آغاز ماه محرم و کسب اجازهی ما از حضرت زهرا(س) برای عزاداری
احکام، ذکر مصیبت و معرفی درست مجلس امام حسین(ع)؛ سه شاخهی مهم مجالس عزاداری
انوار حضرت فاطمۀ زهرا سلاماللهعلیها
در زمان امام سجاد(ع) روضهها ممنوع بود و از زمان امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) فضا برای روضههای امام حسین(ع) بازتر شد. هنگامی که روضهها باب شد و مردم میخواستند در خانههایشان مجالس عزا بر پا کنند، خدمت امام زمانشان میرسیدند و ادب میکردند و عرضه میداشتند: ما خدمت شما رسیدهایم تا اجازهی مجلسداری برای جدتان را از شما بگیریم. حال ما با درد دل میگوییم: امام زمان(عج)! آقاجان! ما، شما را کجا پیدا کنیم تا از شما اجازه بگیریم که برای جدتان مجلس بنشینیم؟! خود امام(عج) فرمودند: من از روز اول پیراهن سیاه به تن میکنم و شال سیاه بر گردن میاندازم و اشکریزان در هر مجلسی که «یا حسین» گفته میشود و دلشان میشکند نگاهشان میکنم و با آن نگاه به آنها اجازه میدهم تا برای حسین(ع) گریه کنند و مجلس بگیرند.
روضهی هر بزرگواری را ما میشنویم و بعد از سالیان طولانی از شنیدن آن، همچنان بر آنها گریه میکنیم اما امام زمان(عج) آن اتفاقها را میبینند و خون گریه میکنند.
آغاز ماه محرم و کسب اجازهی ما از حضرت زهرا(س) برای عزاداری
این حدیث تکرار هر سالهی ماست و ما از ائمهی بسیاری روایت داریم که فاطمه(س)، شب اول ماه محرم آن پیراهن مخصوصی که روز عاشورا بر تن امام حسین(ع) بود و زیر سم اسبها پارهپاره و دریده شده بود و به خون همهی وجود امام حسین(ع)، خون سر، پیشانی، دندان، رگهای بریده، و به خون بدن زیر سم اسب مانده و به خون انگشت بریدهی ایشان آغشته شده بود را به آسمان اول میآورند و غروب شب اول محرم تکانی به پیراهن میدهند و قطرات این خون به خانهی محبان و شیعیان و شیفتگان ابیعبدالله(ع) میچکد و ما از شب اول به هر نحوی محیای محرم میشویم و شور حسینی در سرها غلیان پیدا میکند و ما را به مجالس امام حسین(ع) میکشاند.
مرحوم شیخ شوشتری، این عالم و دانشمند بزرگوار، به دلایل روایتی و عقلی به علمای اسلام ثابت میکنند که تا هنگامی که حضرت فاطمه(س) در شب اول محرم مقابل نام کسی را مُهر نزنند، آن شخص نمیتواند در مجلس امام حسین(ع) بنشیند.
آیا همین که به این مجالس بیاییم وظیفهی ما تمام میشود؟ خیر، مجلس امام حسین(ع) یک ورودی و یک خروجی دارد. ورودی آن با حضرت زهرا(س) و امام حسین(ع) است (آنها ما را به این مجالس میآورند)، اما خروجی آن دست خودمان و سخنران و مداحان این مجالس است. خروجی آن، این است که در این دو ماه که به روضه میآییم چه تغییرات مثبتی در ما صورت میگیرد؟ به طور مثال حضرت زهرا(س) شخص کاهل نماز را به این مجالس دعوت میکند اما در آخر، آیا سخنران یا مداح با سخنانشان و عزاداریهایشان و خود او با تصمیمش باعث دائم الصلاة شدن او میشوند یا نه؟ در واقع سخنران باید بتواند درست مطالب را تبیین کند و خود او باید بتواند تصمیم بگیرد. به همین جهت مجلس امام حسین(ع) سه شاخه دارد و اگر یکی از آنها درست انجام نشود ما به مقصد نخواهیم رسید.
احکام، ذکر مصیبت و معرفی درست مجلس امام حسین(ع)؛ سه شاخهی مهم مجالس عزاداری
دین اسلام، دینِ باری به هر جهت نیست. اگر اسلام نماز را واجب کرده شش هزار مسأله دربارهی نحوهی انجام آن گفته است. درست نیست که آن شخص منبری میگوید: مکتب امام حسین(ع) مکتب عشق است و نماز هم نخواندی، نخواندی. مکتب امام حسین(ع) مکتب عشق به خدا و احکام خدا و عبادت خداوند و رضایت خداوند است. در خود زیارت امام حسین(ع) احکام خداوند آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَطَعْتَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِين» و اینها همه احکام الهی است. اساسنامه و منشور کربلا، زیارت عاشورا است.
