بسم الله الرحمن الرحیم

یا فاطمة الزهرا اغیثینی

بیست و سوم شهریور 1399، بیست و چهارم محرم 1442

 

محورهای سخنرانی:

زینت مجالس ما به سه چیز است

مواسات با اهل‌بیت(ع)

به کار افتادن حواسِ معنویِ ما با توسل به اهل‌بیت(ع)

صبر، ارثیه‌ای که از امام حسین(ع) برای ما باقی مانده است

 

 

این روزها بیش از هر زمان دیگر، نیازمند به دعا کردن در حق یکدیگر هستیم. اربعین نزدیک است و گویا مراسم زیارت اربعین برگزار نمی‌شود. عاشقان امام حسین(ع) کل ماه محرم را از آغاز تا کنون در غربت مراسم‌ها را برگزار کردند و شاید در طول زندگی‌مان، اولین و آخرین بار باشد که مراسم عاشورا و اربعین این‌چنینی را برگزار کنیم. هر چه بگوییم که در خانه‌ها و به‌صورت آنلاین مراسم روضه را برگزار می‌کنیم اما می‌دانیم که آن تلخی ترکِ مجالس امام حسین(ع) اوقات ما را تلخ کرده و آن مواهبی که خداوند متعال برای جمع شدن جمعیت برای عزای امام حسین(ع) مرحمت می‌کرد، از ما دریغ شده است. دست خداوند بالای سر جمعیت است و جمعیت ما خواسته یا ناخواسته به تعداد اندکی تبدیل شده است.

ما می‌دانیم که محرم امسال، مانند محرم سال‌های گذشته نشد و آن اشباع روحی که بایستی پیدا می‌کردیم را نیافته‌ایم و آن آرامش روحی که هر سال از رفتن به مجالس امام حسین(ع) می‌یافتیم را به دست نیاورده‌ایم.

دعا می‌کنیم که خداوند متعال هرچه زودتر این بیماری را از جوامع بشری دور کند و ما را به خود بیاورد تا توبه‌ی دسته‌جمعی کنیم و تغییر سیاست و فرهنگ و رفتار بدهیم تا بتوانیم هر چه زودتر از شرّ این بیماری رهایی یابیم.

ایام دعا کردن است و مجالس امام حسین(ع)، مجالس دعا کردن هستند. خدا را قسم می‌دهم به خواهران اسیر و بزرگوار امام حسین(ع) که این روزها کم‌کم خود را برای ورود به شام آماده می‌کنند، به دختران زخمی و کوچکش که آماده‌ی ورود به شام می‌شوند، به آن رأس نورانی بالای نیزه، آن سری که عجیب‌ترین رأس بریده‌ی عالم بشریت بوده است (به جز امام حسین(ع)، رأسی را سراغ نداریم که چهل روز از بدن جدا شده باشد و همچنان از رگ‌هایش خون تازه، قطره‌قطره بچکد. رأسی را سراغ نداریم که چهل روز از بدن جدا شده باشد اما چشمانش باز باشد و اهل‌بیت اسیرش را ببیند و گاهی قطره‌ای اشک از گوشه‌ی چشمانش بچکد رأسی را سراغ نداریم که چهل روز از بدن جدا شده باشد اما لب‌هایش ذکر بگوید و قرآن بخواند و مردم را به خودش متوجه کند. رأسی را سراغ نداریم که چهل روز از بدن جدا شده باشد اما هر چه با آب آن را شست‌وشو دهند باز خشکی و عطش لب‌های ترک خورده‌اش از میان نرود.) خداوند را به آن عجایب رأس مطهر امام حسین(ع) قسم می‌دهیم که رفع بلا بفرماید و ما را ببخشد و بیامرزد، فرج امام زمانمان را برساند و عاقبت ما را ختم به خیر بفرماید.

اگر مقصر هستیم که قطعاً هستیم که این بلا به بشریت وارد شده است، خداوند را قسم می‌دهیم به دختر دردانه‌ی امام حسین(ع)، حضرت رقیه(س) که ما را ببخشد و توبه‌ی ما را قبول بفرماید و قلم عفو بر گناهان ما بکشد و همین مقدار را برای ما کافی بداند و ان‌شاءالله به زودی زود ما برای سفر به کربلای معلا، مهیا شویم.

ان‌شاءالله نام شما در زمره‌ی محبان، شیفتگان، عاشقان، گریه‌کنان و شیعیان حسین بن علی(ع) در دفتر الهی ثبت و ضبط شده باشد.

