بسم ‌الله الرحمن الرحیم

یا فاطمة الزهرا اغیثینی

بیست و چهارم ماه رمضان، 9 خرداد 98

 

محورهای سخنرانی:

بهره‌برداری از 60 نور ماه مبارک رمضان

اجابت دعا در شب جمعه‌ی آخر ماه رمضان

اهمیت زیارت شب جمعه امام حسین(ع)

برتری شب و روز جمعه نسبت به سایر ایام

در روز جمعه چه ‌کارهایی باید انجام دهیم؟

جاده‌های زندگی و امدادهای آن؛ و بشارت‌های خداوند

شب و روز جمعه، شب و روز: 1. زیارت الحسین(ع) 2. توسل به امام زمان(عج) و کسب معرفت درباره‌ی ایشان 3. دعا برای امام زمان(عج) 4. تحقیق و مطالعه در امور دین 5. ذکر و دعا به درگاه خداوند 6. نصیحت گوش کردن است

 

 

 

بهره‌برداری از 60 نور ماه مبارک رمضان

ساعت شنیِ ماه مبارک رمضان، شروع به کار کردن کرده و آخرین شب جمعه، آخرین روز جمعه، آخرین روز شنبه و کم‌کم شب و روز عید فطر و ایام وداع با ماه مبارک رمضان می‌رسد. اگرچه روزه‌دارها سختی و رنج کشیدند، به تعب افتادند، تشنگی و گرسنگی کشیدند اما ان‌شاءالله همگی‌مان در درمانگاه ماه مبارک رمضان به طبابت رسول اکرم(ص) که طبیبِ دوّار هستند دانه‌دانه بر زخم‌ها و ناراحتی‌هایمان و بر رنج‌هایمان مرهم گذاشته‌ایم و درمان کرده‌ایم و شفا گرفته‌ایم. ان‌شاءالله با همین شفا و درمان، ادامه‌ی راه زندگی‌مان را خواهیم داد.

من در سال‌های گذشته بر این موضوع خیلی تأکید داشتم که ماه مبارک رمضان شصت نور دارد. وقتی می‌آید، در وجود یک روزه‌دار و در جامعه‌ی مؤمنین و مؤمنات چه بخواهند و چه نخواهند شصت نورانیت و معنویت را با خودش می‌آورد و در طی سال، هیچ ماهی چنین معنویت و نورانیتی ندارد. شصت نور معنوی که یکی از آن‌ها نور قرآن است، یکی از آن‌ها نور سحر، یکی افطار، یکی نماز شب، یکی شب‌های قدر، یکی صدقه دادن، یکی خلوت با خداوند تبارک‌وتعالی، یکی بشارت‌های گوناگونی که خدای تبارک‌وتعالی به روزه‌داران و مؤمنین و توّابین می‌دهد و… . گمان نمی‌کنم آدمی که شصت چراغ نورانی در وجودش روشن بشود، در طی سال همه‌ی این شصت چراغ را بتواند خاموش کند. نصف این چراغ‌ها هم اگر خاموش بشود، باید تا ماه رمضان سال آینده اگر زنده ماندم، با سی چراغ معنوی و روحانی حرکت کنم؛ بنابراین تقصیراتم، رذایلم و بدی‌هایم باید کمتر باشد.

وقتی پیامبر اکرم(ص) از معنویت و روحانیت ماه رمضان سخن به میان آوردند، یکی بلند شد و صیحه کشید و یقه پاره کرد و گفت: یا رسول‌الله! این ماه خوب خدا چرا سالی یک مرتبه است؟ کاش خداوند واجب می‌کرد هر فصلی ما یک ماه روزه می‌گرفتیم و از معنویت این ماه بهره‌مند می‌شدیم.

(شما اگر بخواهید فردای ماه رمضان روزه بگیرید به سختی می‌افتید و مریض می‌شوید. خداوند فرموده است که من از اول ماه مبارک رمضان برای هر روزه‌داری ملکی را گذاشتم که مواظب روزه‌اش باشد و بدنش را مراقبت کند؛ و روز آخر ماه رمضان وداع می‌کند و می‌رود.)

پیامبر(ص) گریه کردند و فرمودند: به آن خدایی که من را به نبوت فرستاده و مأمور به پیامبری کرده است، اگر شما از انوار دریافتی همین ماه رمضان مراقبت کنید برای همه‌ی عمرتان کفایت می‌کند. این چراغ‌هایی را که روشن شده است، نورانیت و معنویتش برای زندگی شما کافی است.

خداوند امر کرده است که چراغ روشن بشود؛ چراغ را امام زمان(عج) در شب اول ماه مبارک رمضان در دل‌هایتان روشن کرده‌اند. تا خود آقا این چراغ را خاموش نکنند، خاموش نمی‌شود؛ مگر اینکه من کاری بکنم که از چشم امام زمانم بیفتم و امام زمان(عج) آن را خاموش کنند. کاری بکنم که حضرت با من قهر کنند و نخواهند با من مراوده داشته باشند و چراغ را خاموش کنند؛ و من دوباره دچار تاریکی مطلق بشوم.

یکی از انوار ماه مبارک رمضان همین مجالس است؛ کسانی که یک ماه رمضان می‌گذرد و نه جماعت می‌روند، نه قرآن می‌خوانند، نه جلسه می‌روند و فقط زبان بسته‌اند و روزه هستند، چه بهره‌ای از این ماه مبارک می‌برند؟ «یَدُ الله مَعَ الجَماعَة» دست خدا با جمعیت است. شاید امروز خدا دستش را به طور ویژه‌ای بر سر کسی کشید و او که به مجلس آمد، به واسطه‌ی او همه‌ی ما از برکت دست خدا بهره ببریم. «یَدُ الله مَعَ الجَماعَة».

 سی روز مجالس قرآن برقرار است. بعضی‌ها نمی‌روند و می‌گویند کار داریم. کار دنیا همیشه است و هیچ‌وقت من و تو را رها نمی‌کند. یکی از انوار ماه رمضان این است که زندگی ما نظم می‌گیرد؛ خوراکمان سر ساعت و نخوردنمان سر ساعت است. از صبح که بلند می‌شویم برنامه داریم. باید کارهایمان را تندتر انجام بدهیم، مسجد برویم، جزء قرآن را بخوانیم، سخنرانی‌ گوش دهیم، نماز جماعت برویم، استراحت بکنیم و افطار را سر ساعت آماده کنیم. ماه رمضان به زندگی ما نظم می‌دهد به همین خاطر به انجام کارهای زیادی موفق هستیم؛ و در غیر ماه رمضان کارهایمان نظم ندارد و پِرت زمانمان زیاد است و نمی‌توانم در غیر ماه رمضان آن کارها را انجام بدهم.

