بسم الله الرحمن الرحیم

یافاطمة الزهرا اغیثینی

بیست و ششم ماه رمضان، 11 خرداد 98

 

محورهای سخنرانی:

سه رکن مهم مجالس دینی

توسلی مجرب به امام جوادالائمه علیه‌السلام

بال پریدن دعا، صلوات است

اثر دعا برای فرج امام زمان(عج)

بندگی خدا و هدایت خلق خدا؛ دو کار مهمی که عمرمان باید به آن‌ها صرف شود

 

 

سه رکن مهم مجالس دینی

مجالس دینی از سه مسئله نباید خالی باشند:

1- توسل به دامن رسول‌الله(ص) با صلوات‌های بسیار و پی‌در‌پی.

2- دعا کردن.

مجلسی که در آن، صلوات و ذکر باشد اما در آن دعا نشود و به دعا نگوییم: «اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ» به کمال نمی‌رسد. در هر مجلسی باید برای بخشش خودمان و مؤمنین و مؤمنات و جمع بودن ما در کنار مؤمنین و مؤمنات دعا کنیم.

3- توسل گرفتن به دامن اهل‌بیت(ع)

همان‌طور که در نمازهای مستحبی و اذکار و دعاها و صدقه دادن و بقیه کارهای خیر تنوع داریم، در توسل به اهل‌بیت هم همین‌طور است که ما هر ایامی به یکی از ائمه متوسل می‌شویم.

توسلی مجرب به امام جوادالائمه علیه‌السلام

نذر 10 شب روضه فقط برای امام جوادالائمه علیه‌السلام برای حاجت بسیار مجرب است.

یکی از علما نقل می‌کند که یکی از خدام حرم امام رضا علیه‌السلام من را 10 شب در شهادت امام جوادالائمه(ع) دعوت کرده بود که من بروم برای روضه و سخنرانی و با من شرط کرده بود که هر 10 شب را فقط روضه جوادالائمه(ع) می‌خوانی. شب آخر من به خادم گفتم ما که روضه را خواندیم اما چرا تو نگذاشتی ما حتی یک شب گریز به کربلا بزنیم و گفتی فقط روضه جوادالائمه بخوان؟

خادم جواب داد که من سال‌هاست خادم حرم امام رضا(ع) هستم. روزی دیدم یک کاروان چند نفره‌ی روستایی به حرم آمده‌اند و خربزه مشهدی گرفته‌اند و در صحن خورده‌اند و پوست و تخمه‌هایش را ریخته‌‌اند و دارند می‌روند (در زمان‌های قدیم که نهری از مشهد رد می‌شد و از صحن سقاخانه هم عبور می‌کرد گاهی زائران کنار این نهر می‌نشستند و خوراکی می‌خوردند و استراحت می‌کردند). من صدایشان زدم و گفتم این چه وضعی است؟ ادب ندارید و شما امام نمی‌شناسید و بسیار حرف‌های درشت به آن‌ها زدم. یکی از آن آقایان رنگش زرد شد و یک نگاهی کرد به گنبد امام و گفت آقا ما فکر کردیم اینجا خانه‌ی شماست نه خانه‌ی این‌ها، اگر می‌دانستیم خانه‌ی این‌هاست نمی‌آمدیم و نمی‌ریختیم. مرد رفت و من شب در خواب دیدم که امام رضا(ع) در ایوان عتیق ایستاده‌اند و جوانی هم که امام جواد(ع) بودند کنارشان ایستاده است. آقا صدا کردند همه خادم‌ها بیایند و بعد فرمودند چوب و فلک بیاورید. بعد به من اشاره کردند که او را بیاورید. من را به فلک بستند و گریه و زاری کردم. آقا فرمودند چرا دل زائر من را شکستی؟ تو مگر خادم من نیستی و برای خدمت نیامده‌ای؟ پس چرا او را ناراحت کردی که با گریه و خجالت از حرم من بروند؟

من التماس کردم، اما امام فرمودند باید کتک بخوری و دیگر می‌روی و خادم حرم من نخواهی بود. ناگهان چشمم افتاد به جوادالائمه و گفتم شما را به جان جوادت قسم می‌دهم ببخش. یا جوادالائمه! اگر من را پیش پدرت شفاعت کنی من در عزایت هر سال 10 شب روضه برگزار می‌کنم. امام جواد خم شدند و شانه‌ی پدرشان را بوسیدند. سپس امام رضا(ع) فرمودند به جوادم بخشیدمت. اگر من را به جوادم قسم نمی‌دادی هرگز تو را نمی‌بخشیدم.

