بسم الله الرحمن الرحیم

یا فاطمة الزهرا أغیثینی

پانزدهم ماه رمضان، میلاد امام حسن(ع)، 31 اردیبهشت 98

محورهای سخنرانی:

ایام البیض ماه مبارک رمضان و قرائت دعای مجیر

بندگی زاییده‌ی خشوع؛ خشوع زاییده‌ی توحید؛ و توحید زاییده‌ی علم

ائمه(ع)، پسران پیامبر(ص) هستند

مطالبی در باب امام حسن مجتبی(ع)

امروز روز امام حسن مجتبی(ع) است و اختیار به دست مادرشان حضرت صدیقه‌ی طاهره(س) است. امروز، روز دعا کردن و خواستن از ایشان است. یکی از بزرگان نقل می‌کند: در شب 27 ماه مبارک رمضان (شبی که اجر و مزدها از طریق صدیقه‌ی طاهره(س) به ما داده می‌شود) خواب دیدم که تمام مبلّغلین و روضه‌خوان‌ها صف کشیده‌اند تا از حضرت فاطمه(س) هدیه و پاداش بگیرند. ایشان به من رسیدند و به من هدیه ندادند و صورت مبارکشان را از من برگرداندند. من لرزیدم و با ناله گفتم: بی بی جان! من هم منبر رفتم و حدیث گفتم و روضه‌ی شما را خواندم خانم جان! چرا از من رو برمی‌گردانید؟ در همان حال ایشان فرمودند: آیا حسن(ع) پسر من نیست؟! همه شب بر منبر سخن از حسین(ع) گفتی و از دیگر پسر من سخنی نگفتی؟ آیا حسن(ع) غریب و مظلوم نبود؟!

مرحوم وصال شیرازی شاعر و خطاط بود و قرآن زیبایی نیز نوشته‌است. بر اثر نوشتن‌های طولانی نابینا شد و هر دو چشمش را از دست داد و دیگر نه می‌توانست بخواند و نه بنویسد. ایشان نقل می‌کند: من بسیار ناراحت بودم. شبی گریه‌ی بسیار کردم. پیامبر(ص) را در خواب دیدم. ایشان فرمودند: وصال می‌خواهی خداوند چشمانت را به تو برگرداند؟ من پاسخ دادم: یا رسول‌الله! بله. ایشان فرمودند: مرثیه‌ای برای حسینِ من بگو و بر منبرها بخوان تا خداوند چشمانت را شفا دهد. در همان حال حضرت فاطمه(س) آمدند و به من فرمودند: وصال! اگر خواستی برای حسینم مرثیه‌ای بگویی، ابتدا برای حسنم شروع کن که حسنم غریب است؛ تا آن وعده‌ای که پیامبر(ص) به تو دادند محقق شود. وصال نقل می‌کند من صبح بلند شدم و مرثیه را سرودم و عنایت ائمه‌ی اطهار(ع) شامل حالم شد.

راوی سنی است و صاحب کتاب است در کتابش می‌نویسد: شخصی بر سر مزار امام حسن(ع) رفت و شروع به اهانت کردن به امام حسن(ع) در برابر چشمان مردم کرد. همه دیدند در همان جا دیوانه و مجنون شد و مانند سگ از خود صدای درآورد تا در همان جا مُرد. مردم جمع شدند و او را دفن کردند و تا مدت‌ها از درون قبرش صدای سگ می‌آمد.

ایام البیض ماه مبارک رمضان و قرائت دعای مجیر

روز نیمه‌ی ماه مبارک رمضان است و ایام البیض ماه مبارک رمضان است. تمام ماه‌های قمری ایام البیضشان بسیار گرامی است. ایامی که شب‌ها ماه کامل است و نورانیت ویژه‌ای دارد. سه روز ایام البیض، سه روز ویژه، برای خواندن دعای مجیر است (چه به صورت فردی، چه به صورت جمعی).

پیامبر(ص) فرمودند: کسی که در ایام البیض ماه مبارک رمضان دعای مجیر بخواند و به خداوند تبارک و تعالی پناه ببرد، خداوند گناهانش را می‌آمرزد اگرچه گناهانش به اندازه‌ی ریگ‌های بیابان یا برگ‌های درختان یا قطرات بارانی باشد که از آسمان می‌بارد. سپس فرمودند:

1- دعای مجیر برای شفای بیماران، سریع الاجابه است. (اگر کسی بیمار است کنار بستر او بنشینید و دعای مجیر بخوانید.)