گوش کنید سخن امیرالمؤمنین علی(ع) را که چهار سال در خطبه‌های نماز جمعه می‌فرمودند: «عِبادَ الله اوصیکُم بِتَقویَ الله وَ نَظمِ اَمرکُم» ای بندگان خدا شما را دعوت می‌کنم به تقوا و نظم در کارهایتان.

همه چیزتان در زندگی باید برنامه داشته باشد. آدم بدون برنامه به هیچ عنوان موفق نیست. وقتی بی‌نظمی هست من یک طرف را می‌گیرم و طرف دیگر را رها می‌کنم. نظم اگر باشد به بچه‌ام، به همسرم، به زندگی و امور منزلم، به تحصیلاتم، به کارم، به عبادتم و به همه‌چیزم در سایه‌ی نظم می‌توانم برسم.

این همه عبادت که خداوند در شب جمعه گذاشته است برای چیست؟ برای این است که به ما نظم در زمان بدهد. این همه ثواب برای نماز اول وقت برای این است که نظم در عبادت به ما بدهد و من بدانم که در این ساعت باید به عبادت مشغول باشم.

اموات ما در شب‌های جمعه منتظر خیرات از طرف ما هستند. خدا می‌داند که عالم برزخ چه خبر است. امروز ثواب این حدیث شنیدنمان را به روح اجدادت و امواتت و به روح امواتی که وارث ندارند و اصلاً یادشان نمی‌کنند و همیشه گرسنه و تشنه در عالم برزخ اند هدیه کنیم.

اجابت دعا در شب جمعه‌ی آخر ماه رمضان

شب اجابت دعاست و امشب خداوند به اندازه شب‌های جمعه‌ی قبل که اجابت کرده بود، اجابت می‌کند. به اندازه‌ی شب‌های جمعه‌ی گذشته که خداوند بخشیده است، امشب می‌بخشد. به اندازه‌ی شب‌های جمعه‌ی گذشته که خداوند رحمت کرده است، امشب رحمت می‌کند. امشب از آن شب‌هایی است که اگر شما دل شب با خدای خودت خلوت کردی، نمی‌توانی بگویی درهای رحمت به روی من گشوده و باز نشد!

کسانی که اهل معنا هستند از امشب دعای وداع ماه مبارک رمضان را از صحیفه‌ی سجادیه می‌خوانند. امام سجاد(ع) این روزها مانند زنی که بچه‌اش را از دست داده و ضجه می‌زند در وداع با ماه مبارک رمضان ضجه می‌زدند و گریه می‌کردند: آخرین شب جمعه‌ی ماه مبارک رمضان الوداع، آخرین جمعه ماه مبارک الوداع و…

همه با هم بگوییم: پروردگارا! در قرآن مجید فرموده‌ای: من بیشتر از سعی و تلاش انسان از او چیزی نمی‌خواهم، ما تلاش کردیم و سعی کردیم که تمام سعی‌ و تمام تلاشمان را بکنیم. تلاش کردیم از وقتمان و از جانمان و از چشممان و از قلبمان و از مالمان و قلممان و از نفس‌هایمان در ماه مبارک رمضان بهره بگیریم برای اینکه به تو نزدیک بشویم.

 یقین بدانید که تا کنون در ماه رمضان آمرزیده شده‌اید، یقین بدانید خداوند در شب‌های قدر سعی شما را مشکور داشت و عبادت شما را مقبول داشت زیرا خداوند دید که شما تمام تلاش و سعی‌تان را در ماه مبارک رمضان کرده‌اید.

مورچه‌ای یک تَل خاک را کم‌کم جابه‌جا می‌کرد. از او پرسیدند: چه‌کار می‌کنی؟ مورچه گفت: می‌خواهم این تل خاک را جابه‌جا بکنم. علت را پرسیدند: مورچه گفت: عاشقم و معشوقم به من گفته است که شرط وصال این است که این تَل خاک را جابه‌جا کنی، اگر کردی به وصال می‌رسی. پرسیدند: می‌توانی؟ مورچه گفت: نه نمی‌توانم و می‌دانم در حین انجام این کار می‌میرم. پرسیدند: پس چرا این کار را می‌کنی؟ مورچه گفت: همین که معشوقم ببیند من تمام تلاشم را کرده‌ام برایم کافی است.

ما هم عرض می‌کنیم: خدایا! ما تلاش کردیم تا تو ما را بر سر سفره‌ی قرآن ببینی. ببینی که ما دوست داریم قرآن‌خوان و عامل به قرآن باشیم. خدایا! ما تلاشمان را کردیم که تو ما را روزه‌دار ببینی، ما را نماز شب خوان ببینی. ما را به حال ندامت ببینی. وگرنه ما کجا و جلب قرب تو کجا؟!

اما همین که عاشق ببیند که معشوق در مسیر وصل او تلاش می‌کند، زمینه‌ی وصل او را فراهم می‌کند.

آیا عبادت من و شما ما را سر سفره‌ی قدر آورد؟ آیا لیاقت من و شما است که «بِکَ یا الله» بگوییم؟ نه؛ معشوق تلاش ما را دید و دلش به حال ما سوخت. معشوق تلاشمان را دید، روزه‌گیری و عطشمان را دید، گذشت و عفومان را دید، انفاق و ایثارمان را دید، امیدمان را دید، خوفمان را دید؛ و زمینه را فراهم کرد و گفت بقیه‌اش با من.

سال‌های گذشته به شما گفته بودم که: فرد دلقكی در دربار فرعون بود كه كار او مسخره كردن ديگران بود. حضرت موسی(ع) قریب یک سال به قصر فرعون برای هدايت او می‌آمد و می‌رفت اما او را راه نمی‌دادند. دلقك دم درب قصر آمد و از او پرسيد كه كيست و چه می‌خواهد. موسی(ع) گفت: فرستاده‌ی خدا هستم. دلقك سريع داخل قصر رفت و به فرعون گفت: کسی دم قصر حرف‌هایی می‌زند. فرعون از دلقک پرسید که چه شکلی است؟ دلقک لباس‌هایی شبيه لباس‌های موسی(ع) بر تن كرد و نزد فرعون رفت؛ و ادای او را درآورد. فرعون بسيار خنديد. فرعون به ندای آسمانی آن‌ها گوش فرا نداد و كار به عذاب الهی كشيد. موسی(ع) پیروز شد و فراعنه همه در رود نیل غرق شدند و تنها فرعونیِ بازمانده، این دلقک بود که آب غرقش نکرد.

