بسم الله الرحمن الرحیم

یا فاطمة الزهرا اغیثینی

هجدهم شهریور 1399، نوزدهم محرم 1442

 

محورهای سخنرانی:

ادامه‌ی بحث اثرات توسل به اهل‌بیت(ع)؛ داشتن پشتوانه، کسب آرامش، اجابت دعا، بالا رفتن سلیقه

دعای ملائکه برای مؤمنین؛ کجا و چه زمانی دعا می‌کنند و چه می‌خواهند؟

شاخص‌های صراط مستقیم، چرا روزانه چندین بار از خداوند هدایت به صراط مستقیم را طلب می‌کنیم؟

چه کار کنیم که بتوانیم در صراط مستقیم بمانیم؟ انواع هدایت و راه دستیابی به آن‌ها چیست؟

 

 

یکی از وعاظ معروف تهران تعریف می‌کند که من را برای یک مجلس زنانه دعوت کردند. من هم قول دادم که فردا عصر بروم و آنجا روضه برای حضرت رقیه(س) بخوانم. شب یکی از رفقای بازاری‌ام به من زنگ زد که یکی از بازاری‌های معروف تهران فوت کرده است و فردا در بازار برایش ختم می‌گیرند، واعظ خواستند و من شما را معرفی کردم،20 تومان‌ هم به شما می‌دهند. من گفتم فردا جایی قول دادم برای یک روضه‌ی زنانه. دوستم گفت مگر روضه‌ی زنانه چند نفر می‌آیند؟ تو بیا اینجا 20 تومان ‌هم به تو می‌دهند. من وسوسه شدم و گفتم می‌آیم و آنجا نمی‌روم.

شب خوابیدم و خواب دیدم که سر کوچه‌ای هستم که قرار بود برای روضه بروم. آقایی جلیل‌القدر ایستاده‌ و دست دختر بچه‌ای را گرفته بودند. به من گفتند هیچ‌وقت روضه‌ی دختر من را به هیچ‌چیز نفروش! مگر تو فردا قول نداده بودی که روضه‌ی دختر من را بخوانی؟ من را توبیخ کردند. بیدار شدم و شبانه به دوستم زنگ زدم و گفتم امام حسین(ع) دست حضرت رقیه(س) را در دست گرفته بودند و من را توبیخ کردند که چرا می‌خواهی روضه‌ی دختر من را نروی؟

در کربلا امام حسین(ع) بودند، حضرت ابوالفضل(ع) بودند، حضرت علی‌اکبر(ع) بودند، حضرت قاسم(ع) بودند و 72 نفر از بهترین مردان روزگار خونشان در روز عاشورا به پای حرکت امام حسین(ع) ریخته شده است. 18 نفر از بنی‌هاشم به اضافه‌ی آن 72 نفر که در تاریخ مانندشان نه آمده و نه خواهد آمد. در میان فرزندان ائمه‌ی اطهار(ع) منهای امام زمان(عج)، هیچ‌کس مانند علی‌اکبر(ع) نیامده است که ارباً اربا شد.

وقتی امام حسین(ع) رسیدند، خواستند چشم‌های پسرشان را ببندند اما دیدند علی‌اکبر(ع) تقلا می‌کند که حرفی بزند. چشم‌ها را نبستند و انگشت گذاشتند در حلق جوانشان و لخته‌ی خون را درآوردند تا او حرفش را بزند. علی‌اکبر(ع) می‌خواست در آن لحظه‌ی آخر غم، دل پدرش را ببرد. گفت پدر جان دیگر تشنه نیستم الآن جدم به من آب داد، دیگر غصه‌ی عطش من را نخور. یک ظرف هم برای شما نگه داشته است و به زودی می‌آیید و غم از دلتان برداشته می‌شود. ارباً اربا شده اما حواسش به امام حسین(ع) است تا خیالشان را راحت کند، گفت من دیگر تشنه نیستم. همین را گفت و تمام.

مثل این‌ها تاریخ به خودش ندیده است. حالا می‌خواهم حرف خودم را بزنم. می‌خواهم بگویم در کنار همه‌ی این‌ها، 18 جوان بنی‌هاشم نمونه و 72 تن که همه‌ی آن‌ها استحاله در امام حسین(ع) شده بودند و تاریخ مثل آن‌ها را نخواهد دید و خود امام حسین(ع) فرمودند مانند یاران من نبوده و نخواهد آمد، با توجه به این‌ها می‌خواهم این را بگویم: اگر حضرت علی‌اصغر(ع) در کربلا نبود، کربلا یک چیزی کم داشت و با همه‌ی این‌ها کربلا کامل نمی‌شد. سوز و گداز کربلا، این رفتن دل‌ها به سمت کربلا، این جاودانگی کربلای امام حسین(ع) اگر جریان حضرت علی‌اصغر(ع) را نداشت، کامل نمی‌شد.

حالا یک جمله‌ی دیگر می‌خواهم بگویم: در میان اسرا، حضرت زینب(س) و ام‌کلثوم(س) هستند، دختران امیرالمؤمنین علی(ع) هستند، بانوان رشیدی که همه‌جا یاور حضرت زینب(س) بودند. حضرت سکینه(س) که استحاله در خداوند است. حضرت رباب(س) و امام سجاد (ع) هستند اما اگر حضرت رقیه(س) نبود، جریان اسارت کامل نبود. تکامل اسارت اسیران کربلا به وجود نازنین حضرت رقیه(س) است.