در باب دعای روز بیست و ششم ماه رمضان

در دعای روز بیست و ششم از خدا تقاضا می‌کنیم: خدایا کوششم را در این روز قدر بگذار (تو در قرآن فرمودی برای انسان چیزی نیست مگر سعی و تلاش خودش، من سعی خود را کردم، تو به آن، قدر بده) گناهم را آمرزیده شده قرار بده، کردارم را پذیرفته قرار بده و عیبم را پوشیده بدار ای شنواترین شنوایان.

در حدیث آمده است: هر کس این دعا را بخواند، روز قیامت منادی ندا می‌کند که محزون نباش و نترس آن روزی که این دعا را خواندی خدا قسم خورد گناهت را بیامرزد و پرده‌دری برایت نکند؛ و خدا آن روز دعایت را پذیرفته است.

بال پریدن دعا، صلوات است

هر دعا باید به عرش برسد تا به اجابت برسد، دعا برای پریدن دو صلوات لازم دارد یکی اولش و یکی آخرش. ما دعا کردن را باید از اهل‌بیت(ع) یاد بگیریم. در صحیفه‌ی سجادیه‌ی امام سجاد(ع) پنجاه دعا وجود دارد که همه با صلوات شروع شده‌اند و با صلوات تمام شده‌اند. این برای ما درس بزرگی است.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: دعا محجوب به گناهان ما است، آن‌قدر محجوب که دعای بعضی‌ها در فضای دهانشان است و از آن دهان بالاتر نمی‌رود، برای بعضی تا دور سرشان، بعضی تا سقف اتاق، بعضی تا آسمان اول؛ در حالی که دعا تا به عرش نرسد به اجابت نمی‌رسد. مردم ترسیدند و گفتند وای بر ما پس چه کنیم؟ امام فرمودند: به دعایتان بال پریدن بدهید با صلوات اول دعا و صلوات آخر دعا.

صلواتی پر از معنویت و نورانیت

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ملکی از خدا خواست: خدایا! توانایی شنیدن حرف تمام بندگانت را که با تو با هر زبانی حرف می‌زنند، به من بده. خدا این توانایی را به او داد. او تا قیامت زنده است و حرف همه‌ی بندگان را می‌شنود. از میان شنیدن همه‌ی صداها هر مؤمنی که بگوید: «صَلَی اللهُ عَلَی محمدٍ وَ آلِه وَ سَلَّم» آن ملک بلافاصله می‌گوید: درود خدا بر تو؛ و خدمت پیامبر(ص) می‌رسد و می‌گوید: فلانی فرزند فلانی از فلان نقطه به این لفظ به شما سلام رساند و سپس پیامبر می‌فرماید «علیه سلام» یعنی سلام من بر او باد.

این از آن صلوات‌های نابی است که نورانیت و معنویت بسیاری دارد و جا دارد کتاب‌ها در تفسیرش نوشته شود.

اثر دعا برای فرج امام زمان(عج)

امام موسی کاظم علیه‌السلام فرمودند: هرگاه در مجلس ذکر خدا و ذکر فضائل ما اهل‌بیت نشستید، شیطان از شدت درد و غم ناله می‌کند و ملائکه ناله او را می‌شنوند و بر او لعنت می‌فرستند و شیطان از آن مجلس زیانکار و خاسر بیرون می‌رود.

بزرگان می‌فرمایند آن مجلسی که هم ذکر خدا در آن هست، هم ذکر اهل‌بیت(ع)، آن مجلسی است که در آن، دعا برای فرج امام زمان(عج) بشود. اگر در مجلسی دعای فرج نخوانیم آن مجلس جامع نمی‌شود.

