بسم الله الرحمن الرحیم

یا فاطمة الزهرا اغیثینی

هفتم اردیبهشت 1399، دوم ماه مبارک رمضان

 

محورهای سخنرانی:

عالی‌ترین ابزار توسل، معرفت به وجود نازنین امام زمان(عج)

چگونه می‌توانیم خداوند را مهمان ویژه‌ی خود کنیم؟

ماه رمضان، آغازی برای داشتن سالی سالم

علت نیاز ما به ثواب

 

عالی‌ترین ابزار توسل، معرفت به وجود نازنین امام زمان(عج)

جلسه‌ی ما معمولاً بر سه محور می‌گردد مسئله‌ی اول توسل به وجود معصومین است که خداوند فرموده‌اند: «ای اهل ایمان تقوا پیشه کنید و برای رسیدن به قرب خداوند دنبال وسیله بگردید و با آن وسیله به سمت خداوند حرکت کنید».

وسایل، مختلف و گوناگون هستند. خداوند بعضی از این‌ وسایل را به صورت تکوینی در وجود ما گذاشته است مثل فطرت پاک ما و روح الهی ما، عقل ما و تدبیرات عقلایی ما و دیگر وسایل از این دست.

برخی دیگر از وسایل، وسایل بیرونی هستند که با تلاش و کوشش، خودمان برای خودمان فراهم می‌کنیم؛ مانند خریدن آبروی کسی، ترمیم دل‌شکسته‌ی کسی، عیادت بیمار، انجام خیر و حتی ذکر استغفار که امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمودند: بهترین شفیع شما نزد پروردگار، استغفاری است که شما می‌کنید؛ که راه‌های خیروبرکت و اتصال شما به پروردگار ربانی را برای شما باز می‌کند.

پس مسئله‌ی اول از سه محوری که معمولاً ما سعی می‌کنیم در این مدت کوتاه به آن رجوع کنیم و با این سه محور بحثمان را ادامه دهیم، رجوع به قرآن ناطق و توسل به ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام است.

شاید فکر کنید توسل به قرآن ناطق با ذکر صلوات و دعا و… است؛ البته که همه‌ی این‌ها ممکن است. دعا کردن و تقاضا کردن، خواندن دعای افتتاح در شب‌های ماه مبارک رمضان که به دستور امام به ما رسیده، یا خواندن دعای ندبه در روزهای جمعه که این هم وسیله‌ای است عالی؛ اما عالی‌ترین وسیله‌ای که موجب می‌شود که حضرت فاطمة‌الزهرا(س) ما را بپذیرند و دستی برای ما به درگاه خداوند تبارک‌وتعالی بلند کنند و اجازه بدهند که ما دامان ایشان را بگیریم و در معیت ایشان حرکت کنیم، معرفت به وجود نازنین امام زمان علیه‌السلام است؛ این که او کیست؟ و چرا غائب است؟ و در غیبت چه می‌کند؟ و ما باید چه بکنیم؟ و چگونه ظهور می‌کند؟ و بعد از ظهور چه می‌کند؟

معرفت به وجود امام زمان(عج) معرفت به وظیفه‌ی خودمان در زمان غیبت امام زمان(عج) در قِبَلِ ایشان و شناساندن و معرفی ایشان و راه یافتن به وجود نازنین امام زمان(عج) است.

مضمون یک روایت را از قول رسول اکرم(ص) و از قول امام جعفر صادق(ع) نقل می‌کنند که می‌فرمایند: ارزش هر عملی که از شما سَر بزند، به میزان معرفت شما به وجود امام زمانتان است.

ارزش نماز و روزه‌ی شما، ارزش انفاق و حج شما، ارزش تعلیم و تعلّم شما، ارزش روضه‌ی شما، ارزش شب قدر و تلاوت قرآن شما، ارزش شاگردی کردن شما، ارزش طبابت و تبلیغ و… و هر عملی که به عنوان یک عمل مثبت از شما سر می‌زند چه در قالب عبادات باشد و چه در قالب خدمات اجتماعی باشد، آن وزنه‌ای که با آن، این اعمال را می‌سنجند و به شما ثواب می‌دهند، معرفت به وجود امام زمانتان است. آن‌هایی که در زمان امام حسین(ع) بودند، با معرفت وجود ایشان، کسانی که در زمان امام رضا(ع) بودند با معرفت ایشان، و در زمان ما با معرفت به وجود امام زمان حضرت مهدی(عج).

