بسم الله الرحمن الرحیم

یا فاطمة الزهرا أغیثینی

هفدهم ماه رمضان، 2 خرداد 98

 

سلام. به دلیل درد دندان و دهان، جلسه را نتوانستم حضوراً اداره کنم. شرمنده از اینکه امسال نمی‌توانم به دلایل جسمانی به درستی اداره‌ی مجالس کنم و شرمنده‌ی حضور شما خواهران بزرگوار هستم؛ ولیکن در هر حال دعاگو برای همگی شما بزرگواران هستم.

 یکی دیگر از شب‌های جمعه‌ی مبارک رمضان است که خداوند طبق وعده‌های نورانی خود، بر نورانیت این شب مبارک می‌افزاید و هر عمل خیری را در شب و روز جمعه اضافه‌تر از ایام دیگر، اجر و ثواب مرحمت می‌کند.

ما معمولاً در شب‌های جمعه، بحث اختصاصی برای خواهران مطرح می‌کنیم و یک برنامه‌ی خلاصه‌ی عبادی را بیان می‌کنیم تا بتوانیم به همه‌ی آن‌ها یا برخی از آن‌ها عمل کنیم تا از قافله عقب نمانیم.

  1. زیارت الحسین علیه‌السلام:

آنان که در کربلا هستند که هستند، بقیه‌ی شیعیان طبق آنچه اهل‌البیت(ع) دستور داده‌اند تلاش می‌کنند ثواب زیارت الحسین(ع) را در شب‌های جمعه کاسب شوند؛ مخصوصاً به شرکت در مجالسی که مناقب و مصائب آن بزرگوار گفته می‌شود؛ مخصوصاً در ماه رمضان که همه‌ی ایامش، ایام زیارتی آن حضرت می‌باشد؛ و مخصوصاً ماه رمضان که ماه بهار قرآن است و نمی‌شود روزانه و شبانه با قرآنِ صامت مأنوس بود و از قرآن ناطق که همانا اهل‌البیت(ع) هستند، غافل بود. مخصوصاً در میان ائمه‌ی اطهار و اهل‌البیت(ع) آن بزرگواری که با رأس بریده، آن هم بالای نیزه و در حال اسارت، از قرائت قرآن غافل نبود.

آری همان‌قدر که قرآن احترام دارد، قرآن‌خوان هم احترام دارد. اباعبدالله(ع) روز عاشورا زمانی که بالای سر حبیب آمد، یک جمله فرمودند: حبیب در یک شب، یک ختم قرآن می‌کرد.

کسانی که در کربلا در رکاب امام(ع) بودند، هر کدام فضائل زیادی داشتند. برخی اصحاب پیامبر(ص) بودند و شجاعت زیادی داشتند. بعضی‌ها در مسیر عبادت و زهد، بندگان خاص پروردگار بودند؛ و برخی در مسیر پیروی از ولایت و دفاع از حریم امامت، عاشقان بی‌بدیل و بی‌نمونه بودند.

اما امام حسین(ع) دست گذاشتند روی یک صفت حبیب ابن مظاهر(ره) که این تعریف را روی قبر آن بزرگوار هم نوشته‌اند: «لِلهِ دَرُّکَ يا حَبِيب لَقَدْ کُنْتَ فاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرآنَ فِي لَيلَةِ واحِدَة»؛ ای حبیب! خداوند به تو اجر بدهد، تو فاضل بودی، در یک شب، ختم قرآن می‌کردی.

آری، ابی‌عبدالله(ع) از قاری قرآن تجلیل کردند. وقتی بالای سر او آمدند، صورت به صورت او نهادند و این‌گونه تجلیل نمودند. ایشان بالای سر تمامی شهدای کربلا این آیه‌ی قرآن را تلاوت فرمودند: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ». هر کس روز عاشورا برای رفتن به میدان آمد تا وداع کند، حضرت قرآن تلاوت کردند و با او وداع نمودند.

حتی حضرت علی‌اکبر(ع) که به میدان می‌رفت، ایشان به پشت سر او نگاه می‌کردند و قرآن می‌خواند: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَ نُوحًا…». برای اینکه مردم را متوجه به این نکته نماید که ای مردم! قاری قرآن محترم است؛ قرآن‌خوان، احترام دارد، عزت دارد و نزد پروردگار، عزیز شمرده می‌شود.

آری حسین(ع) هم قاری است و هم قرآن ناطق است و هم ترجمان قرآن است و هم تجلی قرآن است.

