معیار سنجش اعمال، معرفت به وجود صاحبالزمان(عج)
سه ویژگی مهم جناب سلمان؛ که یار حقیقی امام بود
معنای واقعی توسل، کسب اجازه برای حرکت پشت سر معصومین است
راه عبور سالم از ماه رمضان، تعجیل در توبه و استغفار
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس عرضه میداریم که هنوز فرصت نفس کشیدن را از ما دریغ نداشتهای و یکبار دیگر ما را به ضیافت الله دعوت کرده و به ملاقات ماه مبارک رمضان ما را مفتخر کرده و از مواهب این ماه، از شبزندهداریها، روزهداریها، نماز شب، دعای سحر، درک لحظات افطاری، انفاق و خیرات و مبرات، ذکر و دعا و از آن مواهبی که در ماه مبارک رمضان قرار میدهی ما را محروم نکردهای.
معیار سنجش اعمال، معرفت به وجود صاحبالزمان(عج)
بحث امروز را با سه موضوع و مطلب آغاز میکنیم. ابتدا دست به دامن قرآن ناطق، وجود نازنین حضرت صاحبالزمان(عج) میشویم تا بهواسطهی خلیفة الله صاحبالزمان، صحبت ما به دلها بنشیند.
بزرگان ما فرمودهاند که تمام اعمال ما در زمان غیبت، به معرفت امام زمان(عج) سنجیده میشود. قیمت نماز و روزه و خیرات و هر عمل مثبتی که انجام میدهم و جامعه از آن برخوردار میشود، به میزان معرفت ما به وجود نازنین حضرت صاحبالزمان(عج) است. کما اینکه در زمان امام علی(ع) معرفت به وجود آن بزرگوار وزنه برای سنجش اعمال بوده است و در زمان تمام ائمهی دیگر هم همین طور بوده است و امام زمانِ هر دوره، وزنه برای سنجش اعمال است.
یکی از منبریهای مشهور قزوین نقل کرد که شبی در عالم رؤیا دیدم که در مجلس بسیار بزرگی، رسول اکرم(ص) و ائمه نشستهاند و منبریها یکییکی بر منبر میروند و حدیث و آیه میخوانند و هر کدام تلاش میکنند که منبر خوبی را عرضه بدارند و خدمت رسول اکرم(ص) آبرویی کسب کنند. کسی که به منبریها نمره میداد، حمزهی سیدالشهدا بود. من در ذهن خودم با کمک از تجارب گذشتهام بحث بسیار خوبی را آماده کردم و بر روی منبر هم سنگ تمام گذاشتم. هیچ زمانی آنگونه بحثی را ارائه نکرده بودم و تا آن اندازه در سخنرانیام حدیث و روایت و قرآن و مسائل عقلی و نقلی را بیان کرده بودم.
بعد از اتمام منبر، یقین داشتم که نمرهی کامل را از جناب حمزه(ع) خواهم گرفت؛ اما وقتی نمرهام را گرفتم متوجه شدم که جناب حمزه به من نمرهی 12 دادهاند. نمره برای من بسیار کم بود. چیزی به ایشان نگفتم اما گلهمندانه خدمت پیامبر اکرم(ص) رسیدم و گفتم: یا رسول الله! عموی بزرگوار شما اگر چه سرباز فداکار و ایثارگری بودند و شجاعی بینظیر داشتند و جنگجویی بینمونه بودند و در مسائل رزمی و جنگاوری بسیار ماهر بودند اما گویا خیلی از خطابه و منبر سررشته ندارند. حضرت لبخندی زدند و دلیل را جویا شدند. من گفتم: زیرا منبر من عیب و ایرادی نداشت و ایشان به من نمرهی 12 دادند و این نشان میدهد که ایشان خیلی اهل خطابه و منبر و کلام نیستند. میشود شما واسطه شوید و نمرهی بیشتری به من بدهید؟
حضرت فرمودند: نزد عموی من برو و علت را جویا شو. من خدمت حضرت حمزه(ع) رسیدم و عرض مطلب کردم. ایشان به من فرمودند که معیار سنجش ما برای هر عمل و هر سخنوری و هر منبری میزان تلاش سخنران برای معرفی امام زمانش است و تو این تلاش را نکردی و تو از همه چیز در منبر سخن گفتی اما از وجود ایشان سخنی به میان نیاوردی! این نمرهی 12 را هم با ارفاق به تو دادم.