حدیث است که دعا به جهت فرج امام زمان(عج) موجب نجات از هلاکت و فتنه‌های آخرالزمان و ثبوت در دین و یقین در ایمان است.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: آخرالزمان را می‌بینم که فتنه‌ها مثل شب تاریکی پس از دیگری می‌آیند، نمی‌ماند کسی مگر گمراه شود. اگر می‌خواهید از گمراهی آن زمان در امان بمانید، دعا کنید برای فرج امام زمانتان (یعنی فقط کسانی از گمراهی در امان می‌مانند که برای فرج امام زمان دعا می‌کنند).

عالم بزرگوار ابواسحاق اسفراینی نقل کرده است: روزی در کتاب‌های قدیمی خواندم که اگر کسی چهل روز مداومت کند به خواندن سوره‌ کوثر، سپس توحید و سپس آل‌عمران (هر کدام یک بار) و اگر نتوانست روزانه بخواند فقط در روزهای جمعه بخواند و به آن مداومت کند، نمی‌میرد مگر اینکه امام زمانش را می‌بیند.

ما دو طلبه بودیم و تصمیم گرفتیم این را انجام دهیم. من شروع کردم اما موفق نشدم، اما دوست طلبه‌ام موفق به انجام آن شد. او می‌گوید هر روز خواندم تا به روز سی‌وپنجم رسیدم. برای کاری، در راهِ رفتن به بلوچستان بودم که در بیابان آقایی با لباس بلوچی به من رسید و سلام و علیک و احوال‌پرسی کردیم. آقا به من گفتند: منظورت از خواندن سوره‌های کوثر و توحید و آل‌عمران چیست؟ من گفتم: برای ملاقات حجت زمان. آقا گفتند: حالا اگر او را دیدی چه چیزی از او می‌خواهی؟ من گفتم: سؤالات دینی دارم و می‌خواهم آن‌ها را بپرسم. آقا گفتند: خب سؤالاتت را بپرس. من با خودم گفتم او با خودش فکر کرده امام زمان است و چیزی نگفتم. باز آقا گفتند: ما که هم‌سفر هستیم سؤالاتت را بپرس. صحبت می‌کنیم و خستگی راه را کمتر حس می‌کنی. من گفتم باشد و پرسیدم.

سؤال اولم از امام زمان این است که کوتاه‌ترین راه رسیدن به خدا کدام است؟ ایشان فرمودند: اگر کیمیاگری به دروغ به شما بگوید من بلد هستم کیمیا بسازم در حالی که دروغ می‌گوید شما به قول او اعتماد می‌کنید و مال خود را خرج می‌کنید و زحمت می‌کشید تا آن کیمیا را به دست بیاورید؛ اما آنچه از قول پیامبران و ائمه و علما تصدیق شده و به شما رسیده و گفته که اگر عمرت را صرف کنی و سوره‌های کوثر و توحید و آل‌عمران را بخوانید، می‌خوانید اما نه به قصد ثواب بلکه به قصد امتحان که ببینیم آیا امام زمان را می‌بینیم یا نه و اگر دیدیم سؤال بپرسیم. بعد شما او را می‌بینید و سؤالتان را می‌پرسید و جواب هم می‌گیرید اما تشخیص نمی‌دهید که او همان امام زمان است مگر اینکه من به زبان به تو بگویم که من همان حجت زمان هستم. کاش به یقین و به امید ثواب می‌خواندید که هم هدایت در آن بود هم این ملاقات. نزدیک‌ترین راه برای رسیدن به سعادت همین است که هر عمل را برای ثواب و قرب خدا انجام دهید و با یقین به جا آوردید.

توسلی عالی به امام زمان

مرحوم خانم مالک می‌گفتند دست از این توسل به امام زمان(عج) برندارید: تمام برکات دعا و توسل و فهم و شعور و قرب به امام زمان در این توسل است. با حضور قلب و با حوصله و با وضو رو به قبله هزار و دویست مرتبه بگویید:

«یا فارِس الحِجاز اَدرِکنی یا اَباصالِح اَدرِکنی یا اَبَاالقاسِم المَهدی اَدرِکنی یا صاحِبَ الزَّمان اَدرِکنی اَدرِکنی اَدرِکنی وَ لا تَدَع عنّی فَاِنّی عاجِزٌ ذَلیل».

