ارتباط زیارت امام حسین(ع) با شبهای جمعه که هزار در رحمت الهی باز است
حضرت عباس(ع) و القاب ایشان
ضریب پیدا کردن اعمال در حرم امام حسین(ع)
مسئلهی «معرفت» ، «نیت» و «هدف» در زیارت امام حسین(ع)
در آستانهی اربعین حسینی، ما این سخن را ملموستر میبینیم که: «کُلّ یَوم عاشورا و کُلّ اَرض کربلا» گویا دوباره عاشورا آمده، این روزها هر جا شیعهای یا محبّی از محبان ابیعبدالله علیهالسلام یا یک آزادمردی باشد که حتی مسلمان هم نباشد، گریهها و مجالس مانند روز عاشورا است.
وقتی کشور گاندی به استقلال رسید، برای او مراسم گرفتند و جلوی پایش گُل پاشیدند و درود و سلام فرستادند. گاندی پشت تریبون قرار گرفت و گفت به من درود و سلام نگویید آنچه درود و سلام میخواهید بفرستید بر حسین بن علی(ع) بفرستید. این گلها را باید مقابل نام حسین بن علی بریزید، به من حرمت نکنید به نام حسین بن علی حرمت کنید.
هندیهای هندو مسلک گفتند: ما را با حسین چه کار؟! ما که او را نمیشناسیم. گاندی گفت: من دوست شیعهای داشتم که او یک شب برای من از نیمروزی گفت به نام عاشورا؛ که در آن روز بزرگمردی به نام حسین بن علی چه کرده است. از یاران و برادرانش گفت، از رشادتها و صبرش گفت، از طفل شیرخوارهاش برای من گفت. آن حکایتِ نیمروز کربلای حسین، از من گاندی را به وجود آورد که من قیام کنم و برای ملّتم آزادی بیاورم.
آن روز گاندی آنجا اعلام کرد که من روز عاشورا را در هندوستان تعطیل رسمی اعلام میکنم، چه مرده باشم و چه زنده باشم.
عاشورا به اقصی نقاط عالم کشیده شده است؛ و به همهی عالم کشیده خواهد شد؛ و پایان کار امام زمان(عج) به این است که پرچم حسین بن علی(ع) را بر بام عالم برافراشته کند و تمام مردم را طالب خون امام حسین(ع) کند.
علیاصغر امام حسین(ع) طفل ششماههای است که نه جنگ کرده، نه دورهای دیده، نه نمازی خوانده، نه ذکری گفته و نه حجی کرده. یک ششماههی قنداقی روی دست امام حسین علیهالسلام است.
هوا گرم بود و بچه عطش داشت و تشنه بود. در مقتل میخوانیم که حضرت زینب(س) لباسهای بچه را از تنش درآورده بود و بچه عریان بود و با مقنعهی خودشان بچه را باد میزدند؛ اما وقتی امام حسین(ع) آمدند که بچه را ببرند، مادرش خانم رباب میدانستند که دیگر بچهاش برنمیگردد. به همین خاطر گفت: حسین جان! صبر کن. شما علیاکبر را مجهز کردی، قاسم را مجهز کردی و … بده من هم بچهام را مجهز کنم. او را قنداق کرد و به او سربندی بست و آمادهاش کرد و تحویل امام حسین علیهالسلام داد.
این ششماهه کنار حضرت اباالفضل(ع) ایستاده است، ایشان بابالحوائج هستند حضرت علیاصغر(ع) هم بابالحوائج هستند یعنی هر کاری از دست حضرت اباالفضل(ع) برمیآید، از دست علیاصغر(ع) هم برمیآید؛ مانند قرآن کوچک و بزرگ است آیا قرآن کوچک با قرآن بزرگ فرق میکند؟!
خدا رحمت کند خانم مالک را. میفرمودند: اگر کسی در زندگی حاجت بسیار مهمی دارد، روز چهارشنبه یک ختم انعام هدیه کند به موسی بن جعفر علیهالسلام و به ایشان توسل بگیرد. روز پنجشنبه یک سورهی انعام هدیه کند به حضرت ابوالفضل عباس(ع) و توسل بگیرد. روز جمعه یک انعام هدیه کند به علیاصغر(ع) و توسل بگیرد. یا مجلس بگیرد و یا بدهد جایی که این سه تا روضه را دنبال هم برایش بخوانند.
ایشان میفرمودند اگر کسی با نیت صادق این کار را بکند، بعد از سه روز محال است که روزنهها و دریچههای حاجت برایش گشوده نشده باشد و خداوند به مراد دل او توجه نکرده باشد.
تقریباً نیمی از مقاتل نوشتهاند که اسرای کربلا، اربعین به کربلا آمدهاند. پیادهروهای اربعین هم به کربلا میروند اما یک تفاوت عمده با کاروان زینب کبرا(س) دارند. ما به زیارت میرویم؛ اما زینب(س) تشییعجنازه میکند و میآید در حالی که رأس امام حسین علیهالسلام را میآورد تا در روز اربعین به بدن منتقل کند. بعد از چهل منزل اسارت، رأس امام حسین علیهالسلام به کربلا میآید تا روز اربعین امام سجاد علیهالسلام بالای قبر را بشکافند و سر مطهر را دفن کنند. تفاوت است بین قدمهای ما و قدمهای کاروان اسرای کربلا.