موسی(ع) از نجات يافتن او تعجب کرد و پرسید: خدایا! همه غرق شدند؛ چطور این دلقک فرعون زنده ماند؟ ندا آمد: «ای موسی! من كسی را كه خود را یک ساعت شبيه دوست من گردانيده است، عذاب نمی‌کنم و من به همان یک ساعتش رحم کردم.»

بنده‌ی خوب خدا امام زمان(عج) است. ایشان حداقل روزی سه مرتبه بر جدّشان امام حسین(ع) گریه می‌کنند. تمام ماه رمضان در مجالس روضه خود را به شکل بنده‌ی خوب خدا درآورده‌اید. آیا ممکن است خدا رحمت نکند؟ بنده‌ی خوب خدا خواهر امام حسین(ع) زینب کبری(س) است که تا زنده بودند به نام امام حسین(ع) گریه می‌کردند. هر روز خودتان را شبیه گریه کنندگان ابی‌عبدالله(ع) درآورده‌اید؛ آیا خدا جهنم می‌بردتان؟! پس فرق شما با کسی که روزه‌خواری می‌کند چیست؟

اهمیت زیارت شب جمعه امام حسین(ع)

شب جمعه‌ی آخر ماه مبارک رمضان است و ما همیشه به شما گفته‌ایم که شب جمعه متعلق به امام حسین(ع) است؛ و این نظم را به زندگی‌تان بدهید که شب جمعه‌تان متعلق به امام حسین(ع) باشد و روز جمعه‌تان متعلق به امام زمان(عج). بیرون بروید، تفریح کنید، مهمانی بدهید، حرف بزنید اما یک ساعتِ شب جمعه‌تان را خالی کنید برای امام حسین(ع). همه‌ی 24 ساعت من که برای دنیا نیست، همه‌ی این 24 ساعت من که برای همسرم نیست، یکی، دو ساعت شب جمعه مخصوص امام حسین(ع) و یک ساعت روز جمعه مخصوص امام زمان(عج) باشد.

در این یک ساعت شب جمعه، اگر کربلا بودی که معلوم است حرم هستی و مشغول توسل و نماز و… اگر هم کربلا نبودی، هر جا بودی دو کار باید بکنی: یکی زیارت امام حسین(ع) باید بخوانی و گریه بر امام حسین(ع) بکنی و آرزوی زیارت کربلا باید داشته باشی.

سليمان اعمش از شیعیان درجه اول اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) بود. ایشان نقل کرده است: من مقيم كوفه بودم. همسایه‌ای داشتم كه با او رفت‌وآمد و نشست‌وبرخاست می‌کردم. شب جمعه‌ای نزد او بودم، گفتم: در مورد زيارت حضرت امام حسين(ع) چه رأى و نظرى دارى؟ گفت: زيارت بدعت و خلاف شرع است و هر بدعتى گمراهى است و هر آلوده به گمراهى و ضلالتى در آتش است!

سليمان می‌گوید: در حالى كه همه وجودم پر از خشم بود از نزد او برخاستم و پيش خود گفتم: هنگام سحر نزد او می‌روم و حقايقى از فضايل و مناقب حضرت امام حسين(ع) را براى او می‌گویم و با هم گفتگو می‌کنیم.

چون وقت سحر شد به سوى منزل او رفتم. درِ خانه‌اش را كوبيدم و او را به نام صدا زدم كه ناگهان همسرش به من گفت: او ابتداى شب به قصد زيارت امام حسين(ع) به سوى كربلا رفت. گفتم کربلا چه‌کار کند؟ همسرش گفتم من نمی‌دانم فقط دیدم که به سرزنان به سوی کربلا رفت.

من هم از پى او به زيارت حضرت امام حسين(ع) رفتم. هنگامى كه وارد حرم شدم همسايه‌ی خود را ديدم كه در حال سجده براى خدا، مشغول مناجات و گريه و درخواست توبه و آمرزش است. پس از مدتى طولانى سر از سجده برداشت و مرا نزديک خود ديد. به او گفتم: تو ديشب می‌گفتی زيارت امام حسين(ع) بدعت است و هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى در آتش است، ولى امروز به حرم امام حسين(ع) آمدى، او را زيارت می‌کنی؟

گفت: سليمان! سرزنشم مكن! من كسى بودم كه براى اهل‌بیت(ع) قائل به پيشوايى و امامت و ولايت نبودم تا ديشب خوابى ديدم كه مرا در حيرت و بهت فروبرد و دچار ترس و وحشت نمود.

به او گفتم: چه ديدى؟ گفت: انسانى بلندمرتبه و باعظمت را ديدم كه قامتى معتدل داشت نه بسيار بلند بود و نه بسيار كوتاه. از توصيف جمال و جلالش ناتوانم و از بيان ارزش و كمالش عاجزم. با گروه‌هایی كه گرداگردش بودند به سرعت در حركت بود و پيش رويش سوارى بود كه بر سرش تاجى قرار داشت، تاج داراى چهار ركن بود و بر هر ركنى گوهرى می‌درخشید.

از برخى از خادمان آن بزرگوار پرسيدم: او كيست؟ گفتند: محمد رسول‌الله(ص)! گفتم: اين ديگرى كيست؟ گفتند: على بن ابیطالب(ع) جانشين رسول‌الله! سپس چشم به آن فضاى ملكوتى انداختم؛ كه ناگهان ناقه‌ای از نور ديدم كه هودجى از نور بر آن بود و در آن دو زن قرار داشتند و ناقه ميان آسمان و زمين در پرواز بود! گفتم: اين ناقه از كيست؟ گفتند: از خديجه کبری و فاطمه‌ی زهرا(س). گفتم: اين جوان كيست؟ گفتند: حسن بن على(ع). گفتم: اين گروه كجا می‌روند؟ همه گفتند: زيارت کشته‌ی ظلم، شهيد كربلا حسين بن على(ع).