2- برای ادای قرض، خواندن این دعا بسیار کارساز است. (اگر کسی مقروض است و نمی‌تواند ادای دین کند، شروع به خواندن دعای مجیر کند)

3- اگر کسی فقیر است (فقر مادی دارد) برای آنکه توانگری پیدا کند خواندن این دعا بسیار مفید است.

4- اگر کسی دچار افسردگی است خواندن این دعا به شفای او کمک خواهد کرد ان‌شاءالله.

بندگی زاییده‌ی خشوع؛ خشوع زاییده‌ی توحید؛ و توحید زاییده‌ی علم

در دعاهای روزانه‌ی ماه مبارک رمضان، تمام خیرات و برکات قرار دارد و از جانب خداوند این دعا برای ما به اجابت خواهد رسید ان‌شاءالله.

دعای روز پانزدهم: خدایا در این روز عبادت و اطاعت خاشعین را به من روزی کن. و خدایا در این روز قلب مرا وسیع کن آن گونه که بتوانم به سمت تو برگردم مانند متواضعان (آن‌هایی که با تواضع توبه کردند و استغفار کردند.) به حق خودت ای امان بخش کسانی که از تو می‌ترسند، آمین یا رب العالمین.

بحث خضوع و خشوع، بحث بسیار مهم در قرآن مجید است. خداوند می‌فرماید: ای انسان! اصلاً عبادت را بر تو واجب کردم تا ببینم آیا تو خاضع و خاشع هستی یا نه؟! آیا در مقابل امر من فروتن هستی یا نه؟! با انجام عبادت از جانب تو می‌خواهم خضوع و خشوع تو را امتحان کنم. (به تو می‌گویم با تمام ثروتی که داری پیشانی‌ات را به خاک بگذار، با تمام هوای نفس و ثروتت به تو می‌گویم اسراف نکن و… همه‌ی این‌ها برای امتحان فروتنی و خضوع توست) هرچه انسان در توحید الهی کامل‌تر شود، خضوع و خشوعش در مقابل عظمت خداوند بیشتر می‌شود. آن فردی که نماز نمی‌خواند یا واجبی را انجام نمی‌دهد، به معرفتِ خداوند تبارک و تعالی جاهل است و بی‌معرفت نسبت به توحید است و خضوع و خشوعی در مقابل خداوند تبارک و تعالی ندارد. پس هر چه خداشناسی انسان بیشتر باشد، فروتنی و خضوعش در مقابل اطاعت و عظمت و عبادت خداوند بیشتر می‌شود.

بندگی زاییده‌ی خضوع و خشوع است؛ و خضوع و خشوع زاییده‌ی توحید کامل نسبت به خداوند است؛ و توحید کامل زاییده‌ی علم و آگاهی است.

جاهل به توحید کامل نمی‌رسد اما عالم به توحید کامل می‌رسد. جاهل در عبادتش تواضع ندارد اما عالم در عبادتش تواضع دارد. به همین جهت خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» همانا کسانی که در مقابل خداوند خاضع و خاشع هستند بندگان عالِم خداوند هستند.

چگونه امام حسن مجتبی(ع) در هنگام وضو از خوف خداوند بدن مبارکشان می‌لرزید و رنگشان می‌پرید اما ما هیچ‌گاه این گونه نیستیم؟ این تفاوت در میزان خداشناسی ایشان و ماست.

هنگامی که امام زین‌العابدین(ع) در هنگام وضو زانوانشان لرزید و روی زمین نشستند و وضویشان نیمه‌کاره ماند و شروع به گریه کردن نمودند، غلامشان به ایشان انتقاد کرد و عرض کرد: یا بن رسول‌الله! چرا این گونه می‌لرزید و خودتان را ناراحت می‌کنید؟ امام فرمودند: وای بر تو. غافل هستی از این که من در مقابل چه خدایی می‌ایستم غافل هستی از اینکه من در نماز وارد چگونه محوطه‌ای می‌شوم. ما این گونه نیستیم زیرا خداشناسی ما ناقص است پس عبادتمان نیز ناقص است زیرا خضوع و خشوع نداریم.

