بسم ‌الله الرحمن الرحیم

یا فاطمة الزهرا اغیثینی

ششم اردیبهشت 1399، اول ماه رمضان 1441

 

محورهای سخنرانی:

خودمان را با آیات قرآن تطبیق دهیم

ماه رمضان، ماه رحمت الهی

ماه رمضان، ماه توبه به درگاه خداوند

چرا حتی اگر بارها توبه‌مان را شکسته باشیم، اگر باز هم توبه کنیم خداوند می‌پذیرد؟

 

خودمان را با آیات قرآن تطبیق دهیم

ما در ماه رمضان باید خودمان را در قرآن پیدا کنیم. آیات قرآن برای انسان و معرفی انسان است و به من عنوان یک انسان، بیش از شش هزار آیه را می‌خوانم و باید ببینم کدام یک از این آیات قرآن با من مطابقت دارد. آن آیاتی که درباره‌ی صاحبان علم و خرد و صاحبان بصیرت در قرآن نازل شده و آن آیاتی که در باب مسائل اجتماعی و محبت و تولّی و تبرّی نازل شده را بخوانم و ببینم که آیا حتی با یک آیه از قرآن مطابقت دارم یا نه؟ آیا با آیاتی که درباره‌ی کظم غیظ است مطابقت دارم؟ آیا با آیاتی که درباره‌ی صبر و رضا هست مطابقت دارم؟

اگر قرآن خواندن را این‌طور ببینم، کار سختی را در پیش دارم. من نمی‌گویم با یک سوره‌ی قرآن من می‌گویم با یک آیه قرآن. مثلاً آیه‌ی «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ»؛ «چرا سخنی می‌گویید که به آن عمل نمی‌کنید؟» چند درصد مردم به این آیه عمل می‌کنند؟ ای مردم سخن بگویید سخن منطقی و عالمانه و با دلیل، سخن بی‌عیب و ایراد.

چند درصد مردم اگر سخنانشان را بشنوند، حَسَن است و در آن کینه و حسد و دروغ و سوزاندن دلی نیست؟ مفاخره و غلو و تکفیر و تهدید کسی نیست؟ انتقاد بی‌جا و خودپسندی نیست؟

اینجاست که امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند اگر مردم می‌خواستند سخن درست بگویند جهان را سکوت فرامی‌گرفت و سخنی برای گفتن نمی‌ماند و سکوت عجیبی عالم را فرا می‌گفت.

وقتی خودم را با قرآن مطابقت دهم، می‌بینم که پر از عیب هستم و انگار یک آیه قرآن هم آدرسِ من نیست و خودم را به خودم معرفی نمی‌کند!

پس آیا قرآن نخوانم؟ اینکه بدتر است و پاک کردن صورت مسئله است! باید بخوانم و باید برای درست خواندنش مدد بگیرم. باید از قرآن ناطق مدد بگیرم که قرآن ناطق کمکم کند که در قرآن صامت خودم را پیدا کنم.

اول خودم را پیدا کنم و بعد تکلیفم را پیدا کنم. اگر من جاهلم، تکلیفم چیزی دیگر است؛ اگر خودم را پیدا کرده‌ام و عالم هستم، تکلیفم چیز دیگری؛ اگر مسلمانم، تکلیفم فرق می‌کند؛ اگر مؤمن هستم، تکلیفم فرق می‌کند؛ اگر منافقم، تکلیفم فرق می‌کند. اگر گنه‌کارم، تکلیفم فرق می‌کند. به همه که یک تکلیف نمی‌دهند.

تا خودم را پیدا نکنم، تکلیفم پیدا نمی‌شود. باید بدانم در کلاس چندم هستم و چه تکلیفی را باید انجام بدهم. قرآن ناطق به من کمک می‌کند که من درسم را از قرآن صامت بگیرم و خودم را بشناسم و تکلیفم را برایم مشخص می‌کند.

چه کار باید بکنم که قرآن ناطق به من کمک کند؟

یکی از راه‌ها هدیه‌ی قرآن صامت به قرآن ناطق است.

