عوامل مؤثر در روزی مادی و معنوی
ادامهی بحث وظایف ما در دوران غیبت: حفظ ظواهر اسلامی، انجام واجبات، ترک محرمات، در نظر گرفتن دستورات امام زمان (عج) در همهی ابعاد زندگی
پیامبر فرمودند یکی از کسانی که دعایش در حق شما به اجابت میرسد، اگر چه در حق خودش به اجابت نرسد، کسی است که بر منبر بنشیند و برای شما از حدیث و روایت و مطالب دینی بگوید. اگر او در این حال برای شما دعا کند حتماً دعایش برای شما به اجابت میرسد.
روایت داریم که کسی که به خاطر شنیدن یک حدیث یا یک مطلب دینی از خانهاش خارج شود، تمام مسیر روی بال ملائکه راه میرود و در مجلس روی بال ملائکه مینشیند. وقتی آن مجلس تمام شود، آن ملائکه برایش دعای خیر میکنند.
یکی از منافقان که این را شنیده بود، کفشی برای خود درست کرد که زیرش میخ داشته باشد و میگفت میخواهم به مسجد بروم و بال ملائکه را سوراخ کنم. بعد از مدتی پاهایش سیاه شد و فلج شد. پیامبر (ص) به ملاقات او رفت و به او فرمود: تو به سخن پیامبر خاتم که وحی خداست تردید کردی، به عظمت یاد گرفتن مسائل دینی تردید کردی و به همین دلیل این طور شد.
شما وقتی در مجلس اهل بیت و مجلس دینی نشستهاید بهتر از هر جای دیگری است و روزیای که در آن مجلس دارید قابل قیاس با هیچ روزیِ دیگری نیست چون روزی خیر معنوی است.
20 چیز روزی مادی و معنوی آدم را زیاد میکنند:
قرآن، نماز، خواندن اسماء خدا و انجام کاری که رضای خدا در آن است همه ذکر خدا هستند. از بالاترین اذکار خدا صلوات است.
حال چرا صلوات بالاترین ذکر است؟ برای توضیح این مسئله، یک مثال میآوریم. همان طور که آب قلیل در برخورد با نجاسات نه تنها آن را پاک نمیکند بلکه خود هم نجس میشود، باید بدانیم که ما مثل همان آب قلیل هستیم و مثلاً دروغ به عنوان یک گناه نجس است. پس ما در برخورد با دروغ یا دروغگو آلوده میشویم. ما مثل آب قلیل هستیم و غیبت، نجس است پس چه خودمان غیبت بکینم و چه بشنویم، در برخورد با غیبت آلوده میشویم؛ و همینطور است مثال تمام گناهان دیگر.
آب قلیل برای پاک شدن باید به آب کُر وصل میشود مثلاً آب قلیل ناپاکی که در رودخانه ریخته میشود، پاک میشود. مثال ما، همان آب قلیل است و مثال ائمه آن آب کُر و آب رودخانه است. وسیلهای که آن آب قلیل را به رودخانه وصل میکند صلوات است.
شخصی از امام رضا (ع) پرسید: بسیار گناه کردهام و راهی برای پاک کردن آنها ندارم. امام (ع) فرمودند صلوات بفرست که پاککننده است.
چرا صلوات روزی را زیاد میکند و آخرت را آباد میکند و این همه توفیق دارد؟ زیرا ادب است. امام زمان (عج) یک آرزوی مهم دارند و آن، این است که با ما شیعهی منتظر همنشین شوند؛ ولی بیادبی ما نمیگذارد این مسئله اتفاق بیفتد. امام زمان (عج) آرزو دارند ما شیعیان آنچنان ادب نگه داریم که بتوانند کنار ما بنشینند.
پیامبر (ص) در حدیثی قدسی فرمودند: خدا جبرئیل را به سوی من فرستاد و جبرئیل عرضه داشت: خداوند میفرماید سلام من را به بندههایم برسان و بگو چرا وقتی سلام پایان نماز را میدهید سریع از جانماز بلند میشوید؟ آیا رفیقی بهتر از من پیدا کردهاید که به سراغش میروید؟
حداقل بعد از هر نماز، خودتان را عادت دهید که سه مرتبه سورهی «توحید» را بخوانید و به امام زمان (عج) هدیه کنید. پیامبر (ص) فرمودهاند که هر سورهی توحید یک سوم قرآن است و سه توحید مساوی یک ختم قرآن است. فقط یکی از اثراتش این است که در عالم غربت شب اول قبر، امام زمان (عج) تنهایت نمیگذارد. بعد ازخواندن این سه مرتبه سورهی توحید هم تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگو. این، خود یک تعقیبات کامل میشود.