من به سوى هودجى كه حضرت فاطمه‌ی زهرا(س) در آن بود رفتم كه ناگهان ورقه‌های مكتوبی ديدم كه از آسمان به زمين می‌آمد! پرسيدم اين اوراق چيست؟ گفتند: اوراقى است كه در آن ايمنى از آتش دوزخ براى زائران امام حسين(ع) در شب جمعه نوشته‌شده است.

من امان‌نامه‌ای را درخواست كردم؛ به من گفتند: مگر تو نمی‌گویی زيارت امام حسين(ع) بدعت است؟! اين امان‌نامه به تو نمی‌رسد، مگر آنكه امام حسين(ع) را زيارت كنى و به فضل و شرفش اعتقاد ورزى!

با ترس و هول از خواب بيدار شدم و همان وقت و ساعت قصد زيارت آقايم حسين علیه‌السلام را نمودم و اكنون به پيشگاه خدا توبه و انابه آورده‌ام و به خدا سوگند اى سليمان! از قبر او جدا نمی‌شوم تا روح از بدنم جدا گردد !

عالم بزرگ شیخ مرتضی انصاری که علما در مقابلش زانو زده‌اند و می‌زنند گفت: ریاضت‌ها کشیدم تا به محضر امام زمان(عج) رسیدم. نزدیک به 50 سؤال داشتم و دانه‌دانه آن‌ها را پرسیدم و حضرت جواب دادند. از آن سؤال‌ها یک سؤالم این بود که: آقاجان! حکایت سلیمان بن اعمش صحيح است؟ حضرت فرمودند: و الله درست است.

پرسیدم: آقاجان! یعنی اگر کسی شب جمعه به زیارت کربلا برود برایش امان است؟ حضرت فرمودند: آری و الله و الله و الله که خدا به کسی که شب جمعه‌ به عشق جدم ابی‌عبدالله الحسین(ع) به زیارت ایشان برود، نامه‌ی امان از آتش دوزخ می‌دهند.

کاروان‌داری از مازندران، کاروانی را به کربلا می‌برد که شب جمعه‌ به کربلا رسیدند و جوان‌ها برای زیارت به حرم رفتند. سینه‌زنی و گریه برای علی‌اکبر(ع) کردند و بعد آمدند کاروان‌سرا و خوابیدند.

کاروان‌دار می‌گوید: شب دیدم درب کاروان‌سرا را می‌زنند. رفتم دیدم ابی‌عبدالله الحسین(ع) هستند. گفتم آقاجان شما هستید؟ فرمودند: بله آمدم به شما پیغام بدهم؛ و دستی بر سر من کشیدند و فرمودند: سلام من را به زوّارم برسان و بگو هر که بیاید به زیارتم این جور دست می‌کشم بر سرش و می‌آیم جوابش را می‌دهم. یک سفارش دیگر هم دارم: شب‌های جمعه که به حرم آمدید، روضه‌ی علی‌اکبر(ع) نخوانید مادرم فاطمه(س) طاقت شنیدن روضه‌ی علی‌اکبر(ع) را ندارد. وقتی برگشتی به مازندران به آن خادم مسجد بگو: شب‌های جمعه در روضه‌ی من کفش‌ها را که جفت می‌کند، به او نگاه می‌کنم و حواسم به او هست.

آی گریه کن‌های امام حسین! آقا می‌گویند: حواسم به همه‌ی شما هست. ان‌شاءالله که این گریه‌ها ذخیره‌ی خوب ماه مبارک رمضان ما باشد.

برتری شب و روز جمعه نسبت به سایر ایام

رسول اکرم(ص) فرمودند: روز جمعه سرور روزها نزد خداوند تبارک‌وتعالی است حتی نزد خداوند روز جمعه از روز عید قربان و عید فطر بالاتر است. روز عید قربان، روز حاجیان است. روز عید فطر، روز اجر و مزد روزه‌داران است؛ اجر یک ماه روزه، قرائت قرآن و شب‌زنده‌داری. در این روز فوج فوج ملائکه پایین می‌آیند و به نام‌هایتان جوایزی می‌آورند. این کار سالی یک‌بار اتفاق می‌افتد. اما رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: شب و روز جمعه اوُلی، معنوی‌تر و بابرکت‌تر از روز عید فطر و شب عید فطر و روز عید قربان و شب عید قربان است.

رسول اکرم(ص) فرمودند: حق‌تعالی از میان روزها، جمعه را؛ و از میان ماه‌ها، ماه رمضان؛ و از میان شب‌ها، شب قدر را برگزید.

امام صادق(ع) فرمودند: شب جمعه مثل روز جمعه است پس اگر بتوانی شب‌های جمعه را احیا بداری خوشا به سعادتت. (احیا یعنی ساعتی از این شب را بیدار باشی).

امام محمدباقر(ع) فرمودند: آی مردم! شب جمعه نورانی است و روز آن نورانی است، کنایه از اینکه شب و روز جمعه محل نزول انوار رحمت خداوند است (تمام ساعات شب و روز جمعه نورانی است یعنی انوار رحمت خداوند در حال ریزش است). درهای آسمان در هر شبی سه مرتبه باز می‌شود: به وقت مغرب، به وقت عشا و به وقت سحر. در شب‌های جمعه درهای رحمت الهی هفت مرتبه باز می‌شود و در شب عرفه درهای رحمت الهی نُه بار باز می‌شود. تا کسی جا نماند.

پیامبر کرم(ص) فرمودند: چون شب جمعه می‌شود، ماهیان دریا و جنبنده‌های صحرا سرهای خود را به سمت آسمان بلند می‌کنند و به درگاه احدیت عرضه می‌دارند: ای پروردگار! به خاطر گناهان شب جمعه‌ی آدمیان ما را معذب به عذاب نکن!

سپس پیامبر اکرم(ص) فرمودند: شب و روز جمعه وقت عمل صالح است و حیوانات هم شب و روز جمعه را می‌شناسند. چون شب و روز جمعه فرامی‌رسد، حیوانات به هم می‌رسند و می‌گویند: «سلامٌ سلامٌ یومُ صالح»؛ سلام سلام به این روز صالح که آمده است.

چرا جمعه را «جمعه» نام گذاشتند؟

1- آخر هفته است و جمع همه‌ی ایام هفته.

2- چون اسم روز قیامت است، هشدار و یادآوری قیامت است.