الحمد لله رب العالمین، الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس عرضه می‌داریم که زنده هستیم و یک سال دیگر با دهه‌ی عاشورا و مراسم امام حسین(ع) معاشر شدیم و برداشت‌هایی که به ذهن ناقص ما رسید را با هم مرور کردیم و احادیث، روایات، آیات قرآن و ذکر مصائب را با هم گفتیم و شنیدیم. از امروز به بعد ان‌شاءالله نوع صحبت را باید عوض کنیم و وارد شویم به آنچه از کربلا به ما به ارث رسیده است و عبرت‌هایی که باید بگیریم و اثرات کربلا و خواسته‌های امام حسین(ع) از ما که باید آن‌ها را انجام دهیم.

زینت مجالس ما به سه چیز است

طبق روایتی از رسول اکرم(ص)، زینت مجالس ما به سه چیز است (اگر همه چیز در آن باشد اما این سه چیز در آن نباشد، آن مجالس مزیّن نیست و زیبایی و چشم‌نوازی و دل‌نشینی ندارد):

1- مجالس خود را زینت کنید به خصلت‌های علی بن ابیطالب(ع) و به کلمات ایشان. هفتاد خصلت از خصال انبیا در وجود امام علی(ع) جمع است. (از این خصلت‌ها در مجالستان سخن بگویید و مردم را با فرهنگ، سیره، عبادات، ایثار، گذشت و آداب زندگی ایشان آشنا بگردانید. اگر مجلسِ قرآن و تفسیر و روضه باشد اما از وجود امام علی(ع) سخن گفته نشود، آن مجلس زینت ندارد).

2- زینت مجالس شما، مذاکره‌ی علوم دینی و آداب اسلامی است یک سری از امور، واجب و دسته‌ای مستحب هستند. گریه بر امام حسین(ع) با تمام فضایل آن، مستحب است اما یاد گرفتن وضو با آداب آن، واجب است و یک مسئله‌ی شرعی و واجب است. سینه زدن برای امام حسین(ع) و زیارت اربعین با تمام عظمتش، مستحب است؛ البته درست است که مستحبی است که از دل آن، واجب‌های فراوانی بیرون می‌آید اما هر شیعه باید احکام دینی و شرعی خود را تا آن اندازه که به او واجب است، یاد بگیرد احکامی مانند احکام وضو، غسل، تقلید، نماز، حج، زکات و آداب شرعی دینی‌. این امری است واجب که زینت مجالس شما است.

امام علی(ع) فرمودند: یک ساعت نشستن نزد علما نزد خداوند متعال، دوست داشتنی‌تر از عبادت هزار سال است (از بدترین ظلم‌هایی که بخشش آن بسیار دیر صورت می‌گیرد، آن است که وقت عالم را بدون دلیل بگیرم).

امام علی(ع) فرمودند: خداوند متعال ملائکی دارد که در مجالس علمی‌ رفت‌وآمد می‌کنند و بال‌هایشان را فرش زیر پای مستمعین می‌کنند و سپس برای آنان استغفار می‌کنند و هر چه که در آسمان وجود دارد و هر چه که در زمین وجود دارد حتی ماهی در دریا برای آنان استغفار می‌کنند.

امام محمد باقر(ع) فرمودند: ثواب مذاکره‌ی علمی، از نماز مقبول، بیشتر است.

3- ادامه‌ی حدیث پیامبر(ص): آنچه مجالس شما را زینت می‌دهد به هر نیتی که این مجالس را برگزار می‌کنید، ذکر مصائب امام حسین(ع) است.