حال اگر من امام زمان(عج) را شناختم کافی است از آن یازده امام دیگر؟ کسی که حلقه‌ی دوازدهم را گرفت، یازده حلقه‌ی دیگر هم در دستش است زیرا حلقه‌ها به هم متصل هستند. این مهم نیست که من روزی چند ساعت دارم روزه می‌گیرم و یا اول ماه صدقه می‌دهم همه‌ی این‌ها را ارزشش را برای ما می‌سنجند به معرفت ما به امام زمانمان. پس نمی‌شود که من قرآن صامت را در ماه مبارک رمضان سه مرتبه بخوانم و دو خط کتاب «مکیال المکارم» در معرفت به وجود امام زمان(عج) نخوانم!

کتاب «مکیال المکارم» توضیح یک وظیفه‌ی ما در قِبَل امام زمان(عج) است و آن‌هم وظیفه‌ی دعا کردن در زمان غیبت است؛ که دو جلد کتاب شده و به دستور خود امام زمان(عج) نوشته شده است. به صاحب کتاب فرمودند: که چرا برای من کتاب نمی‌نویسی؟ عرض کرد آقا جان خیلی نوشته‌ام. امام دستور دادند: کتاب برای دعا کردن برای فرج من در زمان غیبت بنویس.

اگر یک روایت قرآنی بر منبر برای مردم در ماه رمضان می‌گوییم، یک وظیفه هم در قِبَلِ امام زمان(عج) بگوییم و این وظیفه را باز کنیم. این، وظیفه و تکلیف همه‌ی ماست. اگر می‌خواستیم هم‌نشین امام زمان (عج) باشیم، خدا به ما استعدادش را بالقوه داده است اما بالفعل در نیاورده‌ایم! توسل به قرآن ناطق از وظایف مهم روزانه‌ی ماست.

چگونه می‌توانیم خداوند را مهمان ویژه‌ی خود کنیم؟

خداوند در دو ماه ما را مهمان می‌کند: یکی در ماه حج به حج؛ و یکی در ماه رمضان به ضیافت الله. یک‌بار هم باید ما خدا را مهمان کنیم. ما خدا را به چه چیز به خانه‌هایمان مهمان کنیم؟ مگر خدا در خانه‌هایمان نیست؟ خدا که همه‌جا هست. به چه مهمان کنم؟ به دل شکسته‌ام خدا را مهمان کنم. هر جا دیدی دلت شکست و دلت را شکستند، این یک خبر است؛ خبر اینکه خدا می‌گوید دوست دارم مهمان خانه‌ی دلت بشوم. پشت این اتفاقات خبری است. تا با دل شکسته خدا را نخوانیم، وارد مباحث دینی شدن خطای محض است. مانند این است که بذری را روی سنگ بپاشم و باران بیاید و ببرد. اگر بخواهم به دل بپاشم، درِ آن دل باید باز باشد خدا باید مهمان آن دل باشد و آن دل باید شکسته باشد.

الآن ما با چه دلمان را بشکنیم؟

زود شکن‌ترین وسیله‌ای که به محض اینکه اسمش آورده می‌شود، دل شکسته می‌شود و خدا در آن خانه‌ی دل می‌شود اسم حسین(ع) است.

ای دلیل سوز دل‌ها! ای وسیله‌ی شکستن قلب‌ها به طرفة العینی! ای زمینه‌ساز حضور خدا در دل‌ها! یا حسین!

شاید خیلی‌ها قبل از ماه رمضان به کربلا می‌رفتند که اذن ورود به ماه رمضان بگیرند اما امسال محروم هستیم و باید با پای دل برویم و باید نوع دیگری رفتن به کربلا را در ماه مبارک رمضان تجربه ‌کنیم. امسال روضه خواندن هم سخت است چون در تنهایی باید این کار را بکنیم و کمک‌کار نداریم. حدیث داریم در روضه‌ی اباعبدالله(ع) اشکت که آمد، پاک نکن بگذار بغل دستی‌ات که اشکش نیامده تو را ببیند و با گریه‌ی تو گریه کند.

در مهمانی حج، حاجی تکلیفش معلوم است. لباس احرامش را می‌بندد و یک دست لباس می‌خواهد و یک دست لباس هم احتیاطاً می‌برد که اگر در منا و عرفات احتیاج شد لباس داشته باشد. در هر مهمانی که می‌روی لباس مشخص است. ماه رمضان هم لباسش خاص است. لباس از حلال و پاکیزه، لباس تقوا.