شخصی آمد نزد مرحوم آقای نخودکی و از ایشان پرسید: آقا! شما چه کاری انجام دادهاید که به این مقام رسیدید؟ ایشان فرمودند: من از عمل به رساله و احکام، به این درجه و معنویت رسیدهام.
اینکه عدهای میگویند: «مجلس امام حسین(ع) بیایید ولی اگر احکام دین را انجام ندادید، اشکالی ندارد» این خیانت است به شما.
خداوند آقای فلسفی را حفظ کند. ایشان دانشمند است و هزار متن دین و کتاب نوشته است. ایشان در مشهد هر روز وقت میگذارند و روضههای خانگی را میروند و در آنها احکام میگویند. در مشهد ایشان را با نام «شیخ علی مسأله گو» میشناسند.
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نقل میکنند: در مسجد نشسته بودم، دیدم بچهها با هم دعوا میکنند. یکی از آنها به من پناه آورد. من او را کنار خود نشاندم و برای اینکه حواسش را پرت کنم از او حمد و سوره را پرسیدم. متوجه شدم او حمد را درست نمیخواند. به او دُرستش را یاد دادم. پیری آمد و گفت: من تمام علوم را که تو فکر میکنی بلد هستم و میدانم. من خاک را با خواندن یک ورد به طلا تبدیل میکنم و ریاضتها کشیدهام. همهی این علوم را به تو میدهم تو ثواب این حمد و سورهای را که درست کردی به من بده. به او گفتم: ثواب آن احکامی که به او یاد دادم را با علم کیمیا عوض نخواهم کرد.
در هنگام جنگ صفین فردی نزد امام علی(ع) آمد و از ایشان احکامی را پرسید. اطرافیان گفتند: اکنون جای این سخنان نیست. حضرت فرمودند: ما اصلاً برای تحقق همین احکام دین است که میجنگیم.
اسلامِ معاویه، اسلامِ باری به هر جهت است اما اسلامِ حضرت علی(ع)، اسلامِ احکام و قانون است.
هزار و چهارصد سال قبل امام صادق(ع) میفرمایند: صبحها برای نماز که از خواب بیدار شدید ابتدا سجده کنید و صد مرتبه «شکراً لله» بگویید. علم امروز میگوید این کار جلوگیری از سکتهی قلبی و مغزی میکند.
اگر ما در این ماه محرم به دنبال اسلامی برویم که احکام دین را به ما بیاموزد و به دنبال اسلامی نباشیم که در فضای مجازی تبلیغ میشود، به سلوک و عرفان و از این راه به لقای خداوند خواهیم رسید؛ و مانند یاران امام حسین(ع) خواهیم شد. در شب عاشورا هنگامی که امام حسین(ع) بین دو انگشت مبارکشان را برای یاران باز کردند، آنها جز عظمت خداوند چیزی ندیدند. ما نیز اگر به دنبال اسلام حقیقی باشیم در شب عاشورا جز عظمت خداوند چیزی نخواهیم دید. اسلام حقیقی را ما از قرآن و عالم و دانشمند و از کسی که در این راه زحمت کشیده است یاد میگیریم.
اول محرم، طلبههای حوزهها برای سخنرانی منبر میرفتند. طلبهای که در حوزهی آیت الله بهجت(ره) بود، نقل میکند: خدمت آقا رفتم، دیدم ایشان در حال وضو گرفتن هستند. شیر آب را بهاندازهی شیر سماور باز کردند و وضویشان را گرفتند. من گفتم: آقا من مأموریت دارم که فلان منطقه برای تبلیغ بروم. از شما خواهش میکنم یک دستورالعمل به من بدهید یا مرا نصیحتی کنید. ایشان آهسته به دیوار حیاط تکیه زدند و اشکی ریختند و سپس فرمودند: سفارشم به شما این است که یک بار در طول روز به حسین(ع) گریه کنید.
حضرت علی(ع) فرمودند: سرخی فلق را دیدید یاد فرق شکافتهی من کنید، سرخی شفق در غروب را دیدید یاد گلوی حسین(ع) کنید.