روز قیامت روز حسابرسی است و جمعه هم روز حسابرسی از خودمان در دنیا است. مگر نفرموده‌اند: «حاسِبوا قبلَ اَن تُحاسِبوا»؟ مگر نه اینکه در قرآن آمده است که روز قیامت عده‌ای می‌آیند با صورت‌های نورانی در حالی که نامه‌ی اعمالشان را بالا گرفته‌اند و می‌گویند: آی مردم! بیایید نامه‌ی من را بخوانید. می‌پرسند چرا نامه‌ی شما آن‌قدر زیباست؟ می‌گویند چون قبل از اینکه به اینجا بیاییم خودمان به حساب‌هایمان رسیدگی کردیم و تمام زشتی‌هایمان را پاک کردیم.

3- جمعه یکی از اسم‌های امام زمان(عج) است.

شاید اینکه می‌گویند روز جمعه متعلق به امام زمان(عج) است به همین دلیل باشد. جمعه که وارد می‌شود، روز امام زمان(عج) وارد می‌شود. شب جمعه، خلوت باخدا است و روز جمعه، به محضر امام رسیدن است. جمعه متعلق به امام زمان(عج) است چون ایشان در جمعه ظهور می‌کنند.

در روز جمعه چه ‌کارهایی باید انجام دهیم؟

1- هر جمعه تجدید عهد و پیمان با اهل‌بیت(ع) به خصوص امام زمان(عج) است.

حدیث از قول پیامبر اکرم(ص) در کتاب حیات القلوب است که فرمودند: ملائکه بیت‌المأمور را دیدم که در دست‌هایشان نامه‌ی سفیدی بود که در این نامه نام من محمد مصطفی علی ولی‌الله و فاطمة حجة ‌الله و الحسن حجة ‌الله و الحسین حجة ‌الله و… تا نام امام زمان یکی بعد از دیگری نوشته‌شده بود و در آن، خداوند پیمانی از ملائکه گرفته بود.

 پرسیدم: این چیست در دست‌های شما؟ گفتند: نامه‌ای است که اسم شما را نوشته و در این نامه از ما پیمان گرفته‌اند به ولایت و محبت شما و به دعا برای محبان شما. در هر جمعه ما می آبیم به بیت‌المامور و این عهد و پیمان را تجدید می‌کنیم.

بزرگان ما فرموده‌اند: شما هم تبعیت کنید. روزهای جمعه با دعای عهد و ندبه و با دعاهایی که در رابطه با امام زمان(عج) است، شما هم با ائمه تجدید عهد و پیمان کنید همچنان که ملائک این کار را می‌کنند.

2- دعا کردن مضاعف در زمان غیبت برای حضرت امام زمان(عج).

 در باب دعا برای امام زمان(عج) این روایت است که اگر کسی در روز جمعه وقت بگذارد و برای فرج امام زمان(عج) دعا کند، مزد رسالت پیامبر(ص) را پرداخت کرده است.

مگر می‌شود مزد رسالت پیامبر(ص) را داد؟ خود قرآن می‌فرماید که می‌شود داد با «مَوَّدَة فِی القُربی». شما با دعا کردن برای امام زمان(عج) در روز جمعه اعلام می‌کنید که: آقا جان! دوستتان دارم، دعا می‌کنم که زودتر بیانید.

فرمودند: روز قیامت، امام زمان(عج) وارد می‌شود با لوایی که دستشان است و هفتاد هزار گنه‌کار را شفاعت می‌کنند تنها به یک دلیل که می‌فرمایند: او در دنیا به نوعی من را یاری رساند. می‌پرسند: پسر فاطمه! به چه نوعی؟ می‌گویند: گاهی برای فرج من دعا کرد.

مخصوصاً شب جمعه یا روز جمعه‌ این برنامه را برای خودتان به صورت عادت دربیاورید که زیارت آل یس بخوانید.

بزرگان ما فرموده‌اند: اگر خالصانه مداومت کنید به زیارت «آل یس» بدانید که نمی‌میرید تا اینکه در بیداری و یا در خواب به حضور امام زمان(عج) مشرف می‌شوید.

طلبه‌ای اهل داراب بود. نقل می‌کند که در کتابی قدیمی، این مطلب را خواندم؛ پس شروع کردم به مداومت بر خواندن زیارت آل یس که چهل شب بخوانم. هر شب که می‌خواندم، عاشق‌تر می‌شدم، آن‌قدر که می‌ترسیدم نکند کاری پیش آید و من نتوانم تا چهل روز بخوانم. هر شب خواندم تا شب سی‌ام شد. خواندم و از منزل بیرون آمدم. دیدم ماشینی فریاد می‌زند و مسافر می‌طلبد به سمت جمکران. من نمی‌توانستم بروم، دلم شکست، گریه کردم و با خود گفتم: آقاجان! سی شب است که به شما التماس می‌کنم و دیدار شما را می‌طلبم؛ آیا می‌شود که من هم در خواب یا بیداری، برای یک لحظه هم که شده، جمال شما را زیارت کنم؟!

شب، خوابیدم. هنگام سحر در خواب دیدم که به همراه عده‌ای در جایی زیر درختان سرسبز لیمو نشسته‌ام درحالی‌که فصل لیمو نبود. دیدم جوانی وارد شد که عمامه‌ای سبز بر سر داشت. بسیار زیبا بود و لبخندی بر لب داشت که دندان‌های پیشینش را نمایان ساخته بود و دندان‌ها از یکدیگر فاصله داشت. با خودم گفتم: زیبا که هست، لبخند هم که بر لب دارد، دندان‌های پیشینش هم که از یکدیگر فاصله دارند، آیا گونه‌اش هم خال دارد که مطمئن شوم مهدی(عج) است؟! در آن هنگام، خال زیبای روی گونه‌اش را دیدم. ایشان به سمت من برگشتند، لبخندی زدند و با انگشت دستشان، خال گونه‌شان را نشان دادند. من از شدت خوشحالی فریادی کشیدم و از خواب پریدم. دیدم اذان صبح را می‌گویند…

باید برای امام زمان(عج) وقت صرف کرد؛ آنگاه می‌شود به جایی رسید که ایشان بر سر قبر ما بیایند و فاتحه بخوانند.