شما مهمان برهنه جایی سراغ دارید؟ من سراغ دارم کسی که با بیش از 18 هزار نامه به مهمانی دعوتش کردند اما بدنش را عریان در گودال قتلگاه گذاشتند! مهمان بی‌لباس، امام حسین(ع) است!

مرحوم شیخ شوشتری می‌فرمایند: اگر نمی‌توانید شرایط مهمانی خدا را آن‌طور که خدا فرموده فراهم کنید، من یک مهمان دارم که اگر شما دستتان را به دامنش بزنید خدا کم کاری‌های شما در ماه رمضان را پاک می‌کند و به آبروی ایشان خدا برایتان جبران می‌کند.

آن لحظه‌ای که آمد و فرمود: خواهر! پیراهن کهنه به من بده. حضرت زینب(س) جریان را می‌داند اما باز پرسید: پیراهن کهنه برای چه می‌خواهی؟ امام حسین(ع) کهنه پوش نبود. امام حسین(ع) از شیک پوشان عالم بشریت بود. امام فرمودند: پیراهنی به من بده که آن‌قدر کهنه باشد که بیننده میل و رغبت به آن نکند. حضرت زینب(س) پیراهن موعود را آورد. شاید منظور از «پیراهن کهنه»، آن «پیراهن قدیمی» بود که تن ابراهیم(ع) بود به عیسی(ع) رسیده بود و به پیامبر(ص) و به حضرت زهرا(س) رسیده بود. ممکن است این معنا را هم داشته باشد.

امام وقتی پیراهن را گرفتند چند جای پیراهن را پاره کردند که کم‌قیمت‌تر بشود و ارزشش پایین‌تر بیاید. حالا در گودال قتلگاه که بدن مطهر امام آماج تیرها بود!  تصور کنید که پیراهن از نظر قیمت ظاهری چه وضعیتی داشت!

امام آن پیراهن را پوشیدند و ایشان حواسشان بود به اینکه عده‌ای وحشیانه به امید این که چیزی نصیبشان شود به میدان آمده‌اند. به همین خاطر روی آن پیراهن کهنه، پیراهن خوبی پوشیدند و روی آن رِدایی قیمتی پوشیدند و روی آن جبه‌ی خزی انداخت قیمتی‌تر، عمامه‌ای قیمتی بستند، پا افزاری قیمتی به پا کردند که لجارگانی که دور بدنشان در گودال قتلگاه اجتماع می‌کنند دست خالی بیرون نروند. آن‌قدر ببرند که دیگر رغبتی به آن پیراهن کهنه نداشته باشند و بدنشان را عریان نکنند؛ اما همان شب و یا ساعتی بعد وقتی خواهر مظلومه‌اش وارد گودال قتلگاه شد، همه‌ی مقاتل نوشته‌اند که پیکری دید پاره‌پاره و عریان! آن‌چنان که با تعجب گفت «أانت اخی؟» آیا تو برادر من هستی؟ آیا تو همان کسی هستی که بر سینه‌ی پیامبر(ص) می‌نشستی؟

در چنین مواقعی آدم چه کار می‌کند؟ گریه‌ها و ضجه‌هایش را می‌کند شکرهایش را می‌کند و درد دل‌هایش را می‌کند و بعد خم می‌شود و با چیزی آن بدن را می‌پوشاند. من گمان کنم که حضرت زینب(س) خیلی خجالت کشید وقتی از گودال قتلگاه بیرون می‌آمد. شاید گفت حسین جان من را ببخش که تکه پارچه‌ی اضافه‌ای ندارم تا روی بدنت بکشم. عریان دیدمت و عریان می‌گذارمت و می‌روم!

اما زینب جان! باد آسمان و خاک صحرا به حرکت درآمدند و بدن حسین تو را پوشاند…

خدایی که مشتاق دل‌های شکسته است و به دل‌های شکسته عنایت می‌کند، گمان نکنم امروز کسانی را که نَمی به چشمانشان برای امام حسین(ع) آوردند از سفره‌ی دومین روز ماه رمضان محروم بلند کند.

اما ورود می‌کنیم به بحثمان. ماه رمضان است و عظمتی دارد که اگر همه‌ی ماه رمضان را در باب معرفت و شناخت این ماه مطلب و روایت بگوییم، وقت کم می‌آوریم. با این مقدمه بحث امروز را شروع می‌کنم که:

ماه رمضان، آغازی برای داشتن سالی سالم

امام صادق(ع) فرمودند: ماه رمضان، اول سال قمری و سال معنوی است. هرگاه ماه رمضان سالم باشد، کل سال سالم است. سپس فرمودند: ماه رمضان سَر و آغاز سال است و اگر این ماه، سالم گذر کرد کل سال شما سالم است.

