بسم الله الرحمن الرحیم

یا فاطمة الزهرا أغیثینی

بیستم صفر(اربعین) 1441، 27 مهر 1398

 

محورهای سخنرانی:

تأسی عزاداران به اهل‌بیت(ع)

دو دعای بسیار ارزشمند که در آن، خداوند را به امام حسین(ع) قسم می‌دهیم

زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین ایشان

اهمیت زیارت پیاده‌ی اربعین

آموزه‌های زیارت اربعین حسینی

 

 

ما در کتاب‌ها زیاد خوانده‌ایم که زائرها وقتی به حرم امام حسین علیه‌السلام می‌رفتند، ناز می‌کردند و پاهایشان را دراز می‌کردند و می‌گفتند: آقا جان! نگاه کنید؛ به پاهایم خار رفته است. پسر فاطمه! خارها را از پاهایم بیرون نمی‌کشی؟ از داخل حرم مطهر صدا می‌آمد و جواب سلامشان را می‌دادند و تیمارشان می‌کردند.

وقتی می‌خواهی به حرم بروی، باید وارد بین‌الحرمین شوی و آن تحیر برای اینجاست که یک طرف حرم امام حسین علیه‌السلام است و یک طرف حرم حضرت اباالفضل علیه‌السلام؛ که نمی‌دانی کدام طرف بروی. این تحیر، تحیر عجیبی است. عده‌ای گریه می‌کنند، عده‌ای خودشان را می‌زنند و عده‌ای بین این دو حرم هروله می‌کنند.

امام حسین علیه‌السلام فرموده‌اند که عباس(ع) دربان من هست؛ اول به حرم برادرم بروید و برادرم را زیارت کنید و از ایشان اجازه بگیرید و سپس به حرم من بیایید.

وقتی کسی از دنیا می‌رود، دیگران را خبر می‌کنند، بلندگوی مسجد خبر می‌کند و مردم خبردار می‌شوند و می‌آیند تشییع جنازه. شب اول محرم حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها پیراهن خونین امام حسین علیه‌السلام را در آسمان اول تکان می‌دهند و دل‌ها می‌رود و مردم لباس سیاه می‌پوشند و عزا می‌گیرند و مجلس می‌روند و عزای امام حسین(ع) را گرامی می‌دارند.

سپس سوم و هفتم میت را اعلام می‌کنند و دوست و آشنا برای مراسم ختم می‌روند؛ اما برای مراسم چهلم، پسرها و دخترها می‌نشینند و با هم مشورت می‌کنند که چه کسانی را دعوت کنند و نامه بدهند که بیایند. گویی دیشب فرزندان امام حسین(ع) نشسته‌اند و دانه‌دانه ثبت‌نام کرده‌اند و اسم‌های شما را نوشته‌اند و برای اربعین امام حسین علیه‌السلام دعوتتان کرده‌اند.

تأسی عزاداران به اهل‌بیت(ع)

الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس عرضه می‌داریم که زنده هستیم و مهمان سفره‌ی با برکت خامس آل عبا، اباعبدالله الحسین علیه‌السلام هستیم. دعوت شدیم که گریه کنیم و عرض ادب کنیم و به خاندان عصمت و طهارت به اندازه‌ی خودمان تأسی کنیم.

آمد خدمت امام جعفر صادق علیه‌السلام و عرض کرد: آقا جان! شیعیان در عزای امام حسین علیه‌السلام رخت سیاه می‌پوشند. آیا پوشیدن رخت سیاه کراهت ندارد؟

امام فرمودند: چه اشکال دارد؟ رخت سیاه می‌پوشند و در این پوشش، تأسی می‌کنند به جدم حسین بن علی علیهما‌السلام. به خدا پیراهنی که در گودال قتلگاه بر تن جدم حسین علیه‌السلام بود، پیراهن کبود تیره‌ای بود و شیعیان به این قضیه تأسی می‌کنند.

پرسید: آقا جان! شیعیان شما به صورت‌هایشان لطمه می‌زنند و ناخودآگاه می‌خراشند.

امام فرمودند: چه اشکال دارد؟ در عزای جدم امام حسین علیه‌السلام، عمه‌ام زینب سلام‌الله‌علیها به صورت زدند، خانم رباب به صورت زدند. از همه مهم‌تر: شیعیان ما، خودشان به صورتشان می‌زنند اما دشمنان به صورت اهل‌بیت علیهم‌السلام سیلی زدند!

گفت: آقا جان! به سینه‌هایشان آن‌قدر می‌زنند که قرمز می‌شود. آیا این کار درست است؟

امام فرمودند: شما خودتان به سینه‌هایتان می‌زنید اما روی سینه‌ی جدم امام حسین علیه‌السلام اسب تازاندند در حالی که بدنشان عریان بود. این سینه زدن کجا و اسب تازاندن کجا؟! و بدن بی‌سر را زیر سم بیست اسب از سینه و از پشت قرار دادن کجا؟!

گفت: آقا! پیاده به سمت کربلا می‌روند.

امام فرمودند: تأسی می‌کنند به اسرای کربلا، این‌ها که آب و غذا همراه خودشان دارند، زیر سایه می‌روند، خسته می‌شوند می‌خوابند و پا افزار دارند اما اهل‌بیت ابی‌عبدالله(ع) را گرسنه و تشنه، زیر ستیغ آفتاب، دست بسته، چهل منزل به اسارت بردند در حالی که سرهای عزیزانشان را جلوی آن‌ها حرکت می‌دادند. این کجا و آن کجا؟!