امسال من نیتم این است که قرآن ماه رمضان را که روزانه یک جزء می‌خوانیم هدیه کنیم به خلیفة الاعظم امام زمان(عج)، چون پیامبر(ص) هم بخواهند به ما کمک کنند مستقیم کمک نمی‌کنند و به دست امام زمانمان این مدد را به ما می‌رسانند.

با این هدیه فرستادن به پیشگاه معصومین علیهم‌السلام آن‌قدر نورانیت و معنویت به سمت من جریان پیدا می‌کند و برمی‌گردد که مددی می‌شود برای خودیابی من.

به پیشگاه امام زمان(عج) هم باید با وسیله‌ای راه پیدا کرد. بدون توسل ممکن نیست. از خودشان بهره می‌گیریم که فرمودند اگر می‌خواهید به خانه‌تان و مجلستان و… قدم بگذارم و وارد شوم، نام عمو جانم اباالفضل علیه‌السلام را ببرید. هر کس در خانه‌ی خودش تصور کند غربت خیمه‌های کربلا را و تنهایی اهل‌بیت را و یاد کنید آن لحظه‌ای را که عمو جانشان آن نگاه مأیوسانه را به مشک انداختند… چرا پیامبر(ص) فرمودند وقتی تشنگی و عطش به شما غلبه کرد، تشنگی و گرسنگی قیامت را یاد کنید؟

من می‌خواهم بگویم یا رسول‌الله! حتماً می‌شود وقتی ما بعدازظهر روزهای ماه رمضان احساس عطش و گرسنگی می‌کنیم یاد کنیم عطش و گرسنگی طفلان ابی‌عبدالله الحسین علیه‌السلام را.

گرسنگی و تشنگی وقتی حاصل شد، انسان اگر فعالیت هم نکند زیر سایه دراز هم بکشد بااین‌حال جگر او خواهد سوخت. حالا تصور کنید گرسنگی و تشنگی باشد و ستیغ آفتاب هم باشد، جنگ هم باشد و دشمن هم در مقابل باشد. آن ‌وقت چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و چگونه می‌شود این تشنگی و گرسنگی را تحمل کرد؟

حضرت اباالفضل علیه‌السلام وقتی فریاد العطش بچه‌ها را شنید و لب‌های ترک خورده‌ی آن‌ها را دید، برای آوردن آب برای بچه‌ها اجازه‌ گرفت. امام به ایشان اذن دادند. حضرت عباس(ع) مشک را برداشت. در روایات می‌خوانیم که با قامت برافراشته و مصمم به سمت شریعه حرکت کرد. بچه‌ها به همدیگر می‌گفتند الآن عمو آب می‌آورد. عباس است؛ تا حالا هیچ کس از او ناامید نشده بود. مشک را پر از آب کرد و به هر تدبیری می‌خواست آب را برساند. وقتی برمی‌گشت این‌طور نبود که یک نفر و دو نفر تیر بیندازند. عمر سعد ملعون رو کرد به کسانی که مأمور حفظ شریعه‌ی فرات بودند و به آن‌ها گفت اگر عباس بن علی به خیمه برسد و آب به خیمه ببرد، احدی از شما زنده نمی‌ماند. اینجا دیگر دفاع از حیثیت یزید نبود دفاع از جانشان بود. همه می‌خواستند عباس را بکُشند تا زنده بمانند. دست راست و چپ را قطع کردند و عباس مشک را به دندان گرفت و بر روی مشک خم شد. حالا که دست نداشت می‌شد به او نزدیک شد… نیزه‌ای بر پهلوی عباس(ع) وارد کردند که به مشک رسید و مشک را پاره کرد. وقتی مشک پاره شد در واقع اباالفضل(ع) بی‌تدبیر شد و آبروی او پیش بچه‌های حسین(ع) داشت بر زمین می‌ریخت و دیگر میل به خیمه رفتن نداشت. دیگر حرکت نکرد و شاید یک جمله با خودشان گفته باشند که عباس کجا می‌روی؟ وقتی باید می‌رفتی که کاری کرده باشی، یا حسین(ع) را یاری می‌کردی و یا طفلانش را سیراب می‌کردی الآن رفتنت به خیمه چه فایده دارد؟

من اعتقادم این است که وقتی اباالفضل(ع) به این نقطه رسید، ندای ربانی می‌آید که من تو را پرفایده می‌کنم برای هر کسی که بگوید «یا اباالفضل» تلخی ناامیدی را از او دور می‌کنم و شیرینی رحمت و برکت را بر او می‌چشانم.