عرض می‌کنم یا ابا‌عبدالله! قرآن خوان را تکریم کردی، از قرآن تجلیل کردی، برای شهدا قرآن خواندی، دیگران را به احترام گذاشتن به قرآن، قرائت قرآن، عمل به قرآن سفارش نمودید؛ همه‌ی این‌ها را هم که مردم کوفه و شام شنیده بودند اما نمی‌دانم چه شد وقتی رأسِ از تن جداشده‌ات بالای نی، قرآن می‌خواند، سنگت می‌زدند…

نقل شده همان‌طور که از رأس بالای نیزه، صدای قرآن می‌آمد، یک وقت حضرت زینب(س) خطبه‌اش را متوقف کرد، روبه برادر کرد و گفت: برادر جان! همه‌ی مصیبت‌ها را دیدم اما ببین چگونه دختر کوچکت خیره خیره نگاهت می‌کند؟! حسین جان! دو جمله با دختر کوچکت سخن بگو، می‌ترسم که جان از بدنش خارج شود…

شاید گفته باشد: عمه جان! مگر بابایم قرآن نمی‌خواند، پس چرا سنگش می‌زنند؟!

  1. برنامه‌ای برای اُنس با قرآن:

مبادا که با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، برنامه‌های قرآنی هم در جامعه جمع شود؛ که می‌شود!

آیا کافی نیست برای انس گرفتن با کسی یا چیزی، یک ماه شبانه‌روزی با او معاشرت داشته باشیم؛ آیا بعد از یک ماه اگر از هم دور شویم، دلتنگِ هم نخواهیم شد و این معاشرت یک ماهه را فراموش خواهیم کرد؟!

در چند مورد از قرآن، خداوند گله می‌کند از بندگان: مثلاً در سوره‌ی واقعه آیه 81: «أَفَبِهذَا الْحَديثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ»؛ آیا با این قرآن سستی می‌کنید و به این قرآن بی‌توجهی می‌کنید؟!

«أَفَبِهذَا الْحَديثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ» آیا با این سخن، شما تساهل و تهاون و بی‌توجهی می‌کنید؟!

موارد تهاون نسبت به قرآن:

1) این‌که قرآن را نتوانیم بخوانیم. شما به یک مسلمانِ باسواد با مدرک تحصیلی بالا که هزاران اسم و فرمول را می‌داند بگویید قرآن بخوان، بگوید بلد نیستم، چه درد بزرگی است این درد؟! چه مصیبتی است که یک مسلمان به هر دلیل از خواندن قرآن عاجز بماند؟!

خداوند در سوره‌ی مزمل آیه 20 یک بار می‌فرماید: نماز؛ و یک بار می‌فرماید زکات؛ و دو بار می‌فرماید و تکرار می‌کند: قرآن بخوانید، هرچقدر که می‌توانید: «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» این مطلب را دو بار تکرار فرموده، هرچقدر برایت مقدور است.

وقتی خالی کنید، برنامه‌ی دائمی و منسجمی برای این کار داشته باشید، حتی آن‌هایی که سواد ندارند، گوش بدهند به صوت قرآن؛ می‌توانند یاد بگیرند و حتی حفظ کنند.

2) تهاون در قرآن. یعنی قرآن بخوانی، تدبر نکنی. خداوند در سوره نساء می‌فرماید: «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ». یک آیه از سوره «قل هو الله» را بخوان اما در آن تدبر کن، فهم کن، بصیرت پیدا کن و سپس راهکارهای عملی آن آیه را پیدا کن.

شاید همین طور که به آیات قرآن نگاه می‌کنیم، بگوییم که ما کجا و عمل به قرآن کجا؟! اگر قرآن کتاب عملی برای همه‌ی دوران‌ها نبود، نزولش با دیگر کتب آسمانی فرقی نداشت.

چرا بعد از تورات، انجیل؟ و همه دعوت به عمل به انجیل شدند؟!

چرا بعد از انجیل، قرآن؟ و همه دعوت به قرآن شدند؟! و چرا بعد از قرآن، کتاب دیگری نیامد؟! زیرا که زمان برای عمل به قرآن، هرگز نمی‌گذرد.

زمانِ عمل به تورات گذشت، باید کتاب تازه‌ای می‌آمد؛ و زمانِ عمل به انجیل هم گذشت، دیگر جوابگوی نیازهای مردم خود نبود؛ پس قرآن آمد، آمد برای ماندگاری زیرا که هرگز زمانِ عمل به آن تمام نمی‌شود.

او نمی‌ماند و زمان بگذرد، بلکه زمان همیشه برای درک و فهم آن باید به دنبالش بدود.

تدبّر یعنی بفهم و برای عمل به آن راهکار عمل پیدا کن.

ابو طلحه انصاری قرآن می‌خواند تا رسید به آیه‌ی: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ ای مردم! نیکی آن است که چیزی را که دوست دارید، در راه خدا انفاق کنید.