در لحظات افطار، قیمتگذاری همهی اعمال ما به میزان ربطی است که امروز با امام زمان(عج) داشتهایم. به همین جهت یک شیعه در زمان غیبت، در تمام شبانهروز خود تلاش میکند تا لحظهای از اتصال فکری یا اتصال بیانی یا قلبی یا عملی از امام زمانش جدا نشود. یا در مسیر ایشان حرکت میکند یا قلباً به ایشان محبت میکند، یا با زبان ایشان را دعا میکند، با ایشان انس میگیرد، یا به وجود ایشان فکر میکند، یا در راه ایشان تلاش میکند و لحظهای از این اتصال غافل نیست.
از جمله کارهایی که باید انجام داد: دعا برای ایشان و طلب خیر و فرج برای ایشان، در یاری ایشان کوشیدن و قلب ایشان را شاد کردن و موجبات رضایت ایشان را فراهم کردن، در مسیر ایشان حرکت کردن، به ایشان خدمت کردن، مشتاق لقا و دیدار ایشان بودن، مبلّغ ایشان بودن و عارف به ایشان بودن؛ آنقدر که فرمودند: اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد مرگ ایشان به مرگ جاهلیت است؛ اگر چه نماز شب بخواند و هر سال حج و عمره بهجا بیاورد.
سه ویژگی مهم جناب سلمان؛ که یار حقیقی امام بود
در هر زمانی، هر امامی یارانی مانند سلمان فارسی لازم دارد که البته نگفتهاند که منش و روش سلمان فارسی یک منش و روش مردانه و مختص آقایان است. هر امامی یارانی اعم از زن و مرد دارد که منش و روشی سلمانگونه داشته باشند.
امام حسن مجتبی(ع) یاران خوبی داشتند اگر چه کمتعداد، امام حسین(ع) یارانی بسیار بینظیر داشتند، تمام امامان دیگر نیز همینگونه بودند اما همه وقتی میخواستند از یک یار خوب سخن بگویند، از سلمان فارسی میگفتند.
جمعی خدمت امام صادق(ع) نشسته بودند و ایشان از سلمان فارسی سخن گفتند و بیانات زیادی را فرمودند. یکی عرض کرد: آقا جان! چرا آنقدر از سلمان فارسی سخن میگویید؟
امام فرمودند: نگو سلمان فارسی بلکه بگو سلمان محمدی؛ زیرا سلمان از اهلبیت است و به جهت داشتن سه خصلت، ما تا این اندازه از ایشان یاد میکنیم (شاید به این معنا باشد که ما آرزو میکنیم که یارانی مانند سلمان داشته باشیم):
(قدم اول در راه پیدا کردن به وجود امام زمان(عج) این است که خواستهی امام زمانم را بر خواستهی خودم ترجیح دهم. من به عنوان یک زن در این جامعه دوست دارم چگونه لباس بپوشم و امام زمان(عج) دوست دارند که من چگونه لباس بپوشم؟ من به عنوان یک مبلّغ میخواهم چه مطالبی را بگویم و امام زمان(عج) دوست دارند که من چه مطالبی را بگویم؟ من بهعنوان کسی که پست و مقامی دارم، چه میخواهم و چه منش و روشی را میخواهم داشته باشم و امام زمان(عج) چه روش و منشی را میپسندند و دوست دارند که من داشته باشم؟ یک خانم خانهدار در محیط محدود خانه و خانوادهی خود دوست دارد چگونه رفتار کند و امام زمان(عج) دوست دارند که او چگونه رفتار کند؟)
(بزرگان ما فرمودهاند که چند دسته دروغگو هستند: یکی آن دسته از کسانی که ادعای محبت پیامبر(ص) و اهلبیت ایشان را دارند اما با فقرا و ضعفا همنشینی ندارند.
وقتی امام سجاد(ع) از پدر بزرگوارشان امام حسین(ع) تعریف میکنند میفرماید که زخمها و شمشیرها به پشت بدنی فرود آمد که پینه بسته بود و این پینه بر اثر به دوش کشیدن همیانی بود که برای فقرا میبرد. قطعاً امام حسین(ع) غلام، کنیز، پسر و برادر داشتند اما دوست داشتند که خودشان آنها را به دوش بکشند و به خانهی فقرا ببرند)
این موضوع یکی از وظایف ما است در جهت راه پیدا کردن به وجود نازنین امام زمان(عج).