ماه رمضان، ماه رحمت الهی

اما شروع مباحث ماه مبارک رمضان:

شروع ماه مبارک رمضان، مسئولیت سنگینی است برای روزه‌داران و برای مقیدین به ماه رمضان. با ورود به ماه مبارک رمضان مسئولیت دوچندان می‌شود برای کسانی که می‌خواهند در این ماه تبلیغ اسلام و قرآن و عبادت کنند.

مشکل‌ترین، مهم‌ترین، عظیم‌ترین و پرمسئولیت‌ترین موضوع در ماه مبارک رمضان، درک عظمت این ماه است، درک اتفاقات این ماه و اسم و نور و منش این ماه و مسائلی که از آسمان به سوی زمین و از زمین به سوی آسمان در این ماه جاری و ساری است. درک هر کدام از این‌ها زمینه‌ای لازم دارد و یک زمینه‌ی نورانی می‌طلبد.

آن‌قدر وعده‌ی رحمت در این ماه در احادیث و قرآن مجید و به ما رسیده است که ماه رمضان بیش از آنکه به ماه روزه‌داری معروف باشد به ماه رحمت معروف است. من باید بدانم عالی‌ترین استفاده‌ی من از این ماه رحمت، چه باید باشد؟

به لقاء خدا برسم و از این هم بالاتر، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان بنده موفق باشم خودم را از بدی‌ها و گناهان تطهیر کنم تا من را برای ورود به این مهمانی بپذیرند. من باید پذیرفته بشوم تا به قرب برسم و اعمالم قبول بشود تا به اخلاص برسیم. مگر دانشجویی که به دانشگاه پذیرفته ‌نشده است می‌تواند به کلاس برود؟ ماه رمضان یک دوره‌ی یک ماهه است و یک کلاس است که در این دوره‌ی یک‌ماهه ما باید چندین کلاس را بگذرانیم و نمره‌ی قبولی بگیریم.

قبل از ورودش باید ابتدا پذیرش بگیریم. آن پذیرش یعنی چه؟

یعنی توبه کنیم و توبه‌ای که باور کنیم توبه‌مان قبول شد و ما را پذیرفته‌اند. پذیرش را به توبه‌کننده می‌دهند که جسم و روح و باطنش و نامه‌ی اعمالش و… را شستشو داده و تطهیر کرده و اذن ورود گرفته است و می‌تواند هم‌نشینی کند با کسانی که پاک و پاکیزه هستند.

به همین جهت است که امام صادق علیه‌السلام فرمودند هنگامی‌که شب اول ماه مبارک رمضان فرامی‌رسد خداوند هر کس از مردم را که بخواهد می‌آمرزد. (مسلماً خدا کسی را می‌آمرزد که بخواهد پاک شود و تغییر کند) و در شب بعد دو برابر و در شب بعد این دو برابر را دو برابر می‌کند و در شب بعد باز دو برابر شب قبل می‌کند تا اینکه در شب آخر ماه رمضان دو برابر این شب‌ها خداوند می‌آمرزد و می‌بخشد.

مرحوم خانم مالک می‌فرمودند: اگر تا شب دوم ماه مبارک رمضان حس نکنی که خدا تو را آمرزیده، برای شب‌های بعدی کارت مشکل‌تر است.

اگر نشود شاید دیگر نتوانم واحدهای درسی را با اساتید اصلی بگذرانیم.

ادامه‌ی حدیث: امام فرمودند: هر کس در ماه رمضان آمرزیده نگردد، تا ماه رمضان سال آینده آمرزیده نمی‌شود مگر اینکه روز عرفه در عرفات باشی.

هیچ عاقلی نقد الآن را به نسیه‌ی بعد نمی‌دهد. در ماه رمضان راحت‌تر می‌شود پذیرش گرفت زیرا ماه رحمت خداوند است و یکی از ابواب رحمت خدا، اجابت دعا است.