روز اربعین هر کس از خانهاش بیرون میآید، نیت کند هم برای زیارت و هم تشییعجنازهی ابیعبدالله الحسین علیهالسلام…
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس عرضه میداریم که زنده هستیم و یکبار دیگر با ایام محرم و ایام عزاداری ابیعبدالله(ع) معاشرت کردیم و قدم قدم و با هر نفس با ذکر یا حسین آمدیم و به آستانهی اربعین امام حسین علیهالسلام رسیدیم.
یکی از فرصتهایی که خداوند تبارکوتعالی در مسیر زندگی انسان مؤمن قرار میدهد، مسئلهی محرم و همنشینی با امام حسین(ع) و یاران ایشان است.
ارتباط زیارت امام حسین(ع) با شبهای جمعه که هزار در رحمت الهی باز است
آخرین شب جمعهی محرم و صفر امسال است. شب جمعه فضیلت خودش را دارد، شب پرکاری، شب خلوت با خدای تبارکوتعالی، شب درد دل و توبه کردن، شب دعا کردن، شب عنایت ویژه کسب کردن و شبی است که فضایل بسیاری دارد.
خداوند از امروز بعدازظهر دنبال شما قاصد میفرستد و از بعدازظهر پنجشنبه تا طول آفتاب روز جمعه مُدام صدا میزند که درهای رحمت خداوند امشب باز است. آیا مریضی هست که شفا بخواهد؟
حاجتمندی هست حاجت بخواهد؟ امشب دعا کند.
گنهکاری هست که بخواهد خدا امشب او را ببخشد؟ امشب استغفار کند.
فقیری هست که بخواهد رفاقت کند؟ امشب در خانهی خدا بیاید.
جاماندهای است که بخواهد برسد؟ امشب از خدای تبارکوتعالی کمک بخواهد.
امشب هزار در رحمت خداوند باز است، هزار بیان، هزار زبان، هزار نیت، هزار حاجت و گرفتاری، هزار دعا.
این که هزار در رحمت خداوند باز است، معنا دارد. خداوند هزار و یک اسم دارد. شاید میخواهد به ما بفهماند که هر اسمی، یک باب رحمت دارد و امشب بخوان هزار اسم خداوند را. بلد نیستی؟ دعای جوشن کبیر را بخوان که از هر دری از این ابواب، در رحمتی برایت باز میشود.
مبادا بخوابی. از خوابت کم کن. مبادا سکوت کنی. امشب با خدا حرف بزن. مبادا تنبلی کنی. فرصت را غنیمت بشمار.
چرا میگویند امشب شب زیارتی امام حسین علیهالسلام است؟ زیرا امام حسین علیهالسلام باب رحمت واسعهی خداوند است.
امشب اگر من در خانهام میخواهم از ابواب رحمت خدا بالا بروم، باید وضو بگیرم، نماز بخوانم، اسماء خداوند را صدا بزنم، تقلا و کوشش کنم، توبه و انابه کنم؛ اما اگر شب جمعه کربلا بودم، بودن در حرم امام حسین علیهالسلام یعنی غرق در رحمت خدای تبارکوتعالی بودن حتی اگر در حرم امام حسین علیهالسلام بخوابی.
بزرگان ما میگویند وقتی خسته به کربلا میرسی، حمام نرو، غسل هم نکن با همان سر و وضع، حرم برو و خودت را برسان بالای سر؛ و دو رکعت نماز بخوان و یک گوشه بنشین. میگویند تا نشستی، خوابت میبرد چون امام حسین(ع) دستی میکشند و میگویند: خستهای بخواب؛ و با این خوابت در بالای سر امام حسین(ع) خدا میداند به تو چه چیزهایی میدهند. آن هزار در رحمت خداوند زیردست امام حسین علیهالسلام برایت باز میشود. آن هزار در رحمت خداوند با حضور در حرم ابیعبدالله الحسین(ع) برایت باز میشود. آنجا خون قلب امام حسین علیهالسلام زمین ریخته است.
حضرت عباس(ع) و القاب ایشان
قنبر نقل میکند: امیرالمؤمنین علی علیهالسلام مانند ماه شب چهارده در مسجدالنبی بر منبر نشسته بودند و نگاهشان را بین مردم میچرخاندند و از قرآن سخن میگفتند. از بهشت و دوزخ، از وعدههای خداوند و مردم را امیدوار میکردند.
اعرابی (عرب بیابانی) آمد و رفت مقابل امیرالمؤمنین علی(ع) ایستاد. حضرت فرمودند: برادر عرب چیزی میخواهی؟ مرد گفت: بله آقا جان چیزی میخواهم. حضرت فرمودند: چه میخواهی برادر عرب؟ اعرابی گفت: تو علی هستی و به خواستهی من آگاه هستی و میدانی من چه میخواهم.
