تبریک به مناسبت هفدهم ربیع الاول و دُردانه ی جهان هستی محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، ما چه می توانیم بگوئیم و بنویسیم در مورد شخصیتی که به قول فرمایش خودشان کسی جز خداوند و علی بن ابیطالب علیه السلام نتوانست پی به وجود نورانیش ببرد و او را بشناسد ، و از طرفی ناچار هستیم که به معرفتی از معارف نورانی وجودش پی ببریم تا بتوانیم از نور وجودش تاریکی ها را کنار زده و قدمی به سوی قرب الهی برداریم ، پس بدون هیچ مقدمه ای سر سفره بزرگانی چون شیخ صدوق (ره) می نشینیم و ریزه خواری می کنیم .
این عالم بزرگوار به سند خود از امام صادق علیه السلام و ایشان از قول امیر المومنین علیه السلام نقل می کند که خداوند نور مقدس حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را خلق کرد پیش از آنکه آسمان ها و زمین و عرش و کرسی و لوح و قلم و بهشت و دوزخ را بیافریند .
و قبل از این که احدی از انبیاء را اراده ی آفرینش کند به چهار صد و بیست و چهار هزار سال و به آن نور دوازده حجاب خلق نمود .
1 – حجاب قدرت 2 – حجاب عظمت 3 – حجاب منّت 4 – حجاب هدایت 5 – حجاب سعادت 6 – حجاب کرامت 7 – حجاب منزلت 8 – حجاب رحمت 9 – حجاب نبوت 10 – حجاب رفعت 11 – حجاب هیبت 12 – حجاب شفاعت
پس آن نور مقدس را در حجاب قدرت دوازده هزار سال جای داد و او همواره مىگفت: سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّىَ الأَعلَى و يازده هزار سال در حجاب عظمت قرار داد در حاليكه آن نور همواره مىگفت: سُبْحَانَ عَالِمِ السِّرِّ، آنگاه ده هزار سال در حجاب منّت گذارد و آن نور مىگفت: سُبْحانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لايَلْهُو و نُه هزار سال در حجاب رحمت رفت و آن نور مىگفت: سُبْحَانَ الرَّفِيعِ الأَعْلَى و هشت هزار سال در حجاب سعادت و آن نور مىگفت: سُبْحَانَ الْعَلِيمِ الْكَرِيمِ و پنج هزار سال در حجاب هدايت و آن نور مىگفت: سُبْحَانَ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ و چهار هزار سال در حجاب نبوّت و آن نور مىگفت: سُبْحَانَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ و سه هزار سال در حجاب رفعت و آن نور مىگفت: سُبْحَانَ ذِى الْمَلَكِ وَ الْمَلَكُوتِ و دو هزار سال در حجاب هيبت و آن نور مىگفت: سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ و هزار سال در حجاب شفاعت و آن نور مىگفت: سُبْحَانَ رَبّىَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِه سپس خداوند عزوجل اسم او را بر لوح آشكار ساخت و آن اسم چهار هزار سال بر لوح درخشيد آنگاه آن را بر عرش آشكار نمود و آن اسم بر ساق عرش هفت هزار سال جاى گرفت تا اينكه خداوند عزوجل نور وجود رسول اللَّه (ص) را در صلب آدم (ع) قرار داد و آن نور را از صلب آدم به صلب نوح (ع) منتقل ساخت، سپس از صلبى به صلب ديگر منتقل نمود تا اينكه خداوند عزوجل آن را از صلب عبداللَّه بن عبدالمطلب خارج ساخت .[1]
پس ندا از جانب حق تعالى رسيد: اى آدم ! بگير بر فرزند خود شيث عهد را و گواه بگير بر او جبرئيل و ميكائيل و جميع ملائكه را؛ پس حق تعالى امر كرد جبرئيل را كه به زمين فرود آمد با هفتاد هزار ملك و هر يك علم تسبيح در دست گرفته و جبرئيل حرير و قلمى در دست داشت كه به قدرت الهى آفريده شده بودند، پس رو كرد جبرئيل به آدم و گفت : اى آدم ! حق تعالى تو را سلام مى رساند و مى فرمايد: بنويس براى فرزندت نامه عهد و پيمان خلافت و نبوت را و گواه بگير بر او جبرئيل و ميكائيل و جميع ملائكه را.