دو دعای بسیار ارزشمند که در آن، خداوند را به امام حسین(ع) قسم می‌دهیم

امروز می‌خواهم به شما دو دعا را سوغات بدهم. خوش به حال کسانی که این دعا را روزانه و به نیابت همه‌ی مسلمین بخوانند و بهره و ثواب ببرند. والله که از گنج‌های مکتوم الهی است و اگر مجلس متعلق به امام حسین علیه‌السلام نبود شاید هرگز گفته نمی‌شد.

توسل یکی از شاخه‌های دینی ماست. خداوند هم در قرآن مجید فرموده است:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[1]؛ ای اهل ایمان! از خدا بترسید و به سوی او وسیله جویید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.

ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام می‌فرمایند: «نَحنُ وسیله» و الله آن وسیله‌ای که خداوند می‌پذیرد و می‌پسندد، اهل‌بیت(ع) هستند.

درِ خانه‌ی خداوند بیا؛ اما با ذکر «یا علی» یا با ذکر «یا مهدی» و … زیرا این‌ها آبرومندان درگاه خداوند تبارک‌وتعالی هستند و از آبرویشان خرجِ من و شما می‌کنند و شفاعتمان می‌کنند. از وسایل زیبا، اسم امام حسین علیه‌السلام است.

این را بارها گفته‌ام. پاپیچ عارفی شد و از او می‌خواست که به او اسم اعظم خداوند را یاد بدهد. آن‌قدر رفت ‌و آمد که آقا را خسته کرد و در نهایت یک روز به او گفت: امشب فلان نماز و دعا را بخوان و فلان اعمال را انجام بده و فردا بیا تا من اسم اعظم خدا را به تو یاد بدهم. (اسم اعظم خداوند، اسمی است که به هر چیزی به مرادت می‌رسی) مرد رفت و فردا آمد و گفت: آقا! به تمام دستورات عمل کردم. حالا اسم اعظم خداوند را به من یاد بدهید.

 آقا نگاهش کردند و لبخندی زدند و اشکی ریختند و فرمودند: اسم اعظم خداوند، آنجایی است که وقتی دلت شکست و محتاج شدی، سرت را بالا بیاوری و یک مرتبه صدا بزنی: «الهی بالحسین».

از آن دعاهای عجیبی که ما خدا را به امام حسین علیه‌السلام قسم می‌دهیم این دعا است؛ که فرمودند از گنج‌های مخفی خداوند تبارک‌وتعالی است. هرگاه گرفتار شدی به هر درد و مرض و به هر گره و سردرگمی و به هر تحیر در زندگی، به درگاه خداوند خلوتی کن و این دعا را یک بار بخوان که کفایت می‌کند:

«أللهُمَّ بِحَقِّ اَلْحُسَيْنِ الْوَجیهِ وَ بِحَقِّ جَدِّهِ وَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِيهِ وَ التِّسْعَةِ الْمَعْصُومینَ مِن ذُرِّيَةِ وَ بَنیه أنْ تَشافی وَ تُعافی عَبْدِكَ وَ اِبْنِ أَمَتِكَ وَ عَبْدِكَ مَعَ جَمیعِ الْمَرْضی مِن شیعَةِ مُحمدٍ وَ آلِ مُحمدٍ مِنْ کُلِّ عِلَّةٍ وَ داءٍ وَ بَلاءٍ عَاجِلاً وَ اَجَلاً إِنَّكَ السَمِيعُ الدُّعَاء قَریبٌ مُجیب.»

کربلا و عاشورا مانند نبوت است؛ و یک مکتب است نه یک روز، نه یک زمان. حسین بن علی علیهما‌السلام یک شخص نیست؛ فراتر از این مسائل است که ما آن‌ها را محدود کنیم.

امام حسین علیه‌السلام سفره‌ی کرم انداخته‌اند و وقتی آمدی و برایش گریه کردی و وقتی شیعه‌ی او شدی، آن‌قدر قیمتی می‌شوی که تو را در کنار پدر و مادرشان قرار می‌دهند.

بزرگان فرموده‌اند این دعا مثل سرّ مکتوم و حصن حصین است:

«أللهُمَّ بِحَقِّ اَلْحُسَيْنِ وَ أَخِيهِ وَ جَدِّهِ وَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ بَنیهِ وَ شیعَتِهِ وَ مَوالیهِ وَ قَبرِهِ وَ ساکِنیهِ وَ زُوّارِهِ وَ مُجاوریهِ خَلِّصنِی مِنَ الغَمِّ الَّذَی أنَا فیهِ یا قاضِیَ الحاجات یا سامِعَ الدَّعَوات یا مُنْزِلَ الْبَرَکاتِ یا دافِعَ الْبَلیّاتِ بِرَحْمَتِکَ یا أرحَمَ الرَّاحمین.»

یک بار این دعا را بخوان که ملائک موکل این دعا کارَت را درست می‌کنند.

بر این دعاها مداومت کنید تا تمام روز در معیت امام حسین(ع) باشید. خوشا به حال آن پزشک، پرستار، معلم، کاسب، خانه‌دار و… که هر صبح این دعاها را بخواند و آنگاه به دنبال فعالیت روزانه‌ی خود برود؛ خواهد دید که با مداومت بر این دعاها، دچار بلای سختی نمی‌شود.

زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین ایشان

مسئله‌ی دوم: روز مخصوص زیارت امام حسین علیه‌السلام است.

