مَا يَحُولُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَعْصِيَتِكَ، وَ مِنْ طَاعَتِكَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ مِنْ رِضْوَانِكَ، وَ مِنَ الْيَقِينِ مَا يُهَوِّنُ عَلَيْنَا بِهِ مُصِيبَاتِ الدُّنْيَا، اللَّهُمَّ مَتِّعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْيَيْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا، وَ اجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا، وَ انْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا، وَ لَا تَجْعَلْ مُصِيبَتَنَا فِي دِينِنَا، وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا وَ لَا مَبْلَغَ‏ عِلْمِنَا، وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَيْنَا مَنْ لَا يَرْحَمُنَا، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين

اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ، رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ، مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَائِكَ، مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ، صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلَائِكَ، شَاكِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِكَ، ذَاكِرَةً لِسَوَابِغِ آلَائِكَ، مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ، مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِيَوْمِ جَزَائِكَ، مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيَائِكَ، مُفَارِقَةً لِأَخْلَاقِ‏ أَعْدَائِكَ‏، مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ وَ ثَنَائِك

اَللَّهُمَّ‏ إِنِّي‏ لَوْ وَجَدْتُ‏ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ إِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ الطّاهِرینَ.»

پروردگارا، ما را [از آفات معنوی و اخروی و دنیوی] حفظ کن و بر ما رحمت آور و آیین و دینی را که بر ما پسندیدی برایمان نگاه دار؛ و ایمان مؤمنانی را روزیمان کن که بعد آن هیچ شک و لغزشی ندارند؛ و پارسایی و ورعی به ما عنایت فرما که بعد از آن، میل و رغبتی به دنیا نداشته باشیم؛ و ترسی روزیمان نما که بعد از آن در غفلت فرو نرویم؛ و علم و دانشی نصیبمان فرما که بعد از آن نادانی و جهلی نباشد؛ و عقلی به ما عطا فرما که حماقت و نافهمی به آن راه نداشته باشد؛ و قربی به ما عنایت فرما که از بُعد و دوری در امان باشد؛ و فروتنی و خشوعی کرامتمان نما که بعد از آن قساوت و تیره‌دلی نباشد؛ و ذکر و یاد خویش را بر ما آنچنان مسلط فرما که بعدش نسیان و فراموشی نباشد؛ و بزرگواری و کرامتی را روزیمان کن که خفت و خواری به آن راه نداشته باشد؛ و صبر و استقامتی نصیبمان ساز که به دنبالش دلتنگی و بی‌حوصلگی نباشد؛ و بردباری و حلمی بر ما عطا فرما که پس از آن به عجله و شتاب‌زدگی دچار نگردیم؛ و دل‌های ما را آنچنان از حیا پر نما که در هر حالی از تو شرم داشته باشیم؛ و ما را به آفات دنیا و آفات نفسمان و وسوسه‌های شیطان، بصیر و بینا و آگاه ساز؛

خداوندا، از خشیت و ترست به اندازه‌ای نصیب ما کن که میان ما و نافرمانیت حائل شود؛ و از طاعتت به اندازه‌ای نصیبمان گردان که ما را به رضوان و خوشنودیت برساند؛ و از یقین به حدی نصیبمان کن که در اثر آن، مصیبت‌ها و ناگواری‌های دنیا بر ما آسان گردد؛ خداوندا، تا زنده‌ایم، ما را به گوش‌ها و دیده‌ها و نیرویمان بهره‌مند ساز و آن را وارث ما گردان؛ و خون ما را بر عهده‌ی کسی قرار ده که به ما ستم کرده است؛ و ما را بر آن کسی که با ما دشمنی دارد، پیروز گران؛ و مصیبت ما را در دین ما قرار مده؛ و دنیا را بزرگترین همت و هدف ما و آخرین حد آگاهی و دانش ما قرار مده؛ و کسی را که به ما رحم نمی‌کند، بر ما مسلط مکن، به رحمتت ای مهربانترین مهربانان؛