من این‌طور فهمیده‌ام: آنچه بعد از پیامبر(ص) بر سر بانوان اهل‌بیت(ع) آوردند، به‌تنهایی بر سر حضرت رقیه(س) آوردند. دشمن تعجب می‌کرد که چطور این کودک در بین راه از بین نمی‌رود. تازیانه می‌خورد، از ناقه می‌افتد، کتک می‌خورد، بارها سرش با کعب سنان می‌شکند اما از دنیا نمی‌رود. خانم چهل ساله نیست که کتک و تازیانه بخورد، او دختر چهار ساله الی شش ساله است. سفری می‌رود که سر پدرش مقابلش است و مُدام دارد صدمه می‌بیند. همه‌ی این مسیر را آمده تا در دروازه‌ی شام. آرام آمد کنار سر پدرش و گفت مگر روز عاشورا نگفتی من را زود پیش خودت می‌بری؟ تو که بابایی نبودی که خلف وعده کنی! یعنی محترمانه به پدرش گفت: بابا خسته شدم. صدا آمد: صبر کن دیگر چیزی نمانده. رقیه مکمل اسیران کربلا است همان‌طور که حضرت علی‌اصغر(ع) تکمیل کننده‌ی واقعه‌ی کربلای ابی‌عبدالله الحسین(ع) است.

آیا می‌شود، چشمی برای حضرت رقیه(س) تَر شود و خدا به او چیزی ندهد؟! حاجت من مهم نیست، مهم این است که خدا به من چیزی بدهد. چیزی که خدا می‌دهد، با ثمر و پرفایده است. خوش به حال کسانی که فرزندانشان و همسرانشان مدافع حرم شدند، جان دادن و سر دادند تا داعشی‌های چکمه‌پوش پاهایشان به حرم حضرت رقیه(س) نرسد. چه اجر و مزدی خدا به آن‌ها خواهد داد؟ فقط خودشان می‌دانند.

خدا را قسم می‌دهم به ناله‌های آرام رقیه(س) (چون هر چه کتک خورد، یک داد نزد تا عمه‌اش ناراحت نشود) که امروز باقی‌مانده‌ی غیبت امام زمان(عج) را به حضرت رقیه(س) ببخشد و ما را از سفره‌ی حضرت رقیه(س) محروم برنگرداند.

الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس عرضه می‌داریم که زنده هستیم و یک مجلس دیگر مهمان سفره‌ی با برکت اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) هستیم و زمینه‌ی توسل برایمان فراهم است. وقتی زمینه‌ی توسل فراهم می‌شود، زمینه‌ی اجابت دعا هم فراهم می‌شود.

ادامه‌ی بحث اثرات توسل به اهل‌بیت(ع)؛ داشتن پشتوانه، کسب آرامش، اجابت دعا، بالا رفتن سلیقه

امام هادی(ع) فرمودند: خداوند تبارک‌وتعالی روی زمین، محل‌هایی دارد که دوست دارد در آن مکان‌ها با او صحبت شود تا اجابت کند. یکی از این مکان‌ها، سرزمین کربلاست.

 ما می‌خوانیم: «سلام بر آن بزرگواری که خداوند اجابت دعا را در زیر گنبد او قرار داده است» البته حرم‌های دیگر هم محل اجابت دعا هست. حرم امام هادی(ع) و امام رضا(ع) هم محل اجابت دعاست. شما در دعای عالیة المضامین می‌خوانید: «اللّهُمَّ إِنِّي زُرْتُ هذا الإمام مُقِرّا بِإِمامَتِهِ مُعْتَقِداً لِفَرْضِ طاعَتِهِ فَقَصَدْتُ مَشْهَدَهُ بِذُنُوبِي وَ عُيُوبِي»؛ خدایا من کسی را زیارت کردم که امام و حجت تو بر روی زمین است. تو او را امام قراردادی لذا من برای آمرزش گناهانم به حرم او پناه آوردم تا خداوند تبارک‌وتعالی در آن مکان، گناهانم را بیامرزد.

همچنین در زیارت امام هشتم می‌خوانیم: پروردگارا من این همه راه را آمدم به حرم امام رضا(ع) و امام را بهانه قرار دادم به امید رحمت تو که مرا بیامرزی و ببخشی. این مکان، محل نزول رحمت تو است.

یکی از اثرات و برکات توسل، اتصال به وجودهای نورانی ائمه‌ی اطهار(ع) است. این توسل و اتصال، برای انسان احوالاتی را پیش می‌آورد. یکی از این احوالات، این است که انسان فکر می‌کند پشتوانه‌ای دارد؛ و این، خیلی مهم است که در توسل به جایی برسیم که بفهمیم کسی نمی‌تواند به داد ما برسد. در نهایت به جایی می‌رسیم که همه دورِمان می‌نشینند ولی هیچ‌کس کاری از دستش برای ما برنمی‌آید. وقتی مُدام به این چهارده نور متوسل باشیم، در حقیقت در تمام مراحل زندگی پشتوانه داریم.

آیت‌الله اشتهاردی بیمار و بستری بود. برای او آب می‌آوردند که وضو بگیرد. ماه‌ها این‌طور در بستر افتاده بود. یک روز فریاد زد: چادرهایتان را بپوشید که آقا دارند تشریف می‌آورند و نیم‌خیز شد و گویا پای کسی را بغل کند گفت: السلام علیک یا اباعبدالله و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

آن پشتوانه، آنجا به دادمان می‌رسد. در امور دنیایمان‌ هم همین‌طور است.

وقتی به حرمی می‌رویم یا وقتی تنهایی در خانه‌ی خود دعای توسل می‌خوانیم، احساس سبکی می‌کنیم. احساس می‌کنیم که حضرت وکالت ما را پذیرفته‌اند؛ مانند بچه‌ای که در مدرسه خطا می‌کند و به او می‌گویند فردا ولی‌ات را بیاور. بچه اگر بداند پدر و مادرش با او نمی‌آیند، تمام شب را نمی‌خوابد و اضطراب دارد که من فردا چگونه بروم؟ بابا و مامانم نمی‌آیند. ولی اگر مطمئن باشد که والدینش با او می‌آیند، دیگر ناامید نیست و مطمئن است. ما نیز در توسل به دامن اهل‌بیت(ع) در واقع دامن ولیِ خودمان را می‌گیریم که وکالت ما را به عهده بگیرند و شفاعت ما را بکنند و دست ما را بگیرند و از اعتباری که دارند به ما هم اعتبار ببخشند.

