چگونه قرآن بخوانیم؟
سخن ارزشمند حضرت علی(ع) در باب آخرت، محل سکون و رهتوشههای آخرت.
اذکاری که باید روزانه بر آنها مداومت کرد
باید از ائمه(ع) مدد بگیریم و ایشان را صدا بزنیم
ادامهی بحث ستر و عواملی که باعث از بین رفتن آن میشود
چگونه قرآن بخوانیم؟
خداوند را شاکر هستیم که ما را در این ماه، معاشر با قرآن مجید قرار داده است. علمای ما فرمودهاند وقتی قرآن را تلاوت میکنید، چشمتان با نگاه کردن به آیات، بهره میبرد، با انگشتتان قرآن را لمس کنید تا دستتان بهره ببرد، زمزمه کنید تا گوشتان هم بهره ببرد، تلاوت کنید تا زبانتان هم بهره ببرد؛ و در آیاتی که میخوانید، تعقل کنید تا قلبتان هم بهرهمند شود. وقتی به آیات بهشت میرسید دعا کنید تا خداوند بهشت را بر شما روزی گرداند. وقتی به آیات جهنم میرسید، از عذاب جهنم به خداوند پناه ببرید. وقتی به آیات استغفار میرسید، استغفار کنید. وقتی به آیات احکام میرسید، بگویید خدایا گردن نهادم. وقتی به آیات حجاب میرسید، بگویید خدایا شنیدم و اطاعت میکنم. اینگونه باید قرآن را تلاوت کنید.
آمد خدمت امام رضا(ع) و از ایشان پرسید: شما یک ختم قرآن را در طی چند روز انجام میدهید؟ امام(ع) فرمودند: من میتوانم روزی یک ختم قرآن کنم اما نمیکنم؛ من میتوانم هر سه روز، یک ختم قرآن کنم اما نمیکنم؛ بلکه من هر ده روز، یک ختم قرآن میکنم. او سؤال کرد: چرا هر روز ختم قرآن نمیکنید؟! فرمود: زیرا حین تلاوت، در آیات قرآن، تأمل و تعقل میکنم، برخی از آیات را تکرار میکنم، با برخی از آیات، اشک میریزم، از برخی از آیات به خداوند پناه میبرم.
باید قرآن را تلاوت کرد و نهفقط قرائت؛ زیرا قرائت یعنی خواندن و عبور کردن؛ و تلاوت یعنی خواندنِ با آرامش و تعقل و اندیشه.
سخن ارزشمند حضرت علی(ع) در باب آخرت، محل سکون و رهتوشههای آخرت:
ماه رمضان به سرعت در حال عبور است، همچنین است عمر ما. حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه فرمودند: ای مردم! دنیا محل عبور است و شما در آنجا درنگ ندارید و پیوسته در حرکت هستید (زمان را نمیتوان متوقف کرد زیرا ما بر زمان تسلط نداریم بلکه زمان بر ما تسلط دارد. هنگامیکه کودکی به دنیا میآید، با اولین نَفَس که میکشد، یک قدم به مرگ نزدیکتر میشود. امام صادق(ع) فرمودند: زمانِ زندگی شما را خداوند مشخص و معلوم کرده است، با هر نفسی که میکشید، آن را مصرف میکنید و هر آن، که تمام شد، همان لحظه متوقف میشوید.)
ادامهی سخن حضرت علی(ع): اما آخرت محل سکونت است (در آخرت، گذر زمان وجود ندارد و کسی در بهشت، پیر نمیشود)
آخرت، محل سکون و آرامش است؛ آخرت، محل درنگ است؛ آخرت، محل اقامت است (دنیا، محل آرامش نیست چون وسایلی که برای آرامش گفتهاند، در آن قرار ندارد و اگر آرامشی هست، ظاهری و موقت است) بنابراین از این مسیر، تجاوز نکن (خودت را فریب نده). سپس حضرت فرمودند:
گاهی، توشه، خدمت به مخلوقات خداوند است. مرحوم علامه طباطبایی وقتی کتاب مینوشتند، ابتدا کلمات را مینوشتند، آنگاه برمیگشتند و سپس نقطههای کلمات را میگذاشتند. دلیل این کار را از ایشان پرسیدند. ایشان فرمودند: محاسبه کردم و متوجه شدم که با این روش، سه ثانیه در زمان، صرفهجویی میشود و من میتوانم از زمانم بیشتر استفاده کنم! اما همین علامه، یک شب، نیم ساعت از وقت خود را صرفِ خارج کردن گربهای که در چاه خانه افتاده بود، کرد. ایشان برای آزادی مخلوق خداوند، از وقت خود میگذرد تا توشهی آخرت بردارد. منظور از توشهی آخرت یعنی هر چیزی که خوشنودی خداوند را به دنبال دارد.)