وقتی آیه را خواند، فکر کرد من چه چیزی را بیشتر از همه دوست دارم؟ باغی در مدینه داشت، در آن باغ، چشمه‌ی آبی جاری بود، درآمد بالایی داشت، باغش زبانزد بود، پر محصول بود. آمد خدمت حضرت رسول(ص) عرضی کرد: … حضرت فرمودند: خوب است، انفاق کن و به آیه عمل کن ولیکن توصیه می‌کنم به خویشاوندان خود انفاق نمایی زیرا که آن‌ها نیازمندند. او هم همین طور عمل کرد.

«قیس ابن عاصم» کافر بود. خدمت پیامبر(ص) رسید، حضرت، سوره‌ی «الرحمن» را برایش خواند. گفت: یک بار دیگر تکرار کنید. برای بار سوم تقاضا کرد که تکرار بفرمایید. کمی فکر کرد و گفت: چگونه می‌شود مسلمان شد؟ و حضرت او را به اسلام راهنمایی کردند.

امروز هم همین طور است: مهندس ژاپنی به نام کامورا مسلمان شده بود. گفت: تحقیق کردم، مطالعه کردم، با یک مهندس مسلمان رفیق شدم و سرانجام مسلمان شدم؛ اما دو تا دختر داشتم دلم می‌خواست آن‌ها هم مسلمان شوند. به رفیق مسلمانم گفتم شبی به خانه‌ی ما بیا شاید بتوانی آن‌ها را قانع کنی. او آمد، بحث و صحبت شروع شد. با دخترها گفت‌وگو کرد. یکی از دخترانم گفت: بگو بدانم نظر قرآن در مورد زنان چیست؟ اسلام، زن را فرعِ مرد می‌داند و به دید کنیز برای مرد نگاه می‌کند؟ دوست مهندسم آیه‌ی 35 سوره‌ی احزاب را تلاوت کرد و نوشت روی کاغذ، داد به دست آن‌ها و گفت بروید در آن فکر کنید: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ…» تا آخر آیه که خداوند ده مورد به‌طور مساوی زن و مرد را در کنار هم قرار داده است.

آن‌ها رفتند هفته‌ی بعد آمدند اظهار کردند می‌خواهیم مسلمان شویم. آقای کامورا در مصاحبه‌اش می‌گوید: دخترانم فقط با تدبر در یک آیه از قرآن، مسلمان شدند.

3) قرآن می‌فرماید که شما وقتی قرآن تلاوت می‌کنید، بر ایمانتان افزوده می‌شود: «وَ إِذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ زادَتهُم إيمانًا».

یعنی باید هنگامی‌که قرآن تلاوت می‌کنید، عکس‌العملش در شما پیدا شود، دیده شود. اگر مصیبت‌زده می‌خواند، باید صبور شود. اگر فقیر و دست‌تنگ می‌خواند، باید قناعت پیشه کند. اگر ثروتمند و مال‌دار می‌خواند، باید اسراف و تبذیر نکند. اگر یک آدم کینه‌ای، سوره‌ی یوسف را می‌خواند، باید گذشت و عفو یاد بگیرد. اگر یک جوان گرفتار شهوت، سوره‌ی یوسف را می‌خواند، باید خود را مهار کند. اگر یک بیمار، حکایت ایوب را در قرآن می‌خواند، باید عبرت بگیرد. اگر یک ثروت‌اندوز قرآن می‌خواند، به حکایت قارون و سلیمان می‌رسد، باید عبرت بگیرد که هر دو ثروت داشتند، یکی به قعر زمین فرو برده شد، آن دیگری پیامبر خدا شد.

چه بر سر ما آمده؟ وقتی صوت قرآن می‌شنویم، می‌پرسیم آیا کسی مرده است؟! درحالی‌که فرمودند: «إنّ القرآنَ حیٌّ لایَمُوتُ»، «وَ يَهدي لِلَّتي هِيَ أَقوَمُ»؛ به استوارترین راه‌ها همواره هدایت می‌کند.

سخن گوته در مورد قرآن: گوته دانشمند آلمانی، شاعر و ریاضی‌دان بزرگ می‌گوید: من با قرآن خیلی بیگانه بودم، کشیش‌ها ما را از قرآن ترسانده بودند اما وقتی به قرآن مراجعه کردم، دیدم این کتاب، شایسته است جهان را اداره کند و سرانجام یک روز این کار را خواهد کرد.

سخن گوستاولبون درباره‌ی قرآن:

این دانشمند فرانسوی در کتاب تاریخ اسلام و عرب می‌گوید: زیباترین نظام اخلاقی را قرآن دارد، هرچه کتاب در اخلاق نوشته‌اند و هرچه کتاب آمده، هیچ‌کدام نظام اخلاقی قرآن را ندارد.