اما شرط صحیح گفتن و صحیح خواندن را دارد. اگر چیزی را مداح، گوینده یا سخنران نمی‌داند که درست یا غلط است باید از منبع ذکر کند؛ زیرا اگر این سخن یا مطلب غلط باشد، بر عهده گرفتن آن بسیار سخت است. اگر ذاکرِ مصیبت اهل‌بیت(ع)، ذکر مصیبتی کند اما بدون سند و اعتبار باشد، نام روضه‌ای که می‌خواند، روضه‌ی بی‌معنا است (روضه‌ها به دو بخش تقسیم می‌شوند: روضه‌های معنادار و روضه‌های بی‌معنا) روضه اگر مستند به سند و واقعیت باشد و از قول علما و اهل فن باشد، فقط اشک مستمع را از روی احساس نمی‌گیرد بلکه از روی معنا و اتصال به واقعیت کربلا این اشک را می‌گیرد. در واقع به نوعی آن گوشه‌ای که من از آن روضه می‌خوانم، آن گوشه برای مستمع من، معنا می‌شود و بر اساس آن معنا، اشک می‌ریزد و خود مستمع نیز متوجه این امر می‌شود. وقتی از روضه برمی‌خیزد که برود، احساس آرامش، سبکی، پاکی باور و اتصال نسبت به امام حسین(ع) در او به وجود آمده است اما اگر روضه فقط از روی احساس باشد این نتایج را نخواهد داشت و مستمع به آن آرامش و یقین و باور نمی‌رسد و واقعه‌ی کربلا برای او معنا نمی‌شود.

طبق فرمایش رسول اکرم(ص)، در این نوع مجالس، ملائکه ازدحام می‌کنند؛ بالأخص در مجلس امام حسین(ع)، گروهی برای ثبت اسامی مستمعین ازدحام می‌کنند، گروهی از ملائکه برای ثبت خدمتِ خدمتگزارانی که وجود دارند، گروهی برای ثبت ثواب ذاکر، گروهی برای ثبت ثواب بانی، گروهی برای ثبت ثواب مستمع و گروهی برای جمع کردن اشک‌های مستمعین می‌آیند که آن‌ها را تا روز قیامت نگه دارند و ممزوج با آب حَیَوان در چشمه‌سارهای بهشت که از گواراترین آب‌های بهشت است کنند که هزار برابر طعم و مزه‌ی آن چشمه‌سارها را عوض می‌کند.

روزی که با مسئله‌ای تقلا کنیم که از مستمع اشک بگیریم، به آنچه می‌گوییم باور صد در صد نداریم. اگر حدیث است، سند آن برایمان مجهول است و اگر از قول کسی نقل می‌کنیم، سند آن برایمان به اثبات نرسیده است پس بسیار تلاش می‌کنیم تا اشک چشمان مستمع را بگیریم.

این روزها ایام اسارت حضرت زینب(س) است. چیزی که امسال ما را کمتر آزار داد، حرف‌های غلطی بود که در روضه‌ها گفته می‌شد و اهانت‌هایی بود که با صدای بلند به روح نازک حضرت زینب(س) توسط جوانان زیر بیست سال که تازه مداح و روضه‌خوان شده‌اند، صورت می‌گرفت! بعضی افراد فقط عزاداری می‌کنند بدون توجه به معنای کلمات.

عالم ربانی جناب آقای وحید خراسانی نقل می‌کند که گویا روضه منزل آیت‌الله میرزای شیرازی بوده است (در مکان روضه کمی تردید دارم). در روضه‌ی منزل ایشان، اکثراً علما و مراجع تقلید و یا افرادی در حد مرجعیت، شرکت می‌کردند که از بزرگان و اهل مطالعه بودند و افراد عامی کمتر شرکت می‌کردند. روضه‌خوان جناب آیت‌الله حائری یزدی بودند که مؤسس حوزه‌ی علمیه‌ی قم بودند. قرار شد آیت‌الله حائری روضه‌ی ورود اُسرا به کوفه را بخوانند. ایشان روی منبر، مدتی سکوت کردند و مدتی گریه کردند و سپس یک جمله گفتند: زینب(س) را امروز به مجلس ابن زیاد وارد کردند. این مجلس روضه، صبح برگزار شده بود. خود جناب میرزای شیرازی تا عصر آن‌قدر خود را زدند که به طبیب مراجعه کردند و هیچ کس نتوانست ایشان را آرام کند.

فقط یک جمله روضه خواندند که تصور کنید چه کسی وارد مجلس چه کسی شده است. هنوز نگفته است که دست بسته و با چادر پاره و همراه رأس بریده، همراه بیمار آن‌چنانی کربلا بوده است، بلکه فقط گفته است زینب(س) را داخل مجلس ابن زیاد کردند.

شاید این جمله به راحتی موجب گریه‌ی ما نشود اما عالم و مرجع تقلید از صبح تا غروب خود را می‌زند و شب او را بستری می‌کنند و مجلس به هم می‌خورد و تمام روضه همین جمله می‌شود.