مرحوم خانم مالک میفرمودند: هر سال محرم در این دههی اول، سفرهداری را به یک بزرگوار میدهند؛ یک سال به حضرت عباس(ع) میدهند، یک سال به حضرت رقیه(س) و… و دل ما ناخودآگاه متوسل به یکی از آنها میشود. برای من امسال سفرهدار جناب مسلم بن عقیل(ع) هستند. ایشان شوهر خواهر و پسرعموی امام حسین(ع) هستند و شبیهترین شهدا به امام حسین(ع) در شهادت هستند. بزرگان ما فرمودهاند: در جایی نمیتوانید روضهی ایشان را بگویید و حاجتمندی دست خالی از آن مجلس بیرون برود.
ایشان اولین شهید تشنهلبِ کربلا هستند، سر ایشان را بریدند و اول سری که به شام بردند و در مقابل یزید ملعون قرار دادند، سر مبارک ایشان بود و سر مبارک ایشان اولین سری بود که آن ملعون آن را بازیچه قرار داد. ایشان مانند امام حسین(ع) نیز غریب بودند و یارانشان نماز مغرب را به ایشان اقتداء کردند. سپس صدایی در کوچه پیچید: هر کس ایشان را پناه دهد خانهاش را ویران میکنیم و تمام یاران از کنار ایشان رفتند و ایشان تنها ماندند و پس از شهادت، سه روز بدن ایشان روی زمین ماند.
مجلس امام حسین(ع) آدابی دارد. آمدن و نشستن و خروج از این مجالس، دارای آداب است. ابتدا باید اذن دخول داشته باشم که دیشب از مادر ایشان فاطمه(س) گرفتیم. ایشان فرمودند: در مجلس پسرم که نشستید و دلتان سوخت و اشکی از چشمانتان جاری شد، من با بازوان شکستهام سینی در مقابل شما گرفتهام تا خودتان بردارید و حاجتتان را بگیرید.
اگر روزانه در محضر قرآن و دانشمندان توانا بنشینیم و زانو بزنیم نمیتوانیم یک بُعد از وجود مبارک حضرت فاطمه(س) را بشناسیم. محرم، ماه خیر است. خداوند فرموده است من اگر خیر بندهای را بخواهم علاقهی حسین(ع) را در دلش قرار خواهم داد؛ اما استخراج این خیر، دست خودمان است.
نذر جناب مسلم بن عقیل(ع): چهارده روز، روزی هزار مرتبه صلوات؛ که در مجموع چهارده هزار صلوات میشود.
تا روز اربعین محور توسلتان را گرد صلوات بگردانید.
از آداب توسلات امسالمان، توسل به خودِ صلوات است. ما با صلوات، به حضرت رسول اکرم(ص)، به ائمه(ع) و به بزرگان متوسل میشویم اما میتوان با صلوات، به خودِ صلوات هم متوسل شد.
صلوات از پنج حرف تشکیل شده است که هر کدام نشانگر اسمی از اسماء حسنای خداوند هستند. «ص» از اسم «صمد» خداوند است، «ل» از اسم «لطیف»، «و» از اسم «واحد»، «الف» از اسم «احد» خداوند است. پس به صلوات میتوان با ذکر صلوات، به روزی 557 مرتبه متوسل شد «الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم». هر بار که صلوات میدهید، خداوند با این پنج اسم به شما نگاه میکند.
خداوند رحمت کند آقای خسروی را؛ ایشان میفرمودند: هر جا که افتادی، بگو «یا اباالفضل» که ایشان مأمور است تا افتادهها را بلند کند. آنگاه اگر میخواهی اباالفضل(ع) بلافاصله بشتابد و با دو دست مبارکش تو را بلند کند، باید بگویی «یا اباالفضل! تو را به جان مادرت قسم میدهم».
چهل روز، هر روز 135 مرتبه صلوات، به نیابت از حضرت اباالفضل(ع) هدیه به روح مطهر مادر ایشان، حضرت امالبنین(س) یا به نیابت از حضرت امالبنین(س) هدیه به حضرت عباس(ع) بفرست که بسیار مجرب و راهگشاست.