شیخ رجبعلی نقل کرده‌اند که پینه‌دوزی به نام «امام قلی ترک» در محله‌ی شاه عبدالعظیم زندگی می‌کرد. او زن و فرزندی نداشت. پینه‌دوزی بود که کفش‌های مردم را می‌دوخت. از صبح که برای دوختن کفش‌های مردم می‌نشست، مردم نیازمند می‌آمدند و از او طلب پول می‌کردند؛ او هم‌ دست می‌برد زیر پوستی که بر روی آن نشسته بود و پول درمی‌آورد و به تک‌تک آن‌ها می‌داد. جوان‌های اطراف، تعجب می‌کردند که مگر چقدر پول، زیر این پوست وجود دارد که تمام نمی‌شود؟! بنابراین تصمیم گرفتند که وقتی او بلند شد و رفت که وضو بگیرد، پوست را کنار بزنند و ببینند که چقدر پول هست. وقتی پوست را کنار زدند، دیدند که پولی وجود ندارد، او برگشت و دوباره نشست. همان لحظه، زنی با دو کودک یتیمش آمد و از او پول طلب کرد، امام قلی دست زیر پوست برد و به او پول داد!

هرکس از او می‌پرسید که آرزویت چیست، او می‌گفت: ظهور آقایم، مهدی(عج). در ماه رمضانی، آن‌قدر گریه کرد و از خدا خواست که خدایا! اگر قرار است این ماه رمضان هم آقایم مهدی(عج) ظهور نکند، من بمیرم چون دیگر تحمل فراق ایشان را ندارم؛ که همان ماه رمضان، دعایش به اجابت رسید و از دنیا رفت.

او خواسته بود که در پایین کوه بی‌بی شهربانو دفنش کنند. شیخ رجبعلی خیاط می‌گوید: هر وقت آنجا را نگاه می‌کردم، می‌دیدم که امام زمان(عج) آنجا تجلی کرده‌اند، نشسته‌اند و در حال فاتحه خواندن هستند.

شب جمعه، شب کسب معرفت درباره‌ی امام زمان(عج)

شب جمعه، شب اتصال به امام زمان(عج) و مطالعه درباره‌ی ایشان است. کتاب «آخرین سفیر انقلاب» نوشته‌ی مرحوم دکتر محسنی را حتماً مطالعه بفرمایید. برنامه‌ریزی کنید که شب‌های جمعه یا روزهای جمعه، مقداری از آن را مطالعه کنید که جواب ده‌ها سؤال ذهنی خود را دریافت می‌کنید.

حدیث از پیامبر اکرم(ص) فرمودند: اُف بر مرد مسلمانی که روز جمعه، وقت و نفس خود را فارغ نگذارد برای امر دینش.

بهترین عمل صالح برای امشب، مطالعه‌ی دینی است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: دو خورنده، سیر نمی‌شوند: یکی خورنده‌ی دنیا که هر چه به اوبدهی سیر نمی‌شود و دیگری خورنده‌ی علم و معارف. معارف دینی، بحر عمیقی است که انتها ندارد.

پیامبر(ص) فرمودند: در شب‌ها و روزهای جمعه، حوریان بهشتی به یکدیگر خبر می‌دهند که جمعه است. آنگاه به این دنیا مشرف می‌شوند و فریاد می‌زنند: ای اهل دنیا! به دو عمل، هم‌نشینی ما را از خداوند بخواهید: یکی اعمال صالحه، در رأسش، دریافت معارف دین؛ و دیگری دعا کردن به درگاه خداوند.

امام صادق(ع) فرمودند: نزد خداوند، کرامت‌هایی است که شب و روز جمعه آن را عطا می‌کند؛ غافل نباشید که آن‌ها را دریافت کنید. سپس فرمودند: کرامت‌های دنیا دو گونه است: دنیوی و اخروی؛ و خداوند هرگونه که صلاح می‌داند، این کرامت‌ها را برای عده‌ای، در دنیا می‌دهد و برای عده‌ای، ذخیره می‌کند و در آخرت به آن‌ها می‌دهد.

امام صادق(ع) از قول پدران خود از رسول اکرم(ص) فرمودند: در شب معراج که به سدرةالمنتهی رسیدم، درختی را دیدم که یک برگش روی تمام دنیا سایه می‌انداخت. بر هر برگی از برگ‌های این درخت، مَلَکی نشسته بود که تسبیح خداوند را می‌گفت. از دهان او دُرّ و یاقوت می‌ریخت که از پانصد سال راه، نور و صفای آن‌ها دیده می‌شد و ملائکه‌ای دیگر، آن‌ها را جمع می‌کردند و به دریا می‌ریختند. این ملائکه هر شب جمعه به سدرةالمنتهی می‌روند و نگاه می‌کنند به پیامبر و آل ایشان و فریاد می‌زنند: درود بر تو ای پیامبر و اهل‌بیتت (شاید یکی از دلایلی که به ما تأکید کرده‌اند برای صلوات فرستادن در شب و روز جمعه، برای همراهی با این ملائکه باشد). وقتی این ملائکه شعار می‌دهند، بهشت و سدرةالمنتهی به هیجان می‌آیند، شادی می‌کنند و می‌گویند: ما چقدر مشتاق دیدار فاطمه و علی و حسن و حسین هستیم!

سپس آن ملائکه بسیار دعا می‌کنند و صلوات می‌فرستند و تسبیحات می‌گویند که ثواب تمام اعمال آن‌ها در نامه‌ی عمل کسی که امشب به تسبیح و صلوات مشغول باشد، نوشته می‌شود.

حدیث قدسی: خداوند فرمود:

کسانی که مرا بندگی می‌کنند، مهمان من هستند.

کسانی که شکر مرا به جا می‌آورند، زیارت کنندگان من هستند.

کسانی که ذکر مرا می‌گویند، غرق در نعمت من هستند.

سپس فرمود: اهل معصیت را از رحمتم مأیوس می‌کنم اما اگر توبه کنند و پشیمان شوند، آن‌ها را دوست خواهم داشت. درِ رحمتم را بر آن‌ها باز می‌کنم؛ و اگر مریض شوند، آن‌ها را طبابت می‌کنم؛ و اگر رنج و امتحان و سختی ببینند، آن‌ها را پاک و پاکیزه می‌کنم که وقتی به نزد من می‌آیند، توقفی برای حساب‌وکتاب نداشته باشند.

چگونه خداوند را یاد کنیم؟

خداوند فرمود: یادم کن به نعمت‌هایم که آن‌ها را برای تو اضافه کنم. یادم کن به اطاعت و بندگی که یادت می‌کنم به احسان و رحمت و رضوانم. یادم کن در دنیا تا من یادت کنم در ملأ اعلی. (در هر نعمت که به تو دادم یا در هر سختی که به تو رسید، من را ببین و یاد کن تا من در ملکوت اعلی یادت کنم).