عبادت وقتی با خضوع و خشوع همراه شد انسان را به معراج می‌برد و انسان از زمین کنده می‌شود. تمام بزرگان و انبیاء و اولیا معراج داشته‌اند. معراج حضرت آدم(ع) هنگامی بود که به درگاه خداوند گریه کرد و توبه کرد. معراج نوح(ع) آن زمانی بود که به انسان‌های بد گرفتار شد و مجبور به تحمل کردن شد. معراج ایوب(ع) آن زمانی بود که به داغ فرزندان و بیماری مبتلا شد به طوری که همه‌ی مردم از او گریزان بودند. معراج یونس(ع) زمانی بود که گرفتار نهنگ در دل دریا شد. معراج یعقوب(ع) زمانی بود که مبتلا به فراق یوسف(ع) شد. معراج یوسف(ع) زمانی بود که گرفتار در چاه شد. معراج موسی(ع) زمانی بود که گرفتار به صدمات فرعون ملعون شد. معراج حضرت عیسی(ع) زمانی بود که او را به صلیب کشیدند. معراج پیامبر(ص) هنگامی بود که به آزار و اذیت قریش مبتلا شدند. معراج علی(ع) زمانی بود که به زور ایشان را به مسجد بردند و مجبور به بیعت کردند. معراج حضرت فاطمه(س) آن زمانی بود که ایشان را بین در و دیوار قرار دادند. معراج امام حسن(ع) زمانی بود که گرفتار بنی‌امیه شدند و دوستان ایشان به ایشان حمله کردند. معراج حسین(ع) در گودال قتلگاه با لبان عطشان بود. معراج امام سجاد(ع) زمانی بود که ایشان را با بدن تب‌دار سوار بر ناقه‌ی بدون جهاز کردند؛ و اما معراج مؤمن زمانی است که بر سر نماز می‌رود. مؤمن هرگاه به نماز برود درهای آسمان برای او باز است. (روزی پنج مرتبه درهای آسمان را برای مؤمن باز می‌کنند و به او می‌گویند: بیا!) اما نمازی که با خضوع و خشوع خوانده شود.

پیامبر(ص) فرمودند: هرکس دو رکعت نماز بخواند و در این دو رکعت از تکبیر تا سلام نماز به هیچ اموری از امور دنیا فکر نکند و دنیا به قلبش خطور نکند، سلام نماز را که بدهد، خداوند تمام گناهان گذشته‌اش را می‌آمرزد.

پیامبر(ص) فرمودند: هرکس در یک نماز واجب، قلبش را از هرزه‌گردی و از افکار پراکنده بازدارد، رکوع و سجودش را با خضوع و خشوع کامل انجام دهد سپس بعد از نماز خدا را تقدیس و تمجید و تحلیل بکند و تا نماز بعدی سعی کند گناه و معصیت نکند، خداوند پاداش یک حج و یک عمره‌ی مقبوله و هم‌نشینی با اعلی‌علیین را قسمت او می‌کند. (اعلی‌علیین، حضرت علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندان آن‌ها هستند.)

پیامبر(ص) فرمودند: چون بنده‌ی مؤمن به نماز برمی‌خیزد، خداوند تبارک و تعالی از ابتدا تا انتهای نماز با نظر رحمت به سمت او نگاه می‌‌کند و رحمت الهی را بر سر او سایه می‌اندازد، بالای سر او تا افق آسمان و همچنین در اطراف او فرشتگان به گردش درمی‌آیند و خداوند فرشته‌ای را بر او موکل می‌کند تا بالای سرش بایستد و به او بگوید: اگر بدانی چه کسی به تو نگاه می‌کند و با چه کسی سخن می‌گویی، هرگز از جایگاهت تکان نمی‌خوردی و از این حالت برنمی‌گشتی.

امام صادق(ع) فرمودند: اگر ترس و امید در دل کسی باشد و خاضع و خاشع باشد و در عین حال به خداوند امید داشته باشد و به این حالت در مقابل خداوند بایستد، خداوند بهشت را بر او واجب می‌کند. چون مشغول نماز شدی با تمام قلبت متوجه خداوند بشو. هیچ بنده‌ی مؤمنی نیست که در طاعت و عبادت و نماز و دعایش به سوی خداوند رو کند با قلبی خاضع و خاشع، جز اینکه خداوند دل تمام مؤمنین را به سمت او مایل می‌کند و همه‌ی مؤمنین او را دوست می‌دارند (یکی از این مؤمنین امام زمان(عج) است.) و او را تأیید می‌کنند. این محبت و تأیید، او را ان‌شاءالله به بهشت وارد می‌کند.