ای سوار حجازی به دادم برس. یا اباصالح به دادم برس. یا اباالقاسم المهدی به دادم برس. یا صاحب الزمان به دادم برس به دادم برس به دادم برس و من را تنها و به حال خودم نگذار که من یک عاجز ذلیل بی‌پناه هستم.

و هر چیزی که به ذهنتان می‌رسد با این توسل بخواهید، همه‌ی خیر دنیا و آخرت را بخواهید. حداقل در هفته یک شب مثلاً شب‌های دوشنبه را برای این کار قرار دهید. اگر نشد ماهی یک شب، مثلاً شب‌های اول ماه این توسل را داشته باش.

دو کار مهم که عمرمان باید به آن‌ها صرف شود

از بهترین نعمت‌های الهی، عمر است که خدا به ما عطا کرده است. در احادیث و روایات، از عمر به رأس تمام داشته‌ها و سرمایه‌ی تجارت تعبیر کرده‌اند. هر نعمتی شکر مخصوص به خود را دارد همان‌طور که هر گناهی توبه‌ی مخصوص به خود را دارد. شکر مخصوص نعمت عمر چیست؟ به این است که تمام عمرم را در دو برنامه هزینه کنم:

اول: هزینه کنم در عبادت خدا. عبادت خدا در شئون اجتماعی، عبادت خدا در شئون خانواده و عبادت خدا در شئون فردی. مخصوصاً سعی کنم عمرم را هزینه کنم در عبادت خدا در شئون خانواده، یعنی سعی در هدایت خانواده به سمت خدا؛ که قرآن هم می‌فرماید جلوی نفس خودت و خانواده‌ات را بگیر از اینکه در آتش دوزخ نسوزید. حال من این عبادت را چگونه باید انجام بدهم و چگونه خانواده‌ام را به سمت خدا هدایت کنم؟ چنین چیزی ممکن نیست مگر به رفتار خودمان. نیازی نیست با زبان هدایت کنیم، همین‌که ما خودمان درست رفتار کنیم این هدایت‌گری است.

امام محمدباقر علیه‌السلام فرمودند: بچه‌های شما عکس و تصویر خود شما هستند (در سنین مختلف) که گرفته‌ شده و الآن به شما نشان داده می‌شود. امام محمدباقر علیه‌السلام در جایی دیگر فرموده‌اند که جنین وقتی در شکم مادر به چهار ماه می‌رسد و می‌خواهد روح در آن دمیده شود، ملکی می‌گوید: خدایا سرشت او را بر چه قرار دهم؟ ندا می‌آید: پیشانی مادرش را نگاه گن و بر اساس تفکر و اندیشه‌ی مادرش بنویس. این همان چیزی است که دانشمندان امروزه به آن ژن می‌گویند.

تواضع، رکن اصلی تربیت فرزند:

نکته بسیار مهم این است که هدایت فرزند به تواضع در مقابل خدا است. من باید به فرزندم یاد بدهم که بنده‌ی خدا باید در مقابل خدا متواضع باشد وگرنه شیطنت می‌کند. کسی که امر خدا را اجابت نمی‌کند در مقابل خدا تواضع ندارد. کسی که تواضع ندارد، استکبار دارد. کسی که استکبار دارد یعنی شیطنت دارد زیرا این شیطان بود که به خدا گفت من حرف تو را گوش نمی‌کنم و سجده نمی‌کنم.

لقمان حکیم به پسرش گفت می‌خواهم تو را چند سفارش کنم: اول تو را نصیحت می‌کنم که در مقابل خدا تواضع داشته باشی. بعد برای او صحبت‌هایی کرد و سپس گفت از همه‌ی حرف‌هایی که زدم چهار تا را نصب‌العین خود کن:

1- در تمام احوال زندگی‌ات خدا یادت نرود (همانا خدا در کمین است).

2- پسرم هرگز من را فراموش نکن من پدر تو هستم (یادت باشد که تو فرزند من هستی).