ماه رمضان، ماه توبه به درگاه خداوند

همه می‌گویند ماه رمضان ماه بهار قرآن است اما من می‌خواهم بگویم ماه رمضان قبل از اینکه بهار قرآن باشد بهار توبه است. چه کسی می‌تواند با قلب سیاه از گناه به قرآن وارد بشد؟ «لا یَمسُّه اِلّا المُطهَّرون»

چه کسی می‌تواند در این بهار گل بچیند چه کسی می‌تواند بهره ببرد؟ آن کسی که پاکیزه است. چه کسی پاکیزه است؟ آن کسی که درون و بیرون خود را از اغیار و غیر خدا پاک کرده است. این بهار توبه است که ما را به بهار قرآن وارد می‌کند و زمینه‌ی بهره‌برداری از بهار قرآن را به ما می‌دهد.

رسول اکرم(ص) فرمودند «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ ارْفَعُوا إِلَيْهِ أَيْدِيَكُمْ بِالدُّعَاءِ فِي أَوْقَاتِ صَلَاتِكُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِيهَا بِالرَّحْمَةِ إِلَى عِبَادِهِ يُجِيبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ يُلَبِّيهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ يُعْطِيهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ يَسْتَجِيبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْه» توبه کنید از گناهان و برگردید به سمت خدا و دست‌هایتان را به سمت خدای تبارک‌وتعالی به دعا بلند کنید در هنگام نمازهایتان؛ که بهترین اوقات برای دعا کردن است. الله عزوجل در آن هنگام به سمت بندگانش نگاه می‌کند با رحمت. وقتی با او مناجات کند جوابش را می‌دهد؛ وقتی به سمتش انابه کند پاسخش را می‌دهد و ندای او را لبيك می‌گويد؛ و وقتی از او درخواست کند، عطا می‌کند و دعاى او را مستجاب می‌كند.

این نگاه رحمت خدا، گرفتنِ پذیرش برای ورود به قرآن و درک مواهب این ماه و درک ماه رمضان را برای ما آسان می‌کند.

از خصوصیات دیگر ماه مبارک رمضان این است که در این ماه رابطه‌ی خدا با خلقش زیاد می‌شود که یک رابطه‌ی خاص است که فقط در این ماه اتفاق می‌افتد. ترحّم خدا نسبت به بندگانش مضاعف می‌شود و اصولاً توبه و پذیرش و پشیمانی از گناه یکی از الطاف و مرحمت‌های الهی هست. بزرگ‌ترین لطف خدا این نیست که بهشت را قرار داده بلکه این است که توبه را قرار داده و با پذیرش توبه بتوانم بهشت را کاسب باشم. سرمایه‌ی هر خیری توبه است و اینکه خدا توبه می‌پذیرد و من را موفق به توبه می‌کند یکی از الطاف و مراحم بزرگ خدای تبارک‌وتعالی بر بندگانش است.

تصور کنید بنا بود هر کس هر گناهی که مرتکب شد در نامه‌ی اعمالش نوشته شود و هیچ وقت پاک نشود. تصور کنید اثر هر گناهی روح ما را آلوده می‌کرد و این سیاهی با هیچ چیز پاک نمی‌شد. آن‌وقت الآن چه حالی داشتیم؟ تصور کنید هر گناه و هر بدی که از ما سر می‌زد بنابراین می‌شد که به سرعت همان روز و همان ساعت در همین دنیا کیفرش را حتماً ببینیم. آن‌وقت چه می‌کردیم؟ آیا در دنیا توّابینی مانند حر بن یزید ریاحی یا فُضیل عیاض و یا شُعبانه پیدا می‌شد؟ اصلاً آیا می‌شد نفس کشید؟ بسیاری از گناهان نفس‌بر هستند و کوتاه کننده‌ی عمر هستند و قطع کننده‌ی رابطه‌ی بین زمین و آسمان هستند. چه حلمی خدا ورزیده است؟

چه زیبا است دعای امام سجاد علیه‌السلام در دعای ابوحمزه ثمالی که عرضه می‌دارد: خدایا! اگر کسی غیر از تو بر گناه و خطای من مطلع می‌شد، آن را انجام نمی‌دادم (حتی اگر به وقت انجام گناه کودکی نگاهم می‌کرد، چه‌بسا انجام نمی‌دادم! بت‌پرستان هم این حالت را دارند و در کنار بت‌هایشان بعضی از گناهان را نمی‌کنند. زلیخا وقتی یوسف را به خلوت طلبید لباسش را روی بتش انداخت. یوسف گفت: چه می‌کنی؟ زلیخا گفت خدایم نگاه می‌کند. یوسف گفت: عجیب است تو از خدای سنگی‌ات که قدرت نگاه ندارد خجالت می‌کشی من از خدای بصیر خودم خجلت نکشم؟)