به حاتم اصم گفتند: چگونه نماز می‌خوانی؟ او پاسخ داد: ابتدا وضوی ظاهر می‌گیرم سپس وضوی باطن می‌گیرم. با آب، ظاهرم را پاک می‌کنم و با توبه، باطنم را پاک می‌کنم آنگاه به محل نمازم می‌روم. مسجدالحرام را مقابلم قرار می‌دهم، مقام ابراهیم را بین دو ابرویم قرار می‌دهم (پشت مقام ابراهیم نماز می‌خوانم) بهشت را به سمت راستم و دوزخ را به سمت چپم و صراط را زیر قدم‌هایم و ملک الموت را پشت سرم قرار می‌دهم و قلبم را به خداوند می‌سپارم، آنگاه تکبیری می‌گویم سپس با خشوع در مقابل عظمت خدا می‌ایستم و قیامی می‌کنم با احترام؛ و قرائتی می‌کنم با هیبت؛ و سجودی به جا می‌آورم با تضرع. رکوعی می‌کنم با تواضع؛ جلوسی می‌کنم و سلامی می‌دهم و شکری می‌گویم با حلم و صبوری.

رزمنده‌ی بزرگوار شهید حسن توکلی در شب سخت عملیات، به دوستش اسلحه‌اش را داد و گفت: دشمن را سرگرم کن تا من دو رکعت نماز بخوانم. دوستش نقل می‌کند که به او گفتم: چه نمازی می‌خواهی بخوانی؟ او پاسخ داد: نماز عشق.

او نقل می‌کند: من اسلحه را گرفتم و مشغول سرگرم کردن دشمن شدم و دیدم این شهید بزرگوار تیمم کرد و رو به قبله نشست و شروع کرد به نماز خواندن. در نماز چنان با خضوع و خشوع گریه می‌کرد که شانه‌هایش می‌لرزید. در رکعت دوم در قنوت خواند: «اللّهُمَ الرزُقنی شَهادةَ فی سَبیلک»؛ خدایا شهادت در راه خودت را قسمتم کن؛ و گریه‌ی بسیار کرد. من به حالش غبطه خوردم و گریه کردم سپس دیدم خونی از زیر پیراهنش جاری شد نخواستم نمازش را به هم بزنم همان گونه که غرق در خون بود بریده بریده گفت: «السَّلامُ عَلیکم وَ رَحمَةُ الله وَ بَرکاتُه». دیدم ترکشی وسط سینه‌اش را سوراخ کرده است و تعجب کردم به دعای سریع الاجابه‌ی او و نماز عشقی که خواند که چگونه او را تا ملکوت اعلی برد.

ما وقتی در مورد اهل‌بیت(ع) سخن می‌گوییم از فعل ماضی استفاده می‌کنیم. مگر آن‌ها امروز نیستند؟ این ائمه‌ی بزرگوار امروز تمام خصایل و ویژگی‌هایشان در امام زمان(عج) جمع شده است. اگر امروز به طور مثال امام حسن(ع) اینجا حضور داشتند و از ایشان می‌پرسیدیم: آقا جان! ما را به سمت حقیقتی راهنمایی کنید و بگویید چه کنیم تا به سعادت برسیم؟ ایشان می‌فرمودند: هرچه اطاعت می‌دانید از امام زمانتان(عج) بکنید. امام حسن(ع) امروز در عالم معنا می‌فرمایند: هر عیدی که امروز از من می‌خواهید، من بالاتر از آن را به شما خواهم داد و آن، این است که دعا کنم تا شما به درک حضور مهدی موعود(عج) برسید. این از همه چیز بالا‌تر است.

اگر می‌خواهید نگاه امام زمان(عج) به شما دائمی باشد دو کار را باید انجام دهید:

1- داشتن یک قلب خوب در سینه. 2- داشتن عمل خوب در اعضا و جوارح بدن.

آنگاه امام زمان(عج) دائم به شما نگاه خواهد کرد و از شما راضی خواهد شد. قلب انسان وقتی خوب باشد، برای همه حتی دشمنش نیز خیر و هدایت می‌خواهد. انسانی که برای دیگران بدبختی و شر بخواهد امام زمان(عج) هیچ‌گاه به او نگاه نخواهد کرد. در حدیث آمده است: روزی دو بار صبح و شب نامه‌ی عمل ما را به خدمت امام زمان(عج) می‌رسانند. اگر می‌خواهید ایشان از شما راضی باشند پس از صبح تا شب در مسیر جلب رضایت ایشان قدم بردارید.