پس یکی از جنبه‌های توسل این است که به انسان آرامش می‌دهد. اما به مسئله‌ای می‌خواهم تأکید کنم: در توسل نکته‌ای وجود دارد. مثالی می‌زنم: اگر یکی از آشنایانمان ضمانت ما را کرد که وام بگیریم، وظیفه‌ی ما در مقابل این آدم چیست؟ او آمد آبرو گذاشت و ضمانت ما را کرد و کار ما راه افتاد، وظیفه‌ی ما این است که نگذاریم آبرویش برود. وضعیت ما با اهل‌بیت(ع) هم این است که ضمانت ما را می‌کنند اما ما قسط‌هایمان را به موقع نمی‌دهیم! ما کاری می‌کنیم که امام زمان(عج) پیش خدا خجالت بکشند! ما کاری می‌کنیم که امام حسین(ع) که ضمانت ما را کرده‌اند پیش خدا خجالت بکشند!

مگر نفرمود امام جعفر صادق(ع) که لکه‌ی ما نشوید؟! لباست را نگاه می‌کنند، به شیعه نمی‌خورد! اخلاقت را نگاه می‌کنند، به اخلاق شیعه نمی‌خورد! زندگی‌ات را نگاه می‌کنند، به شیعه نمی‌خورد! بازارت را نگاه می‌کنند، به بازار شیعه نمی‌خورد! چقدر حضرت ابوالفضل(ع) ضمانت ما را کردند و ما چقدر ابوالفضل(ع) را خجالت دادیم و قسط‌هایمان را عقب انداختیم؟! وعده دادیم اما عمل نکردیم؟! قسم خوردیم اما زیرش زدیم و به دست فراموشی سپردیم!

 مجلس توسل اهل‌بیت(ع) محل اجابت دعا است. گاهی دعا یک کلمه است: «اَللهُمَّ اغفرِلِی»؛ خدایا من را ببخش. ببین معنایش چقدر بزرگ است. حالا که دلم شکسته و خجالت می‌کشم از اینکه امام حسین(ع) را خجالت داده‌ام، خدایا من را ببخش. یک کلمه است.

گاهی دعا یک جمله است: «اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ مِنْهُ عِبادُكَ الصَّالِحُونَ»؛ خدایا از تو می‌خواهم هر چه خیر به بندگان صالحت می‌دهی، شامل من هم بگردانی و مرحمت بفرمایی.

عباد صالح چه کسانی هستند؟

عبادی هستند که از خطوط قرمز الهی به اندازه‌ی انگشت کوچک پا هم عبور نمی‌کنند. همیشه از خط قرمز خداوند عقب‌تر هستند. پناه می‌برم به تو از آنچه بندگان خالص تو به آن پناه می‌برند: «وَ أَعُوذُ بِكَ فِيهِ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُكَ الصَّالِحُونَ» پناه می‌برم از آنچه بندگان خاص تو، به آن پناه می‌برند. بندگان خالص خدا به چه پناه می‌برند؟ از ناخالصی، از اینکه شیطان ناخالصشان کند و از خلوص بندگی خارجشان کند.

ما 160 دعا در قرآن مجید داریم. از آیه‌ی 190 سوره‌ی انعام به بعد بخوان ببین چند دعا در آنجا داریم. حدیث داریم: «وَيلٌ لِمَن قَرَأها و لم يَتَفَكَّرْ فيها» وای به حال کسی که این آیات قرآن را بخواند و تفکر در آن‌ها نکند.

4 دعا در سوره‌ی احقاف است. «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّي إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلي‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي‏ في‏ ذُرِّيَّتي‏ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْکَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ»؛ و انسان را درباره‌ی پدر و مادرش به نیکی سفارش کردیم. مادرش با تحمل رنج و زحمت او را باردار شد و با رنج و زحمت او را زایید؛ و دوران بارداری و باز گرفتنش از شیر، سی ماه است تا زمانی که به رشد و نیرومندی خود و به چهل سالگی برسد، گوید: پروردگارا! به من الهام کن تا نعمتت را که بر من و پدر و مادرم عطا کرده‌ای سپاس‌گزارم؛ و کار شایسته‌ای که آن را می‌پسندی انجام دهم؛ و ذریه و نسل مرا برای من صالح و شایسته گردان؛ که من به سوی تو بازگشتم و به یقین از تسلیم‌شدگان [به فرمان‌ها و احکام] تو هستم.

این چهار دعا سلیقه‌ی آدم را بالا می‌برد. آدم باید چقدر بلندنظر باشد. باید وقتی دستش به دامن کبریایی خداوند تبارک‌وتعالی می‌رسد، حوائج بلندی بخواهد.

همین زیارت عاشورایی که هر روز می‌خوانیم چقدر سلیقه‌ی ما را بالا می‌برد. «اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ» ببین چقدر سلیقه‌ات بالا رفته است. دعا می‌کنی که شفاعت امام حسین(ع) را «یَوْمَ الْوُرُودِ» می‌خواهم. این سلیقه است. زمانی از امام حسین(ع) خانه و ماشین می‌خواستیم، زمانی از امام حسین(ع) می‌خواستیم که فرزندمان خوشبخت بشود اما سلیقه‌مان را بالا می‌برد و دعا می‌کنیم: خدایا در آن روزی که وارد می‌شوم، شفاعت امام حسین(ع) را شامل حال من کن. این بالا رفتن سلیقه، خودش محصول توسل به اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) است.

سید احمد فقیه امامی، از اهالی اصفهان که بسیار مرد عالم و مؤمن و مقدسی بود، مریض شد و فوت کرد. او را برای کفن‌ودفن بردند. یکی از نزدیکانش شب خوابش را دید. پرسید: حاج آقا آن طرف چه خبر؟ دید حاج آقا در یک ماشین نشسته و خیلی راحت تکیه زده است. گفت: ما که خبر نداریم. ما سوار کشتی امام حسین(ع) شدیم و رد شدیم (یک عمر متوسل به امام حسین(ع) بود) اصلاً هیچ‌کدام از مراحل شب اول قبر و سؤال و جواب را ندیدم.