آدم نامه را نوشت و جبرئيل بر او مهر زد و به شيث تسليم نمود و دو جامه سرخ بر او پوشانيد از نور آفتاب روشنتر و از رنگ آسمان خوش آيندتر كه بريده و دوخته نشده بودند بلكه خداوند جليل فرمود: باشيد پس بهم رسيدند.
و پيوسته نور محمدى صلى الله عليه و آله و سلم در جبين شيث لامع بود تا آنكه محاوله بيضا را تزويج نمود و جبرئيل آن حوريه را به عقد شيث در آورد، و چون با وى نزديكى نمود حامله شد به ((انوش ))، پس منادى ندا كرد او را كه : گوارا و مبارك باد تو را اى بيضا كه حق تعالى نور سيد پيغمبران و بهترين اولين و آخرين را به تو سپرد.
چون انوش متولد شد و به حد كمال رسيد شيث عهد و پيمان از او گرفت و نور محمدى صلى الله عليه و آله و سلم از او منتقل شد به فرزندش قينان و از او به مهلائيل ،و از او به ادد، و از او به اخنوخ كه ادريس عليه السلام است ، و از ادريس منتقل شد به متوشلخ و عهد از او گرفت ، پس منتقل شد بسوى لمك ، پس بسوى حضرت نوح عليه السلام ، و از نوح به سام ، و از او به ارفخشد، و از او به غابر، و از او به قالع ، و از او به ارغو، و از او به شارغ ، و از او به تاخور، و از او به تارخ ، و از او به ابراهيم عليه السلام ، و از او به اسماعيل ، و از او به قيدار، و از او به هميسع ، و از او بسوى نبت ، و از او به يشحب ، و از او به ادد، و از او به عدنان ، و از او به معد، و از او به نزار، و از او به مضر، و از او به الياس ، و از او به مدركه ، و از او به خزيمه ، و از او به كنانه ، و از او به قصى ، و از او بسوى لوى ، و از او بسوى غالب ، و از او بسوى فهر، و از او بسوى عبد مناف ، و از او به هاشم و از او به سید قریش و از او به عبد المطلب و از او به عبد الله که همگی از موحدین و یکتا پرستان بودند .
اَشهَدُ اَنَّکَ کُنتَ نوراً فی الاَصلاب الشامِخه وَ الاَرحامِ المُطهَّرهِ.
پدر بزرگوارش چندی پس از ازدواج با آن دُرِّ صدف عفت و وقار و ایمان و صبر و استقامت و صفا و وفا حضرت آمنه (س) بار سفر تجاری بست و هرگز از این سفر برنگشت و همسر گرانقدر خود را با طفلی در بطن تنها گذاشت .
آمنه ماند و عجائب پی در پی ، صداها و زمزمه های عجیب و قریب .
علامه مجلسی (ره) در کتاب مرآت العقول نقل می کند : که حضرت آمنه به بنت وهب فرمودند كه : هنگامیکه نطفه از عبدالله به من منتقل شد نورى از او ساطع گرديد كه آسمانها و زمين را روشن گردانيد.
پس آن شعاع از جبين آمنه مانند عكس آفتاب در آينه نمايان گرديد.
سالی بود که عرب به بلای قحطی گرفتار بودند بعد از انتقال آن نور به حضرت آمنه باران بارید و مردم در فراوانی نعمت قرار گرفتند تا جایی که آن سال را سال فتح نام گذاری کردند .
سال تولد آن حضرت به عام الفیل معروف است ، سالی که سپاه ابرهه که برای تخریب کعبه آمده بودند و دچار به حجاره ی سبیل شدند و معذب گردیدند .
ولادت آن حضرت هنگام طلوع صبح روز جمعه هفدهم ربیع الاول صورت گرفت .
حضرت آمنه می فرمایند که وقتی درد زایمان در من آشکار شد و آرام آرام گریه می کردم ، ناگهان صدای آوای چند زن به گوشم رسید که بسیار دل خوش گردیدم و شنیدم درباره ی من صحبت می کردند ، سر بلند کردم تا ببینم چه کسان به کمک من آمده اند . چهار بانوی نورانی را دیدم که بسیار زیبا و خوش بو و نوری دور سرشان در حال چرخش بود در حیرت بودم که اینان از کجا آمده اند ؟
آن زن که سمت راست من نشسته بود گفت : من مریم مادر مسیح و دختر عمرانم .
