بسم الله الرحمن الرحیم

یا فاطمه الزهرا أغیثینی

 

در ایام شهادت و یا میلاد هر کدام از اهل بیت (ع) چند مسئولیت بر عهده ی ما قرار می گیرد:

اول، توسل گرفتن به دامن این عزیزان به هر شکل. به مولودی خوانی، به گریه کردن بر روضه های ایشان ، به ذکر گفتن ، به قرآن و صلوات هدیه کردن بر ایشان ، به حدیث شنیدن از ایشان و…

این توسل گرفتنِ ما به آنها ، فرای درد دوا کردن است زیرا که شیطان گفت من همه ی شما را جهنمی می کنم مگر آن کسانی که دستشان به دامن اهل بیت (ع) است. اهمیت توسل به اهل بیت (ع) این است که تا انسانی دستش به دامن ایشان است شیطان از او فراری است.

اما این روزها متأسفانه عده ای این شبهه را ایجاد کرده اند که توسل گرفتن به این بزرگان باعث می شود که انسان تنبل شود و بنشیند و بگوید خدایا به من بده! و یا اینکه می گویند این توسلات باعث شرک است؟!

در جواب این شبهات باید گفت که توسل ، نشستن و فقط دعا کردن نیست . فردی آمد نزد امام صادق (ع) و عرض کرد: یابن رسول الله! برای من فراوان دعا کنید . امام (ع) به او نگاهی کردند و فرمودند : تا حالا دیدی که کسی در خانه اش بنشیند و زانو را در بغل بگیرد و به دیوارِ پشت خود تکیه بزند و دعا کند که خدایا روزی مرا بفرست و خدا هم از آسمان روزی او را بفرستد؟! او جواب داد خیر ندیدم . سپس امام (ع) فرمودند : آیا شما از مورچگان پست تر هستید؟ مورچه هر صبح می گوید خدایا روزی رسان تو هستی اما از صبح تا شب بارها از لانه اش بیرون می آید و روزی به داخل خانه اش می برد.

دعا کردن ، یک گوشه نشستن نیست بلکه دعا کردن ، سرعت برطرف کردن نیازهای انسان را تسریع می کند . مدت گرفتاری و بیماری را با دعا کردن می توان کم کرد.

توسل گرفتن ، یعنی عمل کردن به آیات قرآن. همانطور که به آیات نماز و روزه و حج و زکات باید عمل کرد باید به آیات توسل هم عمل کرد . در قرآن آیاتی داریم که به ما دستور توسل داده است اینکه دیگران برای ما دعا کنند .

مثال های قرآنی برای توسل گرفتن :

مثال اول در سوره ی یوسف : خداوند می فرماید در زمان حضرت موسی (ع) بلایا پشت هم نازل شد که یکی از آنها حمله ی ملخ ها بود؛ قرآن می فرماید وقتی ملخ ها حمله کردند و شروع به از بین بردن مزارع کردند بنی اسرائیل نزد موسی (ع) آمدند و گفتند یا موسی! شما دعا کنید تا خداوند این بلا را از ما بردارد.

این عین آیه ی قرآن است . حال چرا حضرت موسی (ع) نفرمودند که بروید و خودتان برای خودتان دعا کنید؟! بلکه موسی (ع) به تنهایی به صحرا رفت و برای آنها دعا کرد و خداوند بلا را از آنها برداشت.

پس اینکه ما می خواهیم حضرت زینب (س) برای ما دعا کند و به ایشان متوسل می شویم مصداق همین آیه ی قرآن است.

اگر این کار خطاست چرا موسی (ع) که پیامبر اولوالعزم است این کار را انجام داده است؟!

مثال دوم در سوره ی یوسف آیه ی 97 : برادران یوسف (ع) وقتی فهمیدند که کار خطا و اشتباه انجام داده اند و به برادر خود ظلم کرده اند در قرآن آمده است که نزد پدر خود آمدند و گفتند : « قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ » ؛ گفتند : ای پدر از جانب ما به درگاه خداوند دعا و استغفار کن که ما خطاکار هستیم .

یعقوب (ع) هم به آنها نفرمود که خودتان دعا کنید بلکه به آنها فرمود صبر کنید تا نیمه شب شود و من برای شما دعا کنم ( حضرت یعقوب، پیامبر بود و پیامبر خطا نمی کند و می فرماید که برای شما دعا می کنم ) این یعنی تأیید این عمل ؛ ضمن اینکه قرآن هم نمی گوید که این کار خطا بوده است.