مردی از دنیا رفت درحالیکه چندین فرزند داشت. مغازهدار محله به همسرش گفت که هرچه نیاز داشتی به فرزندانت بگو که از مغازهی من تهیه کنند. شبی مادر گفت: به مغازه برو و صابون بگیر. مغازهدار گفت: دیگر بس است! کودک مأیوس برگشت و مادر رفتن به مغازه را ممنوع کرد. مغازهدار نقل میکند که شبهنگام در عالم رؤیا دیدم که مجسمهای از نور وارد حیاط منزل من شد و من متوجه شدم که وجود نازنین امام زمان(عج) است. من لب پنجره ایستاده بودم و ایشان به من فرمودند: ما از عهدهی فقرای شیعیان خود برمیآییم اما اگر این مسئولیت را بر عهدهی شما میگذاریم میخواهیم شما به جایی برسید و اذن ورودی به شما بدهیم و فتح بابی برای شما بشود و از طریق مراوده با آن فقیر راه مراوده با من برای شما باز شود.
سلمان میدانست که چگونه میتواند راهی به سوی مولایش پیدا کند و همان راه را میرفت.
پیامبر(ص) و سایر ائمه(ع) علما را دوست میداشتند. در زمان امام حسن عسکری(ع) عالم یهودی از دنیا رفت و امام به تشییعجنازهی او رفتند. به ایشان گفتند که او یهودی است! امام فرمودند: او عالم است و من به تقدیر از علم او به تشییعجنازهی او آمدهام و این احترام را به او میگذارم.
امام صادق(ع) این سه خصلت را در مورد سلمان فرمودند و سپس ادامه دادند: همانا سلمان عبد صالح خداوند بود.
ما با کمک گرفتن از این سه موضوع میتوانیم به قلب حضرت مهدی(عج) راه پیدا کنیم.
معنای واقعی توسل، کسب اجازه برای حرکت پشت سر معصومین است
قسمت دیگر هر منبر، توسل به وجود ائمه(ع) است.
شاید ما اینگونه فکر کنیم که با توسل، به حاجات خود برسیم؛ اما حوائج چندان مهم نیست. اصل توسل به این معناست که من با خواهش و تمنا و التماس، تضرع کنم که معصوم به من اجازه بدهند من پشت سر ایشان حرکت کنم و من را در کنار خود بپذیرند. آن چیزی که روح ما را به تکامل میرساند و اعمال ما را صالح میکند و وجود ما را به یک وجود خداپسندانه تبدیل میکند، این است که معصوم(ع)، توسل ما را قبول کنند و اجازه بدهند ما پشت سر ایشان حرکت کنیم.
مرحوم آیت الله سید هاشم نجف آبادی منبر میرفت. کریم تار زن از مطربهای دورهگرد مشهد بود که در قهوهخانهها مطربی میکرد و حال خوشی نداشت. تشنه بود و به حیاط مسجد آمد تا رفع عطش کند. به دیوار حیاط مسجد تکیه زد و آرامآرام به حرفهای سید هاشم گوش کرد. آقا روضه خواند و سخن خود را به پایان رساند.
کریم تار زن بلند شد و سر خود را داخل مسجد برد و گفت: سؤالی دارم. همه برگشتند و به او اعتراض کردند. سید هاشم گفت: خانهی خدا است با او کاری نداشته باشید. کریم تار زن گفت: روی منبر حرفهای زیبایی گفتی اما من آن حرفها را متوجه نشدم و برای من بیگانه بود اما روضهی امام حسین(ع) خواندی و بعد گفتی که هر دلی برای امام حسین(ع) بشکند و هر کسی که به مجلس حسین(ع) وارد شود و به نام حسین(ع) توبه کند، ایشان میپذیرد و قبول میکند و واسطه نزد خداوند میشود. آیا امام حسین(ع) واسطهی کریم تار زن هم میشود و دست او را هم میگیرد و او را هم قبول میکند؟
سید هاشم گفت: بله اصلاً این جلسه برای آمدن تو تشکیل شده بود. کریم تار زن همانجا در حیاط مسجد تار خود را شکست و گفت: خواهشی دارم، اینکه روز قیامت شهادت دهی که کریم تار زن تار خود را زیر پا نهاد و شکست و دلش برای حسین(ع) سوخت و یک قطره اشک برای حسین (ع) ریخت و رفت.
کار کریم تار زن و زهد، عبادت، عاشقی و غلامی او در برابر اهلبیت(ع) به آنجا رسید که در مشهد هر آدمی حتی بزرگان که حاجتی داشتند به سراغ او میرفتند و به او التماس دعا میگفتند که به حرم امام رضا(ع) رفتی برای ما دعا کن.