ادامهی حدیث امیرالمؤمنین: و ساز و برگی آنجا ببرید که به کارتان میآید (یکی از درسهای ماه رمضان و قرآن، شناساندن ساز و برگی است که در آخرت به کار ما میآید؛ و آن چیزی نیست جز «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ». خداوند در قرآن فرموده است که روزی میآید که نه مال و نه فرزندانت نمیتوانند کمکی به تو کنند (چهبسا فرزندانت تو را متهم کنند که تو به ما دین را نیاموختی!) تنها کسانی نجات مییابند که خداوند به آنها لطف کرده است و قلب سالم و تسلیم در مقابل امر خداوند را همراهِ خود به آخرت بردهاند.
بنابراین باید در دنیا، هرچه داری به کار بگیری تا قلب سالم به آخرت ببری. اگر نماز میخوانی، روزه میگیری و عبادات خداوند را انجام میدهی، سعی کن که با قلب سالم، آنها را انجام دهی که خداوند تمام عبادات را از کسی میپذیرد که در قلبش شرک و ریا نباشد و قلب سالم داشته باشد.)
رسول اکرم(ص) فرمودند: خداوند بیامرزد زنی را که هنگام نشستن، مربع مینشیند (یعنی چهارزانو مینشیند و در نشستنش، عفت را نگه میدارد).
رسول اکرم(ص) به همراه عدهای در قبرستان بقیع نشسته بودند. روزِ بارانی بود. زنی بر الاغ سوار بود. پای الاغ لغزید و در چالهای فرو رفت. زن از روی الاغ به زمین افتاد اما هیچ جایی از بدنش پیدا نشد زیرا پوشش او کامل بود. پیامبر(ص) دست خود را بالا بردند و با گریه عرضه داشتند: خدایا! او را از زنان بهشتی قرار بده و مانندِ این زن را در امتِ من زیاد کن.
بنابراین عفت یک انسان، او را از دستبرد شیطان و نفس اماره دور نگه میدارد.
ای مردم! شما در دنیا برای اکتساب ملکات حمیده (اخلاق خوب)، عقاید پاک، اَفعال حسنه آمدهاید، آنها را یاد بگیرید و انجام دهید؛ لذا خداوند شما را هر ساعتی از ساعات عمرتان امتحان میکند زیرا ببینی در هر ساعت، خداییتر میشوی یا دنیاییتر؟! الهیتر میشوی یا نفسانیتر؟!
ای مردم! شما را به پدرانتان قسم میدهم، کمی برای سعادت خود و برای آخرت خود، پیش بفرستید. رهتوشهای پیش بفرستید و آن را نزد خدای منّان به عنوان قرضالحسنه ذخیره کنید که خداوند آن را محفوظ میکند؛ و بر آن اضافه میکند به اضافههای زیاد؛ و آنگاه در روز قیامت با اضافات و سود، به شما برمیگرداند. همه (مالت) را در دنیا، پشت سر خود نگذارید که وِزر و وبال و سنگینی آنها دامنگیر شما باشد.
عمل به این حدیث، بسیار سخت است و نمیتوان آن را انجام داد مگر اینکه دست به دامن دعا برداریم و از خداوند و از امام زمان(عج) مدد بخواهیم؛ و اینکه در این ماه رمضان به عمر گذشتهمان بیندیشیم و سود و زیان خود را بسنجیم و ببینیم از عمر خود راضی هستیم یا خیر؟
آمد نزد علامه محمدتقی جعفری و پرسید: در دنیا، خوشبخت کیست؟ فرمود: خوشبخت کسی است که وقتی به گذشتهی خود تا امروز، نگاه میکند، احساس پشیمانی ندارد و بهیقین میگوید: مابقی زندگیام را همینگونه طی میکنم؛ او انسان خوشبختی است.