چه آن‌هایی که برای اربعین به کربلا رفتند و چه آن‌هایی که امروز در مجلس امام حسین علیه‌السلام شرکت کردند، برای همه‌ی آن‌ها در نامه‌ی اعمالشان ثواب زیارت اربعین را نوشته‌اند. عشق امام حسین علیه‌السلام عده‌ای را به کربلا و عده‌ای را به مجالس عزای ایشان برده است.

می‌گویند اگر نتوانستی بروی کربلا، نائب بگیر. آیا دلت نمی‌خواهد امروز امام زمان به نیابت شما یک قدم بردارند؟ خوشا به حال آن کسانی که امام زمان(عج) به نیابت ایشان بین‌الحرمین قدمی‌ بردارند. صد مرتبه صلوات هدیه کن به مادرشان نرجس خاتون و بگو: آقا جان! به جان مادرتان که می‌دانم برایتان عزیز است به جای من هم یک قدم در بین‌الحرمین بردارید.

روضه‌خوانِ اربعین و نگه‌دار زوار اربعین، امام زمان(عج) است.

آن عالم بزرگ تعریف می‌کنند که برای اربعین به کربلا رفته بودم. در نزدیک کربلا زوار را می‌دیدم که افتان‌وخیزان می‌رفتند. به خودم گفتم مگر این‌ها می‌توانند به کربلا برسند؟ این‌ها در راه می‌میرند و نمی‌رسند. ناگهان در عالم مکاشفه اسب‌سواری دیدم که رو به مردم کردند و گفتند: بیایید… این همان مودت پیامبر اسلام است، خسته نشوید؛ و دستشان را به آن‌ها اشاره کردند؛ و دیدم جمعیت به شتاب می‌دوند گویا تازه از خانه‌هایشان راه افتاده‌اند و انرژی می‌گیرند.

امروز چه روضه‌ای باید خوانده شود؟

مرحوم مقدس اردبیلی با عده‌ای طلاب برای پیاده‌رویی اربعین راه افتاده بود. در میان این طلاب، طلبه‌ی خوش صدایی بود و نمکی روضه می‌خواند. مقدس اردبیلی به او گفت تو همراه من باش؛ تا چشمم به ضریح افتاد، برایم روضه بخوان. پولی هم در جیبش گذاشته بود که وقتی روضه خواند به او صله بدهد. وقتی به بین‌الحرمین رسیدند، وقتی مقدس چشمش به ضریح افتاد، به علت انبوه جمعیت، جوان را پیدا نکرد. ناگهان آقای بلندبالایی را دید که کنارش ایستاده است. به او گفتند: مقدس اردبیلی می‌خواهی برایت روضه بخوانم؟ مقدس آقا را نشناخت و پرسید: بلد هستی؟ جوان گفت: بله بلد هستم، خوب هم بلد هستم. پرسیدند کدام روضه را بخوانم؟ مقدس گفت: هر کدام را که بلد هستی. جوان فرمودند: همه‌اش را بلد هستم از اول تا به آخرش را بلد هستم. مقدس اردبیلی گفت آن که سوزناک‌تر است را بخوان.

جوان شروع کرد به خواندن روضه‌ی عصر عاشورا و زد به شام غریبان، به سر بریده‌ی امام حسین علیه‌السلام، به خیمه‌های سوخته.

مقدس مانند سیل گریه می‌کرد و خود جوان هم گریه می‌کردند و از سوز جگر یک ناله زدند و حرم پُر از ناله و فغان شد. آنگاه اشاره کردند به قبر امام حسین علیه‌السلام و عرضه داشتند: یا جداه! نه شما و نه من و نه مقدس اردبیلی و نه محبان و عاشقان ما هرگز آن لحظه‌ای را که عمه جانم زینب اسیر شدند را فراموش نخواهیم کرد.

مقدس از حال رفت و وقتی به هوش آمد، خواست به جوان صله بدهد. او را پیدا نکرد. پرسید: این جوان که روضه می‌خواند کجا رفت؟ مردم گفتند ما جوانی ندیدیم. ما تو را دیدیم که ناله می‌زدی و گریه می‌کردی.

امام جعفر صادق علیه‌السلام به زراره فرمودند: زراره تا 40 روز از روز عاشورا، تا روز اربعین، نور آسمان قرمز و رنگ خورشید، سرخ بود. زمین تا روز اربعین آرامش نداشت و گردوغبار بود. کوه‌ها از عظمت شهادت امام حسین علیه‌السلام تکه شدند. دریاها چهل روز آرام نبودند و تلاطم داشتند. فرشتگان تا چهل روز در زمین و آسمان بر ابی‌عبدالله الحسین(ع) گریه کردند.

هیچ خانمی از زنان بنی‌هاشم مو حنا نگذاشت، سرمه به چشم نکشید و لباس رنگی نپوشید تا سر منحوس عبیدالله زیاد بریده شد و به مدینه آورده شد. آنگاه زنان بنی‌هاشم از عزای ابی‌عبدالله علیه‌السلام خارج شدند.

امام زین‌العابدین علیه‌السلام هرگاه نام امام حسین علیه‌السلام، نام عمویشان اباالفضل علیه‌السلام و نام شهدای کربلا را می‌بردند چنان گریه می‌کردند که هر کس می‌دید دلسوزی می‌کرد.