هر عملی که انجام میدهیم یک مُلک دارد و یک ملکوت. مُلک، همان ظاهر عمل است؛ و باطن عمل را جز معصوم نه کسی میتواند ببیند و نه میتواند نشان دهد. پیامبر (ص) در مورد باطنِ قرآن خواندن فرمودند: مجلسی که تشکیل میشود و در آن قرآن تلاوت میشود یا خانهای که در آن صاحبخانه قرآن تلاوت میکند، آن زمان آن خانه یا مجلس، باغی از باغهای بهشت است. آن لحظه ملائکهی مقرب و حاملان عرش از خدا اجازه میگیرند و از آسمان تماشای نور آن نقطه میکنند و این معنا از درک بشر خارج است.
شخصی به پیامبر (ص) عرض کرد که زندگیمان نمیچرخد. پیامبر (ص) پرسیدند: نماز و قرآن میخوانید؟ گفت بله. پرسید: حرام در خانه میآوری؟ گفت نه. پیامبر (ص) پرسیدند: آیا زن و شوهر به هم غُر میکنید؟ شخص گفت بسیار زیاد. پیامبر (ص) فرمودند: خدا قسم خورده که خانهای که در آن زن و شوهر مدام به هم غُر میزنند برکت را از آن خانه بیرون کند.
مادر سلیمان نبی (ع) به او گفت: پسرم نماز شب بخوان وگرنه روز قیامت فقیر خواهی بود. حداقل اگر تا الآن نماز شب نخواندهای اینطور فکر کن که این همه سال شبها خوابیدی، حال چند شب بیدار شو و نماز شب بخوان و طعمش را تست کن.
احسان یعنی چه؟
الف: یک معنا این است که برای رفع مشکل آنها هر کاری که از دستم برمیآید انجام دهم. حتی شده بدون اطلاع آنها از طرفشان ردمظالم بدهم و بارشان را سبک کنم.
ب: معنای دوم احسان، ادب است. ادب از ولایت است. از علائم شیعیان این است که ادب دارند. ادب، از حضرت زهرا (س) است و بیادبی، از عمر است که سیلی به دختر پیامبر (ص) زد. ادبِ زبان، ذکر خدا؛ ادبِ بدن، روزه گرفتن؛ ادبِ مال، زکات و ادب دین، رعایت حلال و حرام دین است.
زمستان بود و شخصی نزد عالمی رفت و گفت که زن سیدی آمده است و میگوید شوهر من دیوانه شده و آمده از شما کسب تکلیف کند. عالم فرمود: من که او را نمیشناسم اول باید برود دکتر و بعد بیاید اگر کاری از دست من برآمد انجام میدهم. عالم ناگهان پرسید: آن زن کجاست؟ گفتند در حیاط. ناگهان به سر خود زد و عمامهاش پرت شد و گفت خاک بر سر من که کنار بخاری بنشینم و دختر حضرت زهرا (س) در حیاط در سرما بایستد. پابرهنه رفت و به زن گفت حلالم کن، من نمیدانستم در حیاط ایستادهای.
اما باید دقت کنیم که فقیر واقعی باشد. در اسلام این نیست که فقیر برود و تقاضا کند بلکه افراد دیگر باید بروند فقیر را پیدا کنند. در اسلام فقط یک جا میتوان دست به تقاضا دراز کرد و آن وقتی است که دیه به گردن کسی باشد و نتواند بدهد.
پیامبر (ص) فرمودند: یکی از چیزهایی که مانع میشود نمازتان را خدا قبول کند این است که در دین شما رحم و شفقت نباشد.
امام صادق (ع) فرمودند: میدانید چرا خدا روزی شما را از یک جای مشخص قرار نداده است؟ چون اگر میدانستید این روزی همیشه از جای خاصی میآید کمتر دعا میکردید. خدا آن را پنهان کرده است تا دعای شما زیاد شود. مدام دعا کنید و بگویید: اللّهمَّ الرزُقنی مِن فَضلِک؛ و در قنوتتان هم میتوانید بگویید.
در رأس دعا برای دیگران، دعا برای فرج امام زمان (عج) است. بزرگان فرمودهاند در هیچ حالی امام زمان (عج) شما را فراموش نمیکنند. خودشان هم فرمودند اگر من لحظهای شما را فراموش کنم، دشمنانتان شما را نابود میکنند. پس در مقابل، ما هم باید هر لحظه به فکر ایشان باشیم. در تمام گرفتاریها ایشان را صدا بزنیم. به هرکسی هم میخواهیم متوسل شویم، اول ایشان را صدا بزنیم. اگر راه حل برای معنویات خود میخواهید ایشان را همواره صدا بزنید.
آیتالله کشمیری میفرمود: امام زمان (عج) ملجأ و پناهگاه شیعیان است و شیعه باید بداند که هیچ جای دیگری برایش کاری انجام نمیشود و از دست کسی دیگر کاری بر نمیآید.
هرچه فرج امام نزدیکتر میشود، وظیفهی شیعیان سنگینتر میشود.
1- اولین وظیفه این است که باید ظواهر اسلام را رعایت کنیم.
2- دوم اینکه ریز به ریز به واجبات اسلام عمل کنیم.