در این مورد باید از دعا و ذکر خداوند مدد گرفت.
آمد نزد امام صادق(ع) و پرسید: قرآن بیشتر بخوانم یا دعا؟ امام(ع) فرمودند: دعا بیشتر بخوان. پرسید: دعا بیشتر بخوانم یا ذکر خداوند را بیشتر بگویم؟ فرمود: ذکر خداوند را بیشتر بگو. پرسید: ذکر خدا را که میگویم، آیا دعا نکنم و چیزی نخواهم؟ امام(ع) فرمودند: خوش به حال کسی که گرفتار است و شروع به ذکر خداوند میکند و آنقدر از ذکر نامِ خداوند لذت میبرد که دعا برای گرفتاری خود را فراموش میکند؛ آنگاه خداوند به او میفرماید: ای بندهی من! به عزتم قسم، بسیار بیش از آنچه که میخواستی از من بخواهی، به تو میدهم.
اذکاری که باید روزانه بر آنها مداومت کرد:
در میان ذکرها چند ذکر، دائمی است:
1- ذکر «یا حَیُّ یا قَیّوم».
این ذکر را بدون عدد بگو. در کتاب «نور عَلی نور» از جناب حسن زاده آملی آمده است: تمام آیات و اذکار و دعاهایی که «حَیٌّ قَیّوم» دارد را مرتب بخوانید زیرا در آنها اسم اعظم خداوند نهفته است.
اثر این ذکر آن است که عقل را زیاد میکند و قدرت درک انسان را بالا میبرد. امام حسین(ع) به خاطر عقلِ حضرت زینب(س)، عَلَم افتادهی کربلایش را به دست ایشان داد تا کربلا را بازگو و ماندگار کند زیرا زینب(س) عقیلهی بنیهاشم است.
2- ذکر استعاذه: «اعوذ بالله من الشیطان اللعین الرجیم»
«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»؛ سوره نحل، آیه 98. به محض اینکه میخواهید قرآن بخوانید ذکر استعاذه بگویید زیرا شیطان میآید و شما را از قرآن خواندن و یا فهمیدن آن باز میدارد. شیطان فقط هنگام گناه نمیآید.
«وَ قُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ . وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ»؛ سوره مؤمنون آیه 97 و 98. در یک آیه دوبار به اسم «رب» خداوند پناه میبریم. ای مربی از آن عواملی که من را شکست میدهد به تو پناه میبرم؛ یکی همزات شیطان است یعنی زمزمههای در گوش انسان. دو گوش داریم یکی راست که ملک زمزمه میکند و یکی چپ که شیطان زمزمه میکند. روز قیامت که میگویی من را منحرف کردی، میگوید: من در گوش چپت زمزمه کردم و ملک در گوش دیگرت، تو بودی که حرف من را گوش دادی.
خطاب این آیه، دستور به رسول اکرم(ص) است، در آیه نیامده است که به امتت بگو بلکه باید خود پیامبر هم بگویند.
امام محمد باقر(ع) در مجلسی اعلام کمک برای یک خانوادهی گرسنه کردند. مردم کمک کردند و یک نفر گفت من به خانه میروم و یک گونی آرد میآورم. به خانه رفت و گونی را بلند کرد که ببرد. همسرش گفت: کجا می بری؟ ماجرا را گفت. همسرش گفت مگر فقط در مسجد تو بودی؟ دیگران کمک کنند، همه کمک کردند و خانهاش پر شده است. حال که میخواهی ببری همهاش را نبر یک کاسه ببر و … . آنقدر همسرش گفت تا آخر مرد دسته خالی بازگشت. امام(ع) نگاهی به مرد کردند و فرمودند: شیطان در خانهات بود و نگذاشت؟ مرد گفت مادرش بود و آنقدر گفت تا من دست خالی آمدم.