این، توسل به امام حسین(ع) است. اگر اهلبیت(ع) توسل ما را بپذیرند و اجازه همراهی به ما بدهند، هر جا که درمانده شدیم، میایستند تا ما به آنان برسیم و ما را بلند میکنند.
روضه
در مراودات فامیلی، انس و علاقهی خواهر و برادر متفاوت است. وقتی برادری از دنیا میرود، معمولاً فرزندانش به عمه وابسته میشوند یا فرزندان خواهر به دایی خود وابسته میشوند و هوای دل همدیگر را دارند که مبادا خواهر یا برادر شرمنده شوند و در برابر هم گذشت میکنند.
کم و بیش از محبت امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) شنیدهاید که چقدر هوای دل همدیگر را داشتهاند. حضرت زینب(س) از هفتم محرم دیگر آب و غذا نخوردند و یکبار اظهار تشنگی و گرسنگی نکردند که مبادا برادر خجالت بکشد. هر زمان که خواستند نزد برادر بروند، زبان خشک خود را به لبها کشیدند که مبادا برادر اثر تشنگی را ببینند. دو جوان رعنای خود را در یک ساعت شهید دیدند اما از خیمه بیرون نیامدند که مبادا برادر خجالت بکشد و شرمنده شود و بسیار هوای دل امام حسین(ع) را داشتند.
شاید این زبان حال امام حسین(ع) در مجلس یزید ملعون باشد آنوقت که خواهر با لباس پاره و دست به طناب و زنجیر بسته تلاش میکرد لابهلای بانوان خود را پنهان کند که لباس مندرس خود پنهان کند. آقا چشمان باز خود را بر هم نهاد و از گوشهی چشم ایشان قطره اشکی آمد که خواهر جان! مرا ببخش که از خجالت تو من مردم…
امام حسین(ع) بسیار خجالت کشیدند اگر چه حضرت زینب(س) بسیار تلاش کردند که ایشان را خجالت ندهند. امام حسین(ع) وقتی در گودال قتلگاه دیدند که خواهرش را میزنند، خجالت کشیدند و او را قسم دادند که به خیمهها برگرد. وقتی روز یازدهم دیدند خواهر باید آنگونه سوار محمل شود امام حسین(ع) خجالت کشیدند، در بازار شام حسین (ع) خجالت کشیدند که چهل منزل با رأس بر نیزه اسارت خواهر را دیدند…
اما زینب(س) یک جا آن هم زمانی که به کربلا بازگشت عرضه داشت: برادر جان از من مپرس که دختر سه سالهات کجاست که از خجالت نمیدانم به تو چه جوابی بدهم که دختر سه سالهات را در گوشهی خرابه نهادم و بازگشتم.
خدا را قسم میدهیم به حضرت زینب(س)، خدا را قسم میدهیم به چشمان حضرت زینب(س)…
محتشم کاشانی وقتی آن شعر را در رابطه با حادثهی کربلا سرود، مقبل در عالم رؤیا دید که حضرت زهرا(س) و سایر ائمه این شعر را پذیرفتهاند. محتشم بسیار خوشحال شد و بسیار مباهات میکرد و همه نیز به او تبریک میگفتند. او جملهای دارد که میگفت: با اینکه خوشحالم و مباهات میکنم اما از یک بند این اشعار میترسم و آن بند آنجاست که قضیهی آمدن حضرت زینب(س) را به قتلگاه سرودهام:
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان *** بر پیکر شریف امام زمان فتاد
نمیتوان تصور کرد که چشم در صورت حضرت زینب(س) چه حالی پیدا کرد. گفت میترسم روز قیامت حضرت زهرا(س) به من بگوید که محتشم تو چه حقی داشتی که اسم چشم دختر مرا ببری؟
اگر امروز جرئت کردی و خداوند را قسم دادی به چشمان حضرت زینب(س) وقتی که دست و پا زدن برادر را میدید آنوقت جز همراهی و حرکت در پشت سر حضرت زینب(س) و امام زمان(عج) چیز دیگی نباید بخواهی که اگر بخواهی به وجود این عزیزان بیادبی کردهای.
راه عبور سالم از ماه رمضان، تعجیل در توبه و استغفار
ماه مبارک رمضان، ماه سلامت است و اگر به سلامت از این ماه عبور کنیم طول سال ما همراه با سلامت خواهد بود.