با قرآن مأنوس باشیم، حداقل در دل شب‌های جمعه قدری قرآن بخوانیم به شریک القرآن حضرت صاحب‌الزمان(عج) هدیه کنیم که قرآن «شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ» است. نه دوای دل بلکه شفای دل است؛ هم، البته درمانگر است. قرآن را برای دردهایمان دوا بگیریم. البته دوا هم یعنی نه همه‌ی قرآن فقط دوا برای دردهای ظاهری ما باشد؛ که نوشته‌اند:

اگر سرت درد می‌کند، دستت را روی شقیقه بگذار و 7 مرتبه آیات دوم و سوم سوره‌ی طلاق را بخوان.

این، یکی از صدها خاصیت این آیات است.

اگر مریضی داری، برای درمانش سوره‌ی حمد را بخوان. مرحوم مجلسی می‌گوید: من برای بیش از هزاران مریض، سوره‌ی حمد را خوانده‌ام و آن‌ها شفا گرفته‌اند.

و اگر کنار جنازه‌ای یا سر قبر میتی به نیت نجات از عذاب آخرت، شما برای او 7 مرتبه سوره‌ی قدر بخوانی، خداوند به او توجه می‌کند.

اما منظور از نزول آیات قرآن، فقط این‌ها نیست. این بحث ادامه دارد…

  1. شب جمعه، شب دعا و خلوت با خداوند، شب طلب عفو و رحمت و بخشش از درگاه الهی است. طلب توفیق از درگاه الهی و به‌طور مخصوص بخواهیم که خداوند قدرت عفو کردن و بخشیدن را به ما بدهد که تا این توفیق حاصل نشود، طلب عفو و بخشش از درگاه او برای ما حاصل نخواهد شد.

مقصود این است که اگر کسی در هر مقام و موقعیتی، شما را اذیت کرد، چه زنده باشد و چه مرده، او را عفو کن و ببخش تا خودت بزرگ شوی. خود، زیر آسمان پروردگار عزیز شوی. دل شب وقتی بیداری، خودت هستی و خدای خودت، او تو را می‌بیند و صدایت را می‌شنود که برای بندگان دیگرش طلب عفو و بخشش می‌کنی. خدا می‌بیند بنده‌اش نمی‌خوابد و بهشت و عفو برای آن‌هایی که اذیتش کرده‌اند، می‌طلبد؛ و عرض می‌کند: خدایا! آن‌ها مرا اذیت کرده‌اند اما تو ای خدای بزرگ، عفوشان کن. آن‌ها را اهل بهشت کن. خدایا من نمی‌خواهم آن‌ها را به خاطر من مجازات کنی، «تَعْفُواْ وَ تَصْفَحُواْ وَ تَغْفِرُواْ»، هر کس که شما را اذیت کرد، او را ببخشید و عفو کنید (بعد تازه با او مصافحه کن یعنی قشنگ خیالش را راحت کن) و نزد خداوند خوش باشد.

بعد هم با او دست بده، مصافحه کن یعنی بعد از این، من و تو با هم هستیم. این اخلاقِ خداوند است. این کار از صفات خداوند است. مگر اخلاق و صفات الهی را دوست ندایم؟! خداوند با مؤمنین همین کار را می‌کند، من و شما هم همین کار را بکنیم.

این را بدانید اگر توانستید این کار را بکنید، خیلی برایتان فایده دارد. دریا، دریا چیزی را اگر در راه خدا بدهید، ارزش این کار بیشتر است. چون نَفْس را بزرگ می‌کند؛ زیرا که بخشش قلبی است و بخشش قلبی، انسان را دریادل می‌کند. بیایید امشب اول از طرف همه آن دعای زیبا و کوتاه مفاتیح را که در آداب شب‌های جمعه آمده، ده بار بخوانیم: «یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّهِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ…» و سپس ده مرتبه هم برای خودمان بخوانیم و یقین بدانیم که از فضل و عنایت پروردگار برخوردار خواهیم شد.

البته درب ورودی هر دعایی، صلوات بر پیامبر(ص) است. که فرمودند: بین دعای شما و اجابت، حجابی وجود دارد که جز با صلوات بر پیامبر و اهل‌بیت(ع) رفع نمی‌شود.

یکی از صلوات‌های زیبا و لذت‌بخش و پر اثر را امشب با هم ختم برمی‌داریم: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی جبرائیل و کُلِّ مَلَک اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمدٍ نَبیٍّ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی کُلِّ وَصیٍّ». عدد خاصی هم ندارد.

التماس دعا.