و نیز در حدیث دیگر فرمودند: تعداد ماه‌ها در کتاب تکوین خداوند دوازده ماه است و آغاز ماه‌ها ماه خدا یعنی ماه رمضان شهر الله است و دل ماه رمضان شب قدر است و قرآن در شب اول ماه رمضان نازل شده است پس با قرآن به استقبال ماه مبارک رمضان بروید.[1]

منظور از سلامت در این حدیث چیست؟ مسلماً سلامت معنوی است و مسلماً سلامت معنوی در کنار ایمنی از گناه و غفلت برای انسان حاصل می‌شود. سلامت معنوی یعنی به طور کلی سلامت از اموری که انسان را از خدا دور می‌کند.

می‌شود تک‌تک شمرد: غیبت، دروغ، ظلم، غفلت، جهالت، شراب و… انسان را دور می‌کند؛ اما همه‌ی این‌ها گنجانده ‌شده در یک کلمه که نامش را «گناه» گذاشته‌اند. وقتی می‌گویید «بی‌حجابی»، شما یک شاخه‌ از گناه را مطرح کردید اما وقتی می‌گویید «گناه»، همه‌ی آنچه ما را از خدا دور می‌کند و قلب و روح ما را مریض و بیمار می‌کند در آن جمع است.

خدمت مرحوم آیت‌الله بهجت رسید و گفت آقا یک دستور العمل بدهید. آقا جواب ندادند. دوباره گفت آقا خواهش می‌کنم یک دستور العمل بدهید. آقا باز سکوت کردند و جوابش را ندادند. بار سوم که گفت، آقا با تعجب گفتند: دستور العمل؟! دستور العمل هست، عمل کننده‌اش کجاست؟ آن فرد خودش را مرد عمل دید و گفت آقا شما بفرمایید. آقا فرمودند: برو گناه نکن.

دستور العملی از این جامع‌تر لازم است؟!

خدا تمام بیماری‌ها را در یک جا جمع کرده و نامش را «گناه» گذاشته است؛ و تمام داروها را جمع کرده و اسمش را قرآن گذاشته است: «و نُنَزِّل منَ القرآن ما هو شفا»

به همین خاطر حدیث بیان می‌کند که اگر انسان در ماه مبارک رمضان به تمام معنا تقوا را رعایت کرد ( یعنی به یاری خداوند از گناه و غفلت پرهیز کرد و سپس قیام به انجام واجبات کرد و اعمال شایسته انجام داد) این تقوای حاصله در ماه مبارک رمضان، توشه‌ی سلامت او در کل سال خواهد بود؛ و در طول سال از خطرهای معنوی او را در امان نگاه می‌دارد.

حدیث: وسایل سلامت معنوی انسان‌ها پنج چیز است (که بهارِ تمام این پنج تا در ماه مبارک رمضان است):

  1. تلاوت قرآن با تدبیر؛ قرآن را بخوانم و در آیات قرآن تدبّر کنم (دارو را بگیرم و بخورم)
  2. خلأ بطن؛ شکم و معده‌ی خالی (از نظر علمی هم ثابت شده است که معده وقتی خالی شد، انسان از بسیاری از امراض جسمی و روحی دور می‌شود)
  3. قیام اللیل؛ (سحر بیداری نوعی درمان است برای دردهای معنوی. طبق فرمایش پیامبر(ص) حتی اگر کاری نکنیم و فقط آسمان را نگاه کنیم)
  4. تضرّع الی الله عند السحر؛ (در کدام ماه این همه دعا داریم؟ اگر عشق‌بازی با خدای تبارک‌وتعالی است در دعای سحرهای ماه رمضان ما است و … از دعاهایی که ما می‌خوانیم و در آن تضرع می‌کنیم دعای کمیل امیرالمؤمنین(ع) است. دعای کمیل دعای سجده‌ی سحرهای ایشان بود. پیامبر(ص) فرمودند به اندازه‌ی دوشیدن یک بز در سحر بیداری و تضرع داشته باشید.)
  5. مجالسة الصالحین؛ (هر چه انسان با افراد صالح و خوب و با افراد با کمالات نشست‌وبرخاست داشته باشد، به معرفتش اضافه می‌شود. صالح به آن آدمی می‌گویند که با انجام اعمال شایسته جاذبه و کشش معنوی دارد)