حضرت علی(ع) که عالَم به اذن خداوند، بر سرانگشت ایشان میچرخد؛ و با تمام انبیا، ولیّ بوده و با پیامبر ما، ولایتش ظاهر شده است، میفرمایند: هرگاه میخواهید استخاره کنید؛ بگویید «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ فاطِمَةَ وَ اَبیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنیهَا وَ سِرِّ المُستَودَعِ فِیهَا»؛ خدایا از تو میخواهم که به فاطمه و پدرش، همسر و فرزندانش و آن سرّی که در سینهی او است…
استخاره در اینجا به معنی طلب خیر کردن است یعنی هر خیری، اعم از مادی یا معنوی، فردی یا اجتماعی یا… میخواهی طلب کنی، شاهکلید آن به دست حضرت فاطمه سلاماللهعلیها است و باید از ایشان طلب کنی.
خداوند، خیر هستی را در قرآن قرار داده و اگر میخواهی آن را استخراج کنی، باید فاطمه(س) به تو کمک کند. حال، سرآمد خیرات که نور و نورانیت است را هم باید از فاطمه(س) طلب کرد. باید به نام فاطمه(س) نور طلب کرد زیرا نور به دست ایشان است.
پیامبر(ص) فرمود: «خداوند مرا از نور خودش آفریده است و علی(ع) را از نور من آفریده است.» سپس توضیح دادند… اما به حضرت فاطمه(س) که رسیدند، فرمودند: «خداوند فاطمه(س) را از نورِ عظمت خودش آفریده است.» نور خداوند، اندازه و قَدر ندارد و مطلق است، همچنین عظمت خداوند هم، اندازه و قدر ندارد؛ حال اگر این دو را با هم ادغام کنیم، چقدر میشود؟! میشود فاطمه(س)!
انوار حضرت فاطمۀ زهرا سلاماللهعلیها
چه نوری به دست فاطمه سلاماللهعلیها است؟
پنج نور به دست ایشان است:
هر صبح که ایشان بلند میشدند تا به نماز بایستند، تمام مدینه را نور سفیدی در بر میگرفت. به طوری این نور میجهید که هر کس در مدینه خواب بود، از شدت این نور سفید، بیدار میشد.
نور سفید در عالم معنویت، یک معنا دارد اینکه، برای آغازِ راه است. مانند نور صبحدم است که شروع حرکت و زندگی و کار و فعالیت است. پس هرکس میخواهد قدم در راهِ شروع زندگی معنوی بگذارد، نورش به دست حضرت زهرا(س) است. این نور باعث تشخیص راه از بیراهه میشود؛ زیرا زندگی مانند یک نردبان است که با آن میتوان هم به آسمان رفت و هم به چاه افتاد؛ اینکه کدام سمت بروم، نور لازم دارد؛ و نور سفید را لازم دارم تا راه را پیدا کنم. نورِ آغاز زندگی معنوی ما، نور ابتدای صبح و نور حضرت زهرا(س) است.
این نور، نور راهنما است، اینکه چگونه باید راه بروم؟ کجا آهسته و کجا با سرعت بروم؟ کجا توقف کنم؟ تا از مسیر اعتدال خارج نشوم؛ این نور هم به دست فاطمه(س) و به معرفت و محبت ایشان است.
اینکه فقط راه بیفتیم، کافی نیست بلکه باید بدانیم کجا بایستیم، کجا بدویم، عرض و طول قدمهایمان چگونه باشد و…
آنهایی که در کربلا به جنگ امام حسین(ع) آمدند، مسلمان بودند. آنها بزرگترین نماز جماعت را که حدود سی هزار نفر میشدند، در صبح عاشورا به امامت عمر سعد تشکیل دادند؛ چه اشکالی در نماز جماعت آنها بود؟! ما که در نماز جماعت خود سورههای کوتاه میخوانیم اما آنها آلعمران و بقره میخواندند و هنوز هم میخوانند! پس چه شد که آنها حسین(ع) را کشتند؟! اسلام که راه است و آنها هم که مسلمان بودند! زیرا آنها ندانستند چگونه قدم بردارند که تعادل در دین، اخلاق، عمل و زندگی خود به وجود بیاورند. چون آنها از زهرا(س) بریده بودند، او را کشتند و فکر کردند او فقط یک زن است مانند زنهای دیگر!
نور معرفت و شناسایی است. هنگام عصر که میشد، نور زرد از فاطمه(س) ساطع میشد. این نور، نور خطرشناسی است.
اکثر شما رانندگی بلد هستید؛ اگر عالیترین و مدرنترین ماشینها را داشته باشید اما قوانین راهنمایی و رانندگی را ندانید و علائم مسیر را نشناسید، به سلامت به سرمنزل مقصود نمیرسید.