امام صدا زدند: قنبر! برو منزل و صدا بزن بانویت زینب بنت فاطمة الزهرا(س) را؛ و به او بگو پدرت گفته است که در فلان نقطهی منزل یک کیسه است. آن را به تو بدهد و با خود به مسجد بیاور.
قنبر میگوید: من رفتم و سه مرتبه در زدم. فضهی خادمه در را باز کرد و از من پرسید چه میخواهی؟ گفتم از طرف امیرالمؤمنین علی(ع) پیغام آوردهام. او رفت کیسه را از خانم گرفت و آورد. کیسه پُر از پول بود. از داخل خانه صدای شادی و خوشحالی میآمد. پرسیدم چه خبر است؟
فضه گفت: خدا به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام از امالبنین یک پسر داده و این شادی برای آن است.
بیبی فرمودند: به پدرم سلام برسان و بگو اسم و لقب و کنیه این برادر را چه میگذارند؟ من به مسجد رفتم و کیسه را دادم و حضرت کیسه را به اعرابی دادند و او خوشحال رفت.
حضرت به من نگاه کردند و فرمودند: قنبر چه خبر است خوشحالی؟ من هم جریان را گفتم. حضرت فرمودند: او القاب و کنیههای فراوان دارد. میروم منزل و خودم اسم میگذارم.
آقا به خانه رفتند و نشستند و صدا زدند: یا زینب بنت فاطمة الزهرا! برادرت را بیاور.
زینب(س) قنداقه را آوردند و گذاشتند در دامن حضرت علی علیهالسلام. ایشان مستحبات را بهجا آوردند و اذان و اقامه را گفتند.
خانم عرض کردند: پدر جان! اسمش را چه میگذارید؟ حضرت فرمودند: «عباس» و کنیهاش «اباالفضل» است.
زینب(س) پرسیدند: القابش را چه میگذارید؟
حضرت فرمودند: القاب زیاد دارد یکی «قمر بنیهاشم» و دیگری «سقا».
حضرت زینب(س) فرمودند: پدر جان! «عباس» را میدانم چون شجاعت و دلاوری از صورتش معلوم است. «اباالفضل» را میدانم چون شهامت و برتری از صورتش میدرخشد. «قمر بنیهاشم» را میدانم از بس که زیبا است؛ اما چرا «سقا»؟ مگر برادرم سقایت میکند؟
حضرت فرمودند: بله دخترم؛ سقا میشود؛ اما نه سقای آب فروش که در ذهن تو است. او سقای دشت کربلا میشود وقتی برادرت و اطفالش در محاصرهی بیآبی قرار میگیرند این برادر مشک بر دوش به سقایی میرود تا آب بیاورد.
بغض راه گلوی زینب(س) را بست و اشک ایشان جاری شد.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام اعضای بدن عباس را نگاه کردند و شروع کردند یکییکی بوسیدن. اول دستهای عباس را بوسیدند و بوییدند و نگاه به زینب(س) کردند و فرمودند: این دو دست قطع میشوند همان روز که سقایی میکند. سپس لبهایشان را بر سینهی اباالفضل گذاشتند، آن سینهای که مرکز عشق و یقین است، سینهای که میگویند مانند خارپشت مملو از تیر شده بود… آنگاه لبها را بر سر اباالفضل(ع) گذاشتند، آنجایی که عمود بر فرق ایشان زدند. در آخر چشمهای او را بوسیدند.
حضرت وقتی چشمهای عباس(ع) را بوسیدند از خود، بیخود شدند و گریه کردند و آهی از نهادشان کشیدند و این جمله را تکرار میکردند: من را با یزید چه کار که در کربلا چشمهای قشنگ پسرم آماج تیرها شود؟
دربان ورود به حرم امام حسین(ع)، اباالفضل(ع) است؛ و تا به تو اذن ندهد نمیتوانی وارد بشوی.
یکی از القاب اباالفضل(ع)، «باب الولایة» است. حضرت عباس(ع) بابِ امام حسین(ع) هستند و ایشان دریای رحمت هستند؛ و ورود به این دریای رحمت از طریق قمر بنیهاشم(ع) است.
آیتالله محمدابراهیم کلباسی در کتاب «خصایص العباسیة» مینویسند: اباالفضل(ع) نه تنها باب الحسین(ع) است، بلکه «باب الولایة» است.
به این مضمون که پیامبر(ص) میفرمایند: «انا مدینة العلم و علی بابها» نه به این معنی که هر کس علم و دانش و معرفت من را بخواهد باید از طریق علی علیهالسلام وارد بشود؛ من شهر علم هستم، من عصارهی نبوت و انبیا هستم، من قلهی قلعهی محکم نبوت به عنوان آخرین پیامبر هستم، بُرج و بارویم بلند است و قلعه محکم است و ملائکه دورش میگردند و تمام علوم خاص خداوند الیالابد در وجود من است. اگر کسی بخواهد به منِ پیامبر، به عنوان نبی و پیامبر آخرالزمان نزدیک بشود و ورود کند و به معرفت دست پیدا کند، از طریق ولایت علی بن ابیطالب علی علیهالسلام این امر ممکن است و لا غیر.