حال چگونه میشود که به سلامت از این ماه عبور کرد؟ با توبه و انابه و استغفار به درگاه خداوند تبارک و تعالی.
تا توبهی جامع و کاملی نکرده باشم، در این مهمانی مرا نمیپذیرند و جایگاهی در این مهمانی به من نخواهند داد. برای اینکه هرچه زودتر مکان مورد نظر و ظرف پذیرایی خود و موقعیت خود را بیابم، باید توبه و استغفار کنم.
در جلسات گذشته عرض شد که خداوند متعال به انسان مهلت میدهد و دلیل آن را نیز عنوان کردیم. آیات و روایات زیادی وجود دارد که در آنها تأکید شده است که توبه را به تأخیر نیندازیم. همین اکنون در دل خود ذکر استغفار را داشته باشید. ممکن است با تأخیر در توبه خداوند متعال مرا ببخشد و بیامرزد اما لذتهای تعجیل در توبه را از دست دادهام و آن کِیف و آن شیرینی معنوی را که در تعجیل در توبه قرار دادهاند، از دست دادهام.
تأخیر در توبه موجب میشود که چند موهبت الهی را از دست بدهم:
باید معنای محبت در این جمله که خداوند در قرآن میفرماید «خداوند توبهکنندگان را دوست دارد» را بفهمم. بفهمم که معنای محبت چیست و محبت هستهی چه چیزهایی است:
محبت هسته و بذر رستگاری است.
رسول اکرم(ص) فرمودند: خداوند متعال بخواهد هر کسی را یاری کند، محبت عبادت را به دل او میاندازد. (یا غیاث المستغیثین اغثنی! به داد من برس و مرا یاری کن، خدایا دست مرا بگیر. ایاک نستعین، از تو کمک میخواهم، مرا کمک و یاری کن. در دنیا، برزخ، قیامت، کسب علم، عبادات، همسرداری، مادری، پدری، در پیروی از امام زمانم و انتظار فرج برای امام زمانم و در زوایای زندگیام مرا یاری کن و به من مدد برسان)
بذر این یاری رساندن همانا محبت است و بهوسیلهی این محبت او را به سمت عبادت سوق میدهد و بهوسیلهی عبادت او را رستگار میکند و به او یاری میرساند.
حتی پیامبر(ص) نفرمودند که به او توفیق عبادت میدهد. بهعنوان مثال خیلی از انسانها توفیق روزهداری دارند اما با تمام سلولهای بدنشان ممکن است به روزه علاقه نداشته باشند بلکه بهعنوان تکلیف به آن نگاه میکنند. عدهی زیادی ممکن است خمس و زکات و سهم امام را بدهند اما عاشقانه این کار را انجام ندهند. جوهرهی عبادت، محبت است و عبادت اگر بر اساس محبت صورت گرفت، ما را به آنجا میرساند که خداوند میفرماید قدرتِ کارِ خدایی کردن به تو میدهم؛ زیرا محبت تو در عبادت هستهی اصلی عبادتت بوده است و عاشقانه عبادت کردهای.
اگر خداوند ارادهی خیر برای بندهای بکند (که خیر مجموع تمام خوبیها است) یک قطرهی از محبت امام حسین(ع) را در دل او میگذارد. اگر خداوند متعال بخواهد بندهای را پاک و تطهیر کند و توبهی او را بپذیرد، یک قطره از محبت پاکیزگان را در دل او میاندازد زیرا «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ».
امام صادق(ع) فرمودند: هر کس دوست دارد و هر کس خوشحال میشود که نام او را جزو اصحاب امام زمان(عج) بنویسند، باید منتظرش باشد.
اگر تلفن شما زنگ بزند و شخص مطمئنی به شما خبر بدهد که دیشب نام شما را جزو خادمین حضرت عباس(ع) نوشتهاند و شما میتوانید ماهی یکبار به حرم ایشان خدمت کنید، شما چه حالی پیدا میکنید؟! حتی اگر یکبار هم نتوانید بروید اما همین که نام شما را نوشتهاند چه حالی پیدا میکنید؟! سپس اکنون به طریقی خبر بدهند که نام شما را جزو اصحاب خاص امام زمان(عج) نوشتهاند زیرا در سپاه ایشان در زمان ظهور پنجاه خانم خدمتگزار ایشان هستند و نام شما یکی از آنان است، فقط مراقب باشید کسی نام شما را قلم نگیرد، چه حالی پیدا میکنید؟
حال چگونه میتوان یک منتظر واقعی بود؟ باید به طهارت واقعی رسید و از آلودگیها پاک شد.