وقتی زلیخا درها را بست، یوسف(ع) گفت «مَعاذَ الله». در سورهی یوسف است که اگر حضرت یوسف به خداوند پناه نمیبرد، وضعیت بدتری از زلیخا داشت و آنچه او را نجات داد این بود که بلافاصله گفت معاذ الله.
رسول اکرم(ص) فرمودند: هر کس روزی ده بار بگوید «اعوذ بالله من الشیطان اللعین الرجیم»، خداوند فرشتهای را بر او موکل میکند تا زمانی که شیطان خواست او را وسوسه کند، فرشته شیطان را دور کند.
و هر کس بعد از نماز صبح و نماز مغرب هفت مرتبه بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم» و سی مرتبه تسبیحات اربعه را بگوید (سبحان الله و الحمدلله و لاالهالا الله و الله اکبر) خداوند او را از شر شیطان دور میکند و دربهای خیر و برکت را بر او باز میکند و قوت معنوی و مادی در دنیا فراوان به او مرحمت میکند.
باید از ائمه(ع) مدد بگیریم و ایشان را صدا بزنیم
همهی اینها وقتی درست میشود که در پناه اهلبیت علیهمالسلام باشیم.
یک سؤال میکنم در دلتان پاسخ دهید. احساس میکنید به 14 معصوم چه مقدار نزدیک هستید؟
راوی نقل میکند که به کاظمین رفتم و مجاور حرم بودم و دلم میخواست همهی عمر در کاظمین باشم تا زمانی که از دنیا رفتم، در همین مکان دفن شوم.
سفر که تمام شد رفقا گفتند برگردیم، گفتم من نمیآیم. آنها اصرار کردند. من خیلی ناراحت شدم. شبی با گریه در حرم امام موسی الکاظم(ع) خوابم برد. خواب امام محمد باقر(ع) را دیدم. امام فرمودند چرا گریه میکنی و دلتنگ و ناراحت هستی؟! دلتنگ و ناراحت از رفتن مشو. جدایی از این حرم تو را ناراحت نکند. شیعهی ما هر کجا که باشد ما به او نزدیک هستیم مانند دو انگشت. هر بدنی که تفقه کند ما کنار او هستیم مانند دو انگشت.
یکی از علمای بزرگوار میگوید به کربلا آمدم و زیارت کردم و بعد به نجف رفتم تا مجاور شوم. وصیت کرده بودم تا بعد از مرگ در وادیالسلام دفن شوم. یک روز صبح بار بست تا برگردد. از او پرسیدند چطور شد شما که آمده بودید بمانید. گفت آری قصد ماندن داشتم اما دیشب خواب امام علی علیهالسلام را دیدم. حضرت فرمودند چرا به اینجا آمدهای و دور از زن و بچهات سختی میکشی؟ چرا فراق بچهها را تحمل میکنی؟ گفتم میخواهم در جوار شما دفن شوم. امام دست من را گرفتند و به کنار دریا بردند. دیدم کشتیهایی میآیند و بار خالی میکنند و بار میبرند. کشتی بزرگی آمد امام علی علیهالسلام درب کشتی را باز کردند و جنازهها را در کنار وادیالسلام از کشتی تحویل گرفتند و در وادیالسلام با دست خود دفن کردند و جنازههایی را از وادیالسلام بر کشتی سوار کردند و فرمودند: دیدی، تو هر جا که باشی چنین اتفاقی میافتد.
ممکن نمیشود که ما به مقصد برسیم مگر اینکه امداد غیبی از امام زمان(عج) به ما برسد. ممکن نمیشود امام زمان به داد ما برسد مگر اینکه ما صدایشان کنیم. باید امام را صدا کنیم تا به ما نگاهی کنند. در هر جا که باشیم باید اول امام را صدا بزنیم. به اندازهی صدا کردنت نگاهت میکنند و دستت را میگیرند.