زیارت امام حسین علیه‌السلام از همان سال اول مرسوم شد. پس از واقعه عاشورای سال 61 هجری، خبر شهادت به مدینه رسید. جابر انصاری به همراه شاگردش عطیه عوفی و غلامش از مدینه رهسپار عراق شدند و روز بیستم صفر به کربلا رسیدند و به طور رسمی نخستین زائران حرم امام حسین(ع) در اربعین بودند. (جابر به علت نابینایی و کهولت سن نتوانسته بود با امام حسین علیه‌السلام به کربلا برود).

بنا بر روایات، جابر در ابتدا در فرات غسل کرد، لباس احرام پوشید، عطر زد و با ذکر خدا نزدیک قبر امام شد. عطیه که همراه با جابر در این زیارت حضور داشت، بیان می‌کند که جابر از او خواست دستش را بر روی قبر امام بگذارد. جابر با لمس قبر مطهر از هوش رفت و بعد امام را سه مرتبه صدا زد و توقع داشت که جواب بشنود. بعد خود پاسخ می‌دهد و می‌گوید: چه توقعی است که جواب بشنوی از کسی که سر و بدنش از هم جدا افتاده‌اند؟

جابر در ادامه به معرفی امام می‌پردازد و بعد می‌گوید که ما در داستان شهادت با شما شریک هستیم مانند حر و زهیر و دیگران. عطیه می‌پرسد که چطور ممکن است؟ جابر پاسخ می‌دهد که از رسول خدا شنیدم هر کس قومی را دوست بدارد با آن‌ها محشور خواهد شد و هرگاه عملی از آن‌ها را دوست بدارد در انجام آن با آن‌ها شریک خواهد شد.

ناگهان سیاهی از دور نمایان می‌شود. عطیه می‌گوید: جابر! یک سیاهی از دور نمایان شد و به غلامش می‌گوید برو ببین چه کسی است اگر از یزیدیان هستند که ما خود را پنهان کنیم و اگر از اهل‌بیت پیامبر(ص) هستند که به زیارت می‌آیند به مژدگانی تو را در راه خدا آزاد می‌کنم. غلام رفت و پس از مدتی آمد و گفت البشارت که کاروان اهل‌بیت دارند می‌آیند…

اهمیت زیارت پیاده‌ی اربعین

می‌رسیم به مسئله‌ی مهم زیارت و پیاده رفتن اربعین که دنیا را به تحیر کشیده است که در نهایتِ سکوت خبریِ جهانی می‌گذرد؛ اما هر سال میلیون‌ها نفر به آن اضافه می‌شود.

 آیا این مراسم برای زمان ماست؟ نه؛ از صدر عاشورا که امام حسین علیه‌السلام شهید شدند، پیاده رفتن به سمت کربلا بوده و آمده تا زمان متوکّل عباسی که شیعیان امام حسین علیه‌السلام را می‌کشت و زندان می‌کرد و سر می‌برید.

پیاده رفتن به سمت کربلا مخصوص اربعین نیست، نیمه رجب، نیمه شعبان، شب‌های جمعه، روز عرفه و هر وقتی که اختصاص دارد به زیارت امام حسین(ع)، عده‌ای پیاده می‌روند. فایده‌ی این کار بزرگ داشتن شعائر امام حسین(ع) است که خداوند در قرآن فرموده است که به شعائر دینی‌تان احترام کنید.[2]

امام حسن مجتبی علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام بیست مرتبه از مدینه پیاده رفته بودند به مکه برای زیارت، تمتع و عمره. مرکب داشتند بار و بنه می‌بستند اما خودشان پیاده می‌رفتند و دوستانشان هم به آن‌ها تأسی می‌کردند و پیاده از مکه به سمت مدینه برمی‌گشتند. می‌پرسیدند: چرا پیاده می‌روید؟ می‌گفتند: به احترام خانه‌ی کعبه پیاده می‌رویم.

مسئله‌ی پیاده‌روی اربعین یک نوع احترام کردن به مسئله‌ی امام حسین(ع) است؛ که علمای ما به آن بسیار سفارش کرده‌اند.

مرحوم میرزا ملکی تبریزی می‌فرمایند: هر کس قصد مراقبه دارد و می‌خواهد به سمت خدا برود و سیر و سلوک کند و بنده‌ی شایسته خداوند باشد، لازم است روز اربعین را برای خودش روز حزن و اندوه و گریه قرار بدهد و لازم است حداقل در عمرش یک بار اربعین زیارت کند و حتی‌المقدور پیاده برود.

مرحوم آیت‌الله بهجت(ره) می‌فرمایند: اربعین بهترین فرصت برای معرفی امام حسین علیه‌السلام به جهانیان است. مردم عالم هنوز امام حسین علیه‌السلام را نشناخته‌اند چون ما برای امام حسین(ع) طوری فریاد نکشیدیم که صدای ما را عالم بشنود. اربعین فرصتی است که این صدا به عالم برسد.

از لحظه‌ای که امام حسین علیه‌السلام غرق در خون فرمودند: «هَل مِن ناصِر یَنصُرُنِی» 1400 سال طول کشیده است و امروز دنیا می‌گوید «من هستم» و از اقصی نقاط عالم در پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کنند.

اربعین یک فرصت است برای محبان و عاشقان و شیعیان تا صدای مظلومیت، حقانیت، غربت و شهادت امام حسین(ع) را به عالم برسانند؛ و پیاده‌روی اربعین یعنی به گوش رساندن.