آلودگی روحی با یک سطل آب و یک غسل و شنای در دریاچه پاک نمیشود، برای پاک کردن آلودگیهای روحی مثل حقد، حسادت، بخل، دروغگویی، مکر و حیله، یأس و ناامیدی، ناسپاسی، ناشکری، غفلت، تنبلی، سستی، تنبلی، غرق در لهو و لعب شدن، جهالت و… که هرکدام شاخهای از آلودگیهای روحی ما هستند باید به مرکز طهارت وصل شویم.
مرکز طهارت کسانی هستند که آیهی تطهیر در شأن آنان نازل شده است. آیهی تطهیر میفرماید که مرکز طهارت وجود مبارک حضرت صدیقهی کبری فاطمهی زهرا(س) و همسر و اولاد ایشان است. امام زمان(عج) مرکز طهارت است یعنی این طور نیست که ایشان برههای پاک نبوده است و اکنون ایشان را پاک کردهاند! بلکه ایشان ماء تطهیر و نور تطهیر و اصل تطهیر و واقعیت تطهیر است. طهارت و پاکی ایشان ذاتی است. وقتی شخصی پاکیاش ذاتی شد، تمام آلودگیها با وصل شدن به ایشان پاک میشود؛ و همهی آلودهها با اتصال به چنین انسانی، پاک میشوند و به طهارت میرسند.
حضرت زهرای مرضیه(س) ذاتاً پاک است و حقیقت طهارت است. ایشان را طاهر نکردهاند بلکه ذاتشان پاک است. به همین جهت «حبیبة الله» است و خداوند عاشق ایشان است و محبوبهی خداوند متعال است. به همین دلیل است که خداوند متعال عاشق امام حسین(ع) است و همه کس و همه چیز خداوند است زیرا ذاتاً پاک و طاهر هستند و هر چیزی که به ایشان وصل شود به طهارت میرسد.
بهطور عادی ما حتی وقتی پاک هستیم هم، ناپاک هستیم زیرا ممکن است آلوده شویم؛ اکنون زبانم پاک است اما ممکن است ساعتی بعد با غیبت آلوده شود. اکنون چشمانم را بر روی گناه بستم اما ممکن است ساعتی بعد با صحنهای دیگر آلوده شود. اکنون نیت خود را پاک کردم اما فردا ممکن است با نیت دیگری آن را آلوده کنم. این اتفاق برای معصوم رخ نمیدهد زیرا معصوم دائماً و ذاتاً پاک و طاهر است.
نمک حقیقت شوری است و آن را با چیزی شور نمیکنند، نمک به هر بینمکی که بخورد نمکدار میشود. آب حقیقتاً خیس است و با چیزی آن را خیس نمیکنند. علم، حقیقت دانایی است. انرژی حقیقت قدرت است. طهارت و پاکی، حقیقت فاطمهی زهرا(س) و همسر و فرزندان ایشان است؛ مخصوصاً وجود مبارک حضرت صاحب الزمان(عج)؛ اگر خداوند یک ذره از محبت ایشان را در دل کسی بیندازد، تمام سلولهای بدن انسان پاک میشود. قطرهای که جنسش از محبت است و جنس محبت از نور است.
خداوند توبهکنندگان را دوست دارد و محبت خود را به اشکال گوناگون به این توبهکننده نشان میدهد. اگر خداوند متعال اراده کرده باشد که توبهی ما را بپذیرد یک قطره از محبت آن پاکیزگان را در درون ما میچکاند.
حال اثر این محبت چیست؟
در هر زمان و در هر مکان و در هر نقطهی عالم اگر دلت برای یکی از اولاد حضرت زهرا(س) تنگ شد و بیتاب ایشان شدی و خبری در درونت شد، قطعاً قطرهای از این محبت را درون شما چکاندهاند. این بیتابی به این جهت است که ایشان شما را جذب میکنند و به شما نگاه میکنند و شما را میپذیرند. ابتدا شما را طاهر میکنند سپس شما را جذب میکنند؛ پس خداوند توبهی شما را پذیرفته است که امام حسین(ع) خیره شما را نگاه میکنند.
در مقابل این فکر که خداوند متعال توّاب و توبه پذیر است پس چه عجلهای برای توبه وجود دارد، باید بدانم که با آن تأخیر چه چیزهایی را از دست میدهم.