حضرت زینب(س) کیست؟ ناموس خداوند متعال است، ابن زیاد کیست؟ کسی که در تاریخ همه جا نوشته‌اند که زنازاده‌ی ناپاکِ مستِ مخمورِ دیوانه بوده است. ناموس خدا را به اسارت وارد به مجلس چنین آدمی کردند!

دیگر برای آن عالم، جا ندارد که بگوید که آن ناپاک، عصا برداشت و به رأس مطهر جسارت کرد بلکه برای کسی که بفهمد و درک شخصیت حضرت زینب(س) را کند، مصیبت از این بالاتر نیست که حضرت زینب(س) را در این مجلس وارد کردند.

زینت مجالس شیعه سه چیز است و یکی از آن سه چیز، این است که واقعیت‌های کربلا بیان شود. خود این بیان کردن، مواسات با امام حسین(ع) است.

مواسات با اهل‌بیت(ع)

بزرگ‌ترین و مهم‌ترین وظیفه و تکلیف همه‌ی ما از بزرگ و کوچک، پیر و جوان و مریض و سالم، مواسات با خاندان عصمت و طهارت(ع) است؛ به خاطر صدماتی که به جسم آن‌ها وارد شده و به خاطر صدماتی که به باطن و روح آن‌ها وارد شده است. اهل‌بیت(ع) دو گونه صدمه در کربلا دیده‌اند: یکی صدمات جسمی است که ما بیشتر به این بُعد می‌پردازیم و دیگری صدمات روحی است؛ مانند وارد کردن زینب(س) به مجلس یزید ملعون، خرابه‌نشین کردن اهل‌بیت(ع)، بردن آن‌ها به بازار برده‌فروش‌ها، نمایش قدرت دادن و گرداندن دخترانِ اسیرِ پیامبر(ص) در شهرها و… . صدمات روحی که به این عزیزان وارد شده، به هیچ کدام از انبیا وارد نشده است.

مرحوم شهید دست غیب وقتی در مورد «مؤمن آل یس» صحبت می‌کرد، بنده از دو لب ایشان شنیدم که فرمود: در مورد مرگ او سه مدل نوشته‌اند: یکی اینکه او را در تنه‌ی درختی گذاشتند و از وسط، درخت را اره کردند و او را دو نیم کردند. یکی دیگر اینکه او را زنده زنده تکه‌تکه کردند و دیگری اینکه شانه‌های او را سوراخ کردند و طناب انداختند و او را کشیدند و در کوچه و خیابان‌ها گرداندند تا مورد عبرت مردم واقع شود! شهید دستغیب گریه می‌کرد و می‌فرمود این‌ها در مقابل صدمات امام حسین(ع) و اولاد امام حسین(ع)، هیچ است. در مقابلِ وقایع کربلا و بعد از کربلا و در طول اسارت، هیچ است.

در مورد تشنگی امام حسین(ع) در کربلا، دو نوع صدمه به ایشان وارد شده است: یک صدمه، صدمات روحی بود که از تصور بشر بیرون است و خداوند در حدیث قدسی برای انبیای خودش توضیح داده است.

شیعیان و دوستان ائمه‌ی اطهار(ع) به هرگونه‌ای که می‌توانند، باید با مصیبت کربلای امام حسین(ع) و اهل‌بیت(ع)، مواسات داشته باشند. مواسات یعنی اینکه آن را زنده نگه داریم و دیگر اینکه این مصیبت را به خودمان و به هر کسی که برایمان عزیز است، ترجیح دهیم؛ که کاش به او وارد شده بود و به امام حسین(ع) وارد نمی‌شد و کاش این مصائب به من و عزیزانم وارد شده بود اما به امام حسین(ع) و عزیزان او وارد نشده بود.

مواسات چیز عجیبی نیست، حُکم وفاداری است که ما از خودشان یاد گرفته‌ایم و ما باید به خودشان تقدیم کنیم همان‌گونه که امام حسین(ع) خودشان و عزیزانشان را فدای بشریت کردند، بشریت باید با ایشان مواسات کند و خودش و عزیزانش را فدای امام حسین(ع) کند.

خانم مالک(ره) می‌فرمود: اگر نرسیدی به این جایی که به حقیقت بگویی حسین جان! جانم فدای جانت، فرزندانم فدای فرزندانت، مال و آبرویم فدای مال و آبروی تو (کاش به جای شش‌ماهه‌ی تو، شش‌ماهه‌ی من تیر می‌خورد، کاش به جای عزیزانت، عزیزان من تکه‌تکه می‌شود و…) لااقل روزانه با این جمله با ایشان مواسات کن که ای کاش در کربلا و عاشورا با شما بودم.