بحث امروز ما بحث امام شناسی است. از عظمت امام حسن(ع) همین بس است که پیامبر(ص) فرمودند: اگر می‌خواستند حلم، صبوری و تحمل را به تصویر دربیاورند به شکل علی(ع) می‌شد. اگر می‌خواستند بزرگواری، هیبت، زیبایی، حسن و جمال را به تصویر دربیاورند به شکل فاطمه‌ی زهرا(س) می‌شد. اگر می‌خواستند حیا را (حیای کلام و حیای چشم و…) به طور کامل به تصویر دربیاورند به شکل حسین(ع) می‌شد. اگر می‌خواستند تمام خوبی‌ها و تمام فضائل را به تصویر دربیاورند به شکل حسن(ع) درمی‌آمد.

ائمه(ع)، پسران پیامبر(ص) هستند

در تمام زیارت‌نامه‌های ائمه(ع) یکی از القابشان سرآمد است. چرا تمام ائمه(ع) و در ابتدای آن‌ها امام حسن(ع) معروف به «ابن رسول‌الله» یعنی پسر پیامبر(ص) هستند؟

هنگامی که امام حسن(ع) به دنیا آمدند، پیامبر(ص) صدا زدند: پسرم را بیاورید و به من بدهید؛ و منظورشان امام حسن(ع) بود.

اَنس بن مالک می‌گوید: در مسجد به همراه عده‌ای نشسته بودیم، امام حسن(ع) دو ساله بودند و در اطراف پیامبر(ص) می‌چرخیدند، گاهی بر روی زانوان ایشان می‌نشستند، گاهی از شانه‌ی پیامبر(ص) بالا می‌رفتند. من بلند شدم تا ایشان را بگیرم و آرامشان کنم که پیامبر(ص) فرمودند: ای اَنس! رها کن پسر مرا و میوه‌ی دلم را. هر کس حسنم(ع) را اذیت کند مرا اذیت کرده است. هرکس او را دوست بدارد مرا دوست دارد و من نیز او را دوست می‌دارم. او پسر من و پاره‌ی تن من است.

آیه‌ی مباهله وقتی نازل شد خداوند فرمود: پیامبر! صدا بزن پسرانت را (امام حسن(ع) و امام حسین(ع)). رسول اکرم(ص) هنگامی که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را در مسجد می‌دیدند صدا می‌زدند: این دو پسران من هستند. خودِ امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هرکجا می‌خواستند خود را معرفی کنند، می‌فرمودند: ما پسران پیامبر(ص) هستیم.

ما در زیارت‌نامه ابتدا می‌خوانیم: «یا بن رسول‌الله» سپس می‌گوییم «یا بن امیرالمؤمنین» و سپس «یا بن فاطمةالزهرا». دشمنان اسلام به شدت بعد از پیامبر(ص) تلاش می‌کردند تا این لقب را از اولاد پیامبر(ص) بگیرند. در حالی که امام حسن(ع) بعد از حضرت علی(ع) به مسجد آمدند تا خطبه بخوانند. فرمودند: ای مردم! من پسر مصطفی(ص)، پسر رسول‌الله(ص)، پسر خاتم‌النبیین(ص) هستم. امام حسین(ع) نیز در روز عاشورا خود را با این القاب معرفی می‌کردند. اما معاویه وقتی به حکومت رسید اعلام کرد هرکس به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بگوید «یا بن رسول‌الله» و آن‌ها را پسران پیامبر(ص) بخواند به من اطلاع بدهید تا با او برخورد کنم و او را مجازات کنم. چرا او این گونه برخورد کرد؟ به جهت اینکه اگر نهادینه می‌شد که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پسران پیامبر(ص) هستند دیگر نمی‌توانستند آن‌ها را این گونه به شهادت برسانند و به آن‌ها اهانت کنند. می‌خواستند این گونه در جامعه رواج دهند که این بزرگواران پسران حضرت علی(ع) هستند و حضرت علی(ع) نیز با آن‌ها سر ناسازگاری دارد پس پسران ایشان نیز مثل خود ایشان هستند. امام سجاد(ع) در مسجد اموی زمانی که خواستند تا خود را معرفی کنند فرمودند: من پسر مصطفی(ص) هستم.