دعوت به ماه رمضان و آغاز آن با سلامت به جهت تضمین سلامتی است. اصلاً دعوت برای همین است. طبیب کیست؟ خدا. به همین جهت است که در ماه مبارک رمضان خود خدا دعوت می‌کند؛ چون کار را باید طبیب انجام بدهد. پیامبر(ص) دعوت نمی‌کند، پیامبر(ص) نسخه‌ی خدا را اجرا می‌کند. نسخه برای ما نمی‌نویسد بلکه نسخه‌ی خدا را برای ما اجرا می‌کند. به همین جهت درباره‌ی ماه مبارک رمضان گفته شده: «دُعیتُ فی ضیافة الله» خود خدا شما را دعوت می‌کند برای حضور در این مهمانی. همه‌ی ایام، ایام‌الله هستند اما در ماه رجب خداوند ما را به شکل ویژه دعوت نمی‌کند، در ماه رمضان و ایام حج به شکل ویژه دعوت می‌کند.

خداوند از این دعوت قصدی داشته است. قصد داشته است که ما را از گروهی قرار بدهد که مورد احترام و تکریم خدا هستند. انتخابت کرده تا درمانمان کند.

مثلی می‌زنم: تعدادی مریض در مطب پزشک در نوبت نشسته‌اند. یک نفر داخل می‌شود و یک نامه می‌گذارد روی میز منشی و منشی تلفن را برمی‌دارد و به دکتر اطلاع می‌دهد و او داخل می‌شود. وقتی دیگران اعتراض می‌کنند، منشی می‌گوید آقای دکتر خودشان دست خط داده بودند. اینکه خدا در ماه مبارک رمضان ما را دعوت کرده و این احترام و تکریم را به عمل می‌آورد، یک ربطی در این میان است که آن را باید پیدا کنیم. دعوتمان کرده که از ما ویژه پذیرایی کند.

 به چه پذیرایی می‌کند؟ به ثواب. ثواب یعنی خیر، نور و وسیله‌ی پاک‌کننده، یعنی سرمایه‌ی ارزشی، یعنی ارز بین‌المللی که در دنیا از تو می‌خرند و موقع مردن هم ملائکه از تو می‌خرند و در قبر و برزخ و قیامت هم قیمت دارد و قیمت درجات بهشت را هم با همین ارز می‌توانی بخری. ثواب یعنی ارز بین‌المللی معنوی که همیشه در بورس است.

به همین جهت فرمودند: «انفاسکم فیه تسبیح» نفس‌های شما در این ماه تسبیح است و «نومکم فیه عبادة» و خوابتان در آن عبادت است. آن ثواب‌هایی که خداوند برای روزه‌دار ماه مبارک رمضان فرموده است، محیرالعقول است و انسان را مات و مبهوت می‌کند.

مرحوم شیخ شوشتری با گریه می‌فرمود: انسان هر روز حدود 21600 بار نفس می‌کشد و 21600 بار امروز ذکر تسبیح خدا برایت می‌نویسد و با هر یک‌دانه تسبیحت کل کائنات با تو تسبیح می‌گویند و ثوابش را به تو می‌دهند.

حالا یک حساب سر انگشتی کن که در 30 روز ماه رمضان چقدر می‌شود؟ 21600 را در 30 ضرب کن ببین نفس‌هایت چقدر می‌شود؟ با هر کدام از این نفس‌هایت با کائنات هماهنگ تسبیح گفته‌ای و ثواب را به تو می‌دهند. کل ملائک عالم هستی که تعدادشان از ذرات خاک کره‌ی زمین بیشتر است با تو تسبیح می‌گویند و ثوابش را برای تو می‌نویسند.

علت نیاز ما به ثواب

سؤال: مگر ما چقدر ثواب می‌خواهیم؟

  1. خداوند «مبدّل السّیئات بالحسنات» است و بناست بدی‌های ما تبدیل به حسنات شود. این نفس‌هایی که در طول ماه رمضان تسبیح است، در طول سال چقدرش در مجالس گناه کشیده شده است؟ چقدر هنگام غیبت کردن و مکر و حیله و …کشیده شده؟ هر یک نفس که در مسیر غیر خدا کشیده می‌شود، یک ظلمت به روح من وارد کرده و یک تاریکی به ضمیر و جان من وارد کرده و یک گوشه از وجود من را بیمار کرده است. حالا قرار است که من آن‌قدر نور ببرم که آن ظُلُمات را پاک کنم.