بار الها، جان ما را مطمئن و آرام به تقدیرت قرار ده، راضی و خوشنود به قضای خویش گردان، مشتاق و حریص به ذکر و دعای خود فرما، دوستدار خاصان اولیای خویش قرار ده، محبوب در میان اهل زمین و آسمان خود ساز، هنگام نزول بلایت صابر و شکیبا گردان، شکرگزار و سپاسگزار در برابر فزونی نعمت‌هایت قرار ده؛ ذاکر و یاد کننده‌ی نعمت‌های کامل و فراوانت گردان، مشتاق لقای شادی بخشت فرما، به تهیه‌ی زاد و توشه‌ی تقوا برای روز جزا و پاداشت موفق گردان، پیرو طریقت و روش اولیا و خاصان خود قرار ده، از طریقت و اخلاق دشمنانت دور گردان، به جای اشتغال و سرگرم شدن به دنیا، به حمد و ثنای خود مشغول ساز؛

خدایا اگر من شفیعانى را می‌یافتم که نزدیکتر باشند به درگاهت از محمّد و خاندان نیکویش، آن پیشوایان نیکوکار، به طور مسلّم آن‌ها را شفیعان خود قرار می‌دادم، پس از تو می‌خواهم بدان حقى که براى ایشان بر خود واجب کردى که مرا در زمره عارفان به مقام آن‌ها و به حق آن‌ها قرارم ده و نیز در زمره کسانى که به وسیله‌ی‌ شفاعت آن‌ها مورد مهر قرار گرفته‌اند که تو مهربانترین مهربانانى و درود خدا بر محمّد و آل پاکش.

ذکر مصیبت

امروز فاطمه‌ی زهرا(س) نیز برای ما دعا کرده است، کودکان خود را جمع کرد و فرمود: من دعا می‌کنم و شما آمین بگویید.

کودکان خوشحال شدند و گفتند که شاید مادر می‌خواهد برای شفای خود دعا کند. فاطمه(س) آن دست آزرده‌اش را باز کرد و یکی از آنان را بالا آورد و چند جمله فرمود: خدایا، تو را به محمد مصطفی و عشقی که به من دارد قسم می‌دهم، تو را به علی مرتضی و حزنی که برای من دارد (آن غم و رنجی که از من در دل دارد و کشیده است) و به حسن مجتبی و گریه‌هایش برای من (هیچ‌گاه اشک امام حسن(ع) برای مادرش خشک نشد، نه‌فقط برای ماجرای کوچه‌، بلکه از آن روزی که مادرش سیلی خورد، اشک چشم او خشک نشد، قبل از آن ‌یک اتفاق در قبرستان اُحُد، برای فاطمه(س) رخ داد و در آنجا حضرت را اذیتی کردند و دلش را سوزاندند و امام حسن(ع) همراه مادر بود) و به حسین شهیدم و حالِ به‌هم‌ریخته‌ و دگرگونش برای من، و تو را قسم می‌دهم به دو فاطمه‌ی کوچکم که ببخشی گناهان محبان آل محمد(ص) را.

عمر ملعون می‌گوید، وقتی درب کنده شد، خون از زیر لباس فاطمه سرازیر شد، اثر پوست و گوشت فاطمه را بر درب دیدم… در این حال، با حالی که فاطمه داشت، دو دستم را بلند کردم و سیلی به صورت فاطمه زدم.

من می‌خواهم بگویم فاطمه جان! وقتی دیدید که دستان علی(ع) را بسته‌اند، بسیار غصه خوردید و با آن حال به دنبال علی(ع) راه افتادید و تا علی(ع) را به خانه نیاوردید، کار را تمام نکردید؛ اما دل‌ها بسوزد برای زینب و سکینه و دختران امام حسین(ع) که روز یازدهم محرم دستانشان را بستند و چهل منزل به اسارت بردند، با مچ‌های خونین…، دل‌ها بسوزد برای آن دختر سه‌ساله که با دستان بسته در این چهل منزل چه کشیده است.

خانم‌جان! شما علی(ع) را به منزل آوردید درحالی‌که دستانش باز بود اما این دختران، چهل منزل، با دستان بسته، خرابه‌نشینی کردند.

با آن دستان بسته‌ی زینب کبری(س) و آل الله، نمی‌دانم چگونه سوار ناقه می‌شدند و پیاده می‌شدند، آیا هر بار دستانشان را باز و بسته می‌کردند؟! چگونه غذا می‌خوردند، چگونه نماز می‌خواندند؟!

خانم‌جان! شما نتوانستید دستان بسته‌ی علی(ع) را ببینید، اما سر مطهر حسین(ع) بر بالای نیزه‌ها می‌دید که چگونه خواهرش را کتک می‌زنند، دخترانش را می‌زنند…

من نمی‌دانم که آیا چشمان تیرخورده‌ی حضرت عباس(ع) نیز این صحنه‌ها را می‌دیده است؟!