اگر حافظ قرآن باشد اما از دَری غیر از ولایت علی علیهالسلام بیاید، این قلعه دربش بسته است. اگر به تمام آیات قرآن واقف باشد، اگر بین رکن و مقام آنقدر سجده کند و بدنش مانند مشک خشکیده شود، نمیتواند به من نزدیک شود؛ و به خدا هم نمیتواند نزدیک شود مگر از دَر ولایت علی بن ابیطالب علیهالسلام.
چنین مقامی برای اباالفضل علیهالسلام است در ولایت؛ و به او لقب دادند: اباالفضل باب الولایة. هر کس ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) را بخواهد که بتواند به اسلام وارد بشود، هر کس ولایت امام حسن(ع) را بخواهد، هر کس ولایت امام حسین(ع) را بخواهد، هر کس ولایت امام سجاد(ع) را بخواهد و هر کس ولایت مهدی صاحبالزمان(عج) را بخواهد، درِ آن، در محبت به عباس(ع) است. باب قلعهی نبوت، امیرالمؤمنین علی(ع) است. این باید برای ما جا بیفتد که آن منصبی که علی(ع) برای پیامبر(ص) داشتند، قمر بنیهاشم(ع) برای دوازده امام دارند و باب ولایت هستند.
عالم بزرگوار رفته بود کربلا. تعریف میکند که صبح و شب به حرم امام حسین(ع) میرفتم و یک سر هم میرفتم حرم حضرت اباالفضل(ع). روزی سه بار حرم امام حسین(ع) را زیارت میکردم و یک بار هم حرم حضرت اباالفضل(ع). در عالم رؤیا حضرت فاطمهی زهرا(س) را دیدم. از من پرسیدند: چرا پسرم را زیارت نمیکنی؟ گفتم: خانم! من که روزی سه بار به حرم میروم. خانم فرمودند: چرا زیارت پسرم حسین سه بار میروی ولی حرم اباالفضل یک بار میروی؟ و چرا کم لطف هستی به حرم پسر من؟
قمربنیهاشم چه طور این مقام را به دست آوردند؟
امامزمانشناسیات تکمیل نمیشود مگر حُبّ تو به قمر بنیهاشم اباالفضل علیهالسلام کامل شود. ما نمیفهمیم که چرا حضرت به فلان عالم پیام میدهند که اگر میخواهید قدم به مجلستان بگذارم، اسم عمویم اباالفضل(ع) را بیاورید. یعنی لیاقت تقربت به من، به محبت حضرت اباالفضل العباس(ع) است.
لقب دیگر حضرت عباس(ع)، «ظَهر الولایة» است یعنی کمر ولایت. کمر، ستون بدن است. اگر بخواهی راست راه بروی و راست بنشینی، باید کمرت سالم باشد. کمر که خمیده شد، گردن و شانههایت هم خمیده میشود.
از صبح عاشورا امام حسین(ع) هجده جوان از دست داده اما کمرشان راست است و هفتاد و دو نفر از یارانشان را از دست دادهاند اما کمرشان راست است؛ اما وقتی کنار علقمه، عباس(ع) را گذاشتند آن وقت فرمودند «اِنکَسَرَ ظَهری» الآن کمرم شکست و راه چاره برایم بسته شد. اباالفضل(ع) کمر ولایت است.
اذن دخول را گرفتیم و به حرم وارد شدیم. حالا میخواهیم برویم سراغ روایات و احادیث تا به معرفتمان هم اضافه کنیم. دیروز گفتیم که از استثنائات امام حسین(ع) مسئلهی زیارت ایشان است.
ضریب پیدا کردن اعمال در حرم امام حسین(ع)
در حرم ابیعبدالله(ع) هر چیزی ضریب پیدا میکند و تصاعدی اضافه میشود. شما در خانه نماز واجبت را میخوانی و ثواب نمازت را میبری؛ اگر به جماعت بخوانی، ثواب جماعت را میبری. اگر بروی حرم امام حسین علیهالسلام:
امام محمدباقر علیهالسلام فرمودند: زائر کربلا وقتی به کربلا رسید، نماز واجب و مستحبش را در حرم جدم امام حسین علیهالسلام بخواند زیرا نماز واجب در حرم جدم امام حسین(ع) یک حج مقبول است. هر نماز مستحب، یک عمرهی مقبول و هر نماز واجب، یک حج تمتع مقبول برایت مینویسند. سپس امام فرمودند: نمیدانم شما را چه میشود که وقتی گرفتار و حاجتمند میشوید به حرم جدم امام حسین علیهالسلام نمیروید؟ چهار رکعت نماز بخوانید و آنگاه از جدم آنچه میخواهید بخواهید.
خانم مالک میفرمودند: خیلی گرفتار شدید، حرم شاه عبدالعظیم بروید و چهار رکعت نماز بخوانید و هدیه به امام حسین علیهالسلام بکنید و سپس از امام حسین علیهالسلام حاجت بخواهید.