امام صادق(ع) فرمودند: ما دوازده امام، دوازده عَلَم راه شما هستیم؛ (هر کدام که از بین رفتند و شهید شدند، نفر دیگری جایگزین آنها میشود.)
مجلس امام حسین(ع) و خودِ امام حسین(ع) یک علامتِ راه است و فقط مقصد نیست که در آنجا بنشینم و گریه کنم و بگویم که به مقصد رسیدم! خیر، امام حسین(ع) و مجلس ایشان، علامت راه و آدرس راه است؛ و فاطمه(س) تمام این آدرسها را با ولایت حضرت علی(ع) و شهادت خودش تبیین کرده است.
هر سال، در ابتدای ماه محرم، اسلامشناسان و دلسوزان مردم و فقرا زیاد میشوند! آنها میگویند: خرج امام حسین(ع) و مجالس ایشان نکنیم و به فقرا بدهیم! جالب این است که آنها، هنگام خرج عروسیها و مهمانیها و تولدها و… به یاد فقرا نیستند اما دیگ امام حسین(ع) که بار میشود، یاد فقرا میافتند!
اسلامشناس هم زیاد میشود که میگویند: اسلام، دین گریه نیست این قدر در این ایام گریه نکنید! اتفاقاً به نظر ما، اسلام، دین گریه است یعنی اینکه هزار و چهار صد سال قبل، در وادی کربلا، بچهای ششماهه بر دستان پدرش، نالههای «العطش» زده اما سر او را گوش تا گوش بریدند و سپس جنازهی کوچک او را از زیر خاک درآوردند و بر نوک نیزه زدند، سرش را بردند و او را چنان کردند که قبرش ناپیدا است! و امروزه، هر ساله دنیای مدرن و کشورهای وهابی و دشمنان شیعه، که تا بیخ دندان مسلح به موشک و بمبافکن و بمب شیمیایی و قدرت نظامی و اقتصادی هستند، به کشورهای شیعه و کشورهایی که روزِ علیاصغر(ع) دارند، میگویند: هرچه بخواهید به شما تسهیلات میدهیم اما روز علیاصغر(ع) را ممنوع کنید! آنها از یک ششماههی شهید میترسند!
جریان کربلا را خداوند زنده نگه داشته اما با همین مجالس روضه تا به اینجا رسیده است.
این نور، نور غضب و خشم است. فاطمه(س)، وجودش ریحانه است اما نور غضب الهی در وجود ایشان تبلور پیدا کرده است؛ و از فاطمه(س) به حسین(ع) رسیده است. دین اسلام، دین رحمت و مهربانی به یکدیگر است. (امام صادق(ع) فرمودند: وقتی قطع رحم کردید، خداوند نگاه نمیکند که حق کیست و ناحق کیست؛ بلکه خداوند، عمر و روزی دو طرف را کم میکند.)
اما چه کسی مانند فاطمه(س) توانسته است که اینگونه دشمن را غضب کند؟! ایشان قهر کردند و تا ظهور امام زمان(عج)، دشمن زهرا(س) غضب کرده شد؛ و همچنین دوستان ایشان هم تنبیه شدند که چرا سکوت کردند و چیزی نگفتند؟! پس دوستان هم از برکات زیارت قبر ایشان محروم شدند!
همین غضب را به امام حسین(ع) داد که با یک «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ…»، دشمن خود را تا قیامت غضب کرده و به دوستش مرحمت فرموده است.
این نور، نور غیرت به خود و بدن و جسم و ناموس است. سربازان بنیامیه میخواستند اُسرا را سوار بر ناقه کنند، زینب(س) به آنها نهیب زد که روی خود را برگردانید، به ما پشت کنید قبل از اینکه همهی شما را نفرین کنم. پس تمام سربازان بنیامیه، پشت کردند تا نتوانند ببینند که ناموس حسین(ع) پاهای خود را بلند میکنند که سوار بر ناقه شوند.
ما در این مجالس به دنبال این هستیم که از فاطمه(س) بخواهیم تا از انوار ایشان که آنها را به امام حسین(ع) داده است؛ و امام حسین(ع) هم آنها را به مجالسش داده است، برخوردار شویم.
عظیمترین، با فضیلتترین و عجیبترین نور، نور سیاه است. این نور مانند یک چادر مشکی که زنان بر سر میکنند، همهجا را میپوشاند. در این عصر آخرالزمان که راه، گم شده و بیراهه زیاد شده است، حق، ناپیدا شده و تشخیص آن از باطل، سخت شده است؛ و دین به نرخ روز، گفته میشود و به سلیقههای گوناگون، تفسیر و معنا و ملعبه میشود، چگونه میتوان راه درست را پیدا کرد؟!