جناب آیت‌الله سیستانی می‌فرمایند: برای زیارت اربعین چه پیاده بروی و چه سواره لوازمی دارد: این که زائر علاوه بر زیارت، ایثارگری‌های امام حسین(ع) را به یاد بیاورد، جان‌فشانی‌های امام حسین(ع) را در راه خدا به یاد بیاورد؛ و اینکه زائر مراقبت کند و شناخت پیدا کند، از دین حنیف اسلام و از واجبات اصلاح نفس و از گذشت و انصاف مراقبت کند، از بردباری و ادب مراقبت کند، از صله‌ی رحم مراقبت کند، از مفاهیم و دستورات احکام و خلقیات دینی مراقبت کند.

یکی از عوامل مهم کربلا، مسئله‌ی بی‌انصافی بود.

یک بازاری آمد نزد آیت‌الله میلانی و پرسید: آقا! این جنس مال من است و این را خریده‌ام دو زار و حالا می‌خواهم بفروشم 5 زار. می‌گویم که: من این جنس را خریدم دو زار و باید فروشم 3 زار ولی دلم می‌خواهد بفروشم 5 زار، می‌خواهی بخر نمی‌خواهی هم نخر کسی که بخواهد می‌خرد. آیا حرام است؟ آقا فرمودند نه حلال است چون به مشتری گفتی و می‌تواند نخرد اما بی‌انصافی است. مرد گفت بی‌انصافی عیب ندارد.

آمد که برود، دم در آقا صدایش کرد و برگشت. از مرد پرسید: گفتی بی‌انصافی عیب ندارد؛ چرا بی‌انصافی عیب ندارد؟ بی‌انصافی بود که از یک آدم حرمله ساخت تا تیر سه شعبه به گلوی شش ماهه بزند. بی‌انصافی بود ک از شمر، شمر ساخت تا سر مظلومی را از قفا ببرد. بی‌انصافی بود که آن زجر ملعون سیلی به صورت دختر سه ساله بزند. تو چه طور می‌گویی بی‌انصافی عیبی ندارد؟ بی‌انصافی شاکله‌ی آدم را عوض می‌کند و از انسان، شمر و حرمله می‌سازد. حالا چه بی‌انصاف نسبت به همسر و بچه‌ات باشی، چه نسبت به مادر و پدرت، چه نسبت به همسایه و شاگردت.

آیت‌الله وحید خراسانی می‌فرمایند: اربعین یک نعمت الهی است. قدر این نعمت را باید بدانیم. مراقب باشید که خود را آلوده نکنید و خدا و امام زمان(عج) را فراموش نکنید؛ این قدرشناسی از اربعین امام حسین علیه‌السلام است.

آیت‌الله شاه‌آبادی کاروان راه می‌انداختند پیاده برای اربعین می‌رفتند و برمی‌گشتند. بیست سفر به این ترتیب رفتند.

آیت‌الله مدنی کاروان راه می‌انداختند و هر منزل که اتراق می‌کردند حدیث و روایت می‌گفتند و دعا می‌خوانند تا منزل بعدی. به طویرج که می‌رسیدند، کفش‌ها را می‌کندند و با پای برهنه و بدون جوراب می‌دویدند با فریاد «یا حسین» تا به حرم برسند.

بعدها شهید مصطفی خمینی کاروان راه انداختند و منزل‌به‌منزل مسائل اخلاقی و دینی را می‌گفتند و در هنگام پیاده‌روی ذکر و دعا داشتند. کم‌کم عراقی‌ها یاد گرفتند از زوار اربعین پذیرایی کنند.

آموزه‌های زیارت اربعین حسینی

امروز اربعین یک زیارت نیست، یک سبک و مدل زندگی است، یک ساختار است برای ساختن جامعه‌ای که بتواند عدالت حضرت مهدی(عج) را بپذیرد. اربعین یک کلاس است که من و تو باید در آن چند واحد درسی را بگذرانیم:

1- واحد اول: قناعت

 اربعین به ما یاد می‌دهد که زائر اربعین بار نمی‌بندد؛ و فارغ از تمامی تجملات زندگی کردن، زندگی را روی دوش بار نکردن، سبک خوردن و خوابیدن را می‌آموزد. وقتی قدم به وادی امام حسین(ع) گذاشتیم، وادی امام حسین(ع) سبک حرکت کردن را به ما آموزش می‌دهد.

ما باید 70 مرتبه در کربلا دقت کنیم و مرور کنیم و جملات و حرف‌ها را کنار هم بگذاریم و مرور کنیم.

حر جلوی امام حسین(ع) را گرفت. امام پیاده شدند و پرسیدند: چرا جلوی ما را گرفتی؟ گفت: می‌خواهم تو را پیاده کنم. امام فرمودند: تو چه کسی هستی که من را پیاده کنی؟ من را کسی سوار کرده که هیچ کس غیر از خود او نمی‌تواند پیاده کند. حُر گفت: حالا پیاده‌ات می‌کنم. امام فرمودند: مادرت برایت گریه کند ای بی‌مادر تو کجا می‌توانی من را پیاده کنی. (معمولاً وقتی به کسی فحش می‌دهند می‌گویند بی‌پدر اما امام فرمودند: بی‌مادر؛ چون وقتی به کسی می‌گویی بی‌مادر یعنی مادر مرده اما به کسی که بگویی بی‌پدر، این فحش است و معلوم نیست که پدرت چه کسی هست.)