دعای ملائکه برای مؤمنین؛ کجا و چه زمانی دعا می‌کنند و چه می‌خواهند؟

خداوند جاهایی را گذاشته است برای اجابت دعا مانند: کربلا، حرم اهل‌بیت(ع) و مجلس امام حسین (ع). آن‌وقت نه اینکه فقط من و شما دعا می‌کنیم (چون من و شما کج‌سلیقه هستیم) در این مجالس که وارد می‌شویم، خداوند ملائکه را هم به مدد می‌فرستد. آیات 7 تا 9 سوره‌ی غافر می‌فرماید: «الَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبيلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ* رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتي‏ وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَکيمُ* وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»؛ فرشتگانی که عرش را حمل می‌کنند و آنان که پیرامون آن هستند، همراه سپاس و ستایش، پروردگارشان را تسبیح می‌گویند و به او ایمان دارند و برای اهل ایمان آمرزش می‌طلبند. [می‌گویند]: پروردگارا! از روی رحمت و دانش همه‌چیز را فراگرفته‌ای، پس آنان را که توبه کرده‌اند و راه تو را پیروی نموده‌اند بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگه‌دار* پروردگارا! و آنان را در بهشت‌های جاودانی که به آنان و به شایستگان از پدران و همسران و فرزندانشان وعده داده‌ای درآور. یقیناً تو توانای شکست‌ناپذیر و حکیمی * و آنان را از عقوبت‌ها نگه‌دار و هر که را در آن روز از عقوبت‌ها نگه‌داری، بی‌تردید او را مورد رحمت قرار داده‌ای و این، همان کامیابی بزرگ است.

ملائکه برای مؤمنین دعا می‌کنند و از خدا می‌خواهند که: خدایا! دعای ما را در حق مؤمنین به اجابت برسان.

ملائکه کجا برای مؤمنین دعا می‌کنند؟

  1. آنجایی که مؤمنی از گناهش پشیمان بشود و استغفار کند، خودش می‌گوید خدایا من را ببخش اما ملائکه هم به کمکش می‌آیند و برایش دعا می‌کنند که خدایا او را ببخش و عفو کن.
  2. یک‌جا وقتی مضطر می‌شود، خودش برای خودش دعا می‌کند اما ملائکه هم به مدد می‌آیند.
  3. شب‌های جمعه ملائکه هم به کمک می‌آیند.
  4. شب‌های ماه مبارک رمضان ملائکه هم به کمک می‌آیند.
  5. در مجالس روضه‌ی اباعبدالله(ع)، ما زیارت عاشورا و علقمه می‌خوانیم و دعا می‌کنیم اما احادیث می‌گویند که این، کفایت امر نمی‌کند، ملائکه هم به کمک می‌آیند و برای ما دعا می‌کنند.

ملائکه در دعا برای ما چه می‌خواهند؟

در سوره‌ی غافر ده تا حاجت برای ما می‌خواهند:

  1. درخواست نزول رحمت: خدایا این‌ها الآن در مجلس امام حسین(ع) نشسته‌اند رحمتت را شامل حالشان کن. رحمت یک جمله‌ی کُلی است که تمام الطاف الهی را در بر می‌گیرد.
  2. خدایا به این‌ها اعطای علم کن؛ او دارد قرآن می‌خواند، معرفتش را به قرآن بالا ببر. دارد به امام حسین(ع) اشک می‌ریزد، خدایا معرفتش را به امام حسین(ع) بالا ببر و پرده از کربلای امام حسین(ع) برای او بالا بزن.
  3. خدایا به او علم اعطا کن و از جهل و نادانی خارجش کن.
  4. خدایا او را مشمول غفران الهی گردان. این بنده‌ی تو فلان موقع گناه کرده اما الآن که در روضه‌ی امام حسین(ع) نشسته و دارد اشک می‌ریزد، تو مغفرتت را شامل حالش کن. چه بسا گناهانی که من و تو یادمان رفته است.
  5. خدایا او را از عذاب دوزخ حفظ کن.
  6. خدایا او را به بهشت داخل کن با پدران و مادران و فرزندانش (یک خانواده‌ی هماهنگ و هم فرهنگ باشند. یک خانواده‌ی هماهنگ در عقیده و فرهنگ باشند).

شما وقتی ماه رمضان سفره‌ی افطار را پهن می‌کنی، می‌بینی بچه‌هایت روزه هستند و همه باهم نشسته‌اید، اگر کوکو سیب‌زمینی هم بخورید گویا بهترین غذاها را خورده‌اید. همین دعا را حضرت ابراهیم(ع) از خدا می‌خواهد وقتی کعبه را بنا می‌کند. می‌گوید: خدایا من و خانواده‌ام را داخل بهشت کن.

  1. اعطای عزت و حکمت؛

من اینجا استنباطم این است که دعا می‌کنند که خدا به من و شما معرفت به قرآن و معرفت به کربلای امام حسین(ع) بدهد. باعزت‌ترین واقعه‌ی تاریخ، حماسه‌ی عاشورا است. امام حسین(ع) و اصحابشان در روز عاشورا یک‌ذره ذلت نکشیدند و زیر بار ذلت نرفتند. اگر یک‌جایی حضرت زینب(س) به عمر سعد می‌گوید تو داری نگاه می‌کنی که دارند سر امام حسین(ع) را می‌برند، این منت نیست، این، به آیندگان خبر رساندن است؛ که هیچ‌وقت به عاقبتت مطمئن نباش. عمر سعد هم‌بازیِ امام حسین(ع) بود. پیامبر(ص) نگاهش کرد و سه بار فرمود: خدا قاتل حسین(ع) را لعنت کند. رنگش پرید و گفت: چرا جدت به من گفت؟ من که با تو هم بازی هستم و دوستت دارم! حالا ایستاده و گرگان کوفه دارند سر امام حسین(ع) را می‌بُرند. این، عبرت دادن به آیندگان است، ذلت نیست.