یکی از راه‌های مواسات، توسل روزانه و مدام به دامن اهل‌بیت(ع) است.

به کار افتادن حواسِ معنویِ ما با توسل به اهل‌بیت(ع)

به چند دلیل (به جز دلایل دنیوی و مادی) به توسل به اهل‌بیت(ع) نیازمند هستیم:

  1. اینکه مشمول دعای اهل‌بیت(ع) شویم.

امام صادق(ع) فرمودند: خداوند رحمت کند کسانی را که جمع می‌شوند و امر ما را احیا می‌کنند. خداوند ملائکه‌ای را برای استغفار بر این‌ها، نازل می‌کند.

  1. به کار افتادن حواسِ معنویِ ما

همه‌ی ما می‌دانیم که زندگی ما با مرگ تمام نمی‌شود و به نوعی دیگر آغاز می‌شود. ما در این دنیا، امور زندگی‌مان را با حواس پنج‌گانه‌مان اداره می‌کنیم: با بینایی، لامسه، شنوایی، بویایی و چشایی. همچنین ما حواس پنج‌گانه‌ی باطنی داریم که برای ورود به برزخمان به آن نیازمند هستیم. کسی که بینایی معنوی او از بین رفته، اگر شب اول قبر امام حسین(ع) هم وارد قبر او شود، چیزی نمی‌بیند. کسی که بویایی و شنوایی و بینایی معنوی‌اش را از دست داده باشد، در عالم برزخ کر و کور و لال و گنگ و بدبخت است. به همین جهت بزرگان به ما فرموده‌اند: انسان کامل نمی‌شود مگر آنکه دو تولد داشته باشد: یک تولد جسمی که با آن، حواس پنج‌گانه‌ی ظاهری‌اش کار می‌کند و دیگری تولد باطنی که با آن، حواس پنج‌گانه‌ی معنوی‌اش به کار می‌افتد. ما این تولد دوباره را لازم داریم. به کار افتادن و حیات پیدا کردن حواس پنج‌گانه‌ی ما برای عالم برزخ، در مجالس توسل اهل‌بیت(ع) و با اتصال به نور اهل‌بیت(ع) صورت می‌گیرد. چشم و گوش برزخی ما به کار می‌افتد. در همین دنیا با حضور در مجالس اهل‌بیت(ع) و اتصال به نور آن‌ها و پیروی از اهل‌بیت(ع)، باید احساس کنیم که حواس پنج‌گانه‌ی معنوی ما درست شده‌اند.

روح بلند آیت‌الله کوهستانی شاد. ایشان چنان عاشق اهل‌بیت(ع) بودند که در اواخر عمرشان وضو که می‌گرفتند، از قطرات آب که از دست ایشان می‌چکید، صدا بلند می‌شد: «آقا جان!» و خودش هم به دنبال این صداها می‌فرمود «ای جانم جانم، آقا!» و خیلی از اطرافیان ایشان هم این صداها را می‌شنیدند. این موهبت را از اتصال به انوار اهل‌بیت عصمت و طهارت در سال‌های طولانی عمر خود به دست آورده است؛ که قطره‌ی آب وضویش هم عاشقِ امام زمان(عج) بود. ایشان بیمار شدند و در بیمارستان، هنگام مرگشان و با حال خراب، هر کس به ملاقات ایشان می‌رفت و احوال ایشان را می‌پرسید، ایشان فقط می‌فرمودند: زیارت آل یس را فراموش نکنید!

شاید بتوان گفت که بزرگ‌ترین نتیجه‌ی اتصال به اهل‌بیت(ع) این است که حواسِ معنوی ما به کار افتد و ما در برزخ، کر و گنگ و نابینا نباشیم.