شما می‌توانید بگویید که یک غیبت کردن چقدر تاریکی و ظلمت دارد که بگوییم چقدر درجه‌ی نور لازم است که آن ظلمت را از بین ببرد؟

حال برای اینکه نجاست‌های باطنی ما پاک شوند، ما به چه میزان نور نیاز داریم؟ «ثواب» یعنی این نور و این پاک‌کن.

  1. این همه ثواب‌هایی که می‌دهند، به خاطر عمل من نیست؛ خداوند این ثواب‌ها را به مقتضای کرَم خودش به ما مرحمت می‌کند نه در مقایسه با عمل انسان.

اینجا یک ظرافت است و آن، اینکه خدا می‌خواهد به ما بگوید ای انسان در وجود تو ظرفیتی گذاشته‌ام که گنجایش معنویت تسبیح کائنات را داری و این یک هشدار است؛ در تو ظرفی قرار داده‌ام و وسعتی قرار داده‌ام که تو وسعتی به اندازه‌ی کائنات داری. عظمت این ثواب‌ها برای این است که ما را به این درک برساند. ثواب‌ها میزان فضل اوست. ماه رمضان تنگی‌ها را وسعت می بخشد و عروق گرفته‌ی انسان را باز می‌کند.

آیا برای این نماز و روزه‌ای که من می‌خوانم به من این‌قدر ثواب می‌دهند؟ نه؛ در دعا می‌خوانیم: «اَللّهم عامِلْنا بِفَضْلِكَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِكَ» خود ما این نماز و روزه‌ی خودمان را چقدر می‌خریم؟! این فضل خداوند است که در آیه 261 سوره‌ی بقره می‌خوانیم:

«مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‏ کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»؛ «حکایت کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند همچون حکایت دانه‌ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه‌ای صد دانه باشد؛ و خداوند برای هر که بخواهد آن را دو چندان می‌کند و خداوند را بخششی گسترده است و می‌داند چه کسی درخورِ بخشش است.»

کدام بانک این‌جور سود می‌دهد؟ همین امروز هم سود را به تو می‌دهند که مصرف کنی و هم ذخیره کنی برای روز مبادا.

  1. یک مسئله‌ی دیگر که خیلی مهم است این است که مسیری که در پیش داریم خیلی پرخطر است. ما هر جا می‌خواهیم برویم، به اندازه‌ی آن مسیری که می‌رویم، آذوقه برمی‌دارید. ما مانند کودکی هستیم که مسیر روبه‌رویمان را نمی‌دانیم و عینکی که به چشم زده‌ایم تا ته اتاق را نشان می‌دهد و اگر خیلی قوی باشد تا ته دنیا را نشان می‌دهد؛ ولی آن طرف دنیا را نمی‌بینیم که چه راهی را در پیش داریم. ما غافل هستیم.

خدا رحمت کند استاد ما را که می‌فرمودند: اگر یک اقیانوس گریه کنیم برای این مسیر، کم است.

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ أَمَامَكُمْ طَرِيقٌ مَهُولٌ وَ سَفَرٌ بَعِيدٌ وَ مَمَرَّكُمْ عَلَى اَلصِّرَاطِ…» و بدانید و آگاه باشید که پیش روی شما راهی است وحشتناک و سفری دور؛ و گذر شما از صراط است. به ناچار مسافر را توشه‌ای باید؛ و هر که بی‌توشه سفر کند در رنج می‌افتد تا هلاک شود؛ و بهترین توشه تقوا است. پس یاد کنید وقوف خود را در برابر خدای بزرگ که او حاکم عادل است که آماده‌ی جوابش شوید در موقع بازپرسی که به ناچار شما را مورد سؤال قرار می‌دهند و به ناچار شما بازپرسی می‌شوید و از شما سؤال خواهد کرد که من در میان شما دو چیز گران‌بها می‌گذارم قرآن و عترتم که کنایه از این است که از این دو تا حتماً از شما سؤال می‌کنند.

بزرگان ما می‌گویند: تمام اعمال من و شما همه خرج مردن و برزخ و ورود به قیامت می‌شود و قیامت هیچ کدام از این‌ها به درد نمی‌خورد و نجات قیامت ما به یک چیز است و آن، محبت و عشقی است که از خدا و رسول خدا و اولادشان در دل ما باشد. ما مورد سؤال قرار می‌گیریم؛ سؤال سخت است و جواب سؤال را آماده کردن سخت‌تر است.