این یک مکتب اخلاقی است. امام حسین علیه‌السلام روز سوم محرم رسیدند کربلا. امام فرمودند: پیاده شوید؛ یعنی: هر کس که به کربلا برسد باید پیاده شود؛ سوار قدرت و منصب، سوار شهوت، سوار منیت‌های دنیوی، سوار خودخواهی‌ها، سوار جهالت، قدم گذاشتی در خاک امام حسین(ع) باید پیاده شوی.

چرا ما به زیارت می‌رویم؟

برای اینکه سبک زندگی تغییر می‌کند. ما واحد درسی می‌گذرانیم و اولین واحد درسی قناعت است؛ که نقطه‌ی مقابل طمع است. طمع حکومت ری عمر سعد را بیچاره کرد.

روز تاسوعا حبیب بن مظاهر نشسته بود. مردی از آشنایانش را دید. گفت اینکه مرد خوبی است چرا در سپاه عمر سعد است؟ آمد نزدیک از او پرسید چه کار داری؟ گفت با حسین(ع) کار دارم و پیغام آورده‌ام. اسلحه‌اش را گرفتند و به خیمه‌ی امام رفت. نشست و پیغامش را داد. آمد که برود، حبیب جلویش را گرفت و پرسید: تو که آدم خوبی هستی چرا در سپاه عمر سعد هستی؟ حالا که به بهانه‌ی پیغام آمدی، دیگر برنگرد. من به تو وعده می‌دهم نزد جدش شفاعتت بکنم. در برابر اصرارهای حبیب، مرد مرتب بهانه آورد و گفت: بگذار بروم و پیغام را برسانم، دوباره برمی‌گردم. حبیب سر تکان داد و گفت: کسی که از پیش امام حسین علیه‌السلام برود و دلش را پیش حسین جا نگذارد، دیگر برنمی‌گردد.

آن زائری که به کربلا می‌رود، اگر دلش را نگذارد و گناهانش را نگذارد و یک آدم دیگر برنگردد، دیگر نمی‌تواند درست شود. کربلا یک فرصت است، اربعین و این مجالس یک فرصت هستند.

پدر مرحوم شیخ بهار وصیت نوشته بود که: پسرم! اگر هیچ جای قرآن را نخواندی کارت ندارم اما حواست به سه آیه‌ی قرآن باشد و سرلوحه زندگی‌ات قرار بده:

– آیه‌ی اول: «… أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُم…»[3] آیا ما به شما چندان عمر ندادیم؟ آیا سرمایه نداشتی، نمی‌دانستی آن را باید کجا خرج کنی؟

– آیه‌ی دوم: «… إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ…»[4] آن‌هایی که پیش خدا آبرو، نور و مقام می‌گیرند تنها کسانی هستند که اهل تقوا هستند. «ت»: ترک گناه، «ق»: قیام برای واجبات، «و»: ورع، «الف»: اخلاص در عمل است.

– آیه‌ی سوم: «تِلكَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدونَ عُلُوًّا فِي الأَرضِ وَ لا فَسادًا ۚ وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ»[5] تمام ثروت و مکنت و بهشت آخرت برای کسانی است که وقتی روی زمین زندگی می‌کنند، فساد روی زمین نکنند؛ و بلند مرتبه جویی نکنند و مردم را زیر دست خود ندانند.

قناعت یعنی با سختی‌های زندگی و با سادگی‌های زندگی ساختن.  کسانی که این خصلت را دارند، ایمان و عزت‌نفس دارند.

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام قرآن می‌خواندند:

«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثي‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا يَعْمَلُونَ»[6]؛ «هر کس از مرد یا زن، عمل نیک انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد، پس او را بی‌تردید (در دنیا) به زندگی پاکیزه‌ای زنده خواهیم داشت و (در آخرت) پاداششان را در برابر عمل‌های بسیار خوبشان خواهیم داد.»

پرسیدند: علی جان! این‌ها چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: این‌ها اهل قناعت در دنیا هستند.

خدا می‌فرماید: آن جور که آفریدمت زندگی کن، به ترتیب از بالا به پایین: عقل، قلب، شکم، شهوت. اول حاکم بر بدنت عقل است؛ و دوم قلب و محبت؛ و بعد شکم و شهوت؛ مانند جامعه‌ی امروز ما نباش که مردمش وارونه‌اند و گویی بالانس زده‌اند. آدمی که در زندگی بالانس می‌زند و اول شهوتش است، این آدم، آدم خوشبختی نخواهد شد. آدمی که قناعت ندارد خصلت گرگ دارد.

اربعین تلاش می‌کند ما را از این احوالات خارج کند.

سبک زندگی اربعینی جاذبه‌ی تکریم است. امام حسین علیه‌السلام دو سفره انداخته‌اند که یکی از این سفره‌ها، بسیار بزرگ است:

1) یکی سفره‌ی شفاعت است.

ایشان دارای شفاعت کبرا هستند. شفاعت کبرا یعنی در کل عالم هر چیزی که دارای موجودیت می‌باشد به شفاعت امام حسین(ع) در حرکت است و لا غیر. هر بادی که بوزد، هر درختی که برگش بریزد، هر آبی که جریان دارد، هرگاه که خورشید بتابد، هرگاه ماه نور بتاباند، همه به شفاعت حسین بن علی(ع) است. همچنین هر آنچه عدم بوده است مانند من و شما که وجودی نداشته و به وجود آمده است، به شفاعت حسین بن علی بوده است. «اِنا خَلَقنا بِشفاعة الحُسین» ما همه آفریده شدیم به شفاعت امام حسین علیه‌السلام. نه فقط انسان‌ها بلکه کل موجودات، تمام وجود و تمام زنده بودن، سرعت قدرت ایمان، توسعه‌ی علمی، توسعه‌ی عملی، توسعه‌ی اولاد و مال، توسعه در حافظه‌مان، توسعه در رزق و روزی‌مان و عمل ما، توسعه در بینش و دانشمان، همه و همه به شفاعت حسین بن علی(ع) است.