بند دیگر دعا: اگر از تعجیل عقوبت گناهم می‌ترسیدم باز از انجام گناه خودداری می‌کردم. خدایا این امر به خاطر این نیست که تو از همه‌ی کسانی که من را می‌بینند کم‌ارزش‌تری یا آنکه آگاهی تو را از همه بر من کمتر می‌دانم بلکه آنچه به من جرئت داده در مقابل دیدگان تو و در برابر همه‌ی قدرتی که بر من داری گناه و معصیت کنم این است که باور دارم تو پروردگاری هستی که سِرّ بنده‌ات را از همه می‌پوشانی و از همه کریم‌تر و جوانمردتر هستی. تو ستارالعیوبی تو غفار الذنوبی تو با بزرگواری خود، گناه من را مخفی می‌کنی و کیفرم را به تأخیر می‌اندازی چون بردباری. خدایا سپاس تو را باید به‌جا بیاورم که بر گناهانم آگاهی و بردباری می‌کنی؟ حمد می‌کنم تو را که بعد از آگاهی از اعمال بد من، حلم می‌ورزی. حمد می‌کنم به حلم و بخشش تو بعد از قدرتی که بر من داری.

مرحوم ملا احمد نراقی در کتاب خزائن نقل می‌کند که شیطان بر حضرت یحیی(ع) مجسم شد و گفت می‌خواهم نصیحتت کنم. یحیی گفت پناه‌برخدا من نیازی به نصیحت تو ندارم اما از خاطراتی که از مردم دنیا داری، برایم چیزی بگو.

شیطان گفت: ای پیامبر خدا!! اولاد آدم سه دسته هستند:

دسته‌ی اول انسان‌های مانند تو هستند. معصوم، بی‌گناه و پیامبر و اصلاً مرتکب گناه نمی‌شوند و من و اعوان‌ و انصار من هم به آن‌ها راهی نداریم و از گمراه کردن آن‌ها مأیوس هستیم و می‌دانیم راه به روح این‌ها پیدا نخواهیم کرد و ما خود را معطل شما نمی‌کنیم و کاری با شما نداریم.

دسته دوم کسانی هستند که اصلاً برای ما زحمتی ندارند و کاملاً در اختیار ما هستند مانند گویی که برای بازی کردن در دست کودکان شما است و ما هر مدل که بخواهیم آن‌ها را بازی می‌دهیم. فکر ما از این ناحیه هم راحت است که زحمتی برای ما ندارند.

دسته‌ی سوم کسانی هستند که نزدیکشان می‌رویم و وسوسه‌شان می‌کنیم. سعی ابلیس و شیاطین همه به کار می‌افتد و با لطایف‌الحیل او را به گناه می‌اندازیم و هر عده‌ای را به روشی منحرف می‌کنیم و به بی‌راهه می‌بریم اما یک‌مرتبه افسار ما را پاره می‌کند و یک‌باره به بارگاه الهی پناهنده می‌شود و توبه و استغفار می‌کند و رشته‌ی ما را پاره می‌کند. دوباره به سراغش می‌رویم و دوباره منحرفش می‌کنیم و او دوباره توبه می‌کند و در تمام طول عمرش با او کشمکش داریم.

مهم این است که آن لحظه‌ای که عزرائیل می‌خواهد ما را ببرد توبه کرده باشیم.