3- هر وقت کارها در زندگی بر تو مشکل شد، خدای عالم را به یاری بطلب (که جز از او کمک از کسی برنمی‌آید).

4- بیشتر سخنت در همه احوال این باشد: «حسبنا الله و نعم الوکیل» یعنی من خدا را وکیل خود گرفته‌ام و این وکیل من را کفایت می‌کند.

این‌ها را به بچه‌هایمان یاد بدهیم، به آن‌ها یاد بدهیم که هر چیزی که می‌خواهند، از خدا بخواهند.

امید و توکل بر خدا:

رسول اکرم(ص) فرمودند: هرکسی همه‌ی امیدش را به سوی خدا ببرد و توکل به خدا کند، خدا روزی‌اش را از جایی می‌رساند که خودش خبر ندارد. همان‌طور که پرنده‌ها و جوجه‌ها صبح‌‌ها از خانه‌هایشان بیرون می‌آیند و شکمشان خالی است و شب به خانه‌هایشان برمی‌گردند در حالی که شکمشان پر از دانه است، به همین صورت خدا به انسان هم می‌رساند اگر او امیدش را از غیر ببرد و به سمت خدا ببرد؛ اما کسی اگر امید به غیر خدا و به دنیا داشت خدا او را دربست به دنیا واگذار می‌کند.

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: داوود پیامبر از بیت‌المال روزی‌اش را برمی‌داشت. شبی ندا آمد: داوود همه‌ی کارهایت را دوست دارم جز این یک کار، اگر تو تن به کار می‌دادی و از بیت‌المال روزی نمی‌خوردی من دیگر بنده‌ای مثل تو نداشتم و بنده‌ی عالی من می‌بودی. داوود از این غصه چهل شبانه‌روز گریه کرد. روز چهلم خدا به آهن امر کرد که در دست داوود نرم شو و او زره می‌بافت و هزار درهم می‌فروخت. وقتی به خودش آمد 360 زره بافته بود، فروخت و 360 هزار درهم درآورد و زندگی خودش و اهل‌بیتش را اداره کرد.

پس سعی کن به بچه‌هایت تواضع در برابر خدا یاد بدهی. اگر تواضع داشتند او را اطاعت می‌کنند. قرآن در مورد آدم متواضع می‌گوید «الذین هم فی صلاتهم دائمون» یعنی کسانی که دائماً در حال بندگی و نماز خدا هستند.

عبادت خدا با تن دادن به انجام واجبات:

امام صادق(ع) از قول پیامبر(ص) فرمودند: مرد انصاری می‌خواست به مسافرت برود و قبل از رفتن به زنش گفت این چند روز که من نیستم در خانه بمان. مرد رفت و خبر برای زن آمد که پدرت مریض است. زن برای اطاعت از گفته‌ی شوهرش، خودش از خانه بیرون نرفت و غلامی را به سمت پیامبر فرستاد که بپرسد در چنین شرایطی که شوهرم گفته در خانه بمان و الآن پدرم مریض شده آیا اجازه می‌دهید به ملاقات پدرم بروم؟ پیامبر فرمودند: از شوهرت اطاعت کن و در خانه بمان. چند روز بعد دوباره غلام آمد و از قول زن پرسید پدرم از دنیا رفته است، آیا اجازه می‌دهید به نماز بروم؟ پیامبر فرمودند: شوهرت گفته در خانه بمان اطاعت کن و در خانه بمان. دوباره غلام رفت و آمد و از قول زن پرسید پدرم را غسل و کفن کرده‌اند، آیا تشییع جنازه بروم؟ پیامبر فرمودند: در خانه بمان و از قول شوهرت اطاعت کن. بعد از دفن پدر زن، پیامبر که از تشییع جنازه برمی‌گشتند به در خانه‌ی زن رفتند و فرمودند: همانا خدای تبارک تو را و پدرت را بخشید به خاطر اطاعت امر شوهرت.