دومی گفت من آسیه همسر خدا چرست فرعون هستم و آن دو بانوی دیگر دو فرشته ی بهشتی بودند دستهای نرمتر از بال پرندگان داشتند پس دستهای خود را به پهلویم کشیدند و دردم آرام گرفت و هوای اتلق مثل هوای مه گرفته صبحگاهان بهاری شد که دیگر نه چیزی می دیدم و نه آوایی می شنیدم چند لحظه بعد آهسته و آرام فضا و هوای اتاق به حال اولیه برگشت .و نوری روحانی اتاقم را پر کرد و در این نور روحانی پسرم را در دامنم دیدم ، ناگهان سه موجود سپید پوش پسرم را برداشتند نمی دانستم کیستند آن ها را نمی شناختم ، شاید آدمیزاد نبودند ولی من ترسی به دل نداشتم و هیچ حرکتی نمی کردم . این سه نفر طشتی و ابریقی آورده بودند طاقه ی حریری هم که از ابر سفید تر بود همراهشان داشتند. دیدم که پسرم را شستشو دادند و در آن حریر پیچیدند و بعد در میان دو شانه اش مُهر زدند و با خود به آسمان بردند ، برای لحظاتی زبانم بند آمد سعی کردم تا اینکه توانستم فریاد بزنم ام عثمان ام عثمان .
می خواستم بگویم که مگذارید پسرم را ببرند که دیدم فرزندم در آغوشم آرامیده است .[2]
حوادث عجیب پس از تولد
1 . امام صادق علیه اسلام فرمودند: ابليس در آسمان هاي هفتگانه، رفت و آمد ميكرد، هنگامي كه حضرت عيسي( ع)متولد شد، از پرواز به سه آسمان ممنوع گرديد، ولي در چهار آسمان، رفت و آمد ميكرد و هنگامي كه پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله متولد شد، از پرواز به سوي همه آسمان هاي هفتگانه ممنوع شد و شيطانهايي كه به سوي آسمان مي رفتند با تيرهاي شهاب آسماني رانده مي شدند .
2 . صبح آن روز که آن حضرت متولد شدند تمام بتها سرنگون شدند و هر بتی که در هر جای عالم بود به رو افتاد . در آن شب ایوان کاخ کسری به لرزه در آمده و شکاف برداشته و چهارده دندانه کنگره آن فرو ریخت، و آب دریاچه ساوه که سالها آن را می پرستیدند در زمین فرو رفت، ودر وادی سماوه که سالها بود کسی آب در آن ندیده بود آب در آن جاری شد ، و آتشکده فارس که هزار سال روشن بود خاموش گردید.
3 . داناترین علمای بزرگ زرتشتی در آن شب در خواب دید: شتران نیرومندی اسب های عربی را می کشیدند، و از دَجْله گذشته و داخل بلاد و شهرهای ایران شدند، و طاق کسری از وسط شکافته شد، و از دَجْله که آن را نابود و پر کرده بودند، آب جاری گردید.
4 . و در آن شب، نوری از سوی حجاز آشکار شد، سپس گسترش یافت و به افق مشرق رسید. و هیچ تختی از تختهای سلاطین دنیا نماند مگر اینکه صبح آن شب واژگون شد و پادشاهان در آن روز لال شدند و نتوانستند تا شب سخن بگویند، علم کاهنان نابود شد، و سحر ساحران بی اثر گردید.
5 . آمنه مادر بزرگوار آن حضرت هنگام تولد فرزندش چنین می گوید:
«سوگند به خداوند وقتی که فرزندم به دنیا آمد، دست خود را به زمین نهاد و سر به آسمان برداشت، سپس نوری از او برخاست که همه جا را روشن کرد، و در آن نور شنیدم که گوینده ای می گفت: تو بهترین انسانها را به دنیا آورده ای پس نام او را محمد بگذار.»
6 . روایت شده است که چون رسول خدا صلی الله علیه و آله متولد شدند فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین علیه السلام خندان و شادان نزد شوهرش آمد و به او مژده ی تولد برادرزاده اش را داد و اخباری از وقایع به شوهرش داد ، ابوطالب به او گفت مگر از این اتفاقات تعجب کرده ای ؟ تو هم باردار خواهی شد و وصی و وزیر او را بدنیا خواهی آورد. [3]
نام های آن حضرت
محمد نامی که کاشف اوصاف حمیده و پسندیده ی آن حضرت است و به معنی ستوده آن هم با مبالغه ی تمام . محمد ستوده شده بسی بیشتر از محمود و محمد مصطفی ستوده شده و برگزیده از میان تمام عالمیان.