کسی حق ندارد امام حسین علیه‌السلام را فقط به شفاعت گنه‌کاران محدود کند. شفاعت گنه‌کاران را زوار امام حسین(ع) می‌کنند.

عاشورا می‌خوانی و سجده می‌کنی: «اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود» کدام «ورود»؟

عدم بودم و روزی که به عالم هستی ورود کردم، ورود به عالم نطفه کردم، ورود به عالم رحم کردم، ورود به عالم دنیا کردم، ورود به عالم معنا کردم، ورود به عالم دین کردم، ورود به عالم مرگ کردم، ورود به عالم برزخ کردم، ورود به عالم قیامت کردم تا ورود به عالم بهشت: «اللّهُمّ ارزُقنی شَفاعَة الحُسین». در تمام این‌ها این را می‌فهمم که به شفاعت امام حسین علیه‌السلام بود و هست و خواهد بود.

ورود به علمت، ورود به شوهرداری‌ات، ورود به بچه داری‌ات، ورود به خوابت، ورود به همه چیزت به شفاعت حسین بن علی(ع) است. کافی است یک ذره عطر امام حسین(ع) بگیریم.

شاعر معروفی بود که صد سال زندگی کرد و مقطعی از زندگی‌اش را کمونیست شد. وقتی کمونیست شد، اسلام و شیعه را با شعر خود هجو کرد. با شعر، سنی و مسیحی و هر دین و مذهبی را هجو کرد و فُحش داد. زمانی شعرا کنگره‌ای در کربلا داشتند. او را هم دعوت کردند. در کنگره در کربلا شرکت کرد و نمی‌دانم چه طور شد که یک زمانی رفت حرم امام حسین علیه‌السلام تماشا. یک گشتی زد و یک گوشه نشست به تماشا و یک قصیده سرود و رو کرد به ابی‌عبدالله و گفت:

از داخل قبر تو می‌بینم دستی بیرون آمده که غرق در خون است و انگشت بریده است. من دست بریده بی انگشت غرق در خون تو را می‌بینم که از قبرت بیرون آمده تا دست مردم را بگیرد و به ملکوتشان ببرد. خون تو همه‌ی شک‌ها را از دل من زدود. به هر چیزی شک داشتم و هر کسی می‌آمد که این شک من را برطرف کند، من یک شک دیگر می‌کردم اما از لحظه‌ای که قدم به کربلای تو گذاشتم، تو حسین تمام شک‌های من را برطرف کردی. تو کیستی که اینجا خوابیده‌ای؟

کربلایی احمد تهرانی گفت: کربلا که این قدر قشنگ است پس عرش خدا چقدر است؟ ندایی آمد: مرد! همین جا عرش خداست که در آن نشستی.

2) سفره‌ی دوم، سفره‌ی کَرَم است.

آیا عاشورا یک مکتب نیست؟ در زیارت عاشورا وقتی به اینجا می‌رسی: «اَکْرَمَ مَقَامَکَ، وَ أَکْرَمَنِی (بِکَ) أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِكَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و اله» خدایا تو کرامت بخشیدی به مقام حسین بن علی، من را هم به خاطر حسین بن علی احترام کن. به من احترام کن یعنی چه؟ آیا یعنی من را ببخش؟ من را بهشت ببر؟ من آدم خوبی بشوم؟ یعنی من مستجاب‌الدعوه بشوم؟ من چه بشوم؟

خدایی که به حسین احترام کردی و محترم شمردی، از آن احترام و تکریم به من هم بده و چنانم کن که من کنار مهدی فاطمه(س) بایستم و از یارانش بشوم در طلب خون حسین علیه‌السلام.

علامه طباطبایی می‌فرمایند: کرامت معادل فارسی ندارد. آن عالمی که خداشناسی و دین‌داری و عرفان به خدا در او به اوج خودش رسیده که در بندگی خدا خاکساری می‌کند و از غیر خدا بریده، این آدم تکریم شده است؛ آدمی که مطلق به خداشناسی رسیده. تجسم و ظهور عینی خداشناسی را، تکریم می‌گویند؛ که مرکز ظهورش امام حسین علیه‌السلام است.

هر کدام از اولیا و انبیا صفات خداوند را نشان دادند. خداوند مسئله‌ی امام حسین(ع) را جوری قرارداد که در روز عاشورا تمام کرامت و کریمی خدا در امام حسین و کربلای امام حسین علیه‌السلام جلوه کند و هر کس حسینی و کربلایی بشود، از این تکریم سهم می‌برد؛ و هر کس از این تکریم سهم برد، یار امام زمانش می‌شود و مراقب امام زمانش می‌شود؛ و این یکی از خواسته‌های ابی‌عبدالله است و برای امام حسین علیه‌السلام خداوند یک درجه‌ای گذاشته است که هیچ کدام از مخلوقاتش به آنجا نمی‌رسند، نه ملک مقرب و نه پیامبر مرسل هیچ‌کدامشان آنجا نمی‌رسند؛ و آن جلوه‌های تکریم فقط برای امام حسین علیه‌السلام است و به زوار امام حسین علیه‌السلام می‌دهند. آن‌قدر که انبیا و اولیا می‌گویند کاش زائرش بودیم. به‌طوری که حدیث می‌گوید که امیرالمؤمنین علی(ع) سر حوض کوثر می‌ایستند و حضرت فاطمة الزهرا(س) به شیعیان و محبان آب می‌دهند و هر وقت زائر می‌رسد به او دست می‌دهند و مصافحه می‌کنند و بعد آب کوثر به او می‌دهند؛زیرا او تکریم شده است به کرمت ابی‌عبدالله الحسین علیه‌السلام.