شیخ عبدالکریم حامد شاگرد شیخ رجبعلی خیاط بود و در مشهد زندگی می‌کرد. برایش خبر آوردند که پدرت از دنیا رفته است. به سرعت برای تشییع جنازه به تهران بیا. او می‌گوید من فردا با کسی در مشهد قرار داشتم و هیچ آدرس و شماره‌ای از او نداشتم و به او وعده داده بودم که سر قرار بیاید. از چهار عالم مرجع تقلید پرسیدم و گفتند که تشییع جنازه پدر واجب کفایی است و چهار آدم باشند کافی است اما وفای به عهد، امر خداست و واجب عینی است و نمی‌توانی بروی زیرا تو قول دادی و فردا آن شخص می‌آید و دنبال تو است. من تشییع جنازه‌ی پدرم نرفتم و صبر کردم و قرارم را با آن شخص انجام دادم و بعد رفتم و به ختم پدرم رسیدم.

این‌طور مطیع بودن و بنده‌ی خدا بودن درست است.

پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: علی جان! هر وقت دیدی مردم به مستحبات مشغول‌اند (مستحباتی که باعث زیر پا گذاشتن واجبات می‌شود) تو به واجبات عمل کن. همیشه در همه جای زندگی واجبات را در اولویت قرار بده تا بنده‌ی واقعی خدا باشی.

دوم: مسئله‌ی دیگری که باید عمر خود را در آن صرف کنیم، هدایت گمراهان جامعه است.

باید یک مسئله در جامعه جا بیفتد و آن، اینکه جنبنده‌ای نیست مگر روزی‌اش به دست خداست و خدا فرموده است من روزی شما را از آسمان می‌رسانم شما به کجا می‌روید؟ این روزی اعم است از روزی معنوی و روزی مادی.

گفتند که پیرمردی با اوقات تلخ و ناراحت از خواب بلند شد و اشک می‌ریخت که صبح نزدیک است به خدا قسم که 80 سال است نماز شبم ترک نشده، نمی‌دانم چرا امشب روزی‌ام نشد. دیگران به او گفتند ساعت را اشتباه می‌کنی دو ساعت به نماز صبح مانده، پیرمرد افتاد به سجده و شکر کرد و گفت می‎دانستم خدا من را فراموش نمی‌کند و روزی‌ام را می‌دهد.

همتی بگذاریم به تفسیر سوره‌ی والعصر که دقیقاً ما را راهنمایی می‌کند که کجا باید عمرمان را صرف کنیم. اگر عمرمان را در این دو مسیرِ بندگی خدا و هدایت خلق خدا که گفتیم صرف کنیم ما تاجر موفقی بوده‌ایم و اگر عمرمان در مسیر شیطان خرج شد، عمر ما غارت شده است.

چهار چیز غارت‌گر عمر انسان هستند: شیطان، شهوات، هوای نفس و هم‌نشین بد. اگر انسان عمرش به غارت برود، در قیامت هم هیچ شفاعت‌کننده‌ای نخواهد داشت.

حکایت این غارت عمر در سوره والعصر هست. سید جمال‌الدین اسدآبادی شاگرد شیخ انصاری در زمان قاجاریه بود. در کشور مصر علمای شیعه و سنی در مجلسی جمع شده بودند و از میان علمای شیعیان باید مرحوم اسدآبادی سخنرانی می‌کرد. ایشان مبنای سخنرانی‌اش را سوره والعصر قرار داد. این سه آیه را چنان تفسیر کرد که عده‌ای غش کردند و عده‌ای بی‌هوش شدند و عده‌ای به سر و صورت خود می‌زدند که ای وای بر ما که ما با خود چه کردیم و چه خسارتی دیدیم.

«والعصر»؛ قسم به عصر. برای این «عصر» ایشان زمان بین نماز ظهر تا عصر را تفسیر کرد. آیه در مکه نازل شده که در خط استوا است و از ظهرش تا عصرش فاصله حدود 6 ساعت است. عرب‌ها بعد از نماز ظهر به گناه و زشتی و لهو و لعب می‌رفتند. خدا سوره نازل کرده و به این 6 ساعت قسم خورده. آدم در 6 ساعت چه کارهای مختلفی می‌تواند انجام دهد و چه می‌شود با تمام این 6 ساعت‌ها در کل زندگی کرد. اینکه چه اهمیتی دارد و چه باید کرد باشد برای بحث روزهای آینده.