حمران بن اعین خدمت امام محمدباقر علیه‌السلام بود سؤالاتش را پرسید و هنگامی‌که خواست برود گفت: آقا خدا به شما طول عمر بدهد وقتی خدمت شما می‌رسیم قلب‌هایمان نورانی و پُر از صفاست و دنیا و مردم و ارزش‌های مادی‌اش در نزد ما بی‌ارزش‌اند اما وقتی از خدمت شما بیرون می‌رویم و مردم را با ثروت و ایده‌های گوناگون و انواع زندگی‌ها می‌بینیم به آن میل پیدا می‌کنیم و این بی‌میلی‌مان به دنیا کم می‌شود. آیا ما منافق هستیم؟ امام باقر علیه‌السلام فرمودند: قلب گاهی سخت و گاهی نرم است و مدام در چرخش است. همین سؤال را اصحاب پیامبر(ص) از ایشان پرسیدند و گفتند یا رسول‌الله وقتی در محضر شما هستیم و ما را نصیحت می‌کنید آن‌چنان میل عبادت و بندگی پیدا می‌کنیم گویی آخرت و بهشت و جهنم را به چشم می‌بینیم اما وقتی مرخص می‌شویم و وارد تجارتخانه و بازار و خانه‌ی خودمان می‌شویم و بوی زندگی دنیا به مشامان می‌خورد آن حالت خوش را از دست می‌دهیم و دچار غفلت می‌شویم. یا رسول‌الله آیا ما منافق نیستیم؟ حضرت فرمودند: هرگز شما منافق نیستید آنچه شما گفتید وسوسه‌های شیطان است و این وساوس شیطان است که شما را به دنیا مایل می‌کند. به خدا قسم اگر به حال اولیه باقی می‌ماندید و نورانیت دلتان را حفظ می‌کردید به‌جایی می‌رسیدید که ملائکه آسمان با شما مصافحه می‌کردند. )این توبه کردن و توبه شکستن این خسارت را به شما می‌زند.( اگر پابرجا بمانید می‌توانید از روی آب راه برونید )یعنی کائنات مسخر انسانی می‌شود که دائم به سمت خدا برود و بگوید الله و استقامت بورزد.( به راستی شخص مؤمن همیشه مورد امتحان خداست و در این امتحان‌ها و آزمایش‌ها لغزش‌هایی برایش پیش می‌آید اما شخص مؤمن زیاد توبه می‌کند.

چرا حتی اگر بارها توبه‌مان را شکسته باشیم، اگر باز هم توبه کنیم خداوند می‌پذیرد؟

اینکه خداوند فرموده است هرچقدر توبه کنی و بشکنی باز بیایی، من توبه‌ات را قبول می‌کنم، این باعث نشده است که بندگان خدا جری بشوند و گناه کنند؟

خیر؛ این یک مقابل به مثل خداوند با شیطان است؛ زیرا هدف شیطان این نیست که من و شما نماز نخوانیم و روزه نگیریم و… این‌ها حاشیه است. هدف شیطان این است که من و شما را از رحمت خدا مأیوس کند؛ زیرا انسان تا به رحمت خدا امیدوار است هنوز یک حدی را حفظ می‌کند. یأس از رحمت خدا، گناه کبیره است، در ردیف شرک و کفر است و اینکه خداوند می‌فرماید من در توبه را نمی‌بندم و باز نگه داشتم می‌خواهد این در یأس را ببندد. تمام تلاش شیطان این است که در رحمت را ببندد و در یأس را باز کند و تلاش خدا این است که در یأس را ببندد و در رحمت را باز کند.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: توبه ریسمان خداوند است و خدا این رشته را نمی‌بُرد و مددِ عنایت خداوند است (وسیله‌ی کمک الهی است) و بنده را چاره‌ای نیست که در هر حالت به توبه‌اش ادامه بدهد و خداوند برای هر گروهی از بندگان توبه‌ای در نظر گرفته شده است. انبیا یک‌جور توبه دارند از اضطراب‌هایی که گاهی در وجودشان ایجاد می‌شود. اولیا از خطورات قلبی که بعضی وقت‌ها پیدا می‌کنند. اصفیا یک‌جور توبه دارند و از گشایش‌هایی که در زندگی دارند توبه می‌کنند زیرا می‌دانند این سختی‌ها و ابتلائات برای تصفیه روحشان است.

ما در دعا می‌خوانیم: ای خدایی که اجابت کردی مبغوض‌ترین خلقت را، وقتی که از تو مهلت خواست به او مهلت دادی، آیا می‌شود به بنده‌ی گنه‌کارت مهلت ندهی؟ اما این مهلت نباید برای بنده موجب امنیت بشود. این مهلت از جنس مهلت جریحه‌دار کردن کسی نیست، از جنس مهلتی است که پدر و مادر به فرزند خردسالشان می‌دهند.