ما آدمهای دوران آخرالزمان فکر میکنیم دورهی ما خراب است اما اینطور نیست. امروزه امام حسین علیهالسلام میلیونها عاشق را از همهی ادیان به کربلا کشانده و میلیونها شیفته و عاشق منتظر هستند که توفیقی بشود و خود را به کربلا برسانند.
در زمان امام جعفر صادق علیهالسلام مگر چقدر از واقعهی کربلا گذشته بود؟ در آن زمان مردم به زوار انتقاد میکردند و حتی به احادیث دربارهی زیارت امام حسین(ع) انتقاد میکردند.
آمد نزد امام جعفر صادق(ع) و گفت: آقا جان! من خدمت شما میرسم و شما از ثواب زیارت و مجلس و گریه و … امام حسین(ع) میگویید و ما را مشتاق میکنید و ما به خانههایمان میرویم و برای اطرافیانمان از عظمت این زیارت میگوییم. در چشم ما نگاه میکنند و ما را تکذیب میکنند و میگویند شما دروغ میگویید، امام جعفر صادق این سخنان را نفرموده است!
امام فرمودند: آنها را رها کن هر چه میخواهند بگویند و هر جور میخواهند فکر کنند. به خدا قسم خدای تبارکوتعالی به زائران امام حسین(ع) مباهات و افتخار میکند. مسافر و زائر امام حسین(ع) را فرشتگان مقرب خداوند جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، عزرائیل و حاملان عرش به سمت امام حسین(ع) رهبری میکنند. حتی خداوند به فرشتگان میفرماید: آیا زوار حسین بن علی را میبینید که از روی شوق و محبت به آن حضرت و علاقه به فاطمة الزهرا دختر پیامبر(ص) مادر حسین به زیارت حسین(ع) میروند؟ به عزتم قسم کرامت خود را بر ایشان واجب کردم و ایشان را به بهشتم وارد میکنم؛ بهشتی که برای اوصیا و انبیا و اولیا آماده کردهام.
ای فرشتگان من! ایشان را که حبیبِ محمد رسولالله هستند؛ و پیامبر، حبیب من است؛ و کسی که من را دوست دارد، حبیبم را دوست دارد و کسی که حبیبم را دوست دارد، حبیب او را دوست دارد که حسین است؛ کسی که این حبیب را دوست داشته باشد و بغض دشمنان او را به دل داشته باشد و محبت دوستان او را به دل داشته باشد، در بهشتی سُکنی خواهم داد که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده است؛ و منکر و دشمنانش را به جهنمی وارد میکنم که نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده است.
از آن زمان هم، بعضی افراد انتقاد میکردند و سخنانی میگفتند و الآن هم میگویند. آیا توانستند این عشق را کم کنند یا مردم عاشقتر شدند؟ توانستند حرفشان را پیش ببرند؟ بنیامیه و بنیعباس خیلی خرج کردند که ضریح امام حسین علیهالسلام را از بین ببرند اما آیا توانستند؟!
مسئلهی «معرفت» ، «نیت» و «هدف» در زیارت امام حسین(ع)
این زیارتی که ما انجام میدهیم، یک ابزار دارد؛ که دیروز در بحثها گفتیم.
* یکی از عالیترین ابزارهایش، «معرفة الحسین» است؛ یعنی عارف به حرکت امام حسین(ع) بودن.
* مسئلهی دوم، «پاکی نیت» است. این که از روی شوق و محبت به حضرت فاطمة الزهرا(س) به زیارت امام حسین(ع) برود.
مسئلهی نیت در همهی امور زندگی ما مهم میکند.
خدا رحمت کند حاج آقا دولابی را. میفرمودند: بیایید با نیت کار کنیم.
شاید منظورشان این بود که روی نیت خودمان کار کنیم. چرا من وقتی قامت نماز «قربة الی الله» میبندم، همهجا ذهنم میرود الّا نماز؟! چرا من عاشورایم را به نیت قربة الی الله شروع میکنم ولی وسط آن من به صد جا میروم؟!
ایشان میفرمودند کار با نیت یعنی اینکه وقتی حمام میروی و خود را میشویی به نیت این بشویی که دارم نفسم را از صفات رذیله و از هوی و هوس و از آرزوهای دور و دراز میشویم.
هر کاری میخواهی بکنی، با نیت درست انجام بده؛ که نتیجهاش این میشود که به مرور خداوند نوری به قلبت میاندازد که این نور سیر تو را تا خدا روشن میکند و این نیت صادق یک چراغ الهی میشود که در دلت روشن میشود و تا قرب، راه پیدا میکنی و راهت را از چاه تشخیص میدهی.
گفتند عارفی که شاگردان زیادی داشت و خیلی ساده میگشت و عمدتاً مردم او را نمیشناختند، به شهری رفت. گرسنه بود به نانوایی رفت و به نانوا گفت به من یک دانه نان میدهی؟ نانوا فکر کرد گدا است و گفت برو.