خداوند رحمت کند آیت‌الله نجابت را. ایشان جسم بسیار ضعیفی داشتند اما بسیار نورانی بودند. فردی نقل می‌کند که سالی در ایام محرم برای دیدار ایشان به شیراز رفتم. می‌خواستم که شاگرد ایشان شوم و راه‌های سلوک معنوی را طی کنم. اهدافم را به ایشان گفتم و راه چاره خواستم. ایشان به دقت به سخنان من گوش دادند سپس فرمودند: بلند شو و با من همراه شو تا قدم اول در این مسیر را برداریم. به زیرزمین تنگ و تاریک خانه‌اش رفتیم که دیگ‌های بزرگی را بار گذاشته بودند، کبریت را به دست من دادند و فرمودند: زیر دیگ امام حسین(ع) را روشن کن که قدم اول، از اینجاست؛ یعنی خدمتگزار امام حسین(ع) باش نه اینکه از کنار اسمِ امام حسین(ع) به اسم و رسمی برسی و امام حسین(ع) خدمتگزار شما باشد!

مرحوم آیت‌الله نجابت خوشان به انتهای راهِ سلوک رسیده بودند اما همچنان برای امام حسین(ع) خودشان آشپزی می‌کردند و دیگ‌ها را به پا می‌کردند. ایشان می‌خواستند به آن فرد بفهمانند که اول و آخرِ راه سلوک، امام حسین(ع) است.

ما از امروز می‌خواهیم بحثی را آغاز کنیم و در حقیقت، میراثی را که امام حسین(ع) برای باقی گذاشته‌اند را واکاوی کنیم. اگر زیارت عاشورا و دعای علقمه را با دقت بخوانیم، کلیات آن‌ها را درک خواهیم کرد. یکی از وصایای امام حسین(ع) خودسازی است که اگر کسی به این وصیت ایشان که در زیارت‌نامه‌های ایشان و در احادیث و روایات منقول از ایشان آمده است، عمل ننماید، باخته است. جالب اینجاست که احادیث فراوانی از امام حسین(ع) می‌بینیم که مختصر و بسیار مفید هستند.

امام حسین(ع) از جایی عبور می‌کردند، دیدند زاهد پر ادعایی ایستاده است. امام(ع) به ایشان فقط یک جمله فرمودند: «ای شیخ! آیا برای خود، قیامتِ خود را می‌پسندی؟» آن مرد انصاف داشت و عرض کرد: خیر، من قیامت خودم را نمی‌پسندم، قیامتِ من خراب است. امام(ع) فرمودند: آیا با خودت می‌گویی که اعمالی را که برای قیامتت نمی‌پسندی را ترک کنی؟ عرض کرد: آری می‌گویم اما نه به طور جدی! امام(ع) فرمودند: پس روز قیامت چه کسی از تو خودْفریب‌تر است؟ با اینکه برای ترک آنچه برای قیامتت نمی‌پسندی، جدی تصمیم نمی‌گیری! (شیطان تو را فریب نداده بلکه تو خودت را فریب داده‌ای.) امام حسین(ع) رفتند. پیرمرد پرسید این آقا چه کسی بود؟ گفتند: حسین‌بن‌علی(ع). او گفت: عجب حسینی! چه کارها را آسان می‌کند (آدم را در دو، سه جمله به خودش می‌آورد و تکلیف انسان را با خودش معلوم می‌کند.)

صبر، ارثیه‌ای که از امام حسین(ع) برای ما باقی مانده است

از چیزهایی مهمی که از امام حسین(ع) برای ما به ارث باقی مانده است، «صبر» و «نماز» است؛ این دو حقیقت و دو مسئله‌ی بسیار مهم انسانی. این مسئله را نه فقط قرآن و احادیث فرموده‌اند بلکه تجارب عینی انسان‌ها به خوبی نشان داده است که صبر و بردباریِ انسان‌ها و تحمل و حفظ آرامش در مقابل حوادث روزگار، یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌های روحی انسان است و کسی که صبر ندارد، از نظر روحی و روانی دچار فقر اندیشه است.

نتایجی که انسان از صبر و آرامش به دست آورده است، محیرالعقول است. همچنین ضد آن یعنی اضطراب، دست‌پاچه شدن، اسیر احساسات شدن و اینکه بشر برای گذر از هر چیزی عجله کند، صدمات فراوانی به انسان وارد می‌کند. امروز مریض شده و دلش می‌خواهد فردا شفای کامل بگیرد! امشب فرزندش گم شده و او می‌خواهد حتماً تا نیمه‌شب فرزندش پیدا شود در حالی که بر زینب(س) گریه می‌کند که در چهل منزل اسارت، بیشتر از چهل بار زیر بوته‌ی خارها را گشت و کودکانی زخمی و یا مرده پیدا کرد و جایی نوشته نشده که آن‌ها را چگونه دفن کرد! آیا غسل داد و کفن کرد یا با نوک نیزه، گودالی کند، دفن کرد، خاکی ریخت و رفت.