عیدی بود و معاویه می‌خواست به فرزندانش عیدی بدهد، به شخصی که امور مالی حکومتش را در دست داشت دستور داد تا اسامی نوه‌ها و فرزندانش را بنویسد. آن شخص نوشت و خدمت معاویه برد. معاویه به اسامی نگاهی انداخت سپس گفت: چرا اسم نوه‌های دختری مرا ننوشته‌‎اید؟ من آن‌ها را نیز دوست می‌دارم. آن شخص پاسخ داد: خود شما گفته‌اید که نوه‌های دختری جزو نوه‌ها و فرزندان نیستند! معاویه علیه الهاویه پاسخی نداشت که بدهد.

آخرالزمان است و اهل‌بیت(ع) غریب هستند. باید با قرآنی که می‌خوانیم بتوانیم از آن‌ها دفاع کنیم.

حجاج بن یوسف اعلام کرده بود که کسی به ائمه‌ی اطهار(ع) «یا بن رسول‌الله» نگوید و آن‌ها را پسر پیامبر(ص) نخواند. عالمی را به این دلیل که اهل‌بیت(ع) را «ابن رسول‌الله» معرفی می‌کرد از خراسان به کوفه بردند. حجاج به او گفت: چرا خلاف قانون من عمل کردی و آن‌ها را پسر پیامبر(ص) معرفی کردی؟ او فرمود: من به دلایل قرآنی این کار را کردم. در قرآن می‌فرماید: «…وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى‌ وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ‌ وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‌ وَ عِيسى‌ وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ‌…»؛ ما نوح را برای هدایت شما فرستادیم، و از اولاد نوح داود، سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس و… پیامبر آفریدیم. همه‌ی این‌ها از نوادگان نوح بودند. حال عیسی(ع) نوه‌ی دختری یا نوه‌ی پسری نوح(ع) است؟! او پسر مریم(ع) است. وقتی خداوند در قرآن پسر مریم(ع) را پسر نوح(ع) می‌داند من چرا پسر زهرا(س) را پسر پیامبر(ص) ندانم؟! حجاج او را آزاد کرد و گفت: او مرا شرمنده کرد.

مطالبی در باب امام حسن مجتبی(ع)

1- تعلیم و تربیت از کلام امام حسن(ع).

 بدترین مسلمانان، مسلمان جاهل است. بدترین مسلمانِ جاهل کسی است که تفسیر آیه‌ا‌ی از قرآن را به درستی نداند و بخواهد به مردم از دین اسلام یاد بدهد. حرکت مهم امام حسن(ع) جهل زُدایی بود.

راوی نقل می‌کند: به مسجد النبی رفتم دیدم سه جمع نشسته‌اند و در حال فراگیری درس هستند. به طرف یکی از آن‌ها رفتم و پرسیدم: من آیه‌ای از قرآن را متوجه نمی‌شوم، در آن آیه که خداوند از لفظ «شاهدٌ و مَشهود» استفاده می‌کند من نمی‌دانم منظور از «شاهد و مشهود» چیست؟ یکی از آن‌ها پاسخ داد: شاهد، روز جمعه است و مشهود، روز عرفه است. او نقل می‌کند: این تفسیر به دل من ننشست و سراغ جمعی دیگر رفتم. از آن‌ها این سؤال را پرسیدم. آن گروه نیز همین پاسخ را به من دادند. در گوشه‌ای دیدم نوجوانی نشسته است. از اطرافیان پرسیدم: او چه کسی است؟ آن‌ها پاسخ دادند: حسن بن علی بن ابیطالب(ع) است. جلو رفتم و سلام دادم و عرض کردم: شما از تفسیر آیه‌ی «شاهد و مشهود» چیزی می‌دانید؟ ایشان پاسخ دادند: بله. شاهد، رسول‌الله(ص) است و مشهود، روز قیامت است. گفتم: به چه دلیل؟ ایشان فرمودند: به دلیل این آیه از قرآن که می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً» ای پیامبر! ما تو را برای رسالت فرستادیم تا شاهد بر مردم باشی و بشارت دهی و بترسانی، و در روز قیامت تو شاهد باشی و برای این مردم گواهی دهی. و می‌فرماید: «إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذَٰلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ» پس «شاهد» به این دلیل قرآن «پیامبر(ص)» است و «مشهود»، قیامت است. آن مرد می‌گوید: آن بزرگوار را نگاه کردم و گفتم شما این گوشه نشسته‌اید و عده‌ای جاهل باید به مردم آموزش دهند؟ ایشان جوابی ندادند.