حضرت آدم(ع) گریه کرد و عرضه داشت: خدایا شیطان در رگ و پی و خون فرزندان من حرکت میکند ما چگونه از پس او برآییم؟ خداوند متعال فرمود: من به فرزندان تو، عقل و فطرت و روح الهی و آگاهی و پیامبران و کتابهای آسمانی دادهام. حضرت آدم عرض کرد: خداوندا به آن اضافه کن. خداوند فرمود: هر زمانی توبه کنند من توبهی آنان را میپذیرم. حضرت آدم عرض کرد: اضافه کن. خداوند فرمود: دم مرگ هم توبه کند، من از او میپذیرم.
اما حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: هر کس در لحظهی مرگ توبه کند و خداوند توبهی او را پذیرفت فقط به او میگویند که به بهشت وارد شو.
آیا ما فقط همین را میخواهیم که بهشت نرویم و جهنم نرویم؟!
مرحوم خانم مالک در یک شب احیا میفرمودند: کسی که خداوند توبهی او را بپذیرد، نامهی سفید عمل به او میدهند. به منزل که رسیدیم به ایشان گفتم: امشب خیلی خوش به حال ما شده است؟ زیرا شما فرمودید که هر کس توبه کند، نامهی عملش سفید میشود من امشب حقیقتاً توبه کردم. خانم گفتند: زیاد خوشحال نباش! تا اکنون این امکان وجود داشت که چیزهای خیلی زیبایی در نامهی عمل تو وجود داشته باشد تو اکنون با نامهی سفید عمل مانند کودکی میشوی که هیچ عملی در نامهی عمل خود ندارد.
با تأخیر در توبه، در طول سال این مسیر و سلوک محبت ورزی خداوند به خودمان را از دست میدهیم.
رسول اکرم(ص) فرمودند: خداوند متعال فرموده است من کنز مخفی بودم، دوست داشتم که شناخته شوم و خلق را خلق کردم (یعنی بر اساس محبت، خلق را آفریدم و خلقت را بنا نهادم).
اگر بدانم این محبت و اثر آن چیست، لحظهای در محبت درنگ نمیکنم. این مطلبی دقیق و عرفانی است که ما بدانیم بلکه بهتر بدانیم تا عظمت محبت خداوند متعال به بندگانش را درک کنیم.
فرمودند که خدای تبارک و تعالی این را بر خود واجب کرده است و این عهد را بین بندگانش و خودش بسته است و این حق را برای بندگانش به خدایی خودش واجب کرده است و بر عهده گرفته است که محبت خود را نسبت به بندهی محبوبش (یحب التوابین، یحب المتطهرین که البته خداوند در قرآن بیست گروه را نام برده است که آنان را دوست دارد) با کشف حجابها برای او، نشان بدهد و حجابهای ظلمانی و نورانی را کنار بزند و نشان بدهد آنچه را که نشان دادنی است و او را از جوار قرب و لقایش بهرهمند میسازد.
شما محبت خود را به اطرافیان خود چگونه نشان میدهید؟ خداوند متعال به خود واجب کرده است که محبت خود را به بندگان محبوبش با کشف حجابها برای او، نشان بدهد.
خداوند متعال تا چه اندازه امام علی(ع) را دوست دارد که ایشان میفرماید: هرگز خدای ندیده را عبادت نکردهام. چقدر ایشان محبوب خداوند است که میفرماید: اگر تمام پردهها کنار برود ذرهای به باور و یقین علی اضافه نمیشود.
به همین خاطر مُحب خداوند بودن به هزاران دلیل ممکن است اما محبوب خداوند بودن بسیار سخت است.
چند دلیل وجود دارد که خداوند ما را دوست داشته باشد. هرچه در توبه تأخیر کنیم، در کسب کردن این مراحل تأخیر کردهایم.
توبهکننده دوست خداوند است و تأخیر در توبه، تأخیر در این دوستی است؛ و هر کس از این موقعیت استفاده نکند از این دوستی خارج شده و قرین شیطان میشود! گاهی برادر شیطان میشود!
آنقدر خداوند متعال توبهکننده را دوست دارد که به پیامبر اکرم(ص) فرمود: چهار چیز را به امت خود سفارش کن، توبهکنندگان را دوست داشته باشند، و به ضعفا ترحم کنند (ضعیف لزوماً فقیر نیست) و به نیکوکاران کمک کنید (اگر کسی دنبال کارهای نیکو است شما با او تعاون و همکاری داشته باشید و بتوانید محسنین را در جامعه بیشتر کنید) و برای گنهکاران استغفار کنید (شاید منظور این باشد که برای هر کس که نسبت به تو بدی و ظلم کرده است تو برای او استغفار کن. شما اگر بیجهت دو دقیقه وقت کسی را بگیرید به همان اندازه به عمر او ظلم کردهاید).