زیبا فرموده حاجی سبزواری که : انسان بسی عزیز الوجود است ، خداوند عالمیان از بسیاری این همه جهان که کثرت آن معلوم نیست اندکی را نبات آفرید و از بسیاری جانداران اندکی را انسان خلق کرد و از بسیاری انسان ها اندکی را عاقل و از بسیاری عُقلا اندکی را مسلمان و از بسیاری مسلمانان اندکی را مومن و از میان بسیاری مومن اندکی را عابد و از بین این همه عابد اندکی را زاهد و از بسیاری زاهد اندکی را عالم و از میان همه ی عالمان اندکی را عارف و از میان اولیا اندکی را انبیاء و از بین همه ی انبیاء اندکی را اولوالعزم و از بین پنج نفر اولوالعزم یکی را خاتم و دارای مقام جمعی قرار داد و این هم در اختیار شما امت است که او را بشناسید و از و درس و پند بگیرید و به خواسته هایش جامعه عمل بپوشانید تا قلب شما پاک و نفس شما تزکیه و عمل شما صالح و مقرّب درگاه او شوید .
که خداوند در قرآن فرموده :
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِیراً.[4]
همانا براى شما در (سیرهى) رسول خدا الگو و سرمشقى نیكوست، (البتّه)براى كسانى كه به خدا و روز قیامت امید دارند و خدا را بسیار یاد مىكنند.
و نام دیگرش احمد و نشانه ی این که دوستش ابدی و حضرتش را خداوند بی چون و چرا تا ابد موید فرموده و از القابش ماحی؛ یعنی محو کننده ظلمت ضلالت به نور هدایت.
حاشر؛ یعنی مقدم در حشر و نشر؛ چه اول گوهری که سر از صدف خاک برآرد آن حضرت خواهد بود.
عاقب؛ یعنی از پی در آینده و این کنایه است از آنکه بعد از وی هیچ نبی نباشد.
و خداوند وجود نازنین ایشان را در مقام نبوت و رسالت در قرآن کریم این گونه معرفی کرده است :
یَآ أَیُّهَا النَّبِىُّ إِنَّآ أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً وَ دَاعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً [5]
اى پیامبر! همانا ما تو را گواه (بر مردم) و بشارت دهنده و بیمدهنده فرستادیم. و (نیز) دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابان (قرار دادیم).
تو چراغ فروزانى! در اینجا روى سخن به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله است ولى نتیجه آن براى مؤمنان و به این ترتیب آیات گذشته را که پیرامون بخشى از وظایف مؤمنان بحث می کرد تکمیل می کند.
در این آیه و آیه بعد پنج توصیف براى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده است .
نخست مىفرماید: «اى پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و گواه فرستادیم» (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً).
او از یکسو گواه اعمال امت است، چرا که اعمال آنها را مىبیند و از سوى دیگر شاهد و گواه بر انبیاى پیشین است که آنها خود گواه امت خویش بودند و از سوى سوم وجود تو با اوصاف و اخلاقت، با برنامه هاى سازنده ات، با سوابق درخشانت و با عملکرد شاهد و گواه بر حقانیت مکتبت، و شاهد و گواه بر عظمت و قدرت پروردگار است.
سپس به توصیف دوم و سوم پرداخته، مى فرماید: «ما تو را بشارت دهنده و انذار کننده» قرار دادیم (وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً).
بشارت دهنده نیکوکاران را به پاداش بی پایان پروردگار، به سلامت و سعادت جاودان، به پیروزى و موفقیت پر افتخار.
و انذار کننده کافران و منافقان از عذاب دردناک الهى، از خسارت تمام سرمایه هاى وجودى، و از سقوط در دامان بدبختى در دنیا و آخرت.
(آیه 46)- این آیه به چهارمین و پنجمین وصف پیامبر اشاره کرده، مىگوید:
«ما تو را دعوت کننده به سوى اللّه به فرمان او (قرار دادیم) و هم چراغ روشنى بخش» (وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً).
او چراغ روشنى است که خودش گواه خویش است، تاریکی ها و ظلمات را می زداید، و چشم ها و دلها را به سوى خود متوجّه مىکند، و همانگونه که «آفتاب آمد دلیل آفتاب» وجود او نیز دلیل حقانیت اوست.