در نهایت گرسنگی که به بچه‌ها صدقه می‌دادند، حضرت زینب(س) از دهان کودکان لقمه را درآوردند و پرتاب کردند و فرمودند: صدقه بر ما حرام است و ما حرام نمی‌خوریم. در حالی که شرعاً وقتی آدم از گرسنگی دارد می‌میرد، می‌توانند به اندازه‌ی سد جوع بخورد؛ اما این مقدار هم ذلت در واقعه‌ی کربلا نمی‌بینیم و آنچه هست، عزت و حکمت است.

  1. خدایا این‌ها را از زشتی‌ها و پلشتی‌ها حفظ کن.

این هشت دعا را که می‌کنند، در آخر آیه به عنوان فوز عظیم یاد می‌کنند؛ یعنی اگر خدا اجابت کند این دعاها را، این بنده به فوز عظیم رسیده است. دعای فرشته مستجاب است اما من باید ببینم لیاقت اجابت را دارم یا ندارم. اگر خداوند پذیرفت و لطف کرد و این هشت دعا را اجابت کرد، در حقیقت انسان به فوز عظیم دست پیدا کرده است.

چه زمانی این دعاها را می‌کنند؟

  1. وقتی انسان توبه می‌کند. 2. در سحرگاهان 3. در مجالس اباعبدالله الحسین(ع).

امام محمدباقر(ع) فرمودند: هیچ بنده‌ای نیست که نام ما اهل‌بیت(ع) در نزد او برده شود و یا یاد ما برای او بیان بشود و رقت قلب برایش حاصل شود و حالش دگرگون شود، مگر اینکه فرشتگان او را نوازش می‌کنند و گناهانش آمرزیده می‌شود (مگر گناهی کرده باشد که از ایمان خارج‌شده باشد) آن ‌هم نه ملائک عادی، ملائک مقرب خداوند تبارک‌وتعالی.

 همه می‌دانید جنس ملک از نور خالص است اما روایت داریم وقتی ملائکه وارد مجلس امام حسین(ع) می‌شوند و در آن شرکت می‌کنند، یک دلیل آن، این است که برای مؤمنین دعا کنند. دلیل دوم این است که نورانی‌تر شوند. ملکی که نور مطلق است، در مجلس امام حسین(ع) شرکت می‌کند که نورانی‌تر بشود. همه‌ی این‌ها درس است؛ که اگر من هر روز در مجلس امام حسین(ع) می‌نشینم و بلند می‌شوم و سر سوزنی به نورم اضافه نمی‌شود، کجا می‌نشینم و به چه نیت می‌نشینم؟ مگر چقدر ظلمات در من جمع شده است که تغییر ماهیت نمی‌دهم و همان می‌آیم و همان می‌روم؟!

شاخص‌های صراط مستقیم، چرا روزانه چندین بار از خداوند هدایت به صراط مستقیم را طلب می‌کنیم؟

در جلسه‌ی چند روز قبل گفتم که ما باید اهل‌بیت(ع) را از قرآن بشناسیم. گفتم خداوند در قرآن کریم درباره‌ی «صِراط المُستَقیم‌« دو تا بیان دارد: 1. «علی صراط المستقیم» 2. «الی صِراط المُستَقیم‌«.

توضیح دادم هر جا «علی صِراط المُستَقیم‌« است، موضوع این است که ما برای شما برای اینکه به صراط مستقیم هدایت شوید شاخص‌هایی قراردادیم که طبق آن باید حرکت کنید. زیاد هم نیستند:

اول: «اِنَّ رَبِّی عَلی صراط المُستَقیم‌« هر جا دیدی در کنار خدا هستی و به عبادت خدا مشغول و معتقد هستی و توکل به خدا و اطاعت از خدا داری، ستون اول را رد کرده‌ای.

دوم: رسول اکرم است «اِنَّکَ عَلی صِراط المُستَقیم‌« تو یکی از علامت‌های صراط مستقیم هستی. ستون دوم تو هستی. هر کس لباسش، گفتارش، رفتارش، ادبش، اخلاقش به تو شباهت پیدا کرد و به سمت تو حرکت کرد، شاخص دوم را به دست آورده است.

سوم: «اِنَّکَ لَمِنَ المُرسلین علی صِراطَ المُستَقیم‌« تمام رسولان خدا، علامت صراط مستقیم دارند. به جز این سه تا که با «عَلی» هستند، بقیه همه «الی صِراطَ المُستَقیم‌« هستند. «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌» بقیه همه در حرکت هستند به سمت صراط مستقیم. آن‌ها همه علامت ثابت، بقیه همه در حال حرکت هستند که به آن‌ها برسند و از آن‌ها یاد بگیرند.

صراط مستقیم ابتدایش در دنیا است. ما نمی‌توانیم صراط مستقیم را در برزخ شروع کنیم، ما در شکم مادرمان ‌هم نمی‌توانستیم حرکت در صراط مستقیم را شروع کنیم. حرکت در صراط مستقیم از دنیا شروع می‌شود و به برزخ و قیامت و به بهشت می‌کشد و همچنان ادامه پیدا می‌کند. دخول در بهشت در واقع یک ایستگاه از «صراط المستقیم» است و همچنان ادامه دارد. تا کجا ادامه دارد؟ خدا تا کجا ادامه دارد؟ «صراط المستقیم» هم تا همان جا ادامه دارد. آیا خدا انتها و پایان دارد؟ اگر دارد، صراط مستقیم هم دارد. این صراط مستقیم همچنان ادامه دارد.