فرمود: اسمم را یاد کن در خلوتِ خودت تا من اسم تو را در کل کائنات جار بزنم.

فرمودند: خواندن این سه دعا را هرگز فراموش نکنید، حفظ کنید و بر آن مداومت کنید:

«اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ اَللهِ اَللهِ اَللهِ اَللهِ اَلله، لا اِلهَ اِلاّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیم.

اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ اَللهِ اَللهِ اَللهِ اَللهِ اَلله، اَلّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیم.

اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَخْزُونِ الْمَكْنُونِ الْمُبَارَكِ الطَّاهِرِ الطُّهْرِ الْمُقَدَّسِ».

شب و روز جمعه، شب و روز نصیحت گوش کردن است

پیامبر(ص) فرمودند: شب جمعه که می‌شود، فرشته‌ای به آسمانِ دنیا می‌آید و تا سحر جمعه فریاد می‌زند به زبانی که همه بشنوند (به زبان‌های گوناگون دنیا) و می‌گوید: ای کسانی که بیست سال از عمر شما گذشته است، دنیا شما را فریب ندهد. ای کسانی که سی سال از عمر شما گذشته است، بشنوید و گوش کنید و حفظ کنید (حواس خود را جمع کنید)؛ ای چهل‌ساله‌ها! همت کنید و بکوشید در اطاعت و بندگی خداوند. ای پنجاه‌ساله‌ها، دیگر بهانه‌ای برای شما نیست (و خداوند از شما راحت، عذر نمی‌پذیرد). ای شصت‌ساله‌ها! نگاه کنید و ببینید که پیشاپیش، از این دنیا چه برای آن دنیایتان فرستاده‌اید. ای هفتادساله‌ها! آنچه کاشته‌اید وقت درو رسیده است. ای هشتادساله‌ها! اطاعت نمایید خداوند را روی زمین که دیگر وقتی برای شما باقی نمانده است. ای نودساله‌ها! وقت کوچ رسیده، توشه بردارید. و ای صدساله‌ها! قیامت آمده و شما هنوز به فکر دنیایید؟ (وقتتان تمام شده).

سپس فریاد می‌زند: اگر نبودند پیرانِ قد خمیده، و اگر نبودند جوانان مؤمن و متواضع، و اگر نبودند کودکان شیرخوار و بی‌گناه، هرآینه خداوند به خاطر گناهانتان بر شما عذاب نازل می‌کرد.

بنابراین کار اصلی ما از اینجا آغاز می‌شود که از کل ماه مبارک رمضان، از این یک آیه درس بگیریم و آن را محور زندگی خود قرار بدهیم و آن آیه‌ی 102 سوره‌ی آل‌عمران است. خداوند در این آیه فرموده است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»؛ ای مؤمنان! بترسید از خداوند و حق تقوا را به جا آورید و نمیرید مگر اینکه مسلمان باشید.

پیام اول این آیه آن است که تقوا پیشه کن. پیام دوم آن است که دقت کن مسلمان بمیری؛ و چون نمی‌دانم که چه زمان قرار است بمیرم، پس باید همیشه مسلمان باشم.

جاده‌های زندگی و امدادهای آن

زندگی، همانند جاده است و ما سوار بر ماشینِ عمر در حال حرکت در این جاده هستیم. جاده‌ها چهار نوع دارند: 1. جاده‌های صاف مانند اتوبان. 2. جاده‌های سربالایی 3. جاده‌های سراشیبی 4. جاده‌های با موانع و دست‌انداز.

ما که در این جاده‌ها در مسیر دنیا در حال حرکت هستیم:

1- اگر در جاده‌ی صاف حرکت کنیم (یعنی در دنیا پول، مال، اولاد، پدر و مادر، قدرت، موقعیت، امکانات و… داشته باشیم) آیا در این جاده‌های صاف، خطر تصادف برای ما وجود ندارد؟! آیا در این جاده‌ها، تصادف، خطرناک‌تر نیست؟! بله هست زیرا در جاده‌های صاف، خواب‌آلودگی راننده، باعث تصادفات شدید می‌شود. انسان وقتی خواب‌آلود شد، به گازِ ماشین فشار می‌آورد و باعث تصادفات شدید می‌شود و خودش را به نابودی می‌کشاند.

پس زندگی در جاده‌ی صاف، غفلت‌آور است. اینکه عده‌ای در دنیا بلا و سختی نمی‌کشند و امتحان نمی‌شوند، خطرناک است، چون باعث خواب‌آلودگی آن‌ها می‌شود، آنگاه بیدار می‌شوند که سرشان به سنگ لحد برخورد می‌کند. در جاده‌ی صاف به کسی احتیاج داریم که ما را بیدار نگه دارد. همانند همسرِ «زهیر بن قین» در کربلا که به او گفت: بیدار شو که پسر پیامبر، یاری می‌طلبد.

در جاده‌ی صاف دنیا، پدر و مادر، همسر، معلم، دوست خوب و کتاب خوب لازم داریم تا خوابمان نبرد. به همین خاطر خداوند در قرآن می‌فرماید: عده‌ای در قیامت می‌گویند: کاش در دنیا با فلانی دوستی نمی‌کردم. کاش در دنیا، پیامبر را رفیق خود می‌گرفتم.

2- جاده‌ی دنیا دارای سربالایی است. در جاده‌ی سربالایی، به دنده‌ی کمکی نیاز داریم. سربالایی‌های زندگی: عبادت‌ها، ریاضت‌ها، نمازها، روزه‌ها، حجاب داشتن‌ها، حساب‌وکتاب مال دادن‌ها، بیدار شدن از خواب در سحرها، اعضای بدن را از گناه حفظ کردن‌ها، صبوری کردن‌ها، اطاعت از همسر کردن‌ها و… هستند؛ و دنده‌ی کمکی هم، بشارت‌های خدا و وعده‌های خداوند به بهشت است؛ که خداوند می‌فرماید: غمگین نباش، تو را به جایی می‌برم که «رِضوانٌ مِنَ اللهِ اَكبر»؛ تو را به رضوان خودم می‌برم که از هستی بالاتر است. در آنجا غم و اندوه و سختی نیست و «عِباد مُکرِم»، دور یکدیگر جمع هستند.