خداوند در این شفاخانه‌ی ماه رمضان به ما دعا یاد داده است. در دعای روز چهارم ماه رمضان می‌خوانیم: «اَللّهُمَّ قَوِّنی فیهِ عَلی اِقامَةِ اَمْرِکَ وَ اَذِقْنی فیهِ
حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وَ اَوْزِعْنی فیهِ لاِدآءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ وَ احْفَظْنی فیهِ بِحِفْظِکَ وَ ستْرِکَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ»

«خدایا نیرو ده مرا در این ماه برای برپاداشتن فرمان و دستورت؛ و بچشان به من شیرینی ذکرت و به من یاد ده در این ماه طرز به جا آوردن سپاسگزاری خود را؛ به بزرگواری‌ات؛ و نگاهم دار در آن به نگهداری و محافظت خود. ای بیناترین بینایان.

این امر چیست که ما این همه انرژی می‌خواهیم؟ آیا خواندن این نمازهای روزانه است و یا گرفتن روزه‌ی ماه رمضان است؟ که قوه‌ی الهی می‌خواهد که من بتوانم از عهده‌ی این بار سنگین بر بیایم. این بار سنگین، این است که انسان کل افعال و اعمال خود را به قصد نیت الهی انجام بدهد. نماز خواندن آن‌قدر سنگین نیست، نیت خالص داشتن در نماز سخت است. روزه‌ی خالص برای خدا گرفتن سخت است. حتی نانی که برای افطار برای خانه می‌گیری باید با انگیزه باشد؛ و آن انگیزه منور به نور خدا باشد.

رسول اکرم(ص) پیرمردی را دیدند که داشت پنجره برای اتاقش درست می‌کرد. حضرت پرسیدند: چه کار می‌کنی؟ پیرمرد گفت: پنجره می‌گذارم که هوا برود و خانه‌ام روشن بشود. حضرت فرمودند: چرا قصد خدایی نمی‌کنی؟ می‌گفتی پنجره می‌سازم تا هر وقت از خواب بیدار شدم و به آسمان نگاه کردم، از رنگش تشخیص بدهم آیا وقت نماز صبح شده است یا نه. آن‌وقت هم هوا می‌آمد و هم روشنایی می‌آمد و هم کار پنجره سازیِ تو عبادت می‌شد. (در این صورت هم کار خدایی کردی و هم توشه‌ی آخرتی برداشتی و هم از عهده‌ی آن‌ امر مهم بر‌آمدی)

 این کار آسان نیست و معنای این کار این است که حضور قلب در همه‌ی افعال و اعمال، در شوهرداری و خرید و آشپزی و خوردن و خوابیدن و… داشته باشیم. این کار شما را به آنجا می‌رساند که تو خود را مأمور خدا می‌بینی. من و شما همه مأمور خدا هستیم و وقتی هدفمان رضای خدا شد و هدف این شد که بار خدایی را بکشم، صبح که چشمانم را باز می‌کنم می‌گویم خدایا من امروز مأمور ناچیز تو هستم و وقتی تکرار شد و تکرار شد در زندگی ما یک اتفاقی می‌افتد که قابل وصف نیست.

اقامه‌ی امر خدا، قوت می‌خواهد؛ و اگر قوت را معنا کنی، می‌شود انرژی و استقامت.

وقتی این آیه از سوره‌ی هود به پیامبر(ص) نازل شد که تو باید استقامت کنی و امتت هم باید استقامت کنند، فرمود این آیه من را پیر کرد که چگونه امت من می‌توانند اقامه‌ی امر خدا کنند و استقامت کنند؟

شما باید سرپا باشی که بتوانی زمین‌خورده را بلند کنی. بلند کردن ضعفا و افتاده‌ها روی دوش من و شما است. وقتی من همت کردم برای این، برای من استقامت حاصل می‌شود؛ و مؤمنِ دارای استقامت در معیت پیامبر(ص) حرکت می‌کند. من نمی‌توانم در کنار پیامبر(ص) این استقامت را داشته باشم مگر این امر را به درستی انجام دهم و عهدش را هم خدا از ما گرفته است. ما یک میلیاردم سختی راه پیش رو را نمی‌توانیم تحمل کنیم که چه مسیر هولناکی را در پیش رو داریم.

در روز قیامت این سؤال را از ما می‌کنند که آیا امر را به سرانجام رساندی یا نه؟ به سرانجام رساندنش آن نور و انرژی را می‌خواهد، آن ثواب را از انرژی و قوه‌ی الهی بگیرید…

آیه‌ی 48 سوره ابراهیم می‌فرماید «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» روزی که این زمین تبدیل می‌شود به زمین دیگری و …

وقتی شما اراده کردی این بار را به دوش بکشی و اراده کردی آماده‌ی امر خدا باشی، خدا هم با دیدن این قصد و اراده‌ی شما، برای شما کاری انجام می‌دهد.