برای اینکه مطلب را برایتان جا بیندازم و برای فهم آن، می‌رویم سراغ سوره‌ی «حمد». ما در نمازمان می‌گوییم «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌»، آیت‌الله بروجردی هم در نمازشان می‌گفتند «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌»، علمای بزرگ ربانی همه می‌گفتند «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌»، ائمه هم نماز خواندند و گفتند «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌»، تمام آدم‌ها و خود پیامبر(ص) هم در نمازشان گفتند «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌». اگر معنای «صراط المستقیم» این بود که به نقطه‌ی خاصی برسیم و تمام بشود پس پیامبر(ص) چرا در نمازشان می‌گفتند: «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌»؟ این‌ها که به مقصد رسیدند و مقصودشان حاصل شد. چرا همه در نماز، این اصرار را داریم؟ حتی بزرگانی که به نظر من و شما به صراط مستقیم رسیدند، هنوز به انتها نرسیده‌اند زیرا صراط مستقیم را انتهایی نیست.

نمازخواندنمان باید متفاوت بشود. مگر در ظهر عاشورا امام حسین(ع) وقتی نماز خواندند «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌» نگفتند؟ حضرت زینب(س) شام غریبان که نماز خواندند «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌» نگفتند؟ کجای زندگی حضرت زینب(س) کجی داشته است که «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌» می‌خواست؟ این چه حرفی با ما دارد؟ حرفی که به ما می‌زند این است که حرکت به سمت خداوند تبارک‌وتعالی تا جایی که خدا هست، ادامه دارد و پایان و انتها ندارد. پس اگر در قیامت ان‌شاءالله داخل بهشت شدید، بهشت یک منزلگاه و یک ایستگاه است برای صراط المستقیم و همچنان ادامه دارد و پایانی برای آن نیست.

چرا این قدر می‌گوییم «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌»؟ نکته‌ی دیگر اینکه ما هر چقدر در زندگی‌مان در معنویت پیشرفت کنیم و جلو برویم، تضمینی نیست که به سلامت به آخر برسیم. این بحث، عجیب و ترسناک است. در این راه، خطراتی وجود دارد و مهم‌ترین خطر این است که شیطان در مناقشه‌اش به خدا می‌گوید: من در صراط مستقیمشان می‌نشینم.

شیطان برای گمراه کردن انسان کجا قرار می‌گیرد؟ در قرآن می‌گوید در صراط مستقیمش و از چهار طرف او را احاطه می‌کنم و بعد به خدا طعنه می‌زند «أَكْثَرُهُمْ لا يَشْكُرُونَ» چنان می‌کنم که اکثر بندگانت ناشکر باشند و از تو ناراضی باشند! چند تا زینب داریم که گفته باشد «ما رایتَ اِلّا جمیلا»؟ چون و چرا نگفته باشد؟ با یک مصیبت و یک امتحان سیستم اعصاب و روانش به هم نخورده باشد؟ ما وارد صراط مستقیم می‌شویم اما آیا تضمینی هست که به سلامتی از آن خارج بشویم و وسط راه، شیطان اغفالمان نکند؟ چه آدم‌هایی با خلوص نیت شروع کردند که مسجدی بسازند اما مسجد تمام نشد و اخلاص آن‌ها تمام شد و به هزاران نیت دیگر گرفتار شدند! چند تا آدم سراغ دارید که کار خیر را شروع کردند، نیتشان‌ هم خوب بود اما وسط کار یا پایان کار چنان شیطان آن‌ها اغوا کرد که اصلاً تعجب می‌کنید که آیا این آدم، همان آدم اولیه است؟! چقدر آدم سراغ دارید که خدمت شروع کردند، زحمت کشیدند و به رنج و تعب افتادند اما مدتی بعد همه را به باد فنا دادند. رفتند به صراط مستقیم، شدند الی صراط مستقیم، اما به سلامت خارج نشدند. آیا این ترسناک نیست که آدم برای آینده‌اش تضمینی ندارد؟!

چه کار کنیم که بتوانیم در صراط مستقیم بمانیم؟ انواع هدایت و راه دستیابی به آن‌ها چیست؟

چاره‌اش این است که امام معصوم را بشناسیم و ببینیم که چگونه شیطان نتوانست ایشان را وسوسه کند؟ و چگونه از وسوسه‌های شیطان خودشان را حفظ کردند؟ شما خودتان را به دامن امامتان آویزان کنید و پیروی او را خالصانه کنید تا بتوانید به سلامت از این مسیر خارج شوید و شیطان اغوایتان نکند.

چطور کیسه‌های پول پسر معاویه آن‌همه آدم را گول زد ولی 72 نفر را نتوانست گول بزند؟ چون به دامن امام حسین(ع) آویزان بودند و به آن چنگ زده بودند. وقتی «علی صِراطَ المُستَقیم‌«را شناختید و «اِلی صراطَ المُستَقیم‌«شدید، باید دربست خودتان را در اختیار امام معصوم قرار دهید. از آداب، سنن و سخنانش پیروی کنید و مدام از ایشان مدد بخواهید تا این مسیر را به سلامتی طی کنید.

ما در قرآن سه گونه هدایت داریم. خداوند سه منزلگاه برای هدایت در قرآن مجید قائل است:

  1. منزلگاه اول، منزلگاهی است که هدایت برای همه‌ی انسان‌هاست: «هُدىً لِلنَّاسِ».

قرآن برای همه‌ی مردم، هادی است. پس چرا همه را هدایت نمی‌کند؟ هر کس خودش را به قرآن برساند، قرآن او را هدایت می‌کند اما قرآن با حیوانات انسان‌نما کاری ندارد؛ آدم‌هایی که در زندگی‌شان مانند بختک روی زندگی دنیا، شهوات و نفسانیات دنیا افتاده‌اند.

در سوره‌ی یونس می‌فرماید: ما با کسانی که امید دیدارمان را ندارند و منکر قیامت هستند، کاری نداریم و آن‌ها را به حال خودشان رها می‌کنیم تا در طغیانشان‌ همانند کوری که سرگردان است، سرگردان بمانند.