یکی از علمای بزرگوار در زمان تحصیل، در حجرهای در یکی از مدرسههای اصفهان درس میخواند. میگوید: زمستان شده بود و پدرم وضع خوبی نداشت و با شهریهی کم زندگی میکردم. زمستان بسیار سرد بود. طلبهها نزد خانوادههایشان رفتند و من پول رفتن نداشتم. یک شب بسیار سرد در حجره نفت و زغال نداشتم و راه میرفتم و میدانستم اگر خوابم ببرد یخ میزنم. میلرزیدم و زیرانداز و پتو را به خود پیچیده بودم، تا اینکه جان به حلقومم رسید فریاد زدم: یا امام زمان به فریادم نمیرسی آقا جان؟ احوالم را نمیبینید آقا جان؟ همه رفتهاند و من جا ماندهام. میگوید صدای نعلینی شنیدم. درب زده شد و گفتند بیا بیرون. رفتم بیرون دیدم با اینکه شب بود همه جا روشن است. به من کیسهای دادندو گفتند برو مغازهی کنار مدرسه و هر چه لازم داری تهیه کن. من رفتم و زغال و لوازم و غذا گرفتم و برگشتم و غذا درست کردم و خوردم بعد یادم آمد که کنار مدرسه مغازهای نیست! صبح بیرون رفتم دیدم اصلاً کنار مدرسه مغازهای نیست.
او در حال یخ زدن بود و زمانی امام به فریادش رسید که او امام را صدا زد.
آقای اراکی طلبهای داشت و بسیار او را دوست داشت. طلبه مدتی نبود تا اینکه یک روز سر قبر آشیخ عبدالکریم حائری او را در حال فاتحه خواندن دیدند. از او پرسیدند کجا بودی؟ گفت: مریض شده بودم و در قم نبودم. چشمم درد گرفت و یکباره چشم راستم ندید. به دکتر رفتم و بعد از آزمایش گفتند تومور مغزی است و مغزت را گرفته است و خطرناک است و چشم دیگرت هم کور میشود. بسیار دکتر رفتم تا اینکه آشنایی به من گفت ذکر یونسیه بردار.
من ذکر یونسیه برداشتم و شبی در عالم خواب و بیداری دیدم کاروانی به سمت مکه میرود. جلوی کاروان امام زمان است. گفتم الآن امام برایم دعا میکنند و مرا شفا میدهند. کاروان رد شد و امام نگاهی به من نکردند. دویدم و جلو رفتم و خود را در مقابل قرار دادم و فریاد زدم یا بن الزهرا من مریضم، دکترها مرا جواب کردهاند. آقا نگاهی نمیکنید؟
امام پیاده شدند و انگشتشان را روی چشم من کشیدند و فرمودند: خدا تو را شفا داد. چرا صدایم نمیزنی؟!
ادامهی بحث ستر و عواملی که باعث از بین رفتن آن میشود
در دعای دیروز گفتیم خدایا بپوشان بدیهای من را. عیبهایم را بپوشان و من را غنی کن. در حدیث فرمودهاند میپوشاند و عیبهایت را مخفی میکند تا زمانی که چند گناه را انجام نداده باشی که این گناهان غضب خداوند را به دنبال خود دارد. بعضی از گناهان علاوه بر ظلمت و تاریکی و ترسی که در ما ایجاد میکند، غضب خداوند را به دنبال دارد. غضب خداوند، پردهی سِتر را از انسان برمیدارد.
خواجه نظام الملک میگوید یک شب در رختخواب بودم و خواب نبودم. دیدم فرد وحشتناک و بدمنظره و بدبویی کنار بسترم آمد و یکییکی آمدند و من بسیار لرزیدم. فردا شب هم آمدند. شب سوم از ترس نخوابیدم تا اینها را در خواب نبینم. شب چهارم بیدار ماندم اما یک لحظه خوابم برد و دیدم باز آمدند. من ترسیدم و به خدا پناه بردم و گریه کردم. دیدم یکی زیبا آمد و یکی از زشتها رفت. یکییکی زیباها آمدند و زشتها رفتند. ندا آمد میدانی اینها چه هستند؟ بدبوها و زشتها اعمال بد تو هستند و زیباها و خوشبوها اعمال خوب تو هستند. انتخاب کن با کدام میخواهی محشور باشی.