پس چگونه است که یعقوب (ع) می تواند برای فرزندان خود دعا کند اما اگر فاطمه (س) برای محبان خود دعا کند شرک و یا تنبلی می شود؟!

مثال سوم در سوره ی ممتحنه آیه ی 4 : در داستان ابراهیم (ع) آمده است که ایشان عمویی به نام آذر داشت که وقتی پدر ابراهیم (ع) در کودکی فوت کرد او ابراهیم را بزرگ کرد و حضرت ابراهیم به آذر، پدر می گفت. ابراهیم (ع) موحد بود اما عمویش مشرک. در بخشی از این آیه آمده است : « قَوْلَ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ » ؛ ابراهیم به پدرش گفت: که من دعا می کنم که خداوند تو را ببخشد .

که البته او گفت من دعای تو را نمی خواهم و خداوند هم فرمود پس من او را نمی بخشم.

در اینجا حضرت ابراهیم (ع) نمی گوید که عمو جان برو و خودت دعا کن که خدا تو را هدایت کند بلکه می گوید من برای هدایت تو به درگاه خداوند دعا می کنم.

مثال سوم در سوره ی مومن آیه ی 7 که خداوند بسیار زیبا می فرماید : « الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ » ؛ كسانى كه عرش [خدا] را حمل مى‏كنند و آنها كه پيرامون آن می گردند به سپاس پروردگارشان تسبيح مى‏گويند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه اهل ایمان هستند مدام طلب آمرزش مى‏كنند پروردگارا رحمت و دانش [تو بر] هر چيز احاطه دارد كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كرده‏اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.

در این آیه خداوند می فرماید که ملائکه ای که فوقِ ملائکه معمولی هستند و حاملان عرش خداوند هستند و مدام دور عرش می گردند و حمد و تسبیح خداوند را می گویند، اینها از جانب اهل ایمان، دعا و طلب استغفار می کنند.

پس اینکه ما به جای خود ، فاطمه (س) را به درِ خانه ی خدا بفرستیم برای طلب استغفار، آیا این شرک است ؟!!!

امام صادق (ع) هم فرمودند منظور از این مومنان که این ملائکه از جانب آنها استغفار و دعا می کنند، محبان علی بن ابیطالب (ع) و اهل بیت (ع) هستند.

که وقتی خطا می کنند ملائکه ی حامل عرش می گویند خدایا آنها را ببخش.

اما شبهه ی دیگر را که مطرح می کنند این است که اینها توسل به زنده ها بود شما چرا به مرده ها متوسل می شوید زیرا که مرده، شی ء است ؟

در جواب باید گفت که :

اولاً آنچه که از انسان می میرد جسم انسان است و نه روح او .

دوماً آنهایی که می میرند انسانهای عادی هستند و نه شهدا. بر طبق آیه ی 169 سوره ی آل عمران « وَ لا تَحَسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتًا بَل اَحیآءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون » ؛ و هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند مرده ‏اند، بلكه زنده‏ اند و در نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.

و اهل بیت (ع) که همگی شهید هستند و مظلوم در راه خداوند شهید شده اند ؛ و زینب (س) هم تبعیدی خرابه ی شام بود و از اسارت، رنج های جسمی و روحی فراوان داشت .

آمد نزد امام ششم و عرض کرد: یابن رسول الله! اگر قبر امام حسین (ع) را بشکافیم، بدن بی سر ایشان در درون قبر است؟ امام (ع) رنگشان قرمز شد و فرمودند شما شیعیان چه حرفهای عجیبی می زنید! سپس گریه کردند و فرمودند : هر کدام از ما که شهید می شویم ، در روز سوم ، بدن ما به آسمان و عرش خداوند برده می شود ، حسین (ع) به کنج راست عرش است در حالیکه سرش در دستش قرار دارد . او سؤال کرد : پس چرا ما به کربلا می رویم ؟ امام (ع) پاسخ دادند : هر کسی در هر جایی دفن می شود به محلِ دفن خود ، الطافی مخصوصه دارد .

ابتدای ورود به قبر ، آغاز زندگی روحانی است و روح انسان اِشراف ویژه ای به جهان هستی پیدا می کند .

علامه طباطبایی فیلسوف بزرگ فرمودند : سیمان و ماسه و در و دیوار آن خانه ای که صدای گریه ی گریه کنِ امام حسین (ع) را شنیده است قدرت شفا دهندگی دارد . این موضوع را کسی می گوید که فیلسوف است و دیدش به جهان متفاوت است .

وقتی امام حسین (ع) می خواستند وداع کنند و به کربلا بروند نزد عبدالله پسر عمر خطاب آمدند ، او بسیار اصرار کرد که امام (ع) را از رفتن بازدارد امام (ع) فرمودند این همه اصرار نکن که من رفتنی هستم. او گفت می توانم از شما خواهشی کنم؟ امام (ع) فرمودند بگو . او گفت پیراهن خود را بالا بزنید . امام (ع) بالا زدند سپس او لبهای خود را روی ناف امام (ع) گذاشتند و شروع به بوسیدن کردند . امام (ع) فرمودند چه می کنی ؟ ( با اینکه او امام حسین را امام نمی دانست ) گفت : دیدم که پیامبر خدا ، لبهای خود را روی ناف شما قرار دادند و آن را بوسیدند ، من هم می خواهم متبرک شوم .

همچنین برای شناخت هر امام باید به زیارت جامعه کبیره و یا زیارت نامه ی هر امام ، رجوع کرد . در زیارت نامه ی امام رضا (ع) می خوانیم : « اللَّهُمَّ إِلَيْكَ صَمَدْتُ مِنْ أَرْضِي وَ قَطَعْتُ الْبِلَادَ رَجَاءَ رَحْمَتِكَ فَلَا تُخَيِّبْنِي » ؛ خدایا من این همه راه را طی کردم به امید رجاء تو ، به خدمت این آقا رسیدم پس مرا ناامید مکن .

همچنین در دعای عالیه المضامین که بعد از زیارت هر امامی خوانده می شود به درگاه خداوند عرضه می داریم که : خدایا من به زیارت این امام آمدم درحالیکه به او اعتقاد دارم که امام است و اطاعت از او واجب است و… ، به آبروی این امام ، مرا محروم مکن و مرا ببخش .

حال ، بسیاری از این امامان ما با این مقامات بالا ، در توسل به برخی ها تأکید فراوان کرده اند خصوصاً امام زمان (عج) . یکی از کسانی که چهارده معصوم تأکید فراوان به توسل به ایشان داشته اند ، حضرت زینب (س) است . امام زمان (عج) فرمودند دامن عمه ام زینب (س) را رها نکنید . امر امام هم واجب است پس ما باید دست به دامن ایشان باشیم .

پیرمرد عارف نقل کرد که در مکاشفه ای در مشهد، امام زمان (عج) را دیدم . به ایشان سلام دادم اما ایشان زیرلب به من جواب دادند . جلو آمدم تا دست ایشان را ببوسم اما ایشان رو برگرداندند و به من کم لطفی کردند . بسیار ناراحت شدم و گفتم یابن رسول الله ! من گنه کار هستم اما چه خطایی از من صادر شده ، بفرمایید تا من برطرف کنم ! امام (ع) فرمودند : چرا برای فرج من دعا نمی کنی ؟ گفتم آقا جان ! من شبانه روز و در هر نمازم برای شما دعا می کنم . ایشان فرمودند این طور که شما دعا می کنید دعا نیست و تأثیر در فرج من نمی کند ! گفتم بفرمایید که من چگونه دعا کنم ؟ فرمودند : زیر آسمان بروید و گردنتان را کج کنید و خدا را به عمه ام زینب (س) قسم دهید که فرج مرا زودتر برساند .

بنده از بزرگان شنیده ام و در این بیست و چند سال منبر رفتن ، به یقین رسیده ام که هر کسی بخواهد رابطه ای با امام زمانش برقرار کند راهش این است که خدمتی به زینب (س) انجام دهد که این عاملی می شود که امام زمان (عج) صدایمان را بشنود و جوابمان را بدهد .

نقل می کند که : از مکه به مشهد می آمدم به زیارت امام رضا (ع) ، اما مال التجاره ام را دزد برد . در بیابان ماندم . شروع به استغاثه کردم . ناله ها کردم . ناگهان آقایی بلند قامت را دیدم ایشان به من مقداری پول دادند و فرمودند برو نزد میرزای شیرازی در سامرا و به او بگو که سید مهدی به تو سلام رساند و گفت از فلان مبلغ که نزد توست ، فلان مقدار به من بده . من گفتم آقا ! اگر نداد و گفت باید علامتی بدهی ، من چه نشانی بدهم ؟ ایشان فرمود : بگو سید مهدی گفت به آن نشانه که با ملا علی کنی ، به زیارت عمه جانم زینب مشرف شده بودید ، شبِ زیارتی بود و مردم آشغال به زمین ریخته بودند هنگامی که مردم از حرم رفتند ، تو خم شدی و با دستت زباله ها را بر می داشتی و ملا علی هم آنها را در عبای خود می ریخت و آنها را بیرون از حرم بردید ؛ من شما را نگاه می کردم که به عمه جانم خدمت می کنید .

زینب (س) عصاره ی پنج تن است . او « زین أب » است : «ز» آن از زهرا (س) است ؛ «ی» آن یعنی حسین ؛ «ن» آن یعنی حسن ؛ «الف» آن یعنی احمد ؛ «ب» آن یعنی بابش علی (ع) .

وظیفه ی دیگر ما در ایام میلاد و یا شهادت اهل بیت (ع) این است که ببینیم از او چه میراثی به ما رسیده است .

این کم لطفی به زینب (س) است که ما شناخت ایشان را از کربلا شروع کنیم . آن زینبی که وقتی او را معرفی می کنند می گویند او :

زینب کبری ، صدیقه صغری ، نائبه زهرا ، امینه خدا ، ناموس کبریا ، اختر برج عصمت ، گوهر دُرج عفت و ولایت ، آسیه اُسوت ، هاجر رُتبَت ، مريم مَکرَمت ، ساره سيرت ، صفورا صِفوَت ، خدیجه آیت ، فاطمه دِلالت ، اَمینة الله العظمی ، مُوَثقة اولیاء ، بنت المصطفی ، قرة عین المرتضی ، وَ شَقيقةَ الحسن المجتبي وَ الحسين شهید بکربلا ، عالمه ي غير معلمه ، فهیمه ي غير مُفَهَمه ، عارفه ي كامله ، عاقله ی عرب ، محدثه ، دخت بتول عذرا ، جناب زينب كبري(ع) .

و آنهایی که عالم تر هستند نمی گویند زینب (س) بلکه می گویند : آن بانویی که : فَاِنَّ فَضائِلُها وَ فَواضِلها وَ خِصالُها وَ جَلالها وَ عِلمُها وَ عَمَلُها وَ عِصمَتها وَ عِفتها و نُورَها وَ ضياءها وَ شَرَفها وَ بَهاءها تاليةَ اُمُّها فاطمة الزهراء صلوات الله عليها .  

از زینب (س) سخنانی به ما رسیده است . ما در اینجا دو سخن را از ایشان نقل می کنیم :

یکی از اینها را در زمانی عجیب گفته اند و آنچنان ارزشمند و لطیف بود که دو برادرش حسن و حسین (ع) پس از این سخن ، دست به آسمان بردند و برای او دعا کرده اند .

سمت راست امام حسین (ع) نشسته بود و سمت چپ امام حسن (ع) و در وسط خانم زینب کبری (س) نشسته بودند و سخن از رسول الله (ص) می گفتند و هر کدام حدیثی را از رسول الله (ص) نقل می کردند . ناگهان زینب (س) فرمودند : از رسول اکرم (ص) رسیده است که حلالِ خداوند آشکار و بَیِّن است و حرامِ خداوند نیز آشکار است ولی شبهات را بسیاری از مردم نمی شناسند هر کس شبهات را ترک کند ( آنچه را نمی داند که حلال است یا حرام ، ترک کند ) امور دینی اش را اصلاح کرده است و آبرویش را حفظ کرده است و هر کس به شبهات مبتلا شود و در آن گرفتار شود و از آن تبعیت کند مانند کسی است که گوسفندش را نزدیکِ مناطق ممنوعه به چِرا برده است و هر کس چهارپایش را نزدیک مناطق ممنوعه بچراند نفس او ، او را به چریدن در مناطق ممنوعه وارد می کند ، آگاه باشید که هر پادشاهی حرم و منطقه ی ممنوعه دارد منطقه ی ممنوعه ی خداوند حرامهای الهی است .

آنگاه امام حسن (ع) دست بالا بردند و فرمودند خدایا به کمالات خواهرم زینب بیفزای . سپس او را بوسیدند و فرمودند خواهرم به درستی که تو از درخت و معدن نبوت و رسالت هستی .

پس نزدیک شدن به شبهه باعث می شود که انسان کم کم به حرام کردن بیفتد .

سخن دیگر از زینب (س) : هر کس می خواهد که خلقِ خداوند ، شفیعان او نباشند باید خداوند را حمد و ستایش کند آیا نشنیدید که خداوند فرمودند « سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَه » ؛ خدا می شنود صدای کسی را که حمد می گوید ؛ پس از خداوند بترسید به خاطر قدرتی که بر شما دارد و از خدا حیا کنید به خاطر نزدیکی که به شما دارد .