قرآن «هُدًى لِلنَّاسِ» است و هدایت برای همه‌ی مردم است اما با قرآن چقدر «ناس» هدایت شدند؟ نهایت هدایت «هُدًى لِلنَّاسِ» در زمان ظهور امام زمان(عج) است که امام زمان(عج) قرآن را به مردم معرفی می‌کنند و «ناس» کنار قرآن قرار می‌گیرند و هدایت می‌شوند. پیامبر(ص) چقدر ناس را توانستند هدایت کنند؟ امیرالمؤمنین(ع) چقدر از «ناس» را با قرآن توانستند هدایت کنند؟ تفسیر و اجرای کُلی آیه مانده است برای امام زمان(عج) که مردم را به قرآن دعوت می‌کنند و با آن آشنا می‌کنند. مردم کنار قرآن قرا می‌گیرند و هدایتشان می‌کنند.

  1. منزلگاه دوم: هدایت قرآن، برای هدایت متقین است. «ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»[1]

مگر متقین هم هدایت می‌خواهند؟ متقین از نظر قرآن، انسان‌هایی هستند که تمام منزلت‌های والای الهی در آن‌ها جمع است. به جایی رسیده‌اند که خداوند در قرآن می‌فرماید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِمُ الله» تقوا پیشه کن، منِ خدا معلّمت می‌شوم؛ آدم متقی تو شاگرد خودم هستی. تمام خلق‌های والا، منزلت‌های والا، مقامات انسانی و کمالی که انسان باید در دنیا کسب کند همه برای متقی در قرآن مجید گفته‌شده است؛ اما باز اینجا گفته‌شده است: «ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ».

منزلگاه دوم هدایت قرآن این است که قرآن، متقین را هدایت کند؛ یعنی متقی شدند و بعد از تقوا، باز هم خدا می‌خواهد آن‌ها را هدایت کند. این را باید بفهمیم. نه اینکه متقی نبودند و خدا هدایتشان کرده و متقی شدند؛ نه؛ متقی بودند و به آن منزل‌های بالا رسیدند اما باز خدا می‌خواهد هدایتشان کند.

می‌خواهد بگوید: هر چه که منازل والاتری را طی کنی، والاتر هم وجود دارد. والاترین منزلت، ایمان به غیبت است، به آن چیزی که آشکار و پیدا نیست. خدا این متقی را می‌خواهد هدایت کند با اعتقاد به غیب.

آیه حکایت می‌کند که متقین به یقین و رستگاری رسیدند. دلیلش این است که از یک هدایت مخصوص بهره برده‌اند. آن هدایت مخصوصی که از آن بهره برده‌اند، هدایت و اعتقاد به غیب است.

چگونه می‌شود آدم به این مرحله برسد؟

اگر آدم بخواهد با داشتن تقوا و در زمره‌ی متقین قرار گرفتن، مراتب بالاتر را برود، باید «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» باشد. باید این را بفهمد که هنوز منازل زیادی در پیش دارد که هنوز غیب است و ناپیدا. اگر به درجه‌ی تقوا رسیده‌اید و همه‌ی وعده‌هایی که خدا به متقین داده در شما وجود دارد اما می‌خواهید هنوز شما را هدایت کند به سمت غیب، بدانید که هنوز منازل و مکان‌های والایی پیش رو است که عجالتاً پوشیده است. اگر کسی می‌خواهد به این منازل برسد، باید قائد و بلد راه داشته باشد. متقین تا حالا گمان می‌کردند همه‌ی هدایت‌های خدا همین است اما در این آیه متوجه می‌شوند که منازل دیگری هم هست و هنوز راه ادامه دارد؛ که غیب است. فقط با راهنمایی مقام ولایت و امام معصوم، قرآن انسان را به این دومین منزل راهنمایی می‌کند.

اصلاً امام حسین(ع) برای چه آمده است؟ آیا آمده است که من را هدایت کند؟ امام حسین(ع) آمد تا حبیب بن مظاهر را تا جایی که راه دارد ببرد و برساند. امام حسین(ع) آمد تا متقین دل‌شکسته‌ی خودش را تا جایی که ممکن است و غیب است و برای من و شما پوشیده است و قابل درک نیست، ببرد و برساند.

امام صادق(ع) در مصداق «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» فرمودند: غیبی که متقین باید به این مقام والا برسند، امام پنهان شماست که ظاهراً برای شما آشکار نیست.

در آیه‌ی دیگری از قرآن می‌خوانیم: «إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ المُؤمِنينَ الَّذينَ يَعمَلونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم أَجرًا كَبيرًا»[2]؛ این قرآن به سوی استوارترین‌ها هدایت می‌کند. قرآن، مؤمنینی که با اعمال صالح، وجود خودشان را اصلاح می‌کنند، بشارت می‌دهد که پاداش بزرگ و اجر بزرگی در انتظارشان است.

آن جای بزرگی که خدا می‌گوید هدایت می‌کند چیست؟ «لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» استوارترین و قوی‌ترین است و اصلاً خِلَلی در آن راه پیدا نمی‌کند. این «أَقْوَم» چیست که خدا با این «أَقْوَم» عبور می‌دهد تا به غیب برساند؟

امام صادق(ع) فرمودند: «أَقْوَم» یعنی هدایت به سمت ولایت. استوارترین راه که انسان متقی را به عالم غیب می‌رساند و وصل می‌کند، نامش «صراط اَقوم» است، «يَهْدِي لِلوِلایة» یعنی امام معصوم. یعنی قرآن به سوی ولایت، هدایت می‌کند و بشارت می‌دهد که اگر شما به دامن ولایت، به دامن امام حسین(ع)، به دامن امام رضا(ع)، چنگ بزنید در پرتوی راهنمایی ولی، کارهایتان را اصلاح می‌کنید و به نور درمی‌آیید و اعمال صالح انجام می‌دهید و اجر کبیری از جانب خداوند در انتظار شماست. با این کار (یعنی حرکت به سمت غیب) شما از «تقویَ الله» عبور می‌کنید و به «لقاء الله» می‌رسید. اصلاً «ولی» می‌خواهد این کار را بکند.