وجود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مایه آرامش، و فرار دزدان دین و ایمان و پرورش و نموّ روح ایمان و اخلاق، و خلاصه مایه حیات و جنبش و حرکت است، و تاریخ زندگى او شاهد و گواه زنده این موضوع است.
و خود حضرتش فرمودند هر کس در زندگی خود راه و روش مرا زنده بدارد مرا زنده داشته و هر آن کس مرا زنده دارد در بهشت با من خواهد بود .
زنده نگه داشتن ایشان به زنده نگه داشتن سنت ایشان است و این امری لازم و واجب بر تمام مسلمانان است .
امام صادق علیه السلام فرمودند : من دوست ندارم مسلمان از دنیا برود مگر این که تمام آداب و روش رسول خدا را و لو یک بار انجام دهد .
و فرمودند : بهترین روش ها ، روش حضرت محمد صلی الله علیه و آله است زیرا که ایشان مستقیم و غیر مستقیم تربیت شده ی حضرت حق بوده اند .و تمام اسماء و صفات الهی در وجود ایشان تجلی یافته تا جائیکه آینیه تمام نمای حق گشته اند .
چنانکه فرمودند : پروردگارم مرا ادب نموده و این تادیب را به نحو احسن به انجام رسانده است .
بنابر این اگر امت دربست خود را تحت تربیت این ادب شده ی الهی قرار بدهند آن خواهند شد که خداوند دوستش می دارد و مورد عنایات خاصه ربانی قرار خواهند گرفت .
خداوند خطاب به رسولش فرموده :
قُل إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [6]
بگو اگر خدا را دوست دارید از من متابعت کنید و راه و روش مرا پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد.
حسن ختام یک یک سفارش از وجود نازنین ایشان ، فرمودند شما را سفارش می کنم به :
1 – تقوا و پرهیزکاری در نهان و آشکار
2 – کم خوری
3 – کم گویی
4 – کم خوابی
5 – دوری از معاصی و گناهان
6 – مواظبت بر روزه
7 – دوام نماز شب
8 – ترک امیال و شهوت غلط به طور دائم
9 – تحمل آزار از اقوام و همسایگان و مردم کم ظرفیت
10 – ترک رفاقت با نادان
11 – معاشرت با شایستگان و بزرگواران
12 – به حقیقت که بهترین مردم با منفعت ترین آن ها است .
از رسول خدا پرسیدند : فقیر کیست ؟ آیا کسی که مال ندارد ؟ فرمودند : نه فقیر کسی است که روز قیامت همراه با ثواب وارد شود ، امر رسد که او را به دوزخ بیندازند .
پرسید با این که با ثواب و عبادت وارد شده ؟
فرمودند : آری چون که دارای چهار بدی بوده .
1 . به مردم زیادی بدهکار بوده و نپرداخته .
2 . زبانی فحاش و ناسزا گو داشت .
3 . به عده ای ظلم کرده است .
4 . به اهل خمس و زکات مدیون بوده .
خلاصه کلام به قول بزرگی از آنجا که خداوند محمد صلی الله علیه و آله از همه چیز و همه کس بیشتر ئوست داشته ، همه ی مردم را به شکل محمد خلق کرده است .
سر مردم شبیه به میم محمد و دستها شبیه به ح محمد و پاها شبیه به د محمد .
باشد که با توفیق ربانی خُلقاً نیز شباهت به ایشان پیدا کنیم .
توسل
استاد بزرگوارم مرحومه مغفوره خانم مالک می فرمودند : برای توسل به ایشان پی در پی 92 مرتبه صلوات به ایشان هدیه کنید تا درهای رحمت الهی به سوی شما گشوده شود .
و در پایان اَللهُمَّ فَصَّلَّ علی محمدٍ اَمینِکَ عَلی وَحیِکَ وَ نَجیبِکَ مِن خَلقِکَ وَ صَفِیِّکَ مِن عِبادِکَ امامّ الرَّحمَهِ و قائِدِ الخَیرِ وَ مِفتاحِ البَرَکَهِ.
بنده در کربلا شما را دعا گویم و شما هم برای بنده دعا کنید ، برنده من خواهم بود که از دعای شما برخوردار خواهم بود .
[1] . «حيات القلوب»، ج2، ص3
[2] . حیات القلوب علامه مجلسی جلد 3
[3] . اصول کافی جلد 1 و بحار الانوار جلد 15
[4] . آیه 21 سوره ی احزاب
[5]. آیات 45 و 46 سوره ی احزاب
[6] . آیه ی 31 سوره ی ال عمران