دین انسان و حتی دنیای انسان، چه صدماتی می‌بیند بر اثر همین مسئله که می‌خواهد خودش را بلافاصله نجات دهد و از وضعیت کنونی خود گریز پیدا کند و هیچ صبر و تحملی را در خود ایجاد نکند.

هر کدام از ما در زندگی گذشته‌ی خود واکاوی و جستجو کنیم و ببینیم که با دست‌پاچه شدن و عجله کردن، چه خیرات عظیمی را از دست دادیم! چه عظمت‌هایی را که می‌توانستیم با صبر کردن به دست آوریم اما به راحتی از دست دادیم. صبر در فرهنگ امام حسین(ع)، تحمل در مقابل سختی‌ها نیست بلکه سکوی پرش به سمت ملکوت اعلی است.

چه زمانی زینب(س)، زینب شد؟ آن لحظه‌ای که پنج الی شش ساله بود و مادرش او را فراخواند و فرمود می‌خواهم به تو وصیت کنم. کفن پدر و برادر را به او داد و فرمود برادر دیگرت هم کفن ندارد و تو شاهد پیکر بی کفنش خواهی بود! زینب(س) آنجا بزرگ شد و زینب شد. این یک سکوی پرش ایشان است.

اما چه زمانی زینب(س)، حسینِ ثانی شد که ودایع امامت را به دست خودش بگیرد و حفاظت جانِ امام زمانِ خود را به دست خودش بگیرد؟ در شب عاشورا، وقتی شنید برادرش شمشیرش را می‌ساید و شعری می‌خواند که مضمون مرگ دارد. وارد خیمه‌ی حسین(ع) شد و مُشتی بر سینه‌ی خود کوبید، یقه‌ی خود را پاره کرد و عرض کرد: آیا به من خبر مرگ خودت را می‌دهی؟! امام(ع) بلند شد و دستی بر سینه‌ی ایشان گذاشت و فرمود: صبر کن خواهرم. از اینجا به بعد، دیگر زینب(س)، زینب نیست بلکه حسینِ دوم است. اینجا سکوی پرش دوم است برای حضرت زینب(س) که ایشان را تا خدا رساند. صبر این نیست که بر بیماری و بی‌پولی صبر کنم بلکه صبر، آن سکویی است که انسان، مرحله به مرحله بر آن قرار می‌گیرد و به سمت ملکوت پرتاب می‌شود.

زینب(س) از شب عاشورا بر سکوی صبر قرار گرفته بود و مرحله به مرحله تا خدا می‌رفت؛ و آن لحظه‌ای که دید با چوب خیزران بر لب و دندان برادرش می‌زنند، زینب(س) تا خدا رسید. چوب خیزران، چوب خاردار است! سر بریده، چهل منزل در آفتاب آمده، لب‌ها خشکیده شده و حالا هم چوب خیزران می‌خورد. زینب(س) است و تعدادی زن و کودک اسیر.

حضرت سکینه(س) فرمود: عمه جانم زینب(س)، سعی می‌کرد سرهای کودکانی مثل رقیه(س) را که خردسال بودند، زیر دست خودش بگیرد تا آن‌ها نبینند که با چوب بر لب و دندان پدرم می‌زنند.

مرحوم خانم مالک می‌گفتند: آن‌قدر لب‌های امام حسین(ع) خشکیده بود که آن ملعون هر چه بر لب‌ها می‌زد، نَمی از خون بر لب‌ها نمی‌آمد…

 ختم بسیار مجرب سوره‌ی انعام:

جهت تعجیل در ظهور امام زمان(عج) و برطرف شدن این بیماری در کشور و جهان و شفای همه‌ی بیماران و برآمدن همه‌ی حوائج؛ هفت روز، هر روز یک مرتبه سوره‌ی انعام را تلاوت کنید و به یکی از هفت باب‌الحوائج هدیه نمایید:

روز اول: هدیه به امام موسی بن جعفر(ع).

روز دوم: هدیه به امام جواد(ع).

روز سوم: هدیه به حضرت ابوالفضل(ع).

روز چهارم: هدیه به حضرت زینب(س).

روز پنجم: هدیه به حضرت رقیه(س).

روز ششم: هدیه به حضرت علی‌اصغر(ع).

روز هفتم: هدیه به حضرت مسلم(ع).