  1. هدایت سوم قرآن این است که مردم «علی صراط المستقیم» را بشناسند و تَحتِ لوای «علی صراط المستقیم» یعنی تحت لوای ولایت در مکتب امامت ائمه(ع) حرکت کنند.

در مکتب امامت ائمه(ع) با گفتارشان و کردارشان، آن عینیتِ امام معصوم(ع) را نشان بدهند و تحت لوای آن‌ها قرار بگیرند و تمام وجودشان و زندگی‌شان را به امامشان بسپارند. تنها یک چیز را برای خودشان نگه دارند و آن، اجتهاد و تلاش و کوشش در اطاعت از امام باشد. درِ دلشان را به سمت دیگران ببندند و به سمت امام باز کنند. وقتی درِ دلشان را به سمت امام باز کردند، نور ولایت و محبت ولایت به تمامی وارد قلبشان می‌شود و بر قلبشان می‌تابد و از قلبشان، وجودشان را نورانی می‌کند.

از کجا این را بدانم؟ علامت دارد:

چنین آدمی گوش‌هایش را تیز می‌کند تا خوب بشنود که امامش به او چه می‌گوید تا گفته را از قوه به عمل دربیاورد. وقتی امام حسین(ع) می‌فرمایند: من کشته‌ی نماز هستم، دیگر نمی‌گذارد هر روز نماز صبحش قضا شود.

یک حدیث دیدم درباره‌ی لباس که امام حسین(ع) فرمودند: کسانی که در دنیا لباس مسخره بپوشند، روز قیامت ما به او نگاه نمی‌کنیم.

کسی که درِ قلبش را باز کرد و نور ولایت و محبت را به قلبش راه داد و سراسر قلبش را تسخیر کرد، گوش‌هایش را تیز می‌کند که ائمه(ع) چه فرموده‌اند تا همان را انجام دهد.

امام زمان(عج) چه فرموده‌اند؟ فرموده‌اند: «عَلَیکُم بِاَنفِسِکُم» برو به داد خودت برس. نفس خودت را اصلاح کن. این‌قدر منتظر نباش تا دیگران خودشان را اصلاح کنند تا خودت را اصلاح کنی.

اگر نور ولایت امام زمان(عج) دل من را روشن کرده باشد، گوش من باید تیز باشد و من این را بشنوم از قوه به فعل دربیاورم. وقتی نور ولایت دل من را پُر کرد و آن هدایت سوم آمد و من زیر لوای اهل‌بیت(ع) قرار گرفتم، اطمینان کامل پیدا می‌کنم که هر چه اهل‌بیت(ع) می‌گویند، از قول خداوند است. هر چه اهل‌بیت(ع) انجام می‌دهند، مورد رضای خداوند است و به این باور می‌رسم که امام جز خدا نمی‌خواهد و به سوی جز خدا هدایت نمی‌کند. به این شناخت می‌رسم که قرآن همان هدایتی را ارائه می‌دهد که امام، مبلّغ آن هدایت است و من زیر لوای امام از این تبلیغ استفاده می‌کنم.

قدری فکر کنیم ببینیم کجای کار هستیم و چقدر عقب هستیم؟ چه جوری باید بدویم؟ اصلاً خودمان را می‌رسانیم؟ چه عوالمی پیش رویمان است؟ ما خیال می‌کنیم بهشت آخر خط است. نه؛ آخر خط نیست. آن‌وقت شاید ائمه این‌ها را به ما بفهمانند.

ذکر مصیبت

چه کشید امیرالمؤمنین علی(ع) از تهمت، از اضطراب، آزار و اذیت، از خانه نشستن، از جوان‌مرگی همسرش! چه کشید امام حسن مجتبی(ع) و چه کشید امام حسین(ع)! عطش را نمی‌گوییم که خدا برای تمام انبیا روضه‌ی عطش امام حسین(ع) را خواند. اولین روضه‌ای که خداوند برای امام حسین(ع) خواند، روضه‌ی عطش بود. برای جبرئیل، آدم ابوالبشر و… گفت. چه کشید امام حسین(ع) که زبانش از وسط نصف شد! لب‌هایش بر اثر چرخش زبان خشکش زخمی شد! بین زمین و آسمان را دود می‌دید!

من نمی‌دانم آن لحظه‌ای که در گودال قتلگاه، پیامبر(ص) برای امام حسین(ع) جام آب را آورد، آیا نوشید؟ یا گفت یا جداه ساعتی نشده است که بچه‌ی شش‌ماهه‌ی من عطشان روی دست من جان داده است.

چه کشید امام حسین(ع)! به غربتی افتاد که وقتی روز عاشورا به زمین گرم افتاد، از هر طرف تیر بارانش کردند و فقط ذوالجناح بود که با دندان‌هایش تیرها را می‌کشید و با سُمَش از امام حسین(ع) دفاع می‌کرد.

چه کشید امام سجاد(ع) آن لحظه‌ای که فرمودند قتل پدرم، قتل صبر بود. پرسیدند آقا قتل صبر چه جور قتلی است؟ فرمودند آن لحظه‌ی آخر، پدرم زنده بود و هر کس با هر چیزی که داشت با همان به پدرم حمله کرد، کسی که شمشیر داشت، کسی که نیزه داشت، کسی که سنگ داشت و در نهایت آنکه عصا داشت. امام با گریه گفتند: و کسی که هیچ‌چیز نداشت می‌گفت تو با عصایت زده‌ای و ثواب برده‌ای حال عصایت را به من بده تا من هم یکی بزنم و ثواب ببرم!

همه‌ی این مصائب را کشیدند تا ما راهی به قرآن و هدایت پیدا کنیم…

 

[1] آیه 2 سوره‌ی بقره

[2] آیه 9 سوره‌ی اسرا