پیامبر(ص) فرمودند: «روزگاری میآید که مانند ابرهای بهار که سیاه و آبستنِ باران هستند و تمام آسمان را فرا میگیرند؛ ظلمات و تاریکی هم اینچنین عقاید مردم را فرا میگیرد.» حدیث قدسی است که خداوند فرمود: «یک یتیم که آه بکشد، خون از عرشِ من بر زمین میچکد؛ و یک خون ناحق که ریخته شود، عرش من به لرزه در میآید.» حال، ببینید که امروزه چقدر خون ناحق بر زمین ریخته میشود! استکبار جهانی سلاحهای نو میسازند و چون میخواهند زرّادخانههای خود را که پر از سلاحهای قدیمی است، نو کنند و آنها را به فروش برسانند؛ مسلمانان را به جان یکدیگر میاندازند، پول نفت آنها را میگیرند و سلاحهای کهنهی خود را به آنها میفروشند. سربازان آنها که غالباً از ملتهای دیگر هستند و آنها را با پول، خریده و استثمار کردهاند؛ در سایه میایستند و تماشا میکنند که چگونه مسلمانان، یکدیگر را میکشند. مسلمان سعودی، مسلمان یمنی را میکشد! و آنها به تماشا ایستادهاند و همهجانبه، نفع میبرند.
حال در این ظلمت، چه کسی میتواند راه را پیدا کند؟ کسی که چهار نور قبلی را از فاطمه(س) دریافت کرده است. محب و عاشقِ زهرا(س) و شیعه و گریهکن حسین(ع) و حسین شناس، در دورهی ظلمات و تاریکی، چنان حرکت میکند کأنه روزِ روشن است. او سرگردان نمیماند زیرا انوار را از فاطمهی زهرا(س) دریافت کرده است. او در دورهی ظلمات، بهگونهای اخلاق و منش دارد و بهگونهای سازماندهی زندگی فردی و اجتماعی دارد که گویی در روزِ روشن، زندگی و حرکت میکند.
وقتی این نور را دریافت کردیم، آنگاه آداب و ادب و حرمت را میدانیم. یکی از علمای ماست، ایشان فرمود: سالها در مسجدی پیشنماز بودم و منبر میرفتم، خادمی هم سالها در آنجا خدمت میکرد، او فردی مؤمن بود. اما در ماه محرمی دیدم که خادم، گویی متحول شده و نور و سوز دیگری پیدا کرده است. او را به خلوتی بردم و از او پرسیدم که چه اتفاقی برای تو افتاده است؟! گفت: من تغییری نکردم. گفتم: خیر، تو مدتی است که بعد از ایام عاشورای امسال، حال و هوای دیگری پیدا کردهای! سپس بسیار اصرار کردم و او را قسم دادم که جریان را برای من تعریف کند.
او گفت: یک شب که روضه تمام شد و همه رفتند؛ و من همهجا را مرتب کردم، آمدم که در را ببندم، دیدم گوشهی فرش لای در گیر کرده، آمدم که با پاهایم فرش را درست کنم، ناگهان به خود نهیب زدم که چرا با پاهایت میخواهی فرش روضهی حسین(ع) را درست کنی؟! بر روی این فرش، گریهکنان حسین(ع) نشستهاند و… پس خم شدم و با دستم فرش را مرتب کردم. به اتاقم رفتم و خوابیدم. در خواب، امام حسین(ع) را دیدم که به شما که پیشنماز و روضهخوان هستید و همهی مردم و خادمان هدیه دادند، به من که رسیدند، نگاه ویژهای کردند و هدیهای ویژه دادند، دستی بر دل من کشیدند که دل من زیر رو شد. سپس فرمودند: این در عوض حرمتی است که به فرش روضهی من گذاشتی!
حال شما در نظر بگیرید، امام حسین(ع) که به فرش روضهاش، اینگونه حرمت میکند، به دل سوختهی ما و اشکهای ما چگونه نگاه و حرمت میکند؟! به مالی که در راه ایشان بذل میکنیم، چگونه ارزش میگذارد؟! این ماه، ماه امتحان به مال و به جان است؛ مانند جناب مسلم(ع) که به جان خود امتحان شد.