«وَ اَوْزِعْنی فیهِ لاِدآءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ وَ احْفَظْنی فیهِ بِحِفْظِکَ وَ سَتْرِکَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ» بچشان به من حلاوت و شیرینی ذکرت را، یُسرِ آن عسر، چشیدن ذکر خدا است؛ آن سختی راحتی‌اش این است که یک قطره لذت ذکر خدا در دل ما بیاید.

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم… چه بگویم که غم از دل برود تا تو بیایی…

وقتی با ذکر و چشیدن حلاوتش وصل شدی به خداوند، امیرالمؤمنین می‌فرمایند(ع) آن‌وقت خدا با تو درِ گوشی صحبت می‌کند: بنده‌ی من! حالا من بار تو را می‌کشم و دست تو را می‌گیرم و تو تنها نیستی من ارحم‌الراحمین هستم.

 تو بچش مزه‌ی این ذکر را، به تو می‌گوید: من دارم می‌بینم که داری زیر بار این امر می‌افتی، خودم بلندت می‌کنم. از ثواب‌های ماه رمضان سجده‌های طولانی است. سجده یعنی بینداز خودت را و بگذار بلندت کند.

امام حسین(ع) در دعای عرفه عرضه می‌دارند: «اِلهی اَغنِنی بِتَدبِیرِکَ عَن تَدبِیرِی وَ بِاختِیارِکَ عَن اِختیارِی، وَ اَوقِفنِی عَلی مَراکِز اِضطِرارِی»؛ خدایا! من را به تدبیرت از تدبیر خودم بی نیازم کن. خدایا! تو فرمودی اختیار داری چه بکنی و چه نکنی، خدایا بیا و این اختیار را از دست من بگیر، من اختیار را دست تو دادم، من نمی‌توانم و از عهده برنمی‌آیم. خدایا! من را واقف کن به اینکه به خوبی درک کنم که من بازنده هستم. مگر تو نفرمودی دست هر افتاده‌ای را می‌گیری، او را بلند می‌کنی، بار سنگین از دوشش برمی‌داری؟

به هزاران دلیل دیگر ما به ثواب‌های بیشتری نیاز داریم که این مسیر را طی کنیم. نمی‌فهمند کسانی که فکر می‌کنند اضافه و زیاد دارند.

رسول اکرم(ص) فرمودند: هر کس به گرفتاری و نکبت دچار شد و هر چه دست‌وپا زد، نمی‌توانست خارج بشود، جای خلوتی پیدا کند غسل کند و وضو بگیرد و در یک مجلس 1000 مرتبه بگوید «استغفرالله رَبِّی وَ اَتُوبُ الیه» تا آن سختی‌ها را خدا از او دور کند.

دعای عافیت:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْبِسْنِي عَافِيَتَكَ، وَ جَلِّلْنِي عَافِيَتَكَ، وَ حَصِّنِّي بِعَافِيَتِكَ، وَ أَكْرِمْنِي بِعَافِيَتِكَ، وَ أَغْنِنِي بِعَافِيَتِكَ، وَ تَصَدَّقْ عَلَيَّ بِعَافِيَتِكَ، وَ هَبْ لِي عَافِيَتَكَ وَ أَفْرِشْنِي عَافِيَتَكَ، وَ أَصْلِحْ لِي عَافِيَتَكَ، وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَافِيَتِكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَافِنِي عَافِيَةً كَافِيَةً شَافِيَةً عَالِيَةً نَامِيَةً، عَافِيَةً تُوَلِّدُ فِي بَدَنِي الْعَافِيَةَ، عَافِيَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِالصِّحَّةِ وَ الْأَمْنِ وَ السَّلَامَةِ فِي دِينِي وَ بَدَنِي، وَ الْبَصِيرَةِ فِي قَلْبِي، وَ النَّفَاذِ فِي أُمُورِي، وَ الْخَشْيَةِ لَكَ، وَ الْخَوْفِ مِنْكَ، وَ الْقُوَّةِ عَلَى مَا أَمَرْتَنِي بِهِ مِنْ طَاعَتِكَ، وَ الِاجْتِنَابِ لِمَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ.

 

[1] ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي (للصدوق) / ترجمه كمره‏اى ؛ ص62.