عارف داشت میرفت که یک نفر او را شناخت و به نانوا گفت: او را شناختی؟ او فلان عارف هست. نانوا آمد خدمت عارف و به دستوپایش افتاد و گفت آقا جان من سالها است که آرزو داشتم شاگرد شما بشوم اگر قبول کنید شاگرد شما بشوم و امشب به خانهام قدم بگذارید تمام آبادی را به قدمتان شام میدهم. عارف قبول کرد و گفت میآیم. سفره انداختند و همهی آبادی را شام داد. عدهای هم آمدند و در خانهاش شام خوردند.
نانوا گفت آقا دوزخ چیست؟ آقا فرمود: دوزخ آن است که تو یک نان به فقیری در راه رضای خدا ندهی اما شهری را برای دل بندهی خدا شام مجانی بدهی. این عین جهنم است.
از امام جعفر صادق علیهالسلام پرسیدند: عمل خالص چیست؟ امام فرمودند: آن عملی که وقتی صاحبش انجام میدهد دوست ندارد و نداشته باشد جز خدای تبارکوتعالی از او تقدیر و تمجید کند.
اما یک جاست که با نیت کج هم بروی، درستت میکند و بر میگردی؛ و آنجا حرم امام حسین علیهالسلام است.
یقین دارم کسی که با ریا میرود، وقتی به حرم رسید، دیگر ریا فراموشش میشود.
خدا برای هدایت بندگانش سه وسیله دارد: 1. تار 2. تور 3. تیر.
– برای عدهای تار میزند. با یک نوای زیبای قرآن که به گوشش میخورد، بدنش میلرزد و میگوید: الهی این کلام تو است. یا یک شب جمعه با نوای دعای کمیل خدا برایش تار میزند و جذبش میکند.
– برای عدهای تور پهن میکند که وسیعترین تور خداوند در حرم امام حسین(ع) است. کربلا تور خداوند است و بسیاری از آدمها را صید کرده است. حسین(ع) تور خداوند است و چه بسیار آدمها را خداوند به اسم امام حسین علیهالسلام صید کرده است.
خبرنگار روزنامه کیهان است. میگفت: در اتوبوس نشسته بودیم که به کربلا برویم. آقایی کنار دستم نشسته بود. از او پرسیدم سفر چندمت است؟ گفت سفر دهم؛ چهار سفر باطل دارم و شش سفر زیارتی. پرسیدم یعنی چه؟
آرامآرام از گوشهی چشمش اشک آمد و تعریف کرد که چهار سفر پیاده از نجف به کربلا برای دزدی رفتم. با زائرها دوست میشدم، به من اعتماد میکردند و وسایلشان را به من میسپردند و من کیفشان را برمیداشتم و در میرفتم و درآمد میلیونی داشتم. سفر چهارم که رفتم خیلی هم درآمد داشتم، در بینالحرمین یک گوشه خوابم برد. دیدم امام حسین(ع) در جمعیت میگردند. مستقیم سراغ من آمدند و صدایم زدند که خجالت نمیکشی؟ بَس نمیکنی؟
امام یک اشاره کردند و من آفریقا را دیدم که سیاهها نشستهاند در مجلس و در حسرت زیارت امام حسین علیهالسلام میسوزند. امام(ع) اقصی نقاط عالم و افرادی که در آرزوی زیارت کربلا بودند را به من نشان دادند و آنگاه فرمودند: چهار سفر تو را کربلا آوردم. یک اشارهی دیگر کردند و آسمانها را به من نشان دادند؛ که زن و مرد، پیر و جوان کنار سفرههای رحمت خداوند نشستهاند و میخورند و میخندند. امام فرمودند: اینها هم زائران من هستند، کیف و پول زائرهای من را میزنی؟ سپس رفتند.
من بلند شدم. لرزان توبه و استغفار کردم و آمدم ایران. بساط دستفروشی باز کردم و امام حسین علیهالسلام به من برکت و مال دادهاند. جمع میکنم تا اربعین. نمیدانم کیف چه کسانی را زدهام، این پولها را میآورم و خرج زائران حسین میکنم. شش سفر است که اینطور میروم.
کسی که به نیت دزدی میرود، امام حسین(ع) اینطور با او رفتار میکنند. کسی که به نیت مادر امام حسین(ع) میرود امام با او چه رفتاری میکنند؟ کسی که قدم قدم با دعای فرج میرود و به نیت پسر امام حسین(ع) میرود، امام به او چه نگاهی میکنند؟
مرحوم آقای تربتی میخواستند با الاغ از تربت به مشهد برای زیارت بروند. یک نفر به آقا گفت: آیا این وسیله را میبرید مشهد به فامیل من برسانید؟ آقا قبول کردند و رسیدند مشهد و وسیله را دادند و برگشتند. تربتیها پرسیدند: آقا! شما همیشه میرفتید یکی دو ماه میماندید چرا زود برگشتید؟
آقا فرمودند: هنگام رفتن، فلان کس به من وسیلهای داد تا به فامیلش برسانم. نیت دو تا شده بود: وسیله را ببرم برسانم و زیارت هم بروم. من فقط به نیت زیارت امام رضا علیهالسلام مشهد میروم حالا دوباره میروم.