به این علت وقتی زائر می‌رود امام صادق علیه‌السلام عرضه می‌دارند: خدایا! کرم و احترامم کردی و احترامم بخشیدی و من آمدم حرم ابی‌عبدالله الحسین علیه‌السلام.

زائر کیست؟

کسی است که در مسیر امام حسین علیه‌السلام قدم می‌گذارد. هر کس در وادی امام حسین(ع) قدم گذاشت، عملکردش باید مانند زینب کبرا(س) بشود.

عملکرد زینب کبرا(س) چیست؟

آنچه داشت در راه رضای امام زمانش خرج کرد.

دوست داشتن تنها کافی نیست، باید در مسیرش فداکاری کرد باید در مقابل امام زمان (عج)، مانند حضرت زینب(س) بود. امروز امام زمان(عج) امام حسین(ع) است می‌خواستی باشی و چه‌کار کنی؟ همان کار را حالا بکن.

جوان‌ رفت شاه عبدالعظیم و از عالمی پرسید: امام زمان الآن کجاست؟ عالم گفت: خدا الآن کجاست؟ جوان گفت: خدا لامکان است و همه‌جا هست. عالم گفت: امام زمان(عج) نماینده‌ی خداست؛ پس ایشان هم لامکان است و همه‌جا وجود دارند.

همان‌طور که هوا محیط بر هستی است، امام زمان(عج) محیط بر هستی است و هیچ جا بدون ایشان ممکن نیست که کسی بتواند نفس بکشد. الآن کل عالم همه با هم بگویند یا امام زمان(عج) و کل عالم هر کدام یک نیاز داشته باشند همه را به طور آنی جواب می‌دهد و آنی می‌شنود و می‌داند همه چه می‌خواهند.

امام حسین(ع) کشته‌ی امر معروف و نهی از منکر است؛ و بدترین منکر، نشناختن امام زمان(عج) است؛ و بهترین معروف، امام زمان شناختن است.

گفت در کشتی نشسته بودیم و به طرف حله می‌رفتم. عده‌ای در کشتی می‌زدند و می‌خواندند و یک آقایی را مسخره می‌کردند. موقع غذا با هم غذا خوریم. کشتی به ساحل رفت و ما پیاده شدیم. از او پرسیدم این‌ها چرا تو را مسخره می‌کنند؟ گفت این‌ها اقوامم هستند و چون من شیعه هستم و آن‌ها همه سنی هستند، من را مسخره می‌کنند.

پرسیدم: تو چه طور شیعه شدی؟ گفت: مادرم شیعه بود و پدرم سنی. مادرم همیشه به من می‌گفت هر جا در زندگی‌ات گیر کردی، بگو یا اباصالح ادرکنی.

شغل من روغن‌فروشی است. روغن خریدم بروم حله. شب شد و کاروان رفت و من جا ماندم. صدای زوزه‌ی گرگ‌ها می‌آمد. شروع کردم به صدا کردن یا عمر بن خطاب به دادم برس، یا ابوبکر به دادم برس. هر چه گفتم، صدای زوزه‌ی گرگ‌ها نزدیک‌تر می‌شد. جانم به حلقم رسیده بود و از ترس می‌لرزیدم. یاد حرف مادرم افتادم. فریاد کشیدم یا اباصالح المهدی ادرکنی. اگر نجاتم بدهی به مذهب مادرم می‌آیم. تا صدا زدم، دیدم آقایی مانند خورشید کنارم ایستاده است. گفتند نترس. دستم را گرفتند و چند قدم برداشتیم و به دهی رسیدم. آقا به من گفتند برو آنجا همه شیعه هستند از تو پذیرایی می‌کنند، صبح که شد به حله برو. گفتم شما هم با من بیایید. گفتند نمی‌توانم بیایم. گفتم می‌ترسم. گفتند: نترس، وعده‌ای که دادی که به مذهب مادرت برمی‌گردی، یادت باشد. گفتم: شما که هستید؟ گفتند: صدایم می‌زنی و نمی‌شناسی‌ام؟! با تو نمی‌توانم بیایم زیرا الآن هزاران نفر در اقصی نقاط عالم می‌گویند یا امام زمان ادرکنی و من باید به داد همه‌ی آن‌ها برسم.

زیارت اربعین به ما یاد می‌دهد از تکلّفات بگذریم؛ و سر سفره‌ی شفاعت و کرامت بنشینیم؛ و به ما یاد می‌دهد که برای امام زمانمان وقت بگذاریم؛ و با امام زمانمان وقت بگذرانیم.

[1] آیه‌ی 35 سوره‌ی مائده

[2]  آیه32، سوره حج

[3]  آیه‌ی 37 سوره‌ی فاطر

[4]  آیه‌ی 13 سوره‌ی حجرات

[5]  آیه‌ی 83 سوره‌ی قصص

[6]  آیه‌ی 97 سوره‌ی نحل