لیوان آب روی میز است، بچه شش ماه می‌کشد و می‌ریزد، پدر و مادر بغلش می‌کنند، نوازش می‌کنند و خوشحال هستند که یاد گرفته است بریزد. وقتی که می‌شود یک‌ساله اگر خواست این کار را بکند، به بچه می‌گویند بد است. وقتی شد دو ساله با بچه مدارا می‌کنند حالا اگر بچه بشود 15 ساله و همین کارها را بکند آیا باز به او چیزی نمی‌گویند؟

این مهلت از نوع مهلتی است که بزرگی به کوچکی می‌دهد تا کوچک یاد بگیرد. این مهلت، مدتی است. حالا اگر این کودک بخواهد تا آخر عمرش کودک بماند، هدر رفته است و دچار هرز کاری می‌شود. وقتی بخواهد برای همه‌ی عمرش کودک بماند بالأخره یک جا بزرگ‌تر به او می‌گوید: بس است کافی است.

آیا تابه‌حال به من و شما گفته شده بس است یا نه؟

آیه‌ی 37 سوره فاطر می‌فرماید «…أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ»؛ «آیا آن‌قدر عمرتان ندادیم که اگر می‌خواستید هدایت شوید، هدایت شوید.»

در ذیل آیه، امام محمدباقر علیه‌السلام فرمودند: گمان می‌کنید خداوند این آیه را به چندساله‌ها گفته است؟ فرمودند خداوند این خطاب را به کسانی فرموده که فقط 2 سال از سن تکلیفشان گذشته است.

ما خیلی به خودمان ارفاق کرده‌ایم! برای آدمی که عادت کرده است به ارفاق، خیلی سخت است یک روز به او بگویند ارفاق تمام شد!

ما یک لغت داریم به نام «هول مُطلِع» یعنی ترس غیرقابل‌توصیف.

ما در روایات می‌خوانیم که در زمان حضرت مسیح(ع) وقتی آمد سر قبر جوانی که مادرش گریه می‌کرد عیسی نماز خواند مرده زنده شد و پیرمردی بیرون آمد. زن گفت این بچه‌ی من نیست. مرد گفت مادر من بچه‌ی تو هستم. وقتی روح‌الله صدایم کرد خیال کردم قیامت است و از ترس برخاستن قیامت این‌طور شدم.

 «هول مُطلِع» از این ترس هم بیشتر است. مرحوم خانم مالک می‌فرمودند: «هول مُطلِع» این است که آن لحظه‌ای برای انسان برسد که ملک مرگ به گوشش بگوید دیگر ارفاقی در کار نیست.

«هول مُطلِع» آن هنگامی است که خدا از او بپرسد آیا به تکالیفت عمل کردی یا نه؟

آن‌قدر این هول سنگین است و سخت است که جناب اباذر پسر جوانش فوت کرد و در بیابان دفنش کرد. سر قبرش نشسته بود و با او حرف می‌زد. گفت پسرم خیلی دلم می‌سوزد که از دنیا رفتی اما من از مرگ تو ناراضی نیستم. پسرم من نمی‌توانم آرزو کنم که ‌ای‌کاش من جای تو مرده بودم فقط یک‌چیز برای من سخت است که این آرزو را نمی‌کنم و آن اینکه از «هول مُطلِع» می‌ترسم.

 شما این روایت را بگذارید کنار روایتی از امام صادق علیه‌السلام که فرمودند: ماه رمضان ماه توبه است و حالا اگر توبه نکنی چه وقت می‌خواهی توبه کنی؟

حال اگر انسان از این موقعیت استفاده کند و هی برود و برگردد چه چیزهایی از دست می‌دهد؟ ان‌شاءالله بحث فردای ما.

حدیث: هر کس به ورطه‌ای گرفتار شد که خلاصی از آن سخت شد وضو بگیرد و رو به قبله بنشیند و در یک مجلس 129 مرتبه بگوید:

«بسم الله الرحمن الرحیم لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم یا لَطیف اَدرِکنی بِلُطفِکَ الخَفِی»