* مسئلهی سوم برای زیارت امام حسین(ع) این است که انگیزه و هدف داشته باشم.
چه انگیزه و هدفی داشته باشم؟
یکی از عالیترین هدفها، معرفت به انگیزه و هدف امام حسین(ع) از ایجاد واقعهی کربلا است.
زیارت عاشورا با این کلاس بالا، مقدمهای است برای زیارت اربعین. از شب اول محرم تا روز عاشورا با امام حسین(ع) سیر کری و آمدی تا اربعین؛ و در زیارت اربعین اعلام میکنی: آقا جان! من فهمیدم شما چرا به شهادت رسیدید. در زیارت اربعین میگویی: «من گواهی میدهم که شما مُهجهی قلبتان را یعنی آن خون گرم تَه قلبتان را دادید که امت از جهالت و ضلالت بیرون بیایند.»
این ضلالت، ضلالت به چیست؟ این جهالت به چیست؟
آیا مردم جاهل به نماز بودند؟ شما خون گرم تَه قلبتان را دادید که مردم نماز بخوانند؟ مگر مردم نماز نمیخواندند؟ مگر مردم در ماه رمضان روزه میخوردند که شما بخواهید هدایتشان بکنید؟ اینها نیست. معنا این است که شما خون گرم تَه قلبتان را دادید تا مردم از ضلالت و جهالت نسبت به امام زمانشان خارج بشوند؛ از آن جهلی که نسبت به امام زمانشان دارند بیرون بیایند و امام زمانشناس بشوند.
در زمان امام حسین(ع) مردم، غدیر و ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) را فراموش کرده بودند و دیگران را جایگزین کرده بودند، شما به کربلا آمدید و خون تَه قلبتان را دادید تا مردم را نسبت به امام زمان آگاه کنید.
مردمِ زمان امام حسین(ع)، به امام حسین آزمایش شدند. من و شما هم داریم به امام زمانمان(عج) امتحان و آزمایش میشویم. ما دچار روزمرگی شدهایم و روزهایمان دارد به بطالت و جهالت میگذرد! عادت کردهایم به غیبت و ندیدن امام زمان(عج)! ما عادت کردهایم به دوری امام زمان(عج)! آنقدر عادت کردهایم که هفتهبههفته از این دوری یک آه نمیکشیم!
آشیخ عباس قمی صاحب کتاب مفاتیح تعریف میکند: کربلا در حرم بودم. ناگهان گرمایی حس کردم. برگشتم دیدم فرزند نازنین فاطمهی زهرا(س) کنار دستم ایستادهاند. دستوپایم را گم کردم. آقا فرمودند: آشیخ عباس! برایت زیارتنامه بخوانم؟ گفتم: آقا جان! به دیدهی منت بخوانید. پرسیدند: کدام زیارتنامه را بخوانم؟ گفتم: آقا جان آن که با فضیلتتر است و شما میدانید من نمیدانم. آقا شروع کردند به خواندن زیارتنامهی «امینالله» که گوشم تا به حال نشنیده بود.
عالم دیگر میگوید: در مسجد سهله شب را صبح میکردیم، نزدیک سحر دیدم خورشیدی آمد. آقایی آمد، کنارم ایستاد و از من پرسید: زیارتنامه برایت بخوانم؟ آقا شروع کردند به سلام دادن و به من هم فرمودند تو هم با من بخوان. به پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و به فاطمهی زهرا(س) و… سلام دادند تا رسیدند به عبارت «السلام علی حجة الله مهدی صاحبالزمان». برگشتند و فرمودند: «و علیک السلام». من با خودم گفتم مگر من به شما سلام دادم؟ من به امام زمانم سلام دادم. لبخندی زدند و سری تکان دادند و غیب شدند. زدم به دهانم و گفت وای بر من.
به همین جهت است میگویند که بار ببند برو کربلا. بالأخص شبهای جمعه محور دعایت را بگذار برای صاحبالزمان(عج).
مرحوم نخودکی(ره) در اواخر عمرشان یک کتاب ختوم الاذکار نوشتند و این کتاب را سپردند به آیتالله رضوی. این عالم بزرگوار در آخر کتابشان مینویسند: ای کاش این اذکار و این ختومات و این زحمات را در راه نزدیک شدن و تقرب به امام زمان(عج) انجام میدادم.
مرحوم آیتالله تولایی(ره) بالای منبر میگفتند: مردم! دعا بر امام زمان را بر خودتان واجب بدانید همچنان که دعا برای پدر و مادر برای شما واجب است.
(در قبال پدر و مادر، مرده یا زنده، خوب یا بد، کافر یا مسلمان، من موظف هستم که برایشان دعا کنم. این دستور قرآنی است که من برایشان دعا کنم زیرا یکی از اعمالی که در انسان ایجاد محبت میکند، دعا کردن است. من برای پدر و مادرم دعا کنم ایجاد محبت فی ما بین بیشتر میشود.)