داستان سعد معاذ را همه شنیدهایم که از اصحاب پیامبر(ص) بود و از دنیا رفت. پیامبر(ص) در تشییع جنازهی او پاورچین پاورچین میرفتند. علت را سؤال کردند. پیامبر(ص) فرمودند: آنقدر ملائکه در تشییع جنازهی او آمدهاند که میترسم پایم روی بال ملائکه برود. پیامبر(ص) نماز او را خواندند. پیامبر(ص) او را در قبر گذاشتند و خاک ریختند. مادرش دستهایش را بلند کرد و گفت خدایا تو را شکر که چنین پسری به من دادی که تمام اعمالش را پیامبر(ص) انجام دادند. حضرت لرزید و فرمودند الآن قبر چنان او را فشار داد که استخوانهایش از هم پاشید!
بر اساس این روایت:
1ـ بزرگترین شخصیت عالم هستی یعنی رسول الله(ص) به تشییع جنازهی او رفتهاند.
2ـ به احترام پیامبر(ص) ملائکه بسیاری آمدهاند.
3ـ زنی را اسلام تربیت کرده است که چنان صبور است که پسرش را دفن میکند و کنار جنازه از اینکه پیامبر در تشییع جنازه شرکت کردهاند خدا را شکر میکند.
4ـ در افکار و گفتارمان کسی را زود بهشتی و جهنمی نکنیم.
5ـ اهمیت اخلاق در خانواده بسیار است. در خانواده بسیار اهمیت دارد که حتی اگر پیامبر هم به تشییع جنازه آید جبران بداخلاقی دو همسر را با هم نمیکند. فشار قبرش به خاطر تندی او با همسرش بوده است.
این بداخلاقی و فشار در خانواده باعث فشار قبرش شد که حتی حضور پیامبر اکرم(ص) و ملائکه در تشییع جنازهی او، جبرانش نکرد.
6ـ در فرهنگ اسلام بین اعمال روابطی است. وقتی شوهری همسرش را در تنگنا قرار داد، اثرش فشار و تنگی شب اول قبر او است.
7ـ این حدیث هشدار میدهد هرچه اعمال خداپسندانه انجام دهی، حق نداری به خود مطمئن شوی. مبادا بین اعمالمان عملی باشد که ما را از خدا دور کند.
چند گناه است که اگر انجام دهیم ستر برداشته میشود:
1ـ بیعفتی.
گاهی بیعفتی به شکم است: هر چه را میخوریم حلال و حرام.
گاهی به فرج است: زیبایی و بدن خود را در معرض نمایش قرار میدهد.
گاهی به زبان است.
رسول اکرم(ص) فرمودند: در بیان جز گفتار نیکو سخنی به زبانتان نیاید. مراقب باشید سخنان بیهوده از دهان شما درنیاید که موجب میشود شیطان بر شما چیره شود.
امام علی(ع) فرمودند: مؤمن وقتی حرف میزند نور از دهانش درمیآید. منافق و غیبت کننده وقتی حرف میزند شیطان از دهانش درمیآید. بدزبانی آفت اعمال صالح است.
پیامبر(ص) فرمودند: یک «لاالهالاالله» یک درخت در بهشت یک «سبحانالله» یک درخت دیگر و… یک نفر گفت: پس ما خیلی باغ داریم. پیامبر(ص) فرمودند: اما آتش هم دارید. پرسید: آتش چیست؟ پیامبر(ص) فرمودند: آفات زبان است. یک دروغ، یک آتش است. یک غیبت، یک آتش است. سخنچینی، تهمت، فحش، طعنه، نکوهش دیگران، مسخره کردن دیگران، آتش هستند.
آیت الله بهجت فرمود: آی مردم! از گناه غیبت پرهیز کنید، بیعفتی زبان است. خداوند در مقابل این بیعفت تعهدی ندارد. شنوندهی غیبت همانند غیبت کننده است تا وقتی که دفاع نکند. اگر نتوانست سخن او را قطع کند، باید از مجلس بیرون برود. اگر نتوانست از مجلس بیرون برود، باید اخم کند. اگر با زبانش بگوید غیبت نکن اما در دلش مایل باشد که بقیهی غیبت را بشنود، این فرد دچار نفاق شده است و منافق است و آنچه خداوند بر منافق روا کرده است بر این آدم است.