3- جاده‌ی زندگی دارای سراشیبی است. در جاده‌های سراشیبی، به دنده سنگین نیاز داریم. سراشیبی زندگی در دو جاست: یکی در عصبانیت‌ها و خشم‌ها است و دیگری در شهوات است.

اگر در سراشیبی‌ها کم‌کم ترمز نکنیم، در ته دره می‌رویم. اگر هنگام عصبانیت هم خود را کنترل نکنیم، سبب اهانت، اختلاف و… می‌شود که نهایتاً به قتل و آدم کشی می‌رسد.

و اگر شهوات انسان کنترل نشود، به حرام می‌افتد. اگر شهوت شکم، کنترل نشود، به حرام‌خوری می‌افتد. اگر شهوت جنسی کنترل نشود، زن و مرد به یکدیگر اکتفا نمی‌کنند و زن به زن، و مرد به مرد، و انسان به حیوان تمایل پیدا می‌کند! و اگر شهوات قدرت، کنترل نشود به کودک کشی و مظلوم‌کشی و… می‌رسد.

خداوند به نوح پیامبر فرمود: سه جا سراشیبی و خطرناک است که باید بسیار مراقب باشی: هنگام عصبانیت، هنگام قضاوت، هنگام تنها شدن با نامحرم.

4- جاده‌ی زندگی دارای موانع است. راننده‌ی موفق کسی است که بتواند به هنگام دیدن مانع، بلافاصله، به موقع ترمز کند و خودش را حفظ کند. مصداق این آیه است: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ»؛ شما را به ترس و گرسنگی و کمبود مال و جانتان و به اولادتان امتحان می‌کنم، بشارت باد بر صابران.

اگر بلد نباشیم در این جاده‌ها، چگونه عبور و چگونه ترمز کنیم و در حقیقت، چگونه صبر کنیم و از خود مراقبت کنیم، خود را به هلاکت می‌اندازیم.

حد بالایِ مراقبت، راضی شدن به رضای خداوند است. چند چیز شعار اهل‌بیت(ع) است:

1- ما اهل‌بیت راضی هستیم به رضای خداوند. این همان سخنی است که امام حسین(ع) در گودال قتلگاه می‌فرمود.

2- حمد و شکر خداوند. پیامبر(ص) به خانه‌ی حضرت زهرا(س) وارد شدند و دیدند ایشان دسته‌ی آسیاب را می‌گرداند و دست‌هایش زخمی و خونین شده است. از ایشان حالشان را پرسیدند و فرمودند با سختی‌های روزگار چه می‌کنی؟! حضرت زهرا(س) عرض کردند: یا رسول‌الله! آن‌قدر به حمدِ نعمت‌های خداوند مشغول هستم و شکر بر لطف‌های خداوند می‌کنم که سختی‌ها را نمی‌بینم.

وقتی بر سختی‌ها صبر کنیم، آنگاه خودِ خداوند بشارت می‌دهد. روزه گرفتی و جسمت آسیب دید، خداوند می‌فرماید: ای ملائکه! دست به پهلوهای آن‌ها بزنید و ببینید که دنده‌هایشان بیرون زده؛ به عزتم سوگند آن‌ها را به جهنم نمی‌برم.

در گرما، حجاب کردی و حریم نگه داشتی، خداوند در قرآن می‌فرماید: لباس‌هایی برای زنان باحیا آماده شده که اگر هفتاد عدد از آن‌ها را روی هم بپوشند، باز هم ساق پایشان پیدا است. به اسم هر یک از اهل بهشت، شراباً طهوراً، مُهر شده که کسی به جز خود آن‌ها نمی‌تواند آن‌ها را باز کند.

این نعمت‌ها، خوراک‌ها، لباس‌ها و زیبایی‌های بهشت را خداوند برای لذت بردن جسم در نظر گرفته است اما خداوند برای لذت بردن روح که در دنیا رنج برده است، «بشارت»های خود را در نظر گرفته است.

بشارت‌های خداوند:

1) «سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ»، در بهشت داخل شوید که کسی شما را از آن بیرون نمی‌کند. مانند دنیا نیست که هر چه خوشی باشی، یاد مرگ، همه‌ی خوشی‌ها را زایل می‌کند.

2) خداوند پرده از چشم بهشتیان کنار می‌زند و جایگاه آن‌ها را در جهنم، اگر توبه و جبران نمی‌کردند، به آن‌ها نشان می‌دهد. آن‌ها وقتی جایگاه خود را می‌بینند، از خوشی فریاد می‌زنند که تمام اهل بهشت می‌گویند چه شده است؟! آن‌ها می‌گویند خوشا به حال ما! که به سوی خداوند توبه و بازگشت کردیم وگرنه جایگاهمان در آنجا، در جهنم بود.

3) بشارت به حشر با پیامبر(ص). پیامبر(ص) جایگاه بالایی در بهشت دارند اما گاهی به پایین می‌آیند و با عده‌ای در بهشتشان، هم‌صحبت می‌شوند و گاهی با عده‌ای در بهشتشان، هم‌نشین می‌شوند و گاهی مهمان و هم‌سفره با عده‌ای از آن‌ها می‌شوند؛ به فراخور استعداد هر کس که با خود به آخرت برده است.

4) بشارت به رضوان. «رِضوانٌ مِنَ اللهِ اَكبر». خداوند به آن‌ها می‌فرماید: من از شما راضی هستم و شما هم از من راضی هستید؛ و این، لذتی است بسیار نورانی.

5) هر روز جمعه (بهشت، فقط روزِ جمعه دارد و روزهای دیگر را ندارد) اَنوار حضرت پیامبر و فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم‌السلام و بهشتیان و مؤمنین را جمع می‌کنند، سپس هر کدام به‌اندازه‌ی استعدادی که در دنیا جمع کرده‌اند، هفتاد برابر از آن‌ها، نور می‌گیرند و بازمی‌گردند.

این‌ها همگی لذت‌های نورانی و مژده‌ها و بشارت‌های الهی است.

جمع‌بندی وظایف در شب و روز جمعه:

  1. زیارت الحسین(ع)
  2. توسل به امام زمان(عج) و کسب معرفت درباره‌ی ایشان
  3. دعا برای امام زمان(عج)
  4. تحقیق و مطالعه در امور دین
  5. ذکر و دعا به درگاه خداوند
  6. نصیحت گوش کردن