ایشان میفرمودند: دعای برای امام زمان(عج) موجب میشود محبت بین تو و امام زمان(عج) بیشتر بشود. توجه امام زمان(عج) به شما بیشتر میشود. نوکر و کنیز برای اربابش دعا میکند زیرا میخواهد که از سر سفرهی آنها بخورد. دعا میکند که: خدایا! آقای ما را سالم نگهدار تا ما سر سفرهی ایشان روزی بخوریم و بهره ببریم.
امروز پدر حقیقی ما امام زمان(عج) است. امروز معلم واقعی ما امام زمان(عج) است و ما باید برای ایشان دعا کنیم.
چگونه دعا کنیم؟
به زبان عامیانه، ترک به ترکی، لر به لری، فارس به فارسی و… همانطور که برای بچههایت دعا میکنی.
در زمان امام صادق(ع) دعای دست امام در شبهای ماه رمضان، دعای فرج بود. شب 23 ماه رمضان که شب اجابت دعا است، دعای امام زمان در آن دوران (امام صادق) و قنوت دستشان دعای فرج برای امام زمان(عج) بود.
چند مدل دعا خیلی قبول است:
– یکی دعا در نماز؛ هنگامی که نمازگزار به خلوت با خدای خودش میرود، وقتی اذان را میگویند و وقت نماز میشود خدا صدایش میزند: بنده بیا وقت خلوت با من است.
نماز وسیلهی تقرب هر متقی است و او را بالا میبرد. نماز معراج مؤمن است و انسان را تا عرش میبرد. خدا همیشه سمیع الدعا است اما در نماز بیشتر سمیع الدعا است. به همین دلیل در قنوت نماز امام زمان را دعا کن(عج).
خداوند همیشه میشنود اما در حرم امام حسین علیهالسلام هدایت بیشتر است و از هر جای دیگری سمیع الدعاتر است .آنجا فرج امام زمان را بخواه که بیاید و ما را از کوری و کری خارج کند.
اصل دعا برای فرج امام زمان(عج) است وگرنه مشکلات ما که مشکلی نیست.
راوی میگوید گرفتار بودم و مشکل داشتم و به دنبال دعا و مناجاتی بود. میگوید در حرم امام حسین علیهالسلام بودم و به امام زمان(عج) پناه بردم و سه شب به امام زمان (عج) متوسل شدم. حضرت شب سوم در عالم رؤیا به خوابم آمدند و از من پرسیدند: مشکلت چیست؟ گفتم دردمندم از همهجا ماندهام. حضرت فرمودند: این دعا را بنویس و به تربت جدم بشوی و سپس بخور که هر دردی که در بدن داشته باشی خداوند دوا میکند. در عالم رؤیا دعا را به من تحویل دادند.
«بسم الله الرحمن الرحیم بِسمِ اللّه دَواءٌ وَ الحَمدُللّه شِفاءٌ وَ لااِله اِلاّ اللّهُ کِفاءٌ هُوَ الشّافی شِفاءٌ وَ هُوَ الکافی کِفاءً اِذهَبِ البَأسَ بِرَبِّ النّاسِ شِفاءٌ لا یغادِرُهُ سُقمٌ وَ صَلَی اللّه عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ النُّجَباء»
و من چنین کردم و خوب شدم.
امام جعفر صادق علیهالسلام فرمودند: هر کس آخر شب که میخواهد بخوابد سه مرتبه این دعا را بخواند، از گناهانش بیرون آید، همانند روزی که از مادر متولدشده است و خدا دعاهای او را به اجابت میرساند:
«الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِي عَلا فَقَهَرَ، وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِي بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِي مَلَكَ فَقَدَرَ، وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِي يُحْيِي الْمَوْتىٰ وَ يُمِيتُ الْأَحْياءَ، وَ هُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.»
«ستایش خدای را که برتر آمد و چیره گشت؛ و ستایش خدای را که نهان است و آگاه؛ و ستایش خدای را که مالک است و نیرومند؛ و ستایش خدای را که مردگان را زنده میکند و زندگان را میمیراند؛ و او بر هر چیز تواناست.»
امام زینالعابدین علیهالسلام فرمودند: هر کس عادت کند چهار آیهی اول سورهی بقره، و آیةالکرسی و دو آیهی بعد از آیةالکرسی، و سه آیهی آخر سورهی بقره را بخواند خداوند خودش و مالش و دین و ایمانش و زندگیاش را از هر آفتی حفظ میکند و نمیگذارد شیاطین به او نزدیک شوند.
امشب برای امام زمان(عج) دعا کن و التماسشان کن و از ایشان بخواه به تو توفیق بدهد و اگر دلت شکست و گریه کردی، آن وقت یک دعا برای خودت بکن: بگو: یا امام زمان! جان عمو جانتان اباالفضل علیهالسلام، جان عمه جانتان حضرت زینب سلاماللهعلیها با ما بسازید، ما را تحمل کنید و از سر سفرهتان جای دیگری نفرستید. ما میدانیم اطرافتان خیلی آدمهای خوب است…