تعجیل در توبه یعنی به دنبال کسب مواهب ربّانی بهصورت طولانی مدت بودن، برخوردار شدن از مواهب الهی در زندگانی دنیا و حیات طیبه و حسنه. خداوند متعال اگر بندهای را دوست داشته باشد تمام مواهب حیات دنیا را اعم از مادی و معنوی به او میدهد بلکه طولانیمدت و در همهی عمر میدهد. خداوند متعال در آیهی 52 سورهی هود میفرماید:
«وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمينَ.»؛ «و اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس بهسوى او باز گردید، تا باران را پىدرپى بر شما بفرستد؛ و نیرویى بر نیرویتان بیفزاید. و گنهکارانه، روى [از حق] برنتابید».
این آیه عجیب است زیرا برکت روی برکت و کرامت روی کرامت و فضل روی فضل به شما میدهد.
در ماه رمضان این امر آسانتر است زیرا در این ماه خداوند متعال شیاطین را به زنجیر کشیده است پس چرا در این ماه با اینکه خداوند تبارک و تعالی فرموده است من دستور میدهم در شب اول ماه مبارک رمضان دست و پای شیاطین را ببندند و به زنجیر بکشند و حبس کنند تا انتهای ماه رمضان، اگر عامل گناه، وسوسههای شیاطین باشد و آنان بسته هستند پس چرا ما در این ماه باز مرتکب گناه میشویم؟
یک جواب این است که شاید اگر شیاطین در این ماه آزاد بودند، چون این ماه ویژه است و عبادات ویژه هستند، با تمام قوای خود میکوشیدند بندگان خداوند را از روزهداری و عبادات خاصهی این ماه منصرف کنند و از هیچ تلاشی فروگذار نمیکردند تا روزه را از بین ببرند و از ثواب آن کم کنند و آن را آلوده کنند. خداوند آنان را به زنجیر کرد و جلوی همهی قوای آنان را گرفت.
هر چه مقام خطیرتر باشد، خطر سقوط آنهم بدتر است. لغزشها در ماه رمضان که ماه خداوند و ماه ضیافت الله است چند برابر لغزشها در ماههای دیگر حساب میشود و گناهان چند برابر گناهان دیگر نوشته و حساب میشود. چرا این شرایط است؟ به این دلیل که خداوند میبیند؟ خیر؛ خداوند که همیشه بصیر است. به این دلیل که خداوند میشنود؟ خیر؛ خداوند همیشه سمیع است.البته لفظ چند برابر را به کار برده است و ما نمیدانیم که این چند برابر به چه مقدار است و نمیدانیم که یک غیبت امروز چند برابر غیبت ماه شوال حساب میشود.
کسی که در این ماه با وجود در بند و زنجیر بودن شیاطین باز هم مرتکب گناه میشود و باز هم بدی میکند، این اتفاق حاکی از این است که این آدم ذاتش بد است و این گناهان از ذات خودش سرچشمه میگیرد نه از وسوسهی شیاطین. و معلوم میشود که این گناه از آلودگی باطنی خودش است و این گناه را به گردن شیاطین میاندازد! و خداوند به او میگوید که اگر شیطان هم نباشد، باز تو آدم نخواهی شد زیرا ذات تو اشکال دارد و آن مواد اولیهای که والدین تو برای ساختن تو دادهاند و آن ظرف که در آن تغذیه شدهای اشکال داشته است.
پیامبر اکرم(ص) در ذاتش نفرین نبود حتی زمانی که خاکستر بر سر ایشان ریختند یا شیردان شتر بر سر مطهر ایشان خالی کردند و یا پیشانی ایشان را شکستند! پاهای ایشان را آزرده کردند و یا به ایشان نفرین کردند اما ایشان نفرین نکردند. اما در یک جا ایشان نفرین کرده است. ایشان عرضه داشتند: خداوندا کسی را که در ماه رمضان نبخشیدهای دیگر او را مورد بخشش قرار نده.
کسی که با وجود ضیافت الله و با وجود غل و زنجیر بودن شیاطین به قوت خود معصیت میکند باید یک سر به باطن خود بزند…
ادامهی بحث فردا انشاءالله