امام حسن(ع) هم زیبا بودند و هم خوش لباس. راوی می‌گوید: به مدینه رسیدم و ایشان را دیدم و گفتم: شما با این لباس و مرکب دچار تکبر شده‌اید. ایشان فرمودند: من تکبر ندارم. کبریایی و بزرگی از آنِ خداست اما خداوند مرا عزیز شمرده است. مگر شما مسلمان نیستید و قرآن نخوانده‌اید؟ در این آیه خداوند می‌فرماید: «لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین» عزت، برای خداست و رسول‌الله(ص) و برای هر کسی که مؤمن است.

2- احترامی که امام حسن(ع) به خانواده می‌گذاشتند.

ایشان می‌فرمایند: هرگز با مادرم فاطمه(س) در یک ظرف غذا نمی‌خوردم. روزی مادرم به گلایه فرمودند: حسن جان! چرا در یک ظرف با من غذا نمی‌خورید؟ عرض کردم: مادر جان! من از شما بیشتر دوست دارم که با شما غذا بخورم، اما می‌ترسم دست ببرم به سمت لقمه‌ای که شما دوست دارید بردارید. مادرم مرا در آغوش گرفتند و فرمودند: من اجازه می‌دهم از این پس با من غذا بخوری. امام حسن(ع) و امام حسین(ع) چهل و هفت سال با هم در یک منطقه زندگی کردند، هرگز اختلافی بینشان نشد. هنگامی که فقیر به در خانه‌ی امام حسین(ع) می‌آمد، ایشان می‌فرمودند: برادرم بزرگ‌تر است اول نزد او برو بعد اینجا بیا. وقتی فقیر برمی‌گشت، امام حسین(ع) کمی کمتر از آن چیزی که امام حسن(ع) به او داده بود می‌دادند، زیرا که ایشان بزرگ‌تر بودند.

3- سفارش ایشان به داشتن اخلاق اجتماعی.

ایشان فرمودند: مکارم اخلاق در چند چیز است. آن کسی که مکارم اخلاق ندارد شیعه‌ی ما نیست. مکارم اخلاق در راست‌گویی، صداقت، خضوع، خشوع، بخشش به سائل، خوش‌اخلاقی، پاداش دادن به کارهای خوب، پیوند به خویشان، صله‌ی رحم، حمایت از همسایه، حق‌شناسی برای صاحب حق، مهمان‌نوازی و از همه مهم‌تر شرم و حیاست. سپس فرمودند: هلاکت جامعه در سه چیز است: 1. کبر؛ در تکبر هلاکت دین است و ابلیس برای تکبر لعنت شد. 2. حرص؛ حرص دشمن نفس است و به خاطر حرص حضرت آدم(ع) از بهشت رانده شد. 3. حسد؛ حسد پیش‌برنده‌ی شما به سمت بدی‌ها و زشتی‌هاست و قابیل به خاطر حسادت هابیل را کشت.

چرا هر صبح باید به امام حسین(ع)، امام رضا(ع) و امام زمان(عج) سلام دهیم؟

سالک به سلوکش نمی‌رسد و مؤمن ایمانش کامل نمی‌شود و خطر از او دفع نمی‌شود مگر این که دائماً صبح به صبح و شب به شب به سه معصوم سلام بدهد: 1. به امام حسین(ع) 2. به امام رضا(ع) 3. به امام زمان(عج)؛

زیرا ایمان مؤمن وقتی کامل می‌شود که مؤمن عاشق خداوند باشد. امور عاشقان خداوند به دست امام حسین(ع) داده می‌شود. بنده‌ی خداوند باید دائم الذکر باشد، امور کسی که دائم الذکر است به دست امام رضا(ع) است. سالک باید در کَنَف و حصار باشد و باید کسی که دارای توانایی است، از او محافظت کند و به او استقامت دهد، حفظ و حراست سالکان به دست مهدی صاحب الزمان(عج) است. به همین جهت مدام باید به این سه بزرگوار توسل بگیریم.