مرحوم آیت الله حجت نشسته بودند، پیرمردی روستایی آمد و خمسش را به ایشان داد. پیرمرد گفت آقا اجازه هست با شما مصافحه کنم؟ آقا دستشان را آوردند و با ایشان دست دادند و بعد خم شدند و دست پیرمرد را بوسیدند و ناگهان به سر خود زدند و گریه کردند.
پیرمرد گفت: آقا چرا گریه میکنید؟
آقای حجت گفتند: من برای قیامت خود گریه کردم. با تو دست دادم و دیدم مثل اره دستت خشک است انقدر که کار کردهای و زحمت کشیدهای. یک لحظه با خود گفتم که اگر من وجوهات تو را به جای خود خرج نکنم، روز قیامت امام زمانم به من میفرماید آن پیرمرد با آن دستانش آمد و حق ما را داد و تو درست خرج نکردی؟ من به ایشان چه جوابی دهم.
پیرمردی میخواست به مکه برود. پولهایش را حساب کرد و وجوهاتش را حساب کرد و با خود گفت حال من پولها را به کجا بدهم؟ من که در ده کسی را نمیشناسم. رفت به صحرا پولها را در باد رها کرد و گفت به دست آقایم برسید. بعد به مکه رفت و بعد از طواف، شخصی را دید که به او فرمود حجت قبول، باد حق ما را به ما رساند.
3- سوم اینکه ریزبهریز محرمات را ترک کنیم.
پیامبر (ص) فرمودهاند که وقتی چشم صحنهی حرام را دید، اولین اثرش این است که بذر مخالفت با دستورات خدا را در دلش میاندازد.
4- چهارم اینکه در همهی ابعاد از جمله بُعد اقتصاد و فرهنگ، امام زمان (عج) و دستوراتش را در نظر بگیریم.
امام صادق (ع) فرمودند: اگر یک لیوان آب را نصفش را بخوری و نصفش را دور بریزی، اسراف است و خدا در قرآن فرموده است که اسرافکاران را دوست ندارد. حال چرا باید جامعهی ما که اسلامی است رتبهی بالایی در دورریز مواد غذایی در دنیا داشته باشد؟
از آثار اینکه آدم از مسلمانی خارج شده، این است که زشتی گناه از نظرش میافتد و علناً گناه میکند که به دیگران نشان دهد. خدا میفرماید: گاهی حین گناه بندهای، من به ملَک میگویم چیزی روی بنده بینداز تا ملک هم نبیند؛ اما او کنار میزند که دیگران ببینند! حتی اگر کسی هم نبیند، خودش میآید با افتخار گناهش را تعریف میکند! چنین آدمهایی مورد عفو خدا قرار نمیگیرند.
یادمان باشد که ما صاحبی داریم که آرزو دارد با ما همنشین شود. اگر گناه نکنیم، زمینهی همنشینی و زمینهی برآورده شدن این آرزوی امام زمان (عج) را فراهم میکنیم.
شخصی گفت: پدرم کشاورز بود و آرزو داشت یکی از بچههایش عالم شوند. من پسر کوچکش بودم و 12 ساله بودم. او مرا راضی و قانع کرد و از مهدیشهر اصفهان آورد و نام مرا در حوزهی علمیهی اصفهان نوشت.
16 ساله بودم و زمستان بود و هوا بسیار سرد بود. طلبهها رفتهبودند برای تعطیلات. مستخدم مدرسه هم در را بست و رفت. هوا بسیار سرد بود و من هیزم نداشتم، نانی هم نداشتم. با خود گفتم من تا صبح یخ میزنم. دم گرفتم و امام زمان (عج) را صدا زدم.
ساعتی گذشت و در زدند. دواندوان رفتم و در را باز کردم و دیدم پدرم است. او را به داخل حجره بردم و دیدم خیس و یخزده است. از او پرسیدم اینجا چه میکنی؟ گفت: آمدم به تو سر بزنم، برایت غذاهایی آورده بودم اما در برف گیر کردم و نتوانستم آنها را بیاورم. چیزی روشن کن تا گرم شوم. گفتم زغال ندارم و نفتی هم ندارم که چراغی روشن کنم.
پدرم گفت: دو روز است که در راه هستم، گرسنهام لقمهای نان بیاور. گفتم: نان هم ندارم. پدرم گفت پس تو برای چه اینجا ماندی؟ من فکر میکردم شما صاحبی دارید و کسی به شما رسیدگی میکند. نمیدانستم اینجا این گونه غریب میمانی. صبح همه چیز را جمع میکنیم و میرویم و به کشاورزی برمیگردیم.
دوباره کسی در زد. شخصی صدا میزد: حسین بیا دم در. رفتم دیدم آقایی است، لباس نمدی پوشیده و کلاهی بر سر گذاشته است. گفت: در حجره در طاقچهای بزرگ زغال و شمع است، صبح برایت باز هم زغال و نفت میرسد. این پول را بگیر و غذا تهیه کن و به پدرت بگو ما صاحب داریم. اگر پرسید صاحبتان کیست، بگو آقایمان امام زمان (عج)؛ و بعد